🌸#من_میترا_نیستم
🍃#قسمت_بیست_و_پنجم
همه ما توی حیاط دور هم نشسته بودیم بابات کله پاچه خریده بود اونم چه کله پاچه خوشمزه ای زینب یک سالش بود توی گهواره خوابیده بود همه پای سفره کله پاچه میخوردیم.
مامانت چشمای گوسفند رو توی کاسه کوچکی گذاشت تا بخوره من بهش سفارش کرده بودم که چشم گوسفند بخوره چون خیلی خواص داشت.
من وسط حرف مادرم پریدم و گفتم کاسه را زیر گهواره زینب گذاشتم برگشتم که چشمها را بردارم ولی کاسه خالی بود.
شهرام گفت مامان چشمات چی شده بود زینب اونا رو خورد؟ زینب که خوابیده بود. تازه بچه یه ساله که چشم گوسفند نمیخوره.
من گفتم: زینب از خواب بیدار شده بود و دست کرده بود توی کاسه و دوتا چشم را برداشته و خورده بود دور تا دور دهنش هم کثیف شده بود.شهلا و شهرام زدن زیر خنده، من با صدای بغض کرده گفتم اون روز خیلی خندیدیم. شهلا گفت مامان پس قشنگی چشمای زینب واسه خوردن چشم گوسفنده؟
گفتم: چشم های زینب وقتی به دنیا اومد قشنگ بود اما انگاری بعد خوردن چشمای گوسفند درشت تر و قشنگتر شد. دوباره اشکم سرازیر شد شهلا و شهرام و مادرم هم گریه میکردند. بعد از ساعتی چرخیدن در خیابان ها باز دلم راضی نشد به کلانتری بروم تا آن شب هیچ وقت پای ما به کلانتری و این جور جاها باز نشده بود. مادرم گفت کبرا بیا برگردیم خونه شاید خداخواهی زینب برگشته باشه. چهارتایی به خانه برگشتیم همه جا ساکت و تاریک بود.
تازه وارد خانه شده بودیم که زنگ خانه به صدا درآمد. جیغ زدم: «دخترم اومد زینب برگشت».
همه با هم خوشحال و سراسیمه به طرف درِ حیاط دویدیم. شهرام در حیاط را باز کرد وجیهه مظفری پشت در بود وجیهه دوست زینب و یکی از جنگ زده های آبادانی بود. دختری سبزه رو و قد بلند. شهلا آن شب به وجیهه زنگ نزده بود اما وجیهه از طریق یکی از دوستای مشترکشان با زینب خبر گم شدن او را شنیده بود و به خانه ما آمد. وجیهه خیلی ناراحت و نگران شده بود و میگفت باید برای پیدا کردن زینب به بیمارستان های اصفهان سر بزنیم زینب بعضی وقتا برای عیادت مجروحان جنگی به بیمارستان میره یکی دو بار خودم با اون رفتم.من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بارها برای من و مادربزرگش از مجروحان تعریف کرده بود ولی هیچ وقت بدون اجازه به اصفهان می رفت. خانه ما در شاهین شهر بود که ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه میدانستم زینب چنین کاری نکرده اما سر زدن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود.
من و خانوادهام آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتن به اصفهان با شهلا به خانه خانم دارابی رفت و به مادرش اطلاع داد که با ما به اصفهان می آید.
هر چه می رفتیم جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمیشد. بیابان های تاریک بین راه وحشت من را چند برابر کرده بود فکرهای آزاردهندهای به سراغم میآمد فکرهایی که بند بند تنم را میلرزاند. مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان مراقب زینب باشند.
به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابانهای اطراف و تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم.
زینب چند روز پیش با یکی از مجروهان این بیمارستان مصاحبه کرد و صدای اون رو با کاست ضبط کرد و نوار رو سر صف برای بچه ها گذاشت.
مجروح درباره نماز و حجاب و درس خواندن و کمک به جبههها صحبت کرده بود همه ما سر صف به حرفایش گوش کردیم تازه زینب بعضی از حرفهای مجروح رو توی روزنامه دیواری نوشت تا بچهها بخونن.
وجیهه راست میگفت مجروحی به اسم «عطا الله نریمانی» یک مقاله درباره خواهران زینبی داده بود و زینب سر صف آن مقاله را خوانده بود و نوار صدای مجروح ها راهم برای همکلاسی هایش گذاشته بود.
من هم می دانستم که زینب هر چند وقت یک بار به ملاقات مجروحان میرود بارها برای من و مادربزرگش از مجروحان تعریف کرده بود ولی هیچ وقت بدون اجازه به اصفهان می رفت. خانه ما در شاهین شهر بود که ۲۰ کیلومتر با اصفهان فاصله داشت. با اینکه میدانستم زینب چنین کاری نکرده اما سر زدن به بیمارستان های اصفهان بهتر از دست روی دست گذاشتن بود.
من و خانوادهام آن شب آرام و قرار نداشتیم حرف وجیهه را قبول کردیم. وجیهه قبل از رفتن به اصفهان با شهلا به خانه خانم دارابی رفت و به مادرش اطلاع داد که با ما به اصفهان می آید.
هر چه می رفتیم جاده شاهین شهر به اصفهان تمام نمیشد. بیابان های تاریک بین راه وحشت من را چند برابر کرده بود فکرهای آزاردهندهای به سراغم میآمد فکرهایی که بند بند تنم را میلرزاند. مرتب امام حسین و حضرت زینب را صدا می زدم تا خودشان مراقب زینب باشند. به جز نور چراغ های ماشین، جاده و بیابانهای اطراف و تاریکی و ظلمت بود. وجیهه گفت اول به بیمارستان عیسی بن مریم بریم.
#حجاب
@nasle_Ashura
دعای فرج🌷
عاقبٺ این شبِ تاریڪ سحر خواهد شد
به رخِ حضرٺ خورشید نظر خواهد شد
مےرسد نوبٺ آن روز ڪه باوعده ے حق
پسرے منتقمِ خون پدر خواهد شد.
#امام_زمان 💚
@nasle_Ashura
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅السلام علیک حین تقرأُ و تبیِّن...🤚✨
🌱سلام بر تو آن روزی که صحیفه های وحی را ظاهر میکنی و آیههای نور را بر مردم میخوانی و جرعه های معرفت را به کامشان میریزی...
📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان
#اللهمعجللولیکالفرج 🤲
#امام_زمان 💚
@nasle_Ashura
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهیدمحمدعباسی
@nasle_Ashura
☘༻﷽༺☘
🔅آقا شما بیا ، تدارک اطعام با "بسیج"
پرچم زدن به گوشه هر بام با "بسیج"
🔅گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان
منحل نمودن خطر دام ، با "بسیج"
🔅کرب و بلا مجال شما با سران کفر
یکسر نمودن خطر شام ، با "بسیج"
🔅گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است
آقا...! قبور "قطعه گمنام" با "بسیج"
اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْــ
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#لبیک_یا_خامنه_ای
@nasle_Ashura
#امام_خامنہ_ای:
بسیجی اصلا احتیاج بہ محافظہ کـــاری نـدارد و بہ دنـبـــال
از دست دادن چــــیزی نیست،
یڪ ڪارت عضـویت بسیج دارد و آن هم #سند شهادتش است.
#هفته_بسیج_مبارک🌷
@nasle_Ashura
🌹در محضر شهیدان:
🔹ای مردم غیور ایران...
از شما می خواهم که همانند مردم کوفه نباشید که امام را تنها بگذارید و این منافقین (ستون پنجم) کوردل می خواهند بین اسلام و روحانیت جدائی بیندازند و جدائی بین نماز و روحانیت یعنی روی آوردن به کفر و نفاق که امام عزیزمان صریحاً می فرمایند: اسلام و روحانیت همانند کشور بدون طبیب است.
🌷فرازی از وصیتنامه شهید سید جمال الدین اصحابی
🌷شادی روحش صلوات...
🔸شرح عکس:لحظات اولیه شهادت شهید سید جمال اصحابی ، آزاده محمد حسین منصف کنار پیکر شهید
🔸عکاس : حاج مهدی کردانی
#پایان_مماشات
@nasle_Ashura
✅هنگامی که شیپور جنگ نواخته میشود،شناخت مرد از نامرد
آسان میشود!
پس ای شیپورچی بنواز ...!
«شهیدمصطفیچمران»
#لبیک_یا_خامنه_ای #لبیک_یا_بن_الحسین
#ما_ترکناک_یا_ابن_الحسین
ماملت امام حسینیم
@nasle_Ashura
🔻روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شامگاه سهشنبه (۱ آذر) در اطلاعیهای اعلام کرد: صبح روز گذشته پاسدار رشید اسلام سرهنگ داوود جعفری از مستشاران نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه، توسط ایادی رژیم صهیونیستی با انفجار بمب کنار جادهای در حوالی دمشق به شهادت رسید.
🔹️ در این اطلاعیه با تأکید بر اینکه بیتردید رژیم جعلی و جنایتکار صهیونیستی پاسخ این جنایت را دریافت خواهد کرد، آمده است: با تبریک و تسلیت شهادت این افسر مؤمن، مخلص، فداکار و پاکباخته به خانواده معظم و آحاد فرماندهان و کارکنان نیروی هوافضای سپاه و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی؛ آیینهای تشییع، تدفین و خاکسپاری شهید عالیقدر متعاقباً به آگاهی ملت شریف ایران رسانده خواهد شد.
@nasle_Ashura
انفجارهای امروز در سرزمینهای اشغالی ، پاسخ اولیه به رژیمصهیونیستی درباره شهادت یک پاسدار در سوریه بود
منتظر باشید
@nasle_Ashura
•| نسل ظهور🇮🇷🇵🇸 |•
انفجارهای امروز در سرزمینهای اشغالی ، پاسخ اولیه به رژیمصهیونیستی درباره شهادت یک پاسدار در سوریه
#فوری
تا این ساعت سه انفجار در سرزمینهای اشغالی گزارش شده که آمار کشته و زخمی ها تکمیل خواهد شد.
صدای ما را از سرزمین های اشغالی می شنوید ✌️
@nasle_Ashura
#اطلاعیه
تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم #داوود_جعفری
فردا ( پنجشنبه) ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح
از مقابل فرماندهی نیروی هوافضای سپاه
@nasle_Ashura
📷 عبدالله مهتدی سرکرده گروهک تروریستی کومله رسما مسئولیت شرارتها در غرب کشور را بر عهده گرفت
🔹وی در توییتی با اشاره به گزارش بلومبرگ از فعالیتهای مسلحانه گروهک کومله نوشت: من در این انقلاب مشارکت داشته ام!
#پایان_مماشات
@nasle_Ashura
🔴واکنش طارمی به سوال درباره وضعیت ایران
🔹من نه سیاسی هستم و نه میخواهم به سوالات شما پاسخ بدهم. من در جام جهانی هستم تا فوتبال بازی کنم و از فوتبال لذت ببرم. نمیدانم چرا دائما این سوالات را میپرسید و درباره جنگ اوکراین سوال نمیکنید. من فقط بازیکن فوتبالم و سیاست به من ربطی ندارد. نمیدانم شما دنبال چی هستید.......
#جام_جهانی
#برای_ایران
@nasle_Ashura
نه نیروی امنیتی بود نه بسیجی نه سپاهی، چرا سلبریتی ها شهادت این بنده خدا رو محکوم نمیکنند
برای یزدان قجری لوکوموتیوران قطار باری راه آهن مبارکه اصفهان که در حمله وحوش داعشی و در اثر پرتاب کوکتل مولوتوف و سوختگی جانش رو از دست داد و شهید شد.
#پایان_مماشات
@nasle_Ashura