💥کرامات مجلس سیّد الشّهداء:👇
💕شهید احمدعلی نیّری
💢 در یکی از متنهای به جا مانده در دفتر خاطرات احمد آقا در مورد امام حسین (ع) آمده است:👇
«روز اربعین وقتی به هیئت رفتم در خودم تاریکی میدیدم. مشاهده کردم قفسی در اطراف من ایجاد شده و زندانی شدهام! امّا وقتی سینهزنی و عزاداری آغاز شد مشاهده کردم که قفس از بین رفت. این هم از کرامات مجلس سیّد الشّهداء (ع) است.»
💥سیاهپوش کردن مسجد:👇
💕شهید احمدعلی نیّری
💢 یک سال را یادم هست که احمد آقا نتوانست برای اول محرم و شرکت در مراسم سیاه پوش کردن مسجد امین الدوله بچّههای بسیج و مسجد مشغول به کار شدند و خیلی خوب همهی شبستان را سیاه پوش کردند.
💢ظهر بود که احمد آقا به مسجد آمد. جمع بچّهها دور هم جمع بودند. احمد آقا بیمقدمه نگاهی به در و دیوار کرد و جلو آمد. بعد گفت: بچّهها دست شما درد نکنه. امّا بُغض گلویش را گرفته بود. او ادامه داد: شما افتخار بزرگی پیدا کردید. بچّهها آقا امام حسین (ع) خودشان از شما تشکّر کردند. برخی از بچّهها به راحتی از کنار این جمله گذشتند، امّا من که حالات ایشان را میدانستم، خیلی به این جمله فکر کردم…
💥سلام علیکم رفقا😊 میزبان امروز ما شهید عارف والامقام، آقا احمد علی نیری است😊 با توسل به ایشان ان شاءالله شهادت روزی همگی بشود👈 ﺷﻬﯿﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﻋﻠﯽ ﻧﯿﺮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﺎﺹﻣﺮﺣﻮﻡ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺣﻖﺷﻨﺎﺱ ﺑﻮﺩ
ﺷﻬﯿﺪ ﻧﯿّﺮﯼ ﺩﺭ 29 ﺗﯿﺮﻣﺎﻩ سال ۴۵ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻭﺭﺯﺍﻥ ﺩﻣﺎﻭﻧﺪ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ😊و در ۲۷ بهمن سال ۶۴ در عملیات افتخار آمیز والفجر۸ در اروندرودبه فیض 💕شهادت رسیدند😔👏
✅ شهادت دو شیطان ؛
💠 و تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ .
روز آخر ذیالحجة که روز آخر سال عرب است، روز پنبه کردن رشته های شیطان است. نمازی دارد که در مفاتیح الجنان مذکور است .
1️⃣💥چون انجام دادی شیطان گوید وای بر من هر چه زحمت کشیدم در حق او در این یکسال همه را خراب کرد. با این کلمات شهادت میدهد که سال گذشته ات را به خیر ختم نمودی .
2️⃣💥چنانکه خانم رایس، نماینده شیطان بزرگ می گفت با یک سخنرانی رهبر ایران تمام زحمت های و نقشه های باهوش ترین مغزهای متفکر ما که یکسال روی آن کارکرده اند، نقش بر آب می شود و این شهادت شیطان بزرگ است به درایت رهبر عزیزمان و دست عنایت حق تعالی بر سر ملت عزیز ایران.
🔹اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا ...
🌸(صلوات+عج)🌸
🆔 @ashabequrani
•┈┈••✾•💠°🌸°💠•✾••┈┈•
💥نماز اول وقت:👇
💕شهید احمدعلی نیّری
💢گفتند:👈 چند دقیقهی دیگه امتحان شروع میشه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد.🙏 احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم:👇
احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمیگیره و…😳
💢 میدانستم نماز احمد طولانی است، چون احمد مقید بود که ذکر تسبیحات را هم با دقت ادا کند. هر چه گفتم بیفایده بود. احمد به نمازخانه رفت و مشغول نماز شد. همان موقع همهی ما را به صف کردند. وارد کلاس شدیم. ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سؤالها رو بیاره.😍
💢 مرتب از داخل کلاس سرک میکشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه میکردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.😔 بیست دقیقه همینطور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچچ میکردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگههای امتحانی وارد شد.😵
💢همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگهها آماده بشه!😄 بعد هم یکی از بچّهها را صدا زد و گفت: پاشو برگهها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد.😊
💢معلم ما اخلاقی که داشت کسی را بعد از خودش به کلاس راه نمیداد. من هم با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم. اما آقا معلم در حالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیّری برو بشین سر جات! احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سؤالات امتحان شد...👌
[یعنی هم نماز اول وقتش را از دست نداد، هم امتحانش را.]
#کتاب_زندگی_به_سبک_شهدا
#ناصر_کاوه
منبع: 👈 کتاب «عارفانه»
💢من در رکاب شمر جنگیدم!😵😍
💥من در رکاب رزمنده دلیر اسلام "شمر بن ذی الجوشن" در جنگ صفین، علیه لشکر معاویه تحت فرماندهی علی (ع)، در شلمچه جنگیدم.من نیروی تحت امر شمر بودم در جزیره مجنون.
💥در گرماگرم نبرد در فکه، شمر فرمان های ولی خود علی را که به من ابلاغ می کرد، با جان و دل می پذیرفتم. حتی اگر لازم بود در میدان مین غلت بزنم و راه را برای گذر نیروها باز کنم.
💥در طلائیه بود که شمر فرمانم داد تا بر روی سیمهای خاردار بخوایم! و خوابیدم.چه لذتی داشت وقتی نیروها، پایشان را بر پشتم می گذاشتند و می گذشتند.این که آنها در سیم خاردار دنیا گیر نکنند، بسی شُکر داشت.
💥من در رکاب شمر، تحت فرمان علی، لحظه ای خواب نداشتم و خواب را از چشم دشمن گرفته بودم.من در رکاب شمر و شمر تحت امر ولی خویش علی، جنگیدیم و زخم برداشتیم.
💥شمر اما، آن چنان دلاورانه رزمید که بارها تا مرحله شهادت پیش رفت!همواره به لیاقت و غیرت شمر در صفین، غبطه می خوردم و از این که تحت امر چنین فرماندهی می جنگم و از امام خویش حمایت می کنم، بر خود می بالیدم.
شمر برای من و امثال من، الگو و اسطوره ای بود مثال زدنی!
💥اما ...شمر که از جبهه بازگشت، از من که تحت امر او بودم، حقیرتر شد!
شمر که روزی فرمانده دلیری برای من بود، آن شد که ...قهرمان جهاد اصغر، در جهاد اکبر کم آورد!قدرت، دنیاخواهی و ... زیر دندانش مزه داد و شد آن که نباید!
💥جنگ که تمام شد، شمر که دوستان و خانواده احساس عقب ماندگی از دنیا را به او القاء کردند، زد توی جاده حاکی!
کارت جانبازی و سابقه جبهه، برای او شدند نردبان رسیدن به دنیا. آن هم چه دنیایی!تا توانست از موقعیت خود بهره برد.و شمر، شد آن که اصلا انتظارش را نداشتم.
💥جنگ که شد، شمر دیگر سردار علی (ع) نبود.عاشورا که شد، برای شمر، هر که قدرت و مالش بیشتر بود، شد ولی و امام!هر که وعده وزارت و وکالت می داد، شمر طرف او بود.و جنگ که شد، شمر از کارت جانبازی و سابقه جبهه اش بیشتر از قبل استفاده کرد.همه را گرد خود می آورد، از خاطرات نبردش تعریف می کرد و از پیروی اش از امام!
💥راهیان نور را که به صفین می بردند، شمر بلندگو دست گرفته و برایشان از رزم خود و علی داد سخن می داد. آن قدر که همه می ماندند "علی در رکاب شمر بود، یا شمر در رکاب او؟"و علی، برای او فقط شده بود وسیله جلب وجهه و جذب مخاطب.
💥و آن شد که بسیاری، با شنیدن آن خاطرات که کم هم واقعی نبودند، شمر را نماینده امام معصوم پنداشتند، غسل شهادت کردند و قربتا الی الله، در عاشورا آن کردند که نباید! آنها شمر را با خاطراتش از نبرد صفین دیدند، ولی امام وقت خویش، حسین (ع) را ندیدند.
و آن شد که خاندان امام معصوم را خارجی دانستند و آن کردند که تا آن زمان علیه خارجی ها مرتکب نشده بودند.
💥شمر پشت کارت جانبازی و سابقه جبهه در رکاب علی، سنگر گرفته بود و کسی جرات به نقد کشیدنش را نداشت.
هر جا کم می آورد، فریادش بلند می شد: "من برای این انقلاب جان دادم. من برای این مملکت خونم بر زمین ریخته است. من جوانی ام را به پای شما مردم گذاشتم ..."
💥هیچکس پرونده قاچاق کالای شمر را نگشود.هیچکس فساد مالی آقازاده های شمر را رو نکرد.شمر، خراب نبود، ولی وقتی خود را به دنیا وانهاد، آن قدر خراب شد که شد فرمانده سپاه عبیدالله و به قتل حسین بن علی (ع) کمر بست!
💥جالب آن بود که در صفین، شمر بر من که توانم اندک بود، رو ترش می کرد و "ضد ولایت فقیه" می نامید.در فتنه 88 شمر را در چند چهره آشنا دیدم.آن جا که روز عاشورا، پرچم عزای حسین (ع) را به آتش کشید و عربده زد: "مرگ بر ..."
💥من دیگر تحت امر شمر نجگیدم.من افتخار میکنم شمر که روزی با استناد به " أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ " ولایت خود بعد از علی را در فرماندهی به من یادآوری می کرد، وقتی قدم از ولایت امام خویش برون نهاد، دیگر برای من هیچ ارزشی نداشت.
💥از آن روز، دیگر شمر برای من با "عدنان خیرالله" وزیر دفاع صدام، یکی شد. و چه بسا عدنان باآبروتر بود؛ چون از اول با صدام بود و بر عهدش وفادار ماند.
💥من آن روزها در رکاب شمر جنگیدم!
ولی این روزها، امام خویش را به شمر نفروختم.حتی اگر سابقه جبهه اش از خیلیها بیشتر باشد وجانبازی اش 100 درصد!
💥خدایا، ما را عاقبت به شمر مگردان.
ما را از دنیاخواهی، غرور، تکبر و فریب شمر درون مصون بدار و عاقبت بخیر گردان.
حمید داودآبادی
💥اینجا👈 با💕حسین قیامته!؟👇
🌹با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد،
از اون طرف خبر بیاره.😊شهید ڪه شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا (س) نگهش داشتم. با گریه گفتم: 👇
"مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره"؟!بالاخره حرف زد گفت:👇
"مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس...😳 جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید".گفتم👈اندازه ظرفیت پایین من بگو"...
🌿فڪر ڪرد و گفت:👇
"همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم."🙏بهش گفتم:"چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره"؟ نگاهم ڪرد و گفت :👇
"مهدی! "همه چیز دست امام حسین(ع) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه, می برندش.⛺ برید دامن حضرت رو بگیرید."🙏
کتاب_شهدا_و_اهل_بیت👈ناصر_کاوه
برشی از زندگی شهید جعفر لاله
راوی : حاج مهدی سلحشور
شام غریبان چه اتفاقاتی رخ داد؟ / شام غریبان حسین امشب است
http://jamejamonline.ir/online/2579085182836909946/%D8%B4%D8%A7%D9%85-%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%A7%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%B1%D8%AE-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D8%9F-%D8%B4%D8%A7%D9%85-%D8%BA%D8%B1%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B4%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
🔰 سلام و درود بر سید نصرالله دبیر کل قهرمان حزبالله لبنان که در جمع عزاداران حسینی در بیروت با صراحت و صداقت گفت:
🔻 امروز فرمانده خیمهگاه ما امام خامنهای و مرکز آن جمهوریاسلامیایران است و آمریکا میخواهد آن را محاصره کند.
🔺امشب و فردا به ترامپ و نتانیاهو میگوییم که ما مردمی هستیم که محاصره، تحریم، فقر و گرسنگی، اراده ما را سست نمیکند.
🔻در برابر آمریکا و اسرائیل به امام خامنهای، میگوییم که ای فرزند حسین، ما تو را تنها نمیگذاریم👌
✔شارلاتانیسم رسانه ای و ماجرای #دختر_آبی
◾ماجرای خودسوزی #سحر_خدایاری معروف به #دختر_آبی برای همه ما تلخ بود. تلخ تر از همه #موج سواری #شارلاتانسیم_رسانه_ای #ضدانقلاب از داغ یک خانواده عزادار که خود را #فدایی_ولایت میدانند!
◾اساسا یکی از اصول #جنگ_شناختی #موج_سواری_رسانه_ای بر روی #دوقطبی_های_کاذب است. در داستان تلخ #دختر_آبی این موج سواری به حد اعلی خود رسید.
◾متاسفانه برخی در داخل یک دوقطبی کاذب موافق و مخالف ورود زنان به ورزشگاه ایجاد کردند و اصل مطالبات زنان در کشور فراموش شده است. مطالباتی همچون تکریم اجتماعی، ازدواج بهنگام، اشتغال مناسب و صدها دغدغهای که دختران جوان این مرز و بوم با آن مواجه هستند. اما گویا از نگاه برخیها همه مطالبات زنان در ایران صرفا به #ورزشگاه_آزادی ختم میشود!
◾کم کم و با تکرار این قبیل حوادث، مداخله بدون بررسی و احساسی #سلبریتی_های_بی_سواد به شاخص ناحقی این حوادث تبدیل شده است که کذب بودن این مدل شاخصها در ماجرای اخیر هویدا شد.
◾ضمن همدردی با خانواده داغدار #سحر_خدایاری، به همه اصحاب رسانه توصیه دارم در دام دو قطبی دروغین رسانههای معاند اسیر نشده و بیش از همه مراقب زخمی باشند که امروز بر دل یک خانواده نشسته است.
✍ دکتر غلامرضا جلالی
💥️ تفاوت سطح دغدغه فقط آنجا که
شیعیان #نیجریه همچنان برای امام حسین شهید میشوند 😭
اما اینجا در روز عاشورا دعوای بعضی ها بر سر رفتن دختران به استادیوم است.
#دروغ_دختر_آبی
💢عاشورای امسال را فراموش نکنید👇
💥به فاصله ۲۴ ساعت پس از انهدام #پهپاد اسرائیلی در آسمان لبنان که معادله "آسمان در برابر زمین" را برای صهیونیستها به رویایی از دست رفته تبدیل کرد و درست در روزی که پهپاد پیشرفته رژیم صهیونیستی بر فراز باریکه غزه توسط رزمندگان مقاومت به کنترل درآمد و شکار شد...
💥و باز درست در روزی که ترامپ، #جان_بولتون، شِمر ارتش آمریکا و ضدایرانی ترین سیاستمدار کابینه خود را که وعده جشن کریسمس در چهل سالگی انقلاب را به منافقین میفروخت و هر روز بر طبل پرفریب جنگ مینواخت، از کاخ سفید بیرون انداخت...
💥و درست در روزی که سید مقاومت به آشکارترین شکل ممکن و برای چندمین بار با مولا و مقتدای خود #حسین_زمان بیعت کرد و با بیانی رسا فریاد زد که حسین را تنها نخواهیم گذاشت...
💥درست در همین روز، #مقتدی_صدر رهبر جریان صدر که معروف به اتخاذ مواضع ضدایرانی در میان گروههای مختلف عراقی است در کنار رهبر عالیقدر جهان اسلام و #فرزند_حسین زانوی ادب بر زمین میزند تا همه بدانند امروز برای تقویم نویسان یک رویداد تاریخی است.
💥از کوفه تا نیویورک و از شام تا تلآویو همه و همه بدانند رایحه دلانگیز #گام_دوم_انقلاب نه در لابلای کتابها که این بار در پهنه گیتی وزیدن گرفته است و نیزهداران کوفی و دشمنان حسین را گریزی از مجازات حتمی الهی نیست...
این وعده راستین خداوند است
این روز را هرگز فراموش نکنید
ارادتمند: ناصر کاوه💪👌✌
🍂
🔻 کی بر می گردی؟
🌷🌷 دفعه آخری که داشت می رفت جبهه ازش پرسیدم علیرضا جون کی بر میگردی مادر؟
صورت نازش رو بلند کرد نگاهش با نگاهم جفت شد بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: هر وقت که راه کربلا باز شد…
ساکشو دستش گرفت، تو انتهای کوچه دلواپسی های من ذره ذره محو شد…
عملیات والفجر یک بچم شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابالفضل علیه السلام
تو همون عملیات، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد.
شانزده سالش تازه تموم شده بود
شانزده سالم طول کشید تا آوردنش درست شب تاسوعا
وقتی برگشت اولین کاروان زائران ایرانی رفتن کربلا
آخه راه کربلا باز شده بود…🌷🌷
#شهید_علیرضا_کریمی
@defae_moghadas
🍂
#روایتگری
🔸درجه های من را بردارید روی دوش این پسر چهارده ساله بگذارید🔸
🌷علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، بسیجی نوجوان شهید محمد محسن روزی طلب را در جبهه دید. گفت: این پسر بچه را بفرستید عقب، اینجا خطرناک است!
🌷گفتیم: به قد و قواره کوچکش نگاه نکنید، این یک شیر بچه است، بی ترس و واهمه برای شناسایی مى رود در دل دشمن! صیاد وقتی نتیجه کار محسن را دید، گفت: درجه های من را بردارید روی دوش این پسر چهارده ساله بگذارید!
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News