🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایت رژیم بعث عراق
به شمار میرود... در حمله شیمیایی به #سردشت ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و
#هشت_هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در #حلبچه عراق به اندازه ای بود که بیش از
#پنج_هزار_شهید و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی بهعنوان نسل کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان #بزرگترین_حمله_شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است...
#کتاب_خاطرات_دردناک, #ناصرکاوه
#سالگرد_بمباران_شیمیایی_حلبچه
ادامه این #جنایت و عکسهای بی نظیر آن را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
https://naserkaveh.ir/2023/03/17/halabche/
ارادتمند: #ناصرکاوه
#سالگرد_بمباران_شیمیایی_حلبچه
چالش مانکن ۵ هزار نفری در یک شهر
🔸تصور کنید با یک اتفاق در چند ثانیه، کل جمعیت یک شهر یکباره به چالش مانکن دعوت میشود. فرزند در آغوش مادر، کودک در حال تاب بازی، دانش آموز در حال درس خواندن، مرد در حال دویدن، کشاورز پشت تراکتور و ... یک چالش مانکن ۵ هزارنفری. هرکسی در هر حالی هست فقط چندثانیه طول میکشد که بفهمد تنفس کردنش دچار مشکل شده بعد یک شهر در همان شکلی که هست از هوش میرود.
🔸امروز ۲۵ اسفند سالروز فاجعه حلبچه است. صدام بخاطر عملیات والفجر ۱۰ و استقبال اهالی اقلیم کردستان عراق از لشکریان ایران، با سلاح شیمیایی اروپاییها چنین انتقامی از مردم خودش گرفت. از هیچ جایی هم صدایی در نیامد. خیلی از تصاویر این واقعه، از جمله عکس زیر که پدر با فرزند در آغوشش، در حال فرار، جلوی پله خانهذ افتادهاند که تبدیل به عکس نمادین بسیاری از تندیسها و یادبودها شد کار ۳ تا عکاس ایرانی بود که خودشان را زودتر از همه به محل واقعه رسانده بودند.
🔸عکاسهای ایرانی چون ماسکشان مزاحم عکاسیشان بود حتی ماسکشان را برداشتند که بهتر بتوانند ردپای مدعیان امروز بازرسی از کشورمان بخاطر نگرانی موهوم از سلاح هستهای را ثبت کنند. بین این ۳ نفر سعید جان بزرگی بعدها به دلیل استنشاق گاز شیمیایی در بیمارستان مصطفی خمینی در سال ۸۱ شهید شد...
🌷سنگ دل ترین همدست صدام
✨علی حسن المجید مسئول استفاده از بمب های شیمیایی علیه کردهای عراق و رزمندگان ایرانی در دهه هشتاد میلادی بود که به همین دلیل به لقب علی شیمیایی معروف شد.
علی شیمیایی که بود؟
✨علی حسن المجید در سال 1941 در تکریت زاده شده، اما خود او میگوید که متولد سال 1944 است.او پسر عموی صدام دیکتاتور معدوم بود، پلههای ترقی نظامی را به سرعت طی کرد. و در دوران رژیم بعثی به یکی از مهرههای اصلی تبدیل شد. بر اساس گزارش که نشریه آلمانی اشپیگل در 26 ژوئن 2007 سرکوب خونین قیام شیعیان عراق در پی حمله ارتش بعثی به کویت در سال 1991 و شرکت در کشتار و آواره کردن شیعیان در سال 1999، دست داشتن وی در قتل آیت الله محمد صادق الصدر و دو پسرش توسط سازمان امنیت عراق در فوریه 1999 و کشتار صدها نفر از شیعیان معترض به این جنایت و جنایت وحشیانه کشتار هزاران کرد در حلبچه، علی شیمیایی را به سنگدل ترین و جنایتکارترین همدست صدام معدوم تبدیل کرده بود..
✨.علی شیمیایی را بسیاری "سنگدل ترین همراه صدام" مینامند .او حاضر بود برای بقای رژیم دست به هر جنایتی بزند . او نخستین بار در ژوئن 2007 به عنوان مسئول حمله شیمیایی به روستای کردنشین حلبچه که به کشته شدن پنج هزار نفر انجامید، به اعدام محکوم شد. سپس دو بار دیگر به اتهام سرکوب قیام شیعیان پس از حمله ی عراق به کویت در سال 1991، و نیز به اتهام شرکت در کشتار و آواره کردن شیعیان در سال 1999، به اعدام محکوم شد. و نهایتا" در پنجم بهمن ماه 1388 (25 ژانویه 2010) اعدام شد...
🌷بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایت رژیم بعث عراق
به شمار میرود... در حمله شیمیایی به "سردشت" ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و هشت هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در "حلبچه" عراق به اندازه ای بود که بیش از پنج هزار کشته و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی بهعنوان نسل کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است...
کتاب خاطرات دردناک, ناصرکاوه
ادامه این جنایت و عکسهای بی نظیر آن را در آدرس زیر مطالعه کنید👇
https://naserkaveh.ir/2023/03/17/halabche/
ارادتمند: #ناصرکاوه
#عملیات_والفجر۱۰
در ساعت ۲ بامداد ۲٤ اسفند ۱۳٦٦ با رمز مبارك «یا محمدبن عبدالله ﷺ» در منطقه عمومی حلبچه با هدف آزادسازی شهر حلبچه و دسترسی به دریاچه دربندیخان به فرماندهی سپاه پاسداران آغاز شد و تا روز ۲۹ اسفند ادامه داشت. رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن منطقهای به وسعت ۱۲۰۰ کیلومترمربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره ، طویله و همچنین نوسود از شهرهای ایـران را به تصرف خود درآوردند ، تعداد ۵۴۴۰ نفر از نیروهای عراقی را اسیر کردند و مقدار قابل توجهی از سلاح های سبک و سنگین دشمن را منهدم یا به غنیمت گرفتند.
واکنش عراق به شکست در این عملیات بمباران شیمیایی شهر حلبچه بود که در این عمل ناجوانمردانه بیش از ۵۰۰۰ نفر از سکنه شهر و روستاهای اطراف آن کشته و هزاران نفر مجروح شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 #والفجر_۱۰
📽 تصاویری زیبا و خاطره برانگیز از منطقه عملیاتی #حلبچه و حال و هوای رزمندگان اسلام در عملیات #والفجر_ده
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
🇮🇷 عملیات والفجر ۱۰ در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۶۶ به منظور تصرف شهر حلبچه و بخشهایی از خاک عراق طراحی و اجرا شد و در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ با تصرف منطقهای به وسعت ۱٫۲۰۰ کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه ، خرمال ، بیاره و طویله از سوی نیروهای ایرانی ، پایان پذیرفت.
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر۱۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 عملیات والفجر ۱۰ - منطقه عمومی حلبچه عراق
📆 ۲۵ تا ۲۹ اسفندماه ۱۳۶۶
🎥 فیلم | روایت شهید آوینی از روزهای سخت والفجر ده
💠 جدال رزمندگان با کوه و برف و بذر حیاتی که در دل دانههای برف است❄️
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (3):👇
🌿... مدتی بعد، صبح و ظهر و غروب صدای رعبآور اذان آقا مصطفی شیپور قورت داده قطع نمی شد! پس از پرسوجو و بررسی های مخفیانه فهمیدم که فریبرز به او گفته که حاج آقا از اذان گفتنت خیلی خوشش آمده و به من سپرده به شما بگویم که باید مؤذن همیشگی گردان باشید!😇😖
🌿...و این یکی از برکات فریبرز بود که دامن ما را گرفت. مدتی نگذشته بود که فریبرز یک بلندگوی دستی از جایی کش رفت و آن را به مؤذن بد صدا داد که بگذار عراقیها هم از صدایت مستفیض شوند، 😵(قبلا گفته بودم, فریبرز به عنوان متخصص جنگ روانی در گردان بود) اینطوری حیفه!😖 و از آن به بعد هر وقت که صدای اذان از بلندگو بلند میشد، علاوه با ما دشمن هم از صدای مصطفی گوش خراش فیض می بردند👈 و آتش دیوانهوار دشمن هم شروع میشد؛😊 نهتنها ما بلکه عراقیها😎 هم دچار جنون شده بودند😄😍
🌿...گذشت و گذشت تا این که یه روزی فرمانده لشکر به همراه چند مسئول نظامی دیگر به خط مقدم و پیش ما آمدند... 😵قرار شد که نماز جماعت را با هم بخوانیم. 😏مصطفی شیپور قورت داده مشغول اذان گفتن بودو رنگ از صورت فرمانده لشکر و همراهانش پریده بود.ما که کمکم داشتیم عادت میکردیم، فقط کمی گوش مان سنگینی میکرد و زنگ میزد!😍 عراقیها هم مثل سابق دیگر جنی نشده و فقط چند تا توپ و خمپاره روانه خط ما کردند!
🌿...من عبا و عمامه را گوشه سنگر گذاشتم و رفتم وضو بگیرم. بیرون سنگر فریبرز را دیدم که وضو گرفته بود و داشت به طرف سنگر حسینیه میرفت.😆 مرا که دید، سلام کرد.😠 وبا خنده ائی موذیانه مرا بدرقه می کرد😵 جوابش را سرسنگین دادم. ولی سراسر بدنم از نگاهش لرزید😳 وضو گرفتم و برگشتم طرف سنگر.😔 اما ای دل غافل. خبری از عبا و عمامهام نبود! هر جا که بگویید، گشتم. اما اثری از عبا و عمامهام پیدا نکردم. یکهو یک صدایی به گوشم خورد:😳 اللهاکبر، سبحان الله! برای لحظهای خون در مغزم خشکید.😔 تنها امام جماعت آنجا من بودم!😠 پس نماز جماعت چه طوری برگزار میشد؟😎
🌿...شلنگ تخته زنان با سرعت دویدم به طرف حسینیه. 😏 صفهای نماز بسته، همه مشغول نماز بودند. اول فکر کردم که بچهها وقتی دیدهاند من دیر کردهام، فرمانده لشکر را جلو انداخته و او امام جماعت شده.😆 اما فرمانده که آنجا در صف دوم بود! 😇 با کنجکاوی جلوتر رفتم و بعد چشمانم از حیرت گرد شد 😵 و نفسم از تعجب و وحشت بند آمد؛ 🎩 بله، جناب فریبرزخان، عمامه👳 بنده بر سر و عبای نازنینم روی دوشش بود وجای مرا غصب کرده بود!😠
🌿...خودتان را بگذارید جای من، 😭چه میتوانستم بکنم؟😢 سری تکان دادم. در آخر صف ایستادم و اللهاکبر گفتم و خودم را به رکعت سوم رساندم. 😵 لااقل نباید نماز جماعت را از دست میدادم؛ نماز جماعتی که امام جماعتش عبا و عمامه مرا کش رفته بود! و امام جماعت قلابی بود...😊
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.ir
🔴 جامعهشناسان پر مدعا کجا هستند؟!
🔹در جریان چهارشنبهسوری ۱۴ نفر فوت کردند و تعداد بالایی قطع عضو و مصدوم شدند. چند نفر از این جامعهشناسانی که با مشاهدهی چند زباله در پیادهروی اربعین یا جشن غدیر، به نقد آداب و مناسک دینی و سلوک دینی مردم میپردازند حالا جرأت میکنند نقدی پیرامون چهارشنبهسوری مطرح کنند؟
🔥 @Moohem
🔴قبل از انقلاب آبادان خیلی پیشرفته بوده و بهش میگفتن عروس شهرهای ایران!
جدی میفرمایید؟ پس ما اینا رو از کجا آوردیم؟
خود مجله زمان پهلوی از آبادان به عنوان عقبماندهترین شهر ایران نام برده و گفته وقتی نخستوزیر به این شهر رفته از وضعیت رقتبار مردم گریش گرفته.
🔥 @Moohem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موقع بنزین زدن اگه باک خودرو آتیش گرفت چیکارکنم؟🔥🔥🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 25 اسفند، سالروز حمله #_شیمیایی صدام به حلبچه — در جریان عملیات والفجر 10
https://www.mizanonline.ir/fa/news/4764159/%D8%A8%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AD%D9%84%D8%A8%DA%86%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%BA%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D8%AD%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%BA%D8%B1%D8%A8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 تصاویر تکاندهنده از بمباران شیمیایی حلبچه
▪️ در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق صورت گرفت.
▪️این بمباران بخشی از عملیات گستردهای بهنام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت.
▪️در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و تصرف بخشهایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به پسرعمویش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد.
▪️ در پی این حمله حدود پنج هزار تن از مردم حلبچه که غیرنظامی بودند جان باختند.
⛔️ داغ #حلبچه، آتش زیر خاکستر...
🔸از منظر حقوق بینالمللی، بمباران #شیمیایی حلبچه نقض آشکار پروتکل 17 ژوئن 1925 در محکومیت کاربرد سلاحهای شیمیایی، اسناد کنفرانس صلح لایحه 1899 و 1907، ماده شش اساسنامه دادگاه نورنبرگ 1964، ماده پنج عهدنامه واشنگتن 1922، ماده سه اعلامیه جهانی حقوق بشر 1948 و کنفرانس منع کاربرد از سلاحهای شیمیایی (پروتکل منع استفاده از سلاح شیمیایی 1929 و کنوانسیون چهارم ژنو 1949) بود و از این منظر فراتر از #جنایت جنگی، مصداق بارزی از جنایت ضد بشری با هدف امحای دسته جمعی گروهی از انسانها محسوب میشود و در مجموع 207 شرکت #اروپایی از جمله هلند، آلمان و فرانسه به رژیم بعث #صدام سلاح کشتار جمعی فروختند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید آمریکا چی به سر تیک تاک آورده 😳
به نظرم باید مدیران فضای مجازیمونو از آمریکا وارد کنیم 😐 چون اون غیرتی که اونها روی فضای مجازیشون دارن برخی مسئولین ما ندارند!!
مدیون شهداییم
سی نهمین سالگرد شهادت فرمانده دلاور
و مظلوم لشگر ۱۰ سیدالشهدا گرامی باد
مختصر👇
شهید کاظم نجفی رستگار سال ۱۳۳۹ در یکی از روستاهای * * شهر ری ** متولد شد
بعداز پیروزی انقلاب وارد کمیته انقلاب اسلامی شد
و پس از تشکیل سپاه وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد
فعالیت خود را از پادگان توحید شروع کرد
حضور موثر و فرماندهی در عملیات های کردستان
سرپل ذهاب
چزابه
بیت المقدس
و سوریه و لبنان
والفجر مقدماتی
والفجر یک
والفجر دو
والفجر ۴
عملیات خیبر ...........🖤
شهید رستگار بعداز عملیات خیبر از فرماندهی لشگر ۱۰ سیدالشهدا کناره گیری کرد و در پادگان امام حسین ع
مشغول فعالیت شد
چند روز قبل از عملیات بدر بعنوان نیروی آزاد و بدون مسئولیت در کنار
شهید بزرگوار مهدی باکری قرار گرفت
شهید رستگار ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ به همراه حسن بهمنی و ناصر شیری
در منطقه عملیاتی بدر بشهادت رسیدند🖤
پیکر این شهید بعد ۱۳ سال تفحص و
در قطعه ۲۴ بهشت زهرا س در سال ۱۳۷۶ به خاک سپرده شد
تاریخ و حماسه ارزشمند دفاع مقدس
هادی طهماسبی
شادی روح شهدای عملیات بدر بویژه شهید رستگار و همرانش
فاتحه و صلوات ختم بفرمایید
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیروز دونالد ترامپ، در حال سخنرانیش یک پس گردنی محکم از یک جوان ایرانی کُرد تبار خورد که هیچوقت تا عمر داره فراموش نکنه. داستان اینجاست که درست قبل از سخنرانی، دونالد ترامپ یک زن ایرانی که لباس کُردی پوشیده بود را مورد تمسخر قرار میده و بهش میخنده. شوهر اون زن هم که خودش لباس کُردی تنش بوده خیلی عصبانی میشه و دنبال فرصت میگرده که تلافی کنه. اون زن و مرد کُرد اصلیتشون از سنندج در منطقه کردستان ایران است و در آمریکا زندگی میکنن.
🔴 مرحوم حاج سید احمد خمینی:
♦️ اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست/ اطاعت از آیت الله خامنهای، اطاعت از امام است
#مدافع_امام و #انقلاب
🔴 قسمتی از وصیتنامه حاج سید احمد خمینی: "به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خطّ رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیّت اسلام و نظام و کشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است "
📚پرتال موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
▪️بمناسبت سالروز رحلت حاج احمد آقای خمینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #حتما_ببینید
💢 این خانم معاون مدرسه عکس شهدایی که توی سالن مدرسه بودن جمع کرده و جایی گذاشته، سه شب شهید به خوابش میاد و میگه: ما به شما چه بدی کردیم که عکس های مارو جمع کردید؟!
🔺از زبان خود خانم معاون بشنوید...
🌹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون؛
🔹شهید حسن اصغری، روحش شاد وراهش پر رهرو باد🌷🌷
الهی که روز قیامت جلو شهدا سرامون رو پایین نگیریم
🌹طنز جبهه!
💥داستانهای آقا فریبرز (4):👇
🌿...همه ترسم این بود که فریبرز با بچه ها صمیمی بشود و سپس با آن قیافه مظلوم😊 و حق به جانب خود, شیطنت هایش😈 شروع بشود...👌بله حدسم درست بود... 😏 فریبرز شده بود👈 داش فری بچه ها😄 و موقعیت برای کارهایش فراهم شده بود😵
🌿... معمولا بچه ها برای نماز شب 🙌 یک جای خلوت را انتخاب می کردند و آهسته می رفتند مشغول به نماز شوند تاخدا نکرده ریا نشود😍 به پای بچههای نماز شب خوان زلم زیمبو (قوطی کمپوتها را با سیم به هم وصل کرده بود) میبست😇 تا نصفه شب که میخواهند بی سر وصدا از چادر بروند بیرون وضو بگیرند، سر و صدا راه بیفتد؛😵 وبچه ها بیدار شوند😍 پتو را به پیراهن و شلوار بچهها میدوخت؛😄 توی نمکدان تاید میریخت و هزار شیطنت دیگر که به عقل جن😈 هم به آن نمیرسید.😀 از آن بدتر، این بود که مثل کنه به من چسبیده بود.😣 خیر سرمان بنده هم روحانی و پیشنماز گردان بودم و دیگران روی ما خیلی حساب میکردند. اما مگر فریبرز میگذاشت؟😭😥😰
🌿... یه روز نزدیک های ظهر رفته بودم تدارکات گردان. 😆 دوستم مسئول تدارکات بود؛ منتهی از آن تدارکاتی هایی که همه ی گردان می گفتند ما بچه هایمان هم با او خوب نمی شوند.😄 خیلی اهل حساب و کتاب و درست و دقیق ؛ از اون زرنگ هایی که پشه را روی هوا نعل می کنند.😠 از همه جا بی خبر که دیدم از آن پایین، پشت سنگر تدارکات صدای ناله و ندبه می آید.😇 حالا نگو بچه ها مرا دیده اند و با تحریک فریبرز عمدا صدای شان را بلند کرده اند که توجه مرا جلب کنند. 😵 خوب گوش کردم.😠چند نفربا تضرع تمام داشتند ظاهرا با خدای خودشان رازو نیاز می کردند: 👈 ظلمت … ن …. فسی ، ظلمت … ن …فسی. اما چرا این موقع روز !؟ 😎🎩
پاورچین پاورچین رفتم نزدیک. آقا چشمت روز بد نبیند؛ چه دعایی ، چه شوری ، چه حالی😍 مسئول تدارکات و فریبرز و چند نفر دیگر👇
🍟تنقلات را ریخته بودند وسط؛ می خوردند و می خندیدند و با سوز و آه " ظلمت نفسی " می گفتند. " 😆 برگشتم به مسئول تدارکات گفتم, تو دیگه چرا!؟😠 فقط با اشاره گفت:👇
تقصیر فریبرزه 😳 اصلا نفهمیدم چه جوری خام شدم😵 وگول خوردم...😢 فریبرز باز یکی از آن خنده های معروفش را کرد و با خنده گفت😄حاجی بزن روشن شی😵
#کتاب_گلخندهای_آسمانی #ناصر_کاوه
دعوتید به کانال شهدا👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍«محفل» پربازدید در پاکستان
🔹تاثیر برنامه محفل در خارج از کشور:
هزاران نفر بلکه میلیونها نفر محفل را در پاکستان دیدند.
❓چه کسی فکر میکرد یک برنامه قرآنی فراتر از مرزها برود؟!
یا
چه کسی فکر میکرد با ذائقهسازیای که در جامعه انجام شده، برنامههایی همچون محفل مخاطب داشته باشد؟
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام پدر: عمر
نام مادر: عایشه
اسم فرزندانش رو ببینید چی گذاشته..
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿
📚#داستانی_بسیارجالب_وزیبا
📚💵💰#درموردقرآن_وپول
🔹مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت تمام کارگرانی که پیش اوکار می کردندبرای صرف شام دعوت کرد.
🔹جلوی آن ها یک #نسخه_قرآن مبلغی ازپول گذاشت وهنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آنها پرسید #قرآن راانتخاب میکنیدیا آن #مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده است.
📖💵💰اول از*#نگهبان* شروع کرد پس گفت: انتخاب کنید؟ نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد: آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را میگیرم چرا که فائده آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و مال را انتخاب کرد.
📖💰💵بعداً از*#کشاورزی*که پیش او کار میکرد، سوال کرد. گفت اختیار کن!؟ کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا مال را انتخاب میکنم.
💵💰📖بعدازآن سوال از*#آشپز* بود که آیا قرآن یا مال را انتخاب می کنید. پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابر این پول را بر می گزینم.
📖💰💵ودرسری آخراز*#پسری* که مسئول حیوانات بود پرسید این #پسرخیلی_فقیربود پس گفت: من
به طور قطعی می دانم که تو حتما مال را انتخاب می کنید تا اینکه غذا بخری یا اینکه به جای این کفش پاره پاره خود کفش جدیدی بخری.
📚📖📚ولی #پسرجواب_صحیح وقشنگی داد: درسته من نیاز شدیدی دارم که کفش نو خرید کنم یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم ،
📚#من_قرآن_راانتخاب_میکنم '
چرا⁉️ چونکه مادرم گفته است:
📖#یک_کلمه ازجانب#الله_سبحانه #وتعالی_ارزشمندترازهرچیزاست و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین تر است
📖* #قرآن را گرفت و بعد از اینکه #قرآن را گشود درآن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی ده برابری آن مبلغی بود که بر میز غذا بود، وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود که در او نوشته بود: *به زودی این مرد، #غنی_و_وارث_من میشود*
✅پس آن مردثروتمند گفت: *هر کسی گمانش نسبت به #الله_خوب باشد#پس_الله اورا ناامیدنمی کند.*