eitaa logo
نسیم ادب
294 دنبال‌کننده
3هزار عکس
314 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 من روز خویش را با آفتاب روی تو، کز مشرق ِ خیال دمیده ست آغاز می کنم. من با تو می نویسم و می خوانم من با تو راه می روم و حرف می زنم وز شوق ِ این محال؛                   که دستم به دست توست! من، جای راه رفتن،                           پرواز می کنم! 🔺 🔻 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟ ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟ گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران، من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این؟ موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟ زاهد دلسنگ را از گوشه‌ی محراب خود ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟ پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود حال، تنها بنده‌ی عشقم، رهایی بیش از این؟ 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 امام على عليه السلام: الرُّكونُ إلَى الدُّنيا مَعَ ما يُعايَنُ مِن غِيَرِها جَهلٌ دل بستگى به دنيا، با وجود مشاهده دگرگونى هاى آن، نادانى است. 🔹 🔸 حديث1979 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دیدی دوباره روی دلم پا گذاشتی این مرد را نیامده تنها گذاشتی مانند کوچه‌ای که مسیر عبور توست در من قدم زدی و مــرا جا گذاشتی 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 آن که می‌گرید به یاد لعل خندانت منم آن که می‌خندد به کار چشم گریانم تویی 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 (م ۶۳۲ق) استادِ بود. روزی در کشتی بر روی آب دو اندرز به می دهد. بدین گونه آن دو پند را بیان میکند: مرا پیر دانای‌ روشن، شهاب ‌دو اندرز فرمود، بر روی‌ آب‌. یکی‌ آن‌که‌: بر خویش، خودبین‌ مباش ‌دوُم آن‌که‌: بر غیر بدبین‌ مباش 🔺 🔻 🔸تصویر منسوب به: ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ﮐﻌﺒﻪ‌ی ﺩﻳﺪﺍﺭِ ﺩﻭﺳﺖ ﺻﺒﺮ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺍﻭﺳﺖ. 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ﭼﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﻫﺎ ﮔﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﺬﺭ ﻧﮑﺮﺩ ﺧﻮﺍﺑﯽ 🔺 🔻 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 هی چشم می چرخانی اما گنبدی نیست گل دسته ای صحن و سرایی مرقدی نیست از نوحه خوان و خادم و زائر ردی نیست یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست زائر ندارد قدر انگشتان یک دست آقای ما اینگونه تنها و غریب است خوابیدم و در خواب سقاخانه دیدم صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم برخاستم از خواب یک ویرانه دیدم ای کاش قبر خاکی اش تعمیر می شد ای کاش خوابم زودتر تعبیر می شد ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت یا لااقل قدری برای گریه جا داشت ای به فدای غربتش جان و تن من یک شمع حتی بر مزارش نیست روشن جانم فدای او که غم بسیار دیده در کوچه‌ها با مادرش آزار دیده آثار خون را بر در و دیوار دیده هی داغ پشت داغ از مسمار دیده من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد تا دید مادر پشت در از پای افتاد جانم به قربانش که غم شد لشکر او در اوج غربت قاتلش شد همسر او ای شیعیان شد تیرباران پیکر‌او من‌ بعد وای از حال زار خواهر او در زوزه سگ ها صدای شیر گم شد آنقدر تیر آمد که روی تیر گم شد اما خدا را شکر این آقا کفن داشت یک تکه چوب تیر خورده روی تن داشت هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت یا لااقل هنگام مردن پیرهن داشت... 🔸 🔹 بر شیعیان و محبان حضرتش تسلیت باد. ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 هنگام سپیده‌دم خروس سحری دانی که چرا همی‌کند نوحه‌گری؟ یعنی که نمودند در آیینه‌ی صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری! 🔹 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
Mahmood-karimi.Ey-shararhaye-ghamat-gashteh-shame-haramat(320).mp3
3.5M
📖 ای شرر های غمت گشته شمع حرمت دشمنت هم نَبُوَد نا امید از کرمت تو جگر پاره زهرایی و پاره جگری بعد زهرا و علی از همه مظلوم تری سدی واحسنا سیدی واحسنا ◆ ━━━━❪✇❫━━━━ ◆ غم چراغ دل تو قصه ی محفل تو بیت تو قتلگه و یار تو قاتل تو آب شد آتش و وقف جگر سوخته شد تن و تابوت تو از تیر به هم دوخته شد سیدی واحسنا سیدی واحسنا ◆ ━━━━❪✇❫━━━━ ◆ در شب تار بقیع پشت دیوار بقیع گشته تقدیم غمت اشک زوار بقیع ای شرار غم ناگفته تو حاصل ما قبر بی شمع و چراغ تو وبد در دل ما سدی واحسنا سیدی واحسنا ━━━━✦✗✦━━━━ ▪️ ▫️ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست و علی است صَلاة و صلوات است حسن حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است بی نهایت‌تر از آفاقِ حیات است حسن چه بخواهند و نخواهند حسن شرحِ خداست وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشه‌ی ما کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن هرچه دشنام به او داد تبسم می‌دید دید دریاست ، همه صبر و ثُبات است حسن نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید در کرامات هم آئینه‌ی ذات است حسن چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر فاطمه گفت : فقط راه نجات است حسن ای صراط اللهِ ما نامه‌ی ما سنگین است گریه بر بی کسی‌ات برگ برات است حسن حسنی‌های حرم آبرو داری کردند آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن ◾️ ▫️ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 آشفته‌دلان را هوس خواب نباشد شورے ڪہ بہ دریاست بہ مرداب نباشد هرگز مژہ برهم ننهد عاشق صادق آن‌را ڪہ بہ دل عشق بود خواب نباشد در پیش قدت ڪیست ڪہ از پا ننشیند یا زلف تو را بیند و بی‌تاب نباشد چشمان تو در آینه‌ے اشڪ چہ زیباست نرگس شود افسردہ چو در آب نباشد گفتم شب مهتاب بیا نازڪنان گفت آنجا ڪہ منم حاجت مهتاب نباشد 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 صبح شد آی نمی‌باید خُفت چشم بگشای که خورشید شکُفت باز کن پنجره را با دمِ صبح باید از خانه‌ی دل گَرد پریشانی رُفت ... 🔹 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 امیدِ وصل تو نگذاشت تا دهم جان را وگرنه روزِ فراق تو مُردن آسان بود ... 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ‌‌گفتی : چه کسی؟ درچه خیالی؟ به کجایی...؟ بی تاب تواَم مَحو تواَم خانه خرابم... 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دلنشین، ای غم دلواپسی ات بر کمرم من از آنـی کــه تــو پنداشتہ ای خسته ترم عمر من کمـــتر از آنست که باور بکنم که تــو یــک روز بخـــواهـی بروی از نظرم راہ برگشت کجا؟! لمــس کن این فاجعه را بی تو هر لحظه پُلی میشکند پشت سرم باز هم کُشته و بازنــدہ‌ی این جنگ منم که تو با لشکر چشمانت و من یک نفرم دل به دریای جنون می دهی و می گذری دل به دریای جنون می دهم و می گذرم آہ دیوانه، تو آن‌ سوی جهان هم بروی من به چشمانِ‌تـو ازپلکِ‌تو نزدیک ترم...  🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ماه تابید و چو دید آن‌همه خاموش مرا نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا گفت: خاموش درین جا چه نشستی؟ گفتم: بوى  محبوبه‌ی شب می‌برَد از هوش مرا 🔸 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 غنچه با دلِ گرفته گفت: «زندگی، لب ز خنده بستن است گوشه ای درون خود نشستن است.» گل به خنده گفت: «زندگی شکفتن است با زبان سبز، راز گفتن است.»* گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد... تو چه فکر می کنی؟ راستی کدام یک درست گفته اند؟ من که فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هر چه باشد او گل است گل یکی دو پیرهن بیش تر ز غنچه پاره کرده است! 🔸 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ‌نمی‌گویم به این دیوانه بازیهام عادت کن  فقط مثل گذشته با دل تنگم رفاقت کن  گرفته جنگل تنهایی‌ام را درد در آغوش بیا آتش بزن، قلبِ مرا از درد راحت کن تویی که مثل برمودا دلم را جذب خود کردی به عشق دخترانِ چشم رنگی هم حسادت کن بیا وُ مرد باش وُ کمتر از آنی که می‌بینم مرا با گرگهای هرزه گرد بیشه قسمت کن! دلم یخ بسته، اسکیموی شرقی، با دمِ گرمت کمی از این دلِ یخ بسته‌ی قطبی حمایت کن نیوتن گفت آری، هر عمل عکس‌العمل دارد تو هم قانونِ دوّم شخص عاشق را رعایت کن 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖
...گیرم تمام باغچه را زیر و رو کنند
شایع کنند غنچه و پروانه دشمن اند

گیرم که زیرِ ضربِ تبرهای تیزشان
حتی درخت های تنومند بشکنند...

من جلگه ی وسیع شمالم، چه می کنند
با این همه جوانه که در سینه ی من اند؟
🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 سوزد و گرید و افروزد و خاموش شود هرکه چون شمع بخندد به شب تار کسی 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد. لبخندی زد و گفت: موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم. دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند برداشتم. دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم. دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم، سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم. دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند. آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای: اهدافم رویاهایم ایده هایم و سرنوشتم روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد. هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم. 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛