هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
صبر دو نوع داره.
اولی از روی انتخاب،
دومی از روی اجبار.
و اَمان از دومی...
الاَمان از دومی...
شرمندگی فقط اونجاش که وقتی دیگه / چاره ای نداری / میگی خدایا فقط به خاطر تو تحمل میکنم و طلبِ صبر میکنی.
واقعا باید بشینم تو اتاقم و گریه کنم یا سعی کنم با مشکلاتم کنار بیام و از زندگی لذت ببرم ؟
/ تا چند روز کارم فقط گریه بود. بعدش یکم به خودم اومدم گفتم اینجوری نمیشه که خودمو سرگرم کردم؛یعنی با خودم آشتی کردم گفتمم بابا تقصیر تو نیست که نشده باهاش کنار بیا شاید یه روزی درست شد؛و حالا یه کورکورانه امید دارم.
ولی مدام یادش میوفتم وسط روز یادش میوفتم نصفه شب یادش میوفتم وسط حرف زدن یادش میوفتم میرم بیرون یادش میوفتم. یعنی همیشه وسط ذهنمه هاا فقط پررنگتر میشه ؛ پررنگ میشه و چشمام رو تَر میکنه؛مغزم ازم میپرسه یعنی چرا ؟ یه چرایِ بزرگ وسط مغز منه. اون امیدمم فقط با معجزه به واقعیت میپیونده.و من الان چی میخوام ؟ معجزه ، معجزه ، معجزه. /
هدایت شده از منِمن
هربار غبطه میخورم که اگر اونا تونستن چرا ما نتونستیم؟ اصلا مگه چی کم بود؟