eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
903 دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
15.7هزار ویدیو
521 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
...!! 🌷مرحله پنجم عملیات [عملیات رمضان] شروع شد. همه‌ چیز طبق طرح پیش می‌رفت. لودر و بلدوزر‌های جهاد سازندگی و مهندسی سپاه به همراه رزمنده‌ها جلو می‌رفتند. باید روبروی دژ خاکریز می‌زدند تا عراقی‌ها، نیرو‌های پراکنده‌ شده در بیابان را نزنند. قرار شد نیرو‌های حاج همت از غرب دژ و نیرو‌های احمد از شرق آن، زدن خاکریز را شروع کنند، ادامه بدهند تا در نزدیک اولین مثلث دژ، خاکریز را به هم وصل کنند. 🌷هوا که تاریک شد رانندگان نشستند پشت فرمان و تا خود صبح تمام‌وقت کار کردند. فقط کسی از لودر پیاده می‌شد که زخمی و شهید شده باشد. صد متری در وسط دو خاکریز مانده بود که هوا روشن شد. تانک‌های عراقی در فاصله یک کیلومتری روبروی این صد متر باقی‌مانده آرایش گرفته بودند و به‌نوبت شکاف بین دو سد خاکی را می‌کوبیدند. 🌷در این یک تکه جا، گلوله جای گلوله می‌خورد. عراقی‌ها می‌دانستند اگر دو سر خاکریز وصل شود راه نفوذشان بسته می‌ماند. احمد با چشم‌هایی که مثل دو پیاله خون روی صورت خاک‌آلودش خودنمایی می‌کرد دنبال راهی بود که این فاصله را بپوشاند و آن‌قدر نخوابیده بود که موقع راه رفتن تلوتلو می‌خورد. 🌷طاقت ایستادن نداشت، با این‌حال نمی‌توانست دست روی دست بگذارد. رفت سراغ بچه‌های زرهی و مهندسی. چند راننده لودر و بلدوزر را انتخاب کرد گفت کسانی را می‌خواهد که داوطلب شهادت باشند. احمد به فرمانده زرهی گفت دو سه تا نفربر بیار جلو، روبروی عراقی‌ها با سرعت به چپ و راست حرکت کنند و گردوخاک راه بیندازند تا دید آن‌طرف کور بشه و بتونیم خاکریز رو به هم وصل کنیم. 🌷ساعتی بعد یکی از راننده‌ها که حسابی خسته بود از حال رفت و از بالای لودر نقش زمین شد. کسی نبود جای او را پر کند. بچه‌ها جمع شدند دور او و آب به صورتش زدند. بهش روحیه می‌دادند و قربان صدقه‌اش رفتند تا با همان حال‌ و روز دوباره نشست پشت فرمان. چند دقیقه بعد گلوله توپ کنار لودر خورد و آن را به آتش کشید. راننده‌ی خسته، زخمی که شد به عقب فرستادنش. بقیه زدن خاکریز را ادامه دادند. 🌷نزدیک ۱۰ کیلومتر طول کل خاکریز بود که ۹۹۰۰ متر آن را در شب، ۸ ساعته زده بودند، اما ۱۰۰ متر باقی‌مانده در روز ۵ ساعت طول کشید. با هر زحمتی بود بالاخره نزدیکی‌های ظهر دو سمت خاکریز به هم وصل شد. احمد نفس راحتی کشید و با به هم چسبیدن دو سر خاکریز جناح چپ منطقه کمی آرام شد. ، 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید احمد کاظمی 📚 کتاب «مثل من و تو (زندگی‌نامه شهید احمد کاظمی)» به نویسندگی یحیی نیازی محقق و نویسنده مرکز اسناد و تحقیقات دفاع است که توسط نشر روایت منتشرشده است. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان .... 🌷از صحبتش فهميدم راننده‌ی تانكر نفتكش است. داشت برای صاحب مغازه درددل می‌كرد. گفت: اگر اين احمد كاظمی رو پيدا كنم، می‌رم بهش التماس می‌كنم كه يه مدتی هم بياد طرف زابل و زاهدان! بی‌اختيار برگشتم به صورت طرف دقيق شدم. من يكی از نيروهای تحت امر سردار كاظمی بودم. گفتم: شما حاج احمد رو می‌شناسی؟ گفت: از نزديك كه نه، ولی می‌دونم آدم خيلی باحاليه!   🌷پرسيدم: چطور؟ گفت: من يه مدت كارم توی كردستان بود، با اين‌كه هيچ وقت شب‌ها توی كردستان رانندگی نمی‌کردم، ولی نشده بود كه هر چند وقت يك‌بار گرفتار گروهك‌های ضد انقلاب نشم؛ ماشينم رو می‌بردن توی بيراهه‌ها، سوختش رو خالی می‌كردن و بعد هم ولم می‌كردن.   🌷مكث كرد. ادامه داد: ولی اين احمد كاظمی كه اومد اون‌جا، خدا خيرش بده، طوری امنيت به وجود آورد كه ديگه نصف شب‌ها هم توی جاده‌ها رانندگی می‌كردم و هيچ اتفاقی برام نمی‌افتاد. آخر صحبتش گفت: حالا كارم افتاده سيستان و بلوچستان. همون بدبختی‌ها رو از دست اشرار اون‌جا هم داريم می‌كشيم و هيچ كی هم نيست كه جلوی اون نامردا قد علم كنه.... ، 🌹خاطره ای به یاد سردار سرلشکر پاسدار شهيد احمد کاظمی  
☀️چند بار ساواک دستگیرش کرد. یک بار، بد جوری شکنجه اش داده بودند. روزی که آزادش کردند,وقتی میخواست برود حمام, دیدم زیر پیراهنش پر از لکه های خشک شده ی خون است, اثر تازیانه ها. بعدا فهمیدم بینی اش را هم شکسته اند. خودش یک کلام راجع به بلاهایی که سرش در آورده بودند چیزی نگفت.هروقت مادر میگفت این از خدا بی خبرها چی به روزت آوردن؟ می گفت هیچی مادر. ☀️بینی اش را هم از خونهای لخته شده ای که هر روز صبح روی بالشش میدیدیم فهمیدیم شکسته. خودش میگفت: این خونا مال اینه که توی زندان سرما خوردم. اثرات آن شکستگی بینی , تا آخر عمر همراهش بود.مثل اینکه یک بار عملش کردند, ولی باز هم از تبعاتی مثل تنگی نفس رنج میبرد ☀️در حادثه بم بیش از 200 فروند هواپیما و هلیکوپتر و انواع موشک های برد بلند را سامان داد ، درساعتهای اول، شهیدکاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج کرد.... ☀️خودش هم فرودگاه بم را آماده کرد، هر 13 دقیقه یک هواپیما و یک هلیکوپتر ، چه در شب و چه در روز پرواز می کرد30 هزار مجروح را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، 10 شبانه روز نخوابید.  به نقل از سردار رحیم صفوی ☀️در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار. گفت: “مقدم نزن این ها اینقدر نمی ارزند.” ☀️خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد، ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد. به نقل از شهيد سردار تهراني مقدم ☀️از شب قبل مدام نگران بودم. پرسیدم: «هوای ارومیه خرابه، چه جوری می‌خواهید بروید. احتمالاً پرواز انجام نمی‌شه». گفت:«هر چی خدا بخواهد». از او خواستم شماره تلفنی به من بدهد تا از حالش باخبرشوم. صبح دلشوره‌ام بیشتر شد. رفتم چند اسکناس برداشتم و دور عکس احمد چرخاندم و در صندوق صدقات انداختم و ولی آرام نشدم. دلم طاقت نمی‌آورد. به خاطر همین سکه‌ای را که روز نیمه شعبان به عنوان فرمانده‌ی نمونه به او هدیه داده بودند، را نذر کردم تا روز عیدغدیر برایش گوسفند بخریم و قربانی کنیم. ☀️پیش از این نیز یک بار النگوهایم را نذر مسجد لرزاده کردم و او به سلامت به خانه بازگشت. با خودم فکر کردم ان شاء الله اگر هم قرار باشد اتفاقی بیافتد، این نذر جلوی آن را می‌گیرد. ساعت ۱۱ بود که چند تن از دوستانم به دیدنم آمدند. حزن و اندوه در چهره‌هایشان نمایان بود. ☀️رفتم داخل آشپزخانه که وسایل پذیرایی را بیاورم که یکی از دوستانم به فریده [دخترم] گفت:«تلویزیون را خاموش کن». دستانم لرزید با ناراحتی پرسیدم:«برایم خبر آوردی؟» دخترانم شروع به جیغ زدن کردن و من مات و مبهوت فقط نگاه می‌کردم. همسر برادرم نیز دقایقی بعد آمد. مدام می‌گفت: «گریه کن» گفتم:«گریه‌ام نمی‌آید». با رفتن احمد کوهی از غم و غصّه بر شانه‌ام نشست. کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه منبع: ویژه نامه پرواز عرفه    راوی:همسر شهید
آقای تحلیلگر ✍️ حدود 7 سال پیش زمانی که به یمن حمله کردند، رهبر ایران در یک حسینیه در تهران سخنرانی و بر خلاف تمام حقایق میدان تاکید کرد؛ سعودی در این جنگ شکست خواهد خورد! 🌷الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌🌹 کانال جبهه ی انقلاب در ایتا👇☫👇 ╭┅──────┅┅╮ ¦ @Jebheye_Enghelab 👈 ╰┅──────┅┅╯
💢 وقتی پلیس و سپاهی‌ و بسیجی در خیابان با سنگ و قمه به شهادت می‌رسیدند، هیچ اصلاح‌طلبی اظهار تأسف و تأثر نمی‌کرد؛ اما موقع قصاص، همگی دلسوز جانی‌ها و دلواپس چرخه خشونت شدند! ▫️شمایی که برای تبرئه قاتلان با تشکیک در احکام قضایی به حقوق بشر متوسل می‌شوید، وقت جنایت این جماعت کجا بودید؟ 🔴به کانال بپیوندید👇 ـــــــــــــــــــــــ 🌐نسل مقدم https://eitaa.com/joinchat/1412104424C799b96031e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 لحظه شهادت مجتبی امیری ؛ کسی که می‌خواست مانع به اتش کشیده شدن بیریق امام حسین علیه‌السلام شود ولی توسط داعشی‌های وطنی به شهادت رسید. 🔴به کانال بپیوندید👇 ـــــــــــــــــــــــ 🌐نسل مقدم https://eitaa.com/joinchat/1412104424C799b96031e
🔺متاسفانه ایشون استاد دانشگاه تهرانه 🔴به کانال بپیوندید👇 ـــــــــــــــــــــــ 🌐نسل مقدم https://eitaa.com/joinchat/1412104424C799b96031e
🔹 نظر بهائیت در مورد مولوی عبدالحمید چیست؟ 📌 مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی این روزها تلاش کرده در نقش وکیل مدافع بهائیان حاضر شود از همین رو در این یادداشت قصد داریم به صورت کوتاه به بیان نظر بهاء الله رهبر اصلی بهائیان و قبله این فرقه ضاله در حال حاضر، در مورد مولوی عبدالحمید و سایر مسلمان هایی که از این فرقه ضاله حمایت می کنند بپردازیم 1- بهائیان جواهرات و دیگران (مسلمانان) سنگ ریزه هستند بهاء الله پیرامون برتری حامیان فرقه ضاله بهائیت بر مسلمانان چنین گفته است: بهائیان [همچون] جواهرات هستند و دیگران [به منزله ی] سنگ ریزه های زمین هستند و بایستی که سنگ ریزه ها بیش از مروارید ارزشمند باشند و یک نفر از این ها (بهائیان) در نزد خداوند بهتر از هزار هزار نفر از غیر بهائیان است همانطور که تکه ای از یاقوت بهتر از هزار کوه از سنگ سفت و سخت است منبع: مائده ی آسمانی،ج4، ص353 2- مخالفان بهائیت و بهاء الله حرام زاده هستند! بهاء الله و بزرگان بهائیت بارها در کتاب هایشان مخالفین این فرقه ضاله را حرامزاده خوانده اند بگو هرکس در قلبش دشمنی این غلام (بهاء الله) باشد شیطان در رختخواب مادرش رفته است ... منبع: گنج شایگان، ص78و79 3- مخالفین بهائیت (مسلمانان) حیوان هستند! میرزا حسینعلی نوری پیرامون معرضین بالله که در واقع همان مسلمانان مخالف فرقه ضاله خودش چنین گفته است: و معرض بالله چون توقف نمود و از صراط لغزید در همان حین هیکلش از قمیص انسانی خارج و به جلود بهائم ظاهر و مشهود گشت فسبحان من یبدل الوجود کیف یشاء و یقدر ... منبع: کتاب بدیع در جواب اسئله ی قاضی، ص110. او در جای دیگر در مورد مخالفین خود چنین گفته است: الیوم هر نفسی بر احدی از معرضین من اعلاهم او من ادناهم ذکر انسانیت نماید از جمیع فیوضات رحمانی محروم است تا چه رسد که بخواهد از برای آن نفوس اثبات رتبه و مقام نماید ... منبع: کتاب بدیع در جواب اسئله ی قاضی، ص140 4- مخالفین بهائیت بی عقل هستند بهاء الله اعلام کرده کسانی که با بهائیت مخالفت کرده اند (مسلمانان) از عقل محروم شده و بی عقل هستند و لکن آنچه از قلم قدم در این ظهور اعظم در اجتماع و اتحاد و اخلاق و آداب و اشتغال بما ینتفع به الناس جاری شده احدی انکار ننموده و نمینماید مگر آنکه بالمره از عقل محروم باشد. منبع: اقتدارات و چند لوح دیگر، ص168 🛎 آیا هنوز معتقدید این فرقه ضاله یک گروه بی گناه و مظلوم است؟ 🖲اخبار را در "مُنتخَبِ اَخبار" ببینید👇 eitaa.com/joinchat/1231028412C5231d1781b