📍 توماس فریدمن در نیویورکتایمز:
اسرائیل در معرض خطر نابودی است و هرگز آن اسرائیل سابق نخواهد شد
نیویورکتایمز: حجم به هم ریختگی در اسرائیل شگفتآور است؛ در حالی که دولت دموکرات آمریکا به دولت نتانیاهو برای جنایت تمامعیار در غزه چک سفید امضا داده، توماس فریدمن تحلیلگر ارشد دموکراتها تاکید کرد که اسرائیل در معرض خطر نابودی است و هرگز آن اسرائیل سابق نخواهد شد.
توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت: چند روز قبل از آنکه به تلآویو بروم، بسیاری از دوستان و نزدیکانم هشدار دادند که اسرائیل پس از ٧ اکتبر، دیگر اسرائیل سابق نیست. آنها حق داشتند. اسرائیل به مکانی تبدیل شده که ساکنان آن هرگز قبلاً در آن زندگی نکردهاند.
جایی که ژنرالها قبلاً هرگز مجبور نشده بودند از آن محافظت کنند و متحدی به نام آمریکا، هرگز قبلاً مجبور به مداخله و دفاع مستقیم از آن نشده بود. پس از سفر به اسرائیل و کرانه باختری، میفهمم که چرا همه میگفتند این حجم بزرگ از تغییرات پس از حملات غافلگیرکننده حماس روی داده است. صراحتا بگویم؛ برای من کاملاً روشن است که اسرائیل اکنون در معرض خطری واقعی و به مراتب بزرگتر از هر زمان دیگری از سال ١٩۴٨ قرار دارد. به سه دلیل مهم.
نخست اینکه اسرائیل با تهدید مجموعهای از دشمنان مواجه است که جهانبینی خداسالارانه را با تسلیحات مدرن قرن ٢١ ترکیب کردهاند و دیگر نمیتوان آنها را بهعنوان گروههای کوچک شبهنظامی ردهبندی کرد، بلکه آنها هر کدام دارای ارتشهای جدید با تیپها، گردانها، قابلیتهای سایبری، موشکهای دوربرد، پهپادها و پشتیبانیهای فنی-لجستیک هستند. حماس، حزبالله لبنان، گروههای مقاومت اسلامی در عراق و حوثیها در یمن.
این نیروهای ضداسرائیلی مدتهاست که برای چنین روزی برنامهریزی کرده و اکنون همه آنها کنار هم ظاهر شدهاند و اسرائیل را از همه طرف تهدید میکنند. هدف این است که اعتماد اسرائیلیها را از بین ببرند و این امر را اثبات کنند که سرویسهای دفاعی و اطلاعاتی تلآویو دیگر نمیتوانند از آنها در برابر حملات غافلگیرانه محافظت کنند. اگر این مطلب به صورت کامل برای ساکنان اسرائیل اثبات شود، مجبور خواهند بود ابتدا از مناطق مرزی دور و سپس به طور کامل از اسرائیل خارج شوند. من از اینکه چه حجم از اسرائیلی این خطر را کاملا احساس میکنند، حیرتزده شدم.
تهدید دوم این است که تنها راه قابل تصوری که اسرائیل میتواند مشروعیت، منابع، زمان و متحدان را برای جنگیدن در چنین جنگ سختی آنهم با دشمنانی چنین زیاد به دست آورد، داشتن شرکای تزلزلناپذیر در خارج به رهبری ایالات متحده است.
بایدن، در تلاش برای کمک به اسرائیل در راستای هدف فوری خود یعنی سرنگونی حماس در غزه، گامهایی را برداشته. اما جنگ اسرائیل علیه حماس در غزه مستلزم نبردهای شهری و خانه به خانه است که هزاران تلفات غیرنظامی شامل مردان، زنان و کودکان بیگناه را در پی خواهد داشت. باید بپذیریم که نابودی حماس بسیار سخت است و زیرساختهای نظامی این گروه در تونلهای چندین کیلومتری قرار گرفتهاند. نباید انتظار داشت که اسرائیل به سرعت بتواند به هدف خود دست یابد.
سومین نگرانی عمیق و شاید مهمترین آن این است که اسرائیل بدترین رهبر تاریخ خود را دارد که هیچ اراده یا توانایی انجام ابتکارات خاص را ندارد. بدتر اینکه، من ازحمایت بیچون و چرای نتانیاهو از پایگاه راست افراطی خود و سرزنش مداوم سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل از سوی وی در جنگ حیرتزده شدم.
بایدن برای بهدست آوردن منابع، متحدان و زمان برای اسرائیل به حفظ همبستگی میان ارکان حکومتی و مردم اسرائیل نیاز دارد که اکنون متاسفانه در این مسیر قرار نداریم.
✍🏻 #عبدالله_گنجی روزنامه نگار و فعال رسانه ای نوشت:
⭕️ این متن در باره شخصیت رئیسی است... زیرا تجربه ۲۴ سال قبل آن را لمس کرده ایم و بعد از ۲۵ سال تریبون رئیس جمهور محل دعوا نیست. کسی را نگران نمی کند. اشکال هم ندارد بگویید فلانی ماله کشید یا چاپلوسی کرد. مسئولیتی هم ندارم. اما نعمت این شخصیت را قدر بدانیم.
🔺 رئیسی شانی برای خود قایل نیست "من" نمی شناسد.بی ادعاست!
🔺سوگلی هایی با خط قرمز ندارد. باند ندارد. روحیه باندی ندارد.مثلا مشایی،واعظی ندارد.جیب نزدیکان در اطرافش باز نیست!
🔺 به موانع فرضی و موهوم حمله نمی کند و آن را عامل ناکامی نمی داند.
🔺 با دوقطبی آفرینی مردم را سرکار نمی گذارد و دنبال نخود سیاه نمی فرستد.
🔺 فضا را رازآلوده نمیکند بگم بگم ندارد.
🔺 به منتقدان یک بارهم توهین نمی کند عبارت "اگر می گذاشتند.." و یا " نمی گذارند " ندارد.
🔺 تربیونهایش منشا تنش و تحریک سیاسی در کشور نیست.
🔺 اختلافات با قوا را به مردم نمی آورد. آرامش مردم را بهم نمیریزد.
🔺 دهها اکانت اینجا تهمت وتوهین و تحقیرش می کنند شکایت نمی کند. پاسخ هم نمی دهد.مدعای آزادی هم ندارد!
🔺 اصرار بر نظریه پردازی و حرفهای فلسفی ازتربیون قدرت ندارند. بین نخبگان و توده فاصله نمی گذارد.
🔺 شبانه روز مثل سرباز(نه ژنرال) میدَود. از هیچ کس طلبکارهم نیست. به همین دلایل مدیرانش هم درگیر ذهنیات سیاسی نیستند.
🔰 قدراین نعمت را بدون منفعت طلبی و فراتر از قبیله گرایی باید دانست!معتقدم همین اخلاص و یکرنگی آبروی وی را نزد ملت ایران حفظ و ارتقا می دهد. سنت های الهی سوخت و سوز ندارد.
🕌
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ خرید میوه در آمریکا!!! 😂😂😂
#لکه_آمریکا
#اسرائیل_شرمطلق
📡
#در_گذر_تاریخ
#سمیه_انقلاب
🌷اول آذرماه سالروز شهادت
#شهیده_ناهید_فاتحی است.
👌 شانزده ساله ای که نماد مقاومت و پایداری دختر مسلمان و الگوی هم عصر شانزده ساله های امروز است که کف خیابان آمده اند و نمی خواهند لااقل تاریخ انقلاب خود را بخوانند وگرنه همان فضای مجازی که پر از فساد و فحشاست، در صفحات دیگرش درباره این شهدا هم مطلب هست اما سراغش نمی روند!
لذا فردای قیامت، آنان نمی توانند ادعا کنند که نمی دانستند و الگویی نداشتند !!
💥خاطراتي از شهيده ناهيد فاتحي كرجو
به امام توهين نكرد، كوموله زنده به گورش كرد👈 دختري هفده ساله كه همه ناخنهايش را كشيده بودند...😰 موهای سر او را تراشیده و او را در روستا می گرداندند. شرط رهایی ناهید توهین به حضرت امام (ره) قرار داده بودند. اما ناهید استقامت کرده و دربرابر این خواسته ی آن ها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرات دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه ی این دختراعتراض کرده بود. بعد از مدتی به آن ها گفته شد، او را آزاد کرده اند. ناهید در آن زمان هفده سال داشت.
💥 كار زيادي از او نخواسته بودند، گفتند به خميني توهين كن تا آزادت كنيم؛ همين!
اما همين چيز كوچك براي او خيلي بزرگ بود. آنقدر بزرگ كه حاضر شد بخاطرش ماهها اسارت بكشد، با سر تراشيده در روستاها چرخانده شود. ناخنهايش را بكشند و بعد از كلي شكنجههاي ديگر زنده بگورش كنند. براي دختر هفده سالهاي كه به بعدها سميه كردستان معروف شد، تحمل همه اينها آسانتر بود از توهين به امام و رهبرش...💕
شهيده ناهيد فاتحي كرجو، همان كسي است كه روايت بالا👆 را دربارهاش خوانديد. چهارم تير سالروز تولد اين شهيده بزرگوار است. او كه در سال 44 متولد شد در دهم تيرماه سال 61 به شهادت رسيد.
...چهار پنج ساله بود، اگر تا سر کوچه هم می رفت، محجبه بود. چادر سرش می کرد. زنبیل کوچکی داشت که دستش می گرفت... انگار که سال هاست زن خانه است همسایه مان جلو او را می گرفت و می گفت «چادرت را به من می دهی؟» ناهید گفت: نه،آخر برای تو بزرگ است. سال 1357، تظاهرات زیادی در سنندج برگزار میشد. یک روز، در خانه مشغول به کار بودم که متوجه سر و صدای زیادی شدم. به بیرون از خانه رفتم. ناهید و مادرش در خیابان بودند و همسایهها دور و بر آنها جمع شده بودند. خیلی ترسیدم. سر و صورت ناهید زخمی و کبود شده بود و با فریاد از جنایات رژیم پهلوی و درنده خوییهای ساواک میگفت. گویا در تظاهرات او را شناسایی کرده بودند و کتک زده بودند و قصد دستگیری او را داشتند. پرسیدم: چه خبر شده ناهید؟در حیاط پشتش را به من نشان داد و گفت: ببین این لعنتی ها با من چه کرده اند. آن قدر با باتوم و شلاق به او زده بودند که پشتش سیاه و کبود شده بود. درد زیادی داشت که نمیتوانست درست بایستد...😭
💥 روز دوشنبه بود از روزهای سرد دی ماه 1360 ناهید بیمار بود و باید دکتر میرفت. من در حال شستن رخت بودم. قرار شد او برود و من بعد از تمام شدن کارم، پیش او بروم... درمانگاه در میدان آزادی سنندج بود. نیم ساعت بعد کارم تمام شد و به سمت درمانگاه رفتم. مطب تعطیل شده بود. دور و برم را گشتم. خبری از ناهید نبود. به خانه برگشتم. مادرم مطمئن بود که اتفاقی نیفتاده است. با اطمینان از پاکدامنی دخترش میگفت «حتماً کاری داشته است، رفته دنبال کارش، هر کجا باشد برمیگردد؛ دختر سر به هوا و بیفکری نیست»...😇 حتما" موردی پیش آمده، برمی گردد... مادر به من هم دلداری میداد. شب شد، اما او برنگشت. فردا صبح مادرم به دنبال گمشدهاش به خیابانها رفت. از همه کسانی که او را میشناختند، پرس و جو کرد. از دوستان، همکلاسیها، مغازهدارها و ... پرسید. تا اینکه چند نفر از افرادی که او را میشناختند، گفتند «ناهید را در حالی که چهار نفر او را دوره کرده بودند، دیدهاند که سوار مینیبوس شده است». مادرم، راننده مینیبوس را که آنها را سوار کرده بود پیدا کرد و از او درباره ناهید پرسید. راننده اول میترسید اما با اصرار مادرم گفت که 😇 آنها را در یکی از روستاهای اطراف سنندج پیاده کرده است...
😵 مادرم، با کرایه قاطر یا با پای پیاده، روستاهای اطراف را گشت، اما او را پیدا نکرد. پس از ربوده شدن ناهید، مرتب نامههای تهدید کننده به خانه ما میانداختند، زنگ خانه را میزدند و فرار میکردند...در آن نامهها، خانواده را تهدید کرده بودند که اگر با نیروهای سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه فرزندانتان را میدزدیم یا اینکه مینوشتند شبانه به خانهتان حمله میکنیم و فرزندان را جلوی چشم مادرشان خواهیم کشت. زمان سختی بود. بچهها سن زیادی نداشتند. مادرم
هم باردار بود. اضطراب و نگرانی در خانه حاکم بود. مادرم همه جا را میگشت تا خبری از ناهید بگیرد...😪 مادر شهیده وقتی قصد رفتن به آبادی توریور را داشتم، با خانواده ای آشنا شدم که سه فرزند داشتند. آن ها به من گفتند که ناهید در این جا زندانی بوده است.آنها به من گفتند: ناهید را خیلی اذیت و آزار می کرده اند. صبح ها او را به طناب می بستند و در آبادی می گرداندند و اعلام می کردند او جاسوس خمینی است. من دیگر توان استادن نداشتم. از سلامت ناهید سوال کردم. خبری نداشتند. فقط فهمیده بودند کومله ای ها قصد داشتند او را به آبادی «حلوان» ببرند. آن ها هم برای ناهید متاثر شده و پا به پای من گریه می کردند. بعد از رفتن به آبادی توریور و حلوان فهمیدم او را از آن جا نیز منتقل کرده اند. درگیری ها در سطح استان ادامه داشت. پاسداران از اسارت ناهید خبر داشتند و آن ها هم به دنبال ناهید و دیگر اسرا می گشتند.
خواهر شهيده: موهای سر او را تراشیده و او را در روستا می گرداندند. شرط رهایی ناهید توهین به حضرت امام (ره) قرار داده بودند. اما ناهید استقامت کرده و دربرابر این خواسته ی آن ها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرات دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه ی این دختراعتراض کرده بود. بعد از مدتی به آن ها گفته شد، او را آزاد کرده اند. ناهید در آن زمان هفده سال داشت.
برادر شهيده: او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود. پس از شکنجه های بسیار او را زنده به گور کرده بودند. او یازده ماه اسیر بود.
مسئول بسیج خواهران سنندرج: راه سنگلاخ، کوه های سر به فلک کشیده و زمخت، کوهستان سنگی سیاه و خشن، جاده ای ناامن، پیچ در پیچ رمزآلود و ترسناک و... «همشیز» انگار که آخر دنیا همین جاست. ترس وخوف بدون دلیل هم در دلت می نشیند. وای به این که اسیر باشی کمی دورتر از روستا، مدرسه ی قدیمی و خرابه، آن قدر کهنه و مخروبه که می ترسی قدم در آن بگذاری، مبادا روی سرت خراب شود... مدرسه را به شکل زندان درآورده بودند و اسرا را در آن نگهداری می کردند. زمین خاک ندارد. همه جا سنگ است و سنگ، سرد و زمخت. ناهید را در میان سنگ ها پیدا کردند، جلو غاری که مقر کومله بود...💞
يكي از ساكنين قروه: پیکر ناهید را با ماشین جیب از منطقه ی کامیاران آورده بودند. خاک و سنگریزه بر کف ماشین دیده می شد. راننده ی جیپ با قیافه ی بهت زده، مات ایستاده بود. گرچه اولین بار نبود که پیکر شهیدی از خاک دیار کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در کردستان کشف می شد و یا پیکر شکنجه شده ای در غسالخانه شست و شو داده می شد، نظیر پیکر شهیدان نادری، جمارانی و... اما مظلومیت خاص این دختر شهید با همه فرق داشت...😰 برادران با قیافه ی بهت زده و غم زده ایستاده بودند و زن ها ضجه کنان بر سر و سینه می کوفتند. عاشورایی شده بود...
دوست صمیمی او هم دختری به نام «شمسی» بود. گروهک ها قبل از ربوده شدن ناهید او را در خانه اش به رگبار بستند و شهید کردند. انگارآن ها طاقت دور ماندن از هم را نداشتند.
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصرکاوه
منبع:كتاب #فاتح_شهميز
یکم آذر سالگرد شهادت سمیه انقلاب💥خاطراتي از شهيده ناهيد فاتحي كرجو, دختری که به امام خمینی توهين نكرد، كوموله زنده به گورش كرد
💢دختري هفده ساله كه همه ناخنهايش را كشيده بودند...😰 موهای سر او را تراشیده و او را در روستا می گرداندند. شرط رهایی ناهید توهین به حضرت امام خمینی قرار داده بودند.اما ناهید استقامت کرده و دربرابر این خواسته ی آنها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرات دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه ی این دختر اعتراض کرده بود. بعد از مدتی به آن ها گفته شد، او را آزاد کرده اند. ناهید در آن زمان هفده سال داشت...💢كار زيادي از او نخواسته بودند، گفتند به خميني توهين كن تا آزادت كنيم؛ همين!😇 اما همين چيز كوچك براي او خيلي بزرگ بود. آنقدر بزرگ كه حاضر شد به خاطرش ماهها اسارت بكشد، با سر تراشيده در روستاها چرخانده شود. ناخنهايش را بكشند و بعد از كلي شكنجههاي ديگر زنده بگورش كنند. براي دختر هفده سالهاي كه به بعدها سميه كردستان معروف شد، تحمل همه اينها آسانتر بود از توهين به امام و رهبرش...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه