eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
881 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا تو شاهد باش که هدفم از اینکه به جبهه آمدم این بود که از لحاظ مراتب روحانی و معنوی بالا روم و بعد از طی این منزل به لقاء تو برسم مولای من..مطمئن هستم که این خودم نبودم که قدم به اینجا گذاشتم بلکه این تو بودی که مرا به اینجا آوردی و‌ای مولای مهربان من براستی که من عاصی لیاقت این لطف تو را نداشتم و اگر عزتی را هم احساس می‌کنم این عزت از آن توست. خدایا هر قدر من گناه کردم تو گفتی بیا من می‌بخشم تو را، هر قدر پرده دریدم تو هرگز عیب مرا عیان نکردی، هر قدر از بارگاه تو فرار کردم باز تو مرا خواندی و با من آشتی کردی، هر قدر ستم کردم تو ستم مرا بخشیدی و حالا‌ای سیدی در آخرین لحضه‌های عمرم همه روسیاهی‌هایم را می‌خواهم به پیشگاه تو بیاورم، ولی شرمنده از اعمال و کردار خودم هستم. باز هم سخنم و بارم و وجودم این است که تو‌ای مولای من گفتی تو را می‌بخشم و در آخرت به تو عزت و سربلندی می‌بخشم. مولای مهربون و خوبم‌ای کسی که من در راه دوستی با تو، رفتارم را فراموش می‌کردم، ولی تو همیشه دوست خوب من بودی و هرگز مرا فراموش نمیکردی، مولای زیبایم تو با زیبایی خودت مرا مست کردی تا با زیبایی عشقت بسوزم. شهید امیر تهرانی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حق الناس ! یک شب توفیق نصیب شد در جوار حاج قاسم از سمت روستای قنات ملک به کرمان می‌آمدیم. راننده بودم و حاجی جلو نشسته بود. سردار تلفنی در مورد عملیاتی در حلب صحبت می‌کردند و دستور می‌دادند. در حین صحبت کردن با تلفن گاهی با جدیت؛ حدت و شدت صحبت می‌فرمود تا اینکه تلفن‌شان تمام شد. چون جاده یک بانده بود و مرتب ماشین از روبرو می‌آمد، امکان سبقت گرفتن وجود نداشت برای همین پشت سر یک ماشین قرار گرفته بودم. سردار بعد از تمام شدن تلفن رو کرد به من و فرمود: راستی راننده ماشین جلویی را می‌شناسی؟ گفتم نه حاجی، چطور مگه؟ فرمود: ماشینت سو بالا بود و چشم راننده جلویی را اذیت کردی، دینی بر گردن تو افتاد، فردا باید بروی او را پیدا کنی و از او حلالیت بگیری؛ حالا این حق الناس را چطور می‌خواهی جبران کنی؟ یکه‌ای خوردم؛ از این بی توجهی خودم به حق‌الناس و دقت سردار به جزییات حقوق مردم تعجب کردم. آن هم درست زمانی که در مورد مسئله مهمی چون آزادی حلب در سوریه صحبت می‌کرد حواسش به تضییع نشدن حق راننده خودرو جلویی هم بود. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ از وصیت نامه شهید سید جمال دربان فلک ..ای امت حزب اللهی! اسلام مکتب انسان سازی است و انقلاب اسلامی با رهنمودها و رهبری صحیح امام امت (خمینی بت شکن) می رود تا جهانی شود و تمامی ابرقدرت ها را نابود کند و انقلاب را به صاحب اصلی اش امام زمان (عج) تحویل دهد پس بر همه شما وظیفه شرعی است که در هرکجا که باشید از اسلام و جمهوری اسلامی دفاع کنید... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سوی مقتل.... روایت مرحوم سردار سید محمد حجازی از آخر دیدار با سردار سلیمانی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۵۱ 🌺 عمّه بیا گمشده پیدا شده...😥 توی منطقه طلائیه مشغولِ تفحص شهدا بودیم که یک شهید پیدا شد. همراهش یه دفترِ قطور اما کوچیک بود، مثلِ دفتری که بیشترِ مداح‌ها دارند. ورقه ‌های دفتر رو گِل گرفته بود. دفتر رو پاک کردم. بازکردنش زحمت زیادی داشت، اما صفحه اولش رو که نگاه کردم، نوشته بود: عمّه بیا گمشده پیدا شده... 📚منبع: کتاب آسمان مال من است (کتاب تفحص) ، صفحه ۵۵
پایان بازی ... شبکه سه هم اکنون
74 جدید "کارگردان خداست، ما همه بازیگریم" به حاج قاسم سلیمانی گفتیم آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها خیلی تهدید می‌کنند، مراقب باشید! نقش شما در این جبهه منحصر به‌ فرد است. اگر به شهادت برسید، این جبهه ضربه می‌خورد... ایشان گفت همه این کارهایی که شده، کار خداست. کارگردان اوست، ما همه بازیگریم... با آمدن و رفتن ما هم چیزی عوض نمی شود... کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه به روایت: شهید سید محمد حجازی
*🔴‏بازپخش مستند روشنگرانه «پایان بازی» امشب ساعت ۲۳:۲۰ از شبکه ۳ (بعد از فوتبال پرسپولیس)* *آیا در مذاکرات وین هم طرح از پیش نوشته شده آمریکایی ها، دیکته می شود؟* *ماجراهای پشت صحنه گروه بین المللی بحران چیست؟* ** ** ** *👈کسانی که این مستند را ندیدند حتما ببینند و نشر حداکثری کنید تا همه ببینند*
تا حالشان بدتر نشده، اقرار بگیرید! ♦️وضعیت آلزایمر اصلاح طلبان بسیار وخیم گزارش می شود. 🔹اینهایی که حالا پنج تا پنج تا اعلام نامزدی می کنند، یادشان رفته که در پاسخ مطالبات مردم می گفتند رئیس جمهور اختیارات ندارد؛ ♦️بهزاد نبوی هم که گفت اختیارات دولت 15درصد نیست، رئیس شرکت سهامی شان شده تا از شدت هیجان، همدیگر را نخورند و سه کاری نشود! 🔹شتر مرغ که نه می پرید و نه بار می برد، باید پیش این جماعت کم حافظه لُنگ پهن کند. بس که صداقت، شرافت و مسئولیت پذیری سرشان می شود. ♦️کاری به این نداریم که بعضی از این اسم ها حتی در حد بخشداری هم نیستند؛ اما اسامی را مرور کنید: پزشکیان، جهانگیری، رضا خاتمی، جهرمی، آخوندی، زنگنه، صدر، عارف، معین، ظریف، محسن هاشمی، اردکانیان، ابتکار، نوبخت، صفایی فراهانی، محمود صادقی، مولاوردی، تاج زاده (!) و... 🔹هر کدام از این افراد یا هم طیفان شان اگر نامزد شدند، باید قبل از هر گونه صلاحیت سنجی ابتدایی، از آنها اقرار گرفت که ادعای فقدان اختیارات، دروغ است. ♦️سپس با همین اقاریر و استشهاد ها، سراغ محاکمه مدیران پشت هم انداز و قالب کنندگان آنها به مردم (امثال خاتمی) رفت.
(1) 📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت, روز تأسیس سپاه پاسداران چند روزی میهمان شهدای سپاهی هستیم👇 🌹 بعد از فتح المبین اولین فرزندش به دنیا آمد... دختری که بر اثر فلج مغزی قادر به حرکت نبود. در روزهای شروع جنگ خواهرش ۷۰ درصد جانباز شد... در طریق‌القدس برادرش ابراهیم را از دست داد... در رمضان پایش زیر تانک له شد. در خیبر شیمیایی شد... سال ۶۲ فرزند دومش (امیر) سالم بدنیا آمد... در بدر دستش از مچ قطع شد.. بچه ی سومش هم معلول به دنیا آمد. امام جمعه و فرمانده لشکر، تکلیف جهاد را از گردنش برداشته بودند... با وجود همه این مشکلات، حاضر نشد لحظه‌ای جبهه را ترک کند تا سرانجام در عملیات کربلای ۴ در حالی که فرمانده گردان کربلا را به عهده داشت، بعنوان غواص خط شکن شرکت کرد و جزء اولین نفرات در نوک پیکان حمله قرار داشت به شهادت رسید و گردانش موفق ترین گردان در کل عملیات لقب گرفت... او سال‌ها بعد تفحص گردید و در بین نیروهایش در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت...  کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه برشی از زندگی سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی 🌹چند وقتی بود بچه ‌ها صبح که پا می شدند، میدیدن پوتین هاشون واکس زده دم مقر جفت شده بود... با چند تا بچه ‌ها قرار گذاشتیم تا ببینیم کار کیه؟!... یه شب نیمه شب یدفعه از خواب بیدار شدم و صدای توجه ام رو جلب کرد، یه نفر با یه گونی داشت آروم از مقر می رفت بیرون، دنبالش رفتم، یه گوشه نشست و شروع کرد به واکس زدن پوتین ها.بدون توجه خودم روبهش رسوندم و روبرویش ایستادم... برای چند لحظه ماتم برد اون اسماعیل بود، فرمانده لشکر بدر. خواستم چیزی بگم که گفت، هیس!! هیچ چیزی نگو وقول بده بچه‌ ها هم چیزی نفهمند.... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه برشی از زندگی سردار شهید اسماعیل دقایقی, فرمانده سپاه بدر 🌹حاج حسین اسكندرلو 👈 شب پیش ازشهادتش درجمع رزمندگان شركت كننده در این عملیات گفته بود: «امشب شب عاشورا است،حفظ انقلاب و این منطقه خون می خواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ كنیم دشمن تا جاده اندیمشك - اهواز پیش خواهند آمد»... 🌹 پشت بی سیم گفتیم, فلانی! نگو حاج عمار شهید شده، نگذار همه نیروها متوجه شوند و روحیه‌شان را از دست بدهند. از این طرف در اتاق عملیات غوغایی بود. یکی از دوستان از پشت میزش افتاد کف اتاق. از حال رفت. پاهایش را دراز کردیم. به هوشش آوردیم و آب قند دادیم بهش، به فکر این بودیم چه کسی را جایگزین حاج عمار کنیم. کسی که جنگنده، خستگی ناپذیر، شجاع و مدیر باشد و با نیروها بجوشد. واقعا کسی را نداشتیم. حاج قاسم بعد از شهادت حاج عمار گفت: «کمرم شکست.» دوستانی که جنازه عمار را دیده بودند می‌گفتند: مثل کسی بوده که روزها و شب‌های متمادی عملیات کرده و حالا از فرط خستگی خیلی راحت خوابش برده... کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه روایت زندگی شهید مدافع حرم, محمد حسین محمد خانی معروف به عمارحلب 🌹 کوچیک که بودم وابستگیم به بابا انقدر زیاد بود که بعضی روزها اگر تهران بود، میرفتن دفتر کارشون من رو با خودشون میبردن توی اون دفتر یه اتاق کوچیک بود با یه جا رختی و سجاده و یخچال خیلی کوچک جلسه های بابا (حاج قاسم) که طولانی میشد به من میگفت برو تو اون اتاق و استراحت کن، توی یخچال آب و آبمیوه و شکلات تافی بود از همون تافی ها که پوست شون رنگی رنگی بود و وسط شون شکلات، ساعتها توی همون اتاق می شستم تا جلسه بابا تموم بشه و برم پیشش از توی یخچال چندتا تافی می خوردم و آبمیوه و آب، وقتی جلسه بابا تموم میشد سریع با کاغذ و خودکار میومد تو اتاق می پریدم بغلش منو می شوند روی پاهاش، می گفت: بابا چیا خوردی؟ هرچی خوردی بگو تا بنویسم... دونه به دونه بهش می گفتم حتی آب معدنی و شکلات، موقع رفتن دستمو که میگرفت تو راه کاغذ رو به یه نفر میداد و می گفت: بده به حسابداری، دختر من این چیزا رو استفاده کرد، بگو پولشو حساب کنن یا از حقوقم کم کنن. کتاب من قاسم سلیمانی هستم, ناصر کاوه روایتی از فرزند شهید, فاطمه سلیمانی 🌹شهید هاشم کلهر تعداد ۲۰ دندانش در فکه زیر رمل رفت، دست راستش و سه انگشت چپش درجوانرود در پادگان حضرت رسول دفن شد، قسمتی از بدنش باتفاق شهید ابراهیم حسامی و حسین محمدی در جفیر باقی ماند و سرانجام نیمی از کمر و پاهایش در بهشت زهرا آرام گرفت... در واقع "شهید هاشم کلهر" ازغرب تا جنوب و بهشت در چهار منطقه قبر دارد... کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه برشی از زندگی شهید, هاشم کلهر
(2) 📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت, روز تأسیس سپاه پاسداران چند روزی میهمان شهدای سپاهی هستیم👇 🌹 فکر می‌کنم همسرم تنها یک آرزو در دنیا داشت و برای آن بسیار تلاش می‌کرد. قبل از عقد به من گفت دعایی دارم که حتماً وقت عقد آن را برایم بخواه. وقتی برای عقد رفتیم، با فاصله از هم نشستیم. آن لحظات تمام دغدغه‌ام این بود که با این فاصله چطور به او بگویم که چه دعایی داشت؟... نمی‌دانستم چه کنم. در همین اثنا، خواهر آقا صالح جلو آمد و یک دستمال کاغذی تاشده به من داد و گفت این را داداش فرستاد. دستمال را باز کردم، روی دستمال برایم دعایش را نوشته بود: "دعا کن من شهید شوم"... یادم هست که قرآن در دست داشتم، از ته دل دعا کردم خدا شهادت را به صالح بدهد و عاقبتش به شهادت ختم شود، اما واقعاً تصور نمی‌کردم این خواسته قلبی به این سرعت محقق شود...  کتاب مرواریدهای بی نشان، ناصرکاوه  برشی از زندگی شـهیـد عبدالصالح زارع 🌹محمدباقر شب قبل از عملیات خیبر. به بچه های گردانش گفت: هر كس از مال و منال دنیا، اولاد و عیال، قرض، خرج و... نگران است و از این دنیا نبریده است، ما چراغها را خاموش كردیم بدون هیچ خجالتی برگردد... اكنون حضرت امام، اعلام كرده اند كه, رزمندگان عزیز در عملیات آزادسازی جزایر مجنون، علی وار جنگ كنید و اگر به شهادت رسیدید، شهادت تان حسین گونه باشد. حالا من به صراحت می گویم كه مأموریت ما، مأموریت شهادت است و یك درصد هم احتمال ندارد كه احدی برگردد و تا آخرین نفر آنجا خواهیم ماند تا به نحو احسن، مأموریت خود را انجام دهیم... در آخرین تماسش به مهدی باكری می گوید: بنده امام حسین را این دو سه قدمی می بینم... کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه برشی از زندگی شهید مشدی عباد 🌹بازهم مست شدم از لبخندش. با جعبه ای شیرینی به خانه آمد. می دانست که من بیشتر از هر چیز هوس چیزهای شیرین می کنم...لبخندی زد. از همان لبخند های مست کننده اش. محو صورتش بودم. گفت : دیگه موقعش رسیده... جعبہ را باز کرد و شیرینی در دهانم گذاشت .گفتم: خیرِ انشاءاللہ .گفت : خیر است. وقتش رسیده به عهدمون وفا کنیم .اشکهام می ریخت بی اختیار... خدایا به این زودی فرصتم تمام شد؟... نمی خواست مرد بودنش را با گریه کم رنگ کنه، ولی نتونست بغض گلویش را مخفی کند. گفتم: در این هیاهوی شهر که همه دنبال مارک و ملک و دلار و جواهرند، کسی قدر میدونه این مهربونی تو را؟... و باز هم مست شدم از لبخندش... گفت: لطف این کار درهمین است ..."گمنامی و اخلاص برای خدا" کتاب مرواریدهای بی نشان، ناصرکاوه به روایت همسر شهید مدافع حرم، شهید میثم نجفی 🌹مردم از من قبول کنید... من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم. اما این را بدانید والله علمای شیعه را تماماً و از نزدیک می شناسم. الان چهارده سال شغل من همین است. علمای لبنان را می شناسم. علمای پاکستان را می شناسم. علمای حوزه خلیج فارس را می شناسم. چه شیعه و چه سنی... والله، اشهد بالله، سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی, "آیت الله العظمی امام خامنه ای" است... اگر عاقبت به خیری می خواهید باید پیروی از ولی فقیه کنیم... در قیامت خواهیم دید, "مهمترین محور محاسبه اعمال, تبعیت از ولایت فقیه است." کتاب من قاسم سلیمانی هستم, ناصر کاوه 🌹یک طرف ایمانم بود و یک طرف احساساتم. احساسم می‌گفت اجازه نده برود اما ایمانم عکس احساسم بود. گفتم برو و با مادرت خداحافظی کن و برگرد اما زود برنگرد، ساعت ۶ عصر رفت و ساعت ۱۱ شب بازگشت، از او پرسیدم مادرت چه گفت؟... پاسخ داد: هیچ کلامی نگفت و فقط گریه کرد من هم که این را شنیدم خیلی گریه کردم. "دستانم را گرفت و اشک ریخت و گفت دلم را لرزاندی، بعد از چند دقیقه گفت اما نمی‌توانی ایمانم را بلرزانی"... "نفسم را می‌گرفت وقتی در راه پله داد می‌زد: "یادت باشد، یادت باشد"... وقتی پیکرش را آوردند، صورتش را که لمس کردم سردی جسمش جانم را گرفت، تنش خیلی سرد بود، هرگز آن سردی صورتش را فراموش نمی‌کنم. آن چند دقیقه ی آخر که باهم بودیم را نمی‌دانستم چه کنم فقط در آغوش گرفته بودمش و می‌گفتم دوستت دارم...  کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه روایتی از همسر شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی
(3) 📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت, روز تأسیس سپاه پاسداران چند روزی میهمان شهدای سپاهی هستیم👇 🌹... او 75 روز زیر شکنجه کومله بود، ابتدا به هردو پایش نعل کوبیده و به همین ترتیب برای آوردن و چوب و سنگ به بیگاری می‌بردند. پس از دادگاهی شدن به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند. اولین کاری که کردند هر دودستش را از بازو بریدند و چون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و پس از چند روز که کمی بهبود یافته بود او را آوردند و مجدداً اعتراف گرفتن شروع شد. پس‌ازآن معالجه سطحی، با دستگاه‌های برقی تمام‌ صورتش را سوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی می‌گذرد تا پوست‌های نو جانشین سوخته شده‌ها شود آن‌وقت همان پوست‌های تازه را می‌کنند که درد و سوزندگی‌اش بیشتر از قبل است و خونریزی شروع می‌شود و آن‌وقت نوبت آب‌نمک است که با همان جراحات داخل دیگ آب‌نمک می‌اندازند. زخم‌هایش را باز کردند و پس‌از آنکه بانمک مرحم گذاشتند داخل دیگ آب جوش که زیرش هم آتش روشن بود انداختند و همان‌جا محل شهادتش شد و با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت. سپس جسد بی‌جانش مثله نمودند و جگرش را به خورد هم‌سلولی‌هایش دادند و مقداری راهم خودشان خوردند. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه خاطره ای از شهید سعید وکیلی 🌹چهره خاص و قد بلندی داشت. چهارشانه بود. با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می نشست. وقتی شور شه با وفا, ابالفضل را برای ما می خوند, ما را بیشتر به شور می‌ آورد...توی عملیاتها هم وقتی به چهره او نگاه می کردیم روحیه ما چند برابر می شد. این اواخر مهدی با همان پای قطع شده  باز هم به جبهه می اومد. همیشه می گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه. دوست داشت ایستاده شهید بشه!... بعدها هم شنیدم این شیر جبهه ها, وقتی که ترکش های فراونی خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردارهای ارتفاعات کانی مانگا روی قله 1904, می دونست که قرار شهید بشه، شنیدم  که دستاشو پیچیده بود دورِ سيم خاردارها تا نیوفته، و سرانجام ایستاده شهید شده بود. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه خاطره اى از سردار شهید, مهدی خندان 🌹شهید حججی به امام رضا(ع) می گوید ای امام رئوف من همه چیزم را از شما دارم، شغل, همسر و جایگاهم را، اگر می شود راه شهادت را هم برایم باز کنید!... در شرایطی که در سال میلیونها نفر از آنتالیا, تایلند, هاوائی و... بازدید داشتند، اینها چطور راه خودشان را جدا کنند؟... محسن جان در شب قدر در حرم امام رضا (ع) موقع قرآن به سر گرفتن, لحظه ای که خدا را به علی ابن موسی قسم دادی... به خدایت چه گفتی, که این طور خریدارت شد... فکرش را بکن!... بعداز شهادت ارباب را ملاقات بکنی درحالی که سرت پایین است از شرم حضور. حسین ابن علی(ع) دست بیندازد زیر چانه ات و سرت را بالا بیاورد و لبخند رضایت بزند و بگوید اینها فدائیان خواهرم هستند... اینها نگذاشتند خواهرم دوباره به اسارات برود. تصور همچین صحنه ی عاشقانه ای, ما را می کشد... کتاب عظمت مجسم, ناصر کاوه 🌹 گفت: ناصر ماژیک داری!... گفتم: بله... گفت, روی پیراهنم فقط ذکر و القاب امام علی (ع) را بنویس. من هم شروع کردم به نوشتن: حبل الله المتین, حیدر کرار, علی مددی, امیر المومنین, یعسوب الدین و... سپس پشت پیراهنش ذکری را که سالها در هئیت محبان المرتض زمزمه می کرد و با همان ذکر نیز شهید شد بااشک در حالی که خودش مداحی می کرد نوشتم: ذکر دل بود یا علی مدد... بی حد و عدد یا علی مدد... دل قلندر است شور برسر است... هر چه هست و هست مست حیدر است... در وصیت نامه اش ای یک جمله اش از همه زیباتر بود... شهادت چقدر زیباست... خدایا تو می دانی که من چقدر عاشق شهادتم... بارها ازش از ابراهیم شنیده بودم...الگوی زندگی اش شده بود, ابراهیم هادی... کسی که تشابه زیادی به چهره او داشت... به دنبال ابراهیم رفت... آنقدر رفت که روزهای آخرش,شهید داود عابدی.شده بود, شهیدابراهیم هادی... دیگر داودی وجود نداشت. کتاب شهدا واهل بیت,ناصرکاوه 🌹 تو مملکتی که یه روزی پسر بچه‌ای توش بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند.مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش می‌گفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه‌های تو ڪوچه آب نشد... حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس خانه هاو غذاها و نوشیدنی‌ها و لحظه به لحظه‌ سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرمون رو می‌فرستیم توی اینستا و... برامون هم فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره، گرسنه‌ است یا سیره... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه خاطره ای از فرمانده عملیات غرب کشور, شهید غلامعلی پیچک
(4) 📣بمناسبت فرا رسیدن دوم اردیبهشت, روز تأسیس سپاه پاسداران چند روزی میهمان شهدای سپاهی هستیم👇 🌹 محمود کاوه، ١٨ سال بیشتر نداشت که فرمانده حفاظت از بیت‌ امام (ره) در جماران شد و حیرت بزرگان ارتش را در آن زمان به خود واداشت. به گونه ‌ای که به سرهنگ صیاد شیرازی گفتند: یک نوجوان ١٨ ساله در جبهه کردستان پیدا شده که وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات میدهد، آدم مات و مبهوت می‌ ماند و سرا پا گوش است. همان که در ١٩ سالگی وقتی فرمانده لشگر شهدای کردستان شد, برای زنده یا مرده سرش دو میلیون جایزه گذاشتند و تا سال ٦٥ موقع شهادتش قیمت سرش به رکورد دست نیافتنی هفت میلیون رسید!... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از سرتیپ پاسدار, شهید محمود کاوه, فرمانده لشگر ویژه شهدای کردستان 🌹روزِ آماده شدن حلقه‌های ازدواجمون، گفت: باید کمی منتظر بمونیم تا آمـاده بشه! گفتم: آمـاده است دیگه، منتظر موندن نـداره! "حلقه‌هـا رو داده بود,تا ۲ حرف روش حک بشه "Z&A"... اول اسم هردومون روی هر دو حلقه حک شد! خیلی اهل ذوق بود؛ سپرده بود که به حالت شکسته حک بشه نه سـاده؛واقعاً‌ از من هم که یه خانومم بیشتر ذوق داشت. زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه برشی از زندگی شهید مدافع حرم, امین کریمی 🌹 سربازیش را باید داخل خانه جناب سرهنگ ارتش شاه می گذراند... وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد، بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده کرد.... جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. هیجده دستشویی که در هر نوبت، چهار نفر مامور نظافت شان بودند!...هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه دهاتی! سر عقل اومدی؟... عبدالحسین گفت: این هیجده توالت که سهله، اگه تا آخر سربازی هم کارم همین باشه؛ با کمال میل قبول می کنم؛ ولی دیگه توی اون خونه پا نمیذارم... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از سرتیپ پاسدار شهید, عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جواد الائمه(ع) 🌹ناهار خونه پدرش بودیم. همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن. رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم.چند دقیقه طول کشید... تا برگشتم نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر کارش برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده... نزدیك عملیات بود می دانستم دختردار شده. یك روز دیدم سر پاكت نامه از جیبش زده بیرون.گفتم: این چیه؟گفت: عكس دخترمه...گفتم: بده ببینمش... گفت: خودم هنوز ندیدمش! گفتم: چرا؟ گفت: "الآن موقع عملیاته,می ترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده. باشه بعد" کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از شهید مهدی زین الدین, فرمانده لشگر علی ابن ابی طالب(ع) 🌹نجف آباد اصفهان که بودیم یه پیرزن سراغ حاج احمد رو می گرفت. وقتی حاجی برا سر کشی اومد، پیرزن رفت ملاقاتش و بعد از چند دقیقه گفتگو رفت... یک هفته بعد پسر پیرزن اومده بود برای تشکر و می گفت: حاج احمد مشکلم رو حل کرده... بعد فهمیدیم پسر پیرزن به خاطر نداشتن دیه قرار بوده بره زندان... اما حاج احمد بخشی از ارثیه ای که از پدر و مادرش بهش رسیده رو میده تا ديه رو پرداخت کنن. و این جوری پسر پیرزن آزاد شده بود... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از زندگی سرلشگر شهید, حاج احمد کاظمی فرمانده لشگر نجف اشرف
(5) 🌹شهيد عاصمي، برای آمادگی عملیات کربلای ۵ همه بچه‌ها را به جنوب فرستاده بود. جز خودش و ۳ نفر دیگر که در کرمانشاه نگاه داشت تا ماموریتی را تمام کنند... عراق در بمباران شهرها، از بمب جدیدی استفاده می‌کرد که ناتو به صدام داده بود. بمبی حدوداً ۸۰۰ کیلویی با مکانیزم انفجاری متفاوت و قدرت تخریب بالا. این بمب‌ها به منازل مردم می‌خورد و گاها عمل نمی‌کرد اما... هفته پیش اکبر وعظ برای خنثی کردن یکی از همین‌ها رفته بود که شهید شد... علی، برای مراسم اکبر به تهران آمد، اما بقایای ماسوره همان بمب را همراه آورد و تا پاسی از شب، منزل ما مشغول بررسی آن بود... بعد از ظهر شنبه ۱۳ دی ۱۳۶۵ علی عاصمی به همراه محسن گردن صراحی، داود پاکنژاد و احسان کشاورز در حال خنثی کردن یکی از همین بمب‌ها دسته‌ جمعی پرواز کردند... فرمانده ای که رکورد همه نیروهای شهید و جانبازش را زد او حین خنثی کردن راکت هواپیما در عمق ۳متری زمین منفجر شد، می گویند: علیرضا و همراهانش تیکه تیکه شد؟... نه بالاتر...!!! پودر شدند... بالاتر...!!!‌ علیرضا و دوستان شهیدش, بر اثر قدرت موج انفجار و حرارت زیاد بخار شدند. کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه خاطره ای از سردار شهید, علی عاصمی 🌹مدتی قبل در عالم رویا سراغ خیمه امام حسین (ع) را گرفتم. نزدیک خیمه شدم و از فردی که از خیمه آقا محافظت می کرد اجازه ورود خواستم آن شخص گفت: آقا هیچ کس را به حضور نمی پذیرند، ناراحت شدم و دوباره گفتم: فقط یک سئوال از ایشان دارم. او گفت: هر سئوالى داری آن را مکتوب بنویس تا از آقا برایتان جواب بگیرم.... من در برگه ای خطاب به امام حسین (ع) نوشتم: آیا من شهید می شوم؟... آقا در جواب نوشتند: بله شما حتماًً شهید می شوید... حال که مطمئن شدم به شهادت می رسم؛ دوست دارم بیشتر زنده بمانم تا در جنگ خدمت بیشتری کنم. حاج بصیر در این دنیا به معرفت شهدا رسیده بود و آرزو می کرد؛ بماند و در راه خدا جهاد کند تا ذخیره و اندوخته بیشتری برای آخرت کسب كند.... مهدی فرزندم ازکوچکی وارد عرصه جنگ شده ای، تو را به آبادان آوردمت تا بفهمی جنگ یعنی چه؟ و پدرت برای چه دارد می جنگد؟ و رزمندگان برای چه می جنگند تو باید این مطلب را درک کنی که جنگ با کفر، جنگ با الحاد و جنگ با کافران، همه جنگ ها و عملیات کوچکی هستند که انسان انجام می دهد؛ انسان موقعی می تواند خود را یک رزمنده به حساب آورد که به‌تواند واقعاً بادرون خودش بجنگد یک آرپی‌جی زن اول باید آرپی‌جی را به نفس خود بزند. کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه برشی از زندگی سردار شهید حاج حسین بصیر, قائم مقام لشگر کربلا 🌹اين فرمانده رشيد اسلام ، آنقدر شجاع و خلاق و دلير بی باک بود که فرماندهان ارشد عراق نيز بر اين امر معترف بودند... سرانجام اين دلاور شجاع اسلام در 9 فروردين سال 67 در عمليات والفجر 10 در منطقه عمومي سيد صادق، شانه دري بر روی ارتفاعات (باني بنوک) به همراه ياران و همرزمان خود در اثر بمب باران شيميايي بعثي ها به شهادت رسید... حسين املاکي حسيني زيست و حسینی شهيد شد و شهادتش الگو و درسي فراموش ناشدني شد به نام, ايثار به امت عزيز اسلامی... چرا که در هنگام بحبوحه جنگ و نبرد و آتش حملات و شيميايي دشمن حسين املاکي به بسيجي ای که ناله و استمداد و کمک مي طلبيد، حسين ماسک صورتش را برداشت و بصورت بسيجي بست و در نهايت هر دو شهيد شدند هم بسيجي و هم حسين املاکي... مقام معظم رهبری در رابطه با ایثار فوق العاده این شهید فرمودند: شهيد املاكي شما، كه توي ميدان جنگ شيميايي زدند و خودش هم آنجا در معرض شيميايي بود، بسيجي بغل دستش ماسك نداشت، شهيد املاكي ماسك خودش را برداشت بست به صورت بسيجي همراهش!... "قهرمان يعني اين!" کتاب خاطرات دردناک, ناصر کاوه برشی از زندگی سردار شهید حسين املاکی, قائم مقام لشکر 16 قدس گيلان 🌹شهید کلاهدوز توی مصرف بیت المال خیلی دقیق بود. در آن روزها سرکوبیِ ضد انقلاب، که در گوشه و کنار قد علم کرده بودند، باعث می‌شد خریدها با شتاب انجام شود. در یکی از جلسات وقتی آقا یوسف لیست اقلام خریداری شده رو نگاه کرد، با دیدن بعضی از اقلام که خریدش ضرورت نداشت، برآشفته شد و گفت: چه ضرورتی داره، این چیزها از خارج خریداری بشه و ارزِ مملکت صرفِ تهیه‌ی آنها شود؟ کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس, ناصر کاوه خاطره‌ای از زندگی سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز
(6) 🌹مهریه ما یک جلد کلام الله مجید بود و یک سکه طلا. سکه را که بعداز عقد بخشیدم. اما آن یک جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خرید و در صفحه اولش اینطور نوشت: امیدم به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد و نه چیز دیگر؛ که همه چیز فناپذیر است جز این کتاب. حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه می کند، این نوشته ها را می خوانم و آرام می گیرم... شهید سید محمد علی جهان آرا ازدواج کرده بود و خانه نداشت. حاکم شرع خرمشهر بهش زمین و وام داد که برای خودش خانه بسازد. چند روز بعد محمد رفت زمین را کرد به اسم دو نفر از عرب های ندار خرمشهری....اگر شهر سقوط کرد آن را دوباره فتح خواهیم کرد؛ مواظب باشید که ایمانتان سقوط نکند... می‌دونید این صحبت مشهور رو شهید جهان آرا چه وقت گفت؟... در عملیات‌های پیچیده‌ی پیش از فتح پرارزش خرمشهر... قسمتی از وصیت نامه شهید جهان آرا: ای امام! تا لحظه ای که خون در رگ های ماجوانان وجود دارد، لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبرگونه توکه به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه 🌹در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: "این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره"... فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری... یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه... بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. میگم سه روز برات مرخصی بنویسند. سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟... برای من؟... نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت... کتاب زندگی به سبک شهدا, ناصر کاوه خاطره ای از سرلشگر شهید, محمد بروجردی, فرمانده سپاه غرب کشور 🌹مهدی به همراه تعدادی ازدوستانش به دیدن آیت الله حق شناس رفته بودند که آیت الله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک دستمال داده و گفته بود اشک هایی که برای امام حسین (ع) می ریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگه دار تا در کفنت بگذارند. به دوستانش هم گفته بود که احترام این آقا را خیلی داشته باشید. بار دیگر که به دیدن ایشان رفته بودند، آیت الله به محض این که مهدی را می بیند، گریه می کند... مهدی قبل از رفتن به سوریه، آخرین پیامکش را برای یکی از دایی هایش فرستاد: دایی! من رفتم. دستمال اشکهام رو با کمی تربت کربلا گذاشته‌ام لای قرآن روی طاقچه. اگه یه وقت طوری شد، آنها را بگذارید کنارم... یک ماه مانده بود به شهادتش، که من و مادرم را با خود همراه کرد. نماز صبح را در حرم سیدالکریم خواندیم و به بهشت زهرا و بر سر مزار شهدای گمنام رفتیم. می گفت هر حاجتی که دارید، از این شهدا بخواهید و هر وقت دلتان گرفت، سر مزار این شهدا بیایید... پنجشنبه دهم مرداد ماه بود که زنگ زد به برادرش و گفت سال خمسی ام رسیده. یه ماشین دربست بگیر و برو قم خمس من رو بده و برگرد. ۳۰۰ تومن هم به نانوایی لواشی بدهکارم اونم پرداخت کنید... خوابش را دیدہ بودند و از مهدی پرسیدہ بودند: راستش را بگو شب اول قبر که نکیر و منکر آمدند چطور شد؟... در جواب گفت: تا زخمهایم را دیدند, گفتند آفرین و رفتند. کتاب مدافعان حرم, ناصر کاوه خاطره ای از شهید‌ مدافع‌ حرم‌, مهدی‌ عزیزی 🌹سال ۷۷ پدرم یک پیکان خرید و تا مدتها همین ماشین را داشتیم. وقتی هم رده‌ای‌های پدرم را می‌دیدم که همه ماشین‌های بهتری سوار می‌شوند، زمانی که می‌خواستیم با ماشین بیرون برویم به پدر می ‌گفتیم که: چرا ماشین مان را عوض نمی‌کنیم؟... به من گفت: فنی این ماشین، ۲۰ است! چرا عوض کنم؟... ضمنا من الان فرمانده لشگر شده‌ام و اگر کسی من را با ماشین مدل بالاتر ببیند با خود می‌گوید که طرف فرمانده لشکر شده و از موقعیت خود سوءاستفاده کرده... اگر صحبت از فرد غایبی می شد، اگر فرد غایب رو می شناختند، به نحوی سعی می کردند اورا تبرئه کند. اگر می دید بازهم جلسه به غیبت ادامه میدهد، آنقدر صلوات می فرستاد تا گوینده خجالت می کشید و ادامه نمی داد. نهی از منکر ایشون هم غیر مستقیم بود که کسی ناراحت نشود، هم موثر واقع می شد... کتاب مدافعان حرم, ناصرکاوه راوی: فزرند شهید مدافع حرم, حاج رضا فرزانه فرمانده لشگر محمد رسول الله (ص)
🔴 برنامه ای برای حضور در شهرداری ندارم 💬 🔹 در مورد آمدن رئیسی نظری ندارم. 🔸 انتخابات پیش بینی نشده ای در پیش داریم و آرایش سیاسی شکل نگرفته است. در جبهه اصلاحات مشخص نیست و در اصول گرایان هم همینطور است. ✅ من نقشه دومی ندارم و در وزارت نفت هم با اصرار رفتم و امروز هم برنامه ای برای حضور در شهرداری ندارم. کسی می تواند رئیس جمهور شود که دیوار کشی را حذف کند، بهتر است مردم را تقسیم بندی نکنیم. 🔹 کشور درحال رکود است و این اتفاقات به خانواده‌ها هم ضرر می رساند. بازار 80 میلیونی داریم که می توان به اقتصاد کمک کرد. کشور را می توان فعال کرد. تنها مشکل امروز کشور در حوزه ساخت پالایشگاه و فروش نفت نیست.هنوز به صورت خاص اعلام کاندیداتوری نمی کنم. 💢 قاسمی در مورد اینکه آیا با آمدن حجت الاسلام رئیسی کنار می رود یا خیر، گفت: در مورد فرضی که هنوز اتفاق نیفتاده صحبت نمی کنم. ➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 دستورالعمل آمریکا صرفا تعلیق تحریم‌ها و نه لغو کامل آنها است 💬 🔹 همزمان با پایان دور جدید گفتگوهای وین منبع خبری پرس تی وی در وین در خصوص دستورالعمل آمریکا در باره نحوه رفع تحریم ها هم گزارش داده است: آمریکا قصد لغو یک جای تحریم‌ها را ندارد و قصد دارد در مدت زمانی طولانی و طی مراحل متعدد اقدام به رفع موقت برخی تحریم‌ها کند. 🔸 منبع خبری پرس تی وی در وین اضافه کرده است: آمریکا صرفا با یک بازه زمانی کوتاه مدت یک هفته ای برای راستی آزمایی موافقت کرده است که در آن بصورت نمادین چند تراکنش انجام شود. بگفته منبع خبری پرس تی وی در وین آمریکا راستی آزمایی معقول و لازم که برای معاملات نفتی حداقل 3 تا 6 ماه است تاکنون نپذیرفته است. ✅ منبع خبری شبکه پرس تی وی در وین تصریح کرده است قصد آمریکا از عدم لغو کامل تحریم ها و اکتفاء به رفع موقت برخی از تحریم ها صرفا بازگشت به برجام است تا بتواند از امکان مکانیسم ماشه علیه ایران استفاده کند. 💢 بگفته منبع خبری پرس تی وی در وین در صورت پذیرش مکانیسم رفع مرحله ای تحریم ها و یا تمدید بی اثر شدن آنها در بازه های زمانی 120 روزه و 180 روزه علاوه بر شرطی شدن اقتصاد ایران آمریکا خواهد توانست با گروگان گرفتن تمدید رفع تحریم خواسته های دیگر خود موسوم به برجام 2 و 3 را به ایران تحمیل کند. ➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
✨کلاه تَکراری برجام آقای ربیعی سخنگوی دولت گفته‌اند "به خاطر اختلافات داخلی نتوانستیم از برجام خوب استفاده کنیم". این عبارات در میان حروف و کلمات خود، سخن فراوان دارد. نخست اینکه آقای ربیعی اعتراف به‌روزی کرده‌اند درباره بی‌فایده بودن برجام برای اقتصاد ایران؛ و این اعتراف را در دوره‌ای که جماعتی با مفروض گرفتن فقدان حافظه تاریخی در ملت، از عصر برجام نوستالژی ساخته‌اند تا خسارتی جدید به کشور تحمیل کنند، باید به فال نیک گرفت. برجامی که از رئیس کل بانک مرکزی‌اش تا وزیر نفتش تا رئیس‌جمهورش معترف شده‌اند که تحریم‌های بانکی را رفع نکرد و این یعنی تحقیقا هیچ، امروز در قالب یک آرزو به ملت فروخته می‌شود و دشمن در کمین است که از این آرزوی باطل، صید دیگری کند. اما نیت آقای ربیعی اعتراف به بی‌فرجامی برجام نیست و این اعتراف، محصول جانبی همان پروژه نوستالژی‌سازی از عصر برجام است. سخنگوی دولت آقای روحانی به جای اینکه در مقام مطالبه قرار گیرد و خطاب به طرف آمریکایی حرف قطعی نظام را بزند و بگوید که دولت در دوره حضور آمریکا در برجام نیز به دلیل بدعهدی و سنگ‌اندازی آمریکا نتوانست از وعده‌های داده شده بهره‌مند شود و لذا اشتباه گذشته که عبارت بود از اعتماد به آمریکا تکرار نخواهد کرد"، در کمال وقاحت طرف آمریکایی را از خیانت‌هایش در توافق تطهیر می‌کند و بهره‌مند نشدن از مواهب برجام را به گردن اختلافات داخلی می‌اندازد! این یک پیام به دشمن است که شما راحت باشید. صد بار اگر عهد شکستید بازآیید و ما عهدشکنی شما را به گردن اختلاف داخلی خودمان می‌اندازیم و اجازه نمی‌دهیم چهره شما لکه دار شود. و دشمن غدار، در میانه مذاکرات، خوب می‌داند با چنین پیامی چه کند. سوال از آقای ربیعی این است که دقیقا کدام اختلاف داخلی باعث شد که دقیقا از کدام مواهب برجام بهره‌مند نشویم؟ اینکه نفت فروختید و پولش در بانک‌های خریداران بلوکه شد، نتیجه کدام اختلاف بود؟ اینکه توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی را معطل توتال گذاشتید و توتال سرتان کلاه گذاشت و رفت، دقیقا مربوط به کدام اختلاف بود؟ اینکه بعد از برجام دوباره پای پژو و رنو را به ایران باز کردید و مونتاژکاری خودرو را دوباره از سر گرفتند و با خروج ترامپ از برجام، شوک سنگین دیگری به صنعت خودروی ما وارد شد، ناشی از کدام اختلاف بود؟ چرا با ملت دوپهلو سخن می‌گویید. دقیق و جوانمردانه بگویید که بر سر چه چیزی اختلاف وجود داشت و این اختلاف کدام مانع را در برابر بهره‌مندی از برجام ایجاد کرد؟ شما که در امضای برجام از خطوط قرمز نظام گذشتید و در اجرای برجام هم از شروط نظام عدول کردید! چه چیز دیگری می‌خواستید که بر سرش اختلاف وجود داشت؟ امروز با اینکه همه چیز روشن است، مجددا وارد مذاکره شده‌اید و به جای اینکه قواعد مذاکره را رعایت کنید، طرف بدعهد را تطهیر می‌کنید و داخل را مقصر جلوه می‌دهید؟ دولت آقای روحانی اگر به فکر منافع مردم است و واقعا در پی رفع تحریم‌هاست، باید این ادبیات را کنار بگذارد و همچون یک فروشنده ناچار پای میز مذاکره ننشیند. اگر واقعا در پی برداشته‌شدن تحریم‌ها هستید، باید از تجربه برجام درس بگیرید و به جای سیاسی‌کاری داخلی، محکم بر سر راستی‌آزمایی تحریم‌ها بایستید تا کلاه تَکراری برجام بار دیگر سرتان نرود‌. ✍سید یاسر جبرائیلی https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 آیا خطر تعویق انتخابات جدی است ؟؟؟ با پالس هایی که حسن روحانی در این دو روز داده است احتمال به تعویق انداختن از سوی برجامیان افزایش یافته است. فرض کنید ستاد کرونا به ریاست روحانی به بهانه افزایش همه گیری کرونا تصمیم بگیرد انتخابات به تعویق بیفتد. یا مقام معظم رهبری مخالفت می کنند یا موافقت. اگر موافت کنند که روحانی و تیمش به خواسته خود رسیده اند و فرصت کافی برای ادامه بازی خطرناک برجام و تحمیل خسارات دیگر بر ملت و مملکت پیدا می کنند. اگر هم مخالفت کنند فریادهای خناسان بلند می شود که ایهاالناس رهبری می خواهد برای انتخابات ، مردم را به کشتن بدهد و صدها انگ و تهمت از این قبیل. نهایت این درگیری هم مشارکت بسیار پایین مردم در انتخابات خواهد شد . تنها کاری که دوستان و دلسوزان انقلاب در این رابطه می توانند انجام دهند تبیین و افشاگری نیات سوء آقایان برای مردم است و آگاهی مردم ، تنها راه خلع سلاح تعویقیان است... ✍"قاسم اکبری" https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
👆تصویر بالا آمار رسمی کرونا در کشور عراق در روز گذشته است.‌ تعداد کل فوتی ها ۳۳ نفر !!! ◽️ نکته قابل توجه اینکه آمار فوت در کربلا و نجف صفر بوده. 🔸همان کشوری که برخی مسئولین هر روز آنجا را عامل ورود به کشور معرفی می کنند. کشوری که درآن نه پروتکل های ابلاغی مثل ایران رعایت می شود و نه مردمش چندان التزامی به ماسک زدن دارند و نه زیرساخت های بهداشتی اش به اندازه ایران است. 🔸جالب است که مراسمات مذهبی و سفره های افطار هم برقرار است. ⁉️واقعا دلیل افزایش تلفات کرونایی در کشور عزیزمان چیست؟ ⁉️آیا شاهد یک آمارسازی هستیم؟ یا برخی داروهای مشکوک و یا پروتکل های ابلاغی سازمان بهداشت جهانی سبب افزایش تلفات در کشورمان شده است؟؟؟ ⁉️اساسا آیا پاسخ قانع کننده و منطقی از سوی مسئولین برای این ابهام ، ارائه خواهد شد یا بازهم شاهد حاشیه پردازی و فرافکنی و خواهیم بود؟؟ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🌹قرنی و همفکرانش در زمان شاه دستگیر و محاکمه شدند. در آغاز صحبت از اعدام قرنی بود، ولی بنا به عللی او را به اخراج از ارتش و سه سال حبس محکوم کردند. وی در اسفند 1339 از زندان آزاد شد. ایشان به دلیل همکاری با جریان نهضت امام خمینی مجدد به زندان رفت. شهید قرنی در جریان انقلاب به نیروهای انقلابی پیوست و به هنگام شکل‌گیری و گزینش اعضای شورای انقلاب از سوی امام خمینی به عضویت این شورا انتخاب شد. پس از پیروزی انقلاب، بلافاصله، در روز 23 بهمن، ضمن اعاده به ارتش با درجه سرلشکری به عنوان رئیس ستاد ارتش انقلاب، با حکم امام خمینی منصوب شد. شهید قرنی شخصیتی بود که نه تنها در تثبیت موقعیت ارتش در نظام جمهوری اسلامی نقش کلیدی داشت بلکه با شهامت و ایستادگی در مقابل طرح‌هایی که در جهت فروپاشی ارتش مطرح می‌شد ایستاد و به ارتش هویت داد و به همین خاطر خاری در چشم دشمنان شد و در نهایت در روز سوم اردیبهشت 1358 به دست گروهک تروریستی فرقان شهید شدند... کتاب فاتحان قله های عاشقی, ناصر کاوه روایتی از زندگی امیر سپهبد, شهید سید‌ محمد ولی قره نی
📣قسمتی از جنایات هولناک گروهک داعش:👇 🌟به منظور رعب وحشت در عراق و سوریه، عناصر گروه تروریستی تکفیری داعش در ولایت نینوای عراق، به طرز فجیعی 16 جوان عراقی را به بهانه جاسوسی برای نیروهای پیشمرگ عراق را با گلوله و شماری را با شمشیر به قتل می‌رساندند... موضوع جدید در این ویدئوی خونبار و جنایتکارانه، قرار دادن دوربین‌ها در فاصله بسیار نزدیک از گردن قربانیانی است که عناصر داعش آنان را گردن زدند.. داعش در این ویدئو برخلاف ویدئوهای گذشته، بدون هیچ گونه سانسور، گردن‌زدن جوانان عراقی را به نمایش می‌گذارد؛ و دوربین‌ها هنگام خروج خون و جان دادن آنان، همچنان در حال فیلم برداری هستند... عناصر گروه تروریستی داعش در این ویدئو 8 نفر را گردن زدند، و سر آنان را روی جسدشان قرار دادند... 🌟 اولین بازار عرضه و فروش زنان و دختران ایزدی در یکی از کاخ‌های بزرگ شهر موصل برگزار شد. در این حراج ۱۷ دختر و زن ایزدی در سنین مختلف فروخته شدند... آنها را در یک ردیف به صف کرده و به گردان شان پلاک‌هایی انداخته بودند که روی آن‌ها شماره‌ و قیمت نوشته بودند... دختران از شرم سرهای شان را به زیر انداخته بودند... پنجاه و دو مرد از نقاط مختلف مناطق تحت اشغال داعش مثل گرگ‌های گرسنه‌ای از آن‌ها دیدن کردند. درخواست برای خرید مستقیم دو دختر ایزدی و عدم عرضه آن‌ها و انجام تشریفات عرضه و فروش به دلیل زیبایی خیره کننده‌ای که داشتند و بیم از افزایش تقاضا و بالا رفتن قیمت و عدم توان پرداخت قیمت آنها، اعتراض تعدادی دیگر به این درخواست‌ها را به دنبال داشت و نزدیک بود به درگیری مسلحانه و نزاع خونین بین دو طرف منتهی شود و در حالی که دو طرف با صندلی‌ها به جان هم افتاده بودند و.. 🌟جنایتی که در پایگاه هوایی اسپایکر با همکاری برخی از عشایر منطقه در استان صلاح‌الدین عراق رخ داد، بزرگترین جنایت داعش بود... در روز ۲۳ خرداد سال ۹۳ مصادف با ۱۵ ژوئن سال ۲۰۱۴ جنایتی در پایگاه هوایی اسپایکر در تکریت عراق به وقوع پیوست که در تاریخ کم نظیر است. در پایگاه هوایی اسپایکر ۴۰۰۰ دانشجوی نظامی عراقی در حال گذراندن دوره های خود بودند که داعش در عملیاتی به آنجا حمله کرد و ۲۲۰۰ از این افراد را که ۱۷۰۰ تن از آنها شیعه بودند با دست بسته سر بریدند و یا تیرباران کردند. پیکر برخی از آنها را در این قتل عام دسته جمعی به رود دجله انداختند. آنقدر از این دانشجوهای بی گناه خون ریخته شده بود که آب های دجله به خون نشسته بود و قرمز شده بود...  🌟گروه تروریستی داعش شش نفر از مردان اهل سنت استان کرکوک عراق را به طرز فجیعی اعدام کرد. این گروه تروریستی پیکر این افراد را پس از اعدام به صلیب کشید... داعش ۱۴ شهروند عراقی را با استفاده از قفس های آهنی در مرکز موصل غرق کرده است.این ۱۴ نفر به اتهام جاسوسی برای نیروهای دولتی و کردها در منطقۀ الفیصلیه، در مرکز موصل، اعدام شدند... عناصر داعش ۲۰ جوان عراقی را در پایگاه البکاره واقع در شهر حویجه به اتهام مخالفت آن ها برای پیوستن به داعش در آتش سوزاندند... 🌟داعش ۵۰ نفر از عناصر خود را به دلیل فرار از نبردهای کنونی با نیروهای عراقی در استان نینوا سر برید.   به نقل از روزنامه دیلی میل انگلیس نیروهای داعش ۹۰ درصد سوریه و ۵۸ درصد عراق را اشغال کردند و حتی به دیوار زینبیه دمشق رسیدند... داعش زمانی که به نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رسید بر روی دیوار حرم شعار می نوشت که هنوز بخشی از این شعارها موجود است...فرمانده داعش بر روی بی سیم خود در نزدیکی حرم حضرت زینب (س) رجز می خواند و می گفت که حضرت عباس(ع) کجایی که ما حضرت زینب را از قبر بیرون خواهیم کشید... 🌟داعش به منزلی در سوریه حمله کرد، در حالی که در این منزل چهار کودک به همراه پدر و مادر در حال غذا خوردن بودند، داعش سر یکی از دختران که ۹ سال بیشتر نداشت را برید به طوری که خون این دختر بر روی غذاها ریخت و خانواده دختر را مجبور کرد که این غذا را به همراه خون جگرگوشه شان بخورند داعش نوزاد تازه به دنیا آمده را از دستان پدر و مادر می گرفت و آنان را لخت می کرد و بر سینه دیوار می چسباند و با نیزه با این بدن دارت بازی می کرد، داعش شکم مادر باردار را در مقابل چشم شوهرش پاره می کرد و شرط بندی می کرد که فرزندی که دختر است یا پسر، از شکم این مادر بیرون می آید... کتاب خاطرات دردناک, ناصرکاوه قسمتی از سخنرانی ️سردار عبدالفتاح اهوازیان در مراسم جشن پیروزی جبهه مقاومت در مهدیه ورامین
📣خدا خمینی را نگاه داشت، همان که محمد (ص) را با تار عنکبوتی درغار نگاه داشته بود! قرنهاست که تاریخ انتظار این سربازان را می کشد!... چه شد فتح سه روزه صدام باآمریکا؟... مگر صدام چند ساعته کویت را نگرفت. تازه بدون اجازه آمریکا؟... کجا رفت از نیل تا فرات رایس و برخورد تمدن های هانتینگتون و هلال شیعه کسینجر وپایان دنیا فوکویاما!؟... از نیل تا فرات که هیچ از هرات و پنج شیر و صنعا تا لاذقیه و سامرا، آب نمی خوردند مگر با اجازه یادگاران شهید قاسم سلیمانی, آن سرباز در گهواره خمینی!... قاسم سلیمانی و دیگر سربازان خامنه ای درخانطومان, ادلب, قنیطره, حلب, غزه, صنعا و... می جنگند و به گفته خودتان، 7 تریلیون دلار هزینه ایجاد داعش را پودر می کنند و در چه جایی, پاشنه آشیل کدخدا (رژیم اشغالگر قدس) و نزدیکترین جا به قبله اول مسلمین!... و چه نزدیک است فتح آخر!... این سربازان در گهواره خمینی بودند که با دست خالی بر هم زدند تمام نظم نوین جهانی تان را!... و حال چه می کند استکبار با سربازان خامنه ای, عاشقان و پیروان امام منتظر, امام زمان, مهدی زهرا (عج)... قسمتی از مقدمه کتاب من قاسم سلیمانی هستم, ناصر کاوه