حجت الاسلام مومنی.mp3
زمان:
حجم:
1.43M
✅ اگر عاقبت بخیری میخوای با دقت گوش کن 😉🙏🌸
♦️ به نیت ولادت آقا امیرالمؤمنین حداقل برای ۳ نفر از عزیزانتون هم بفرستید 🙏🌼
حجت الاسلام #مومنی
#پندانـــــــه
#پدر_و_مادر
#حکایت
سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.😵
👤امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم.
يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد،
من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.🐫🐪🐫
✨امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته
اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.🚶🏻
📝 اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی تو را ضمانت مي کند؟
آن مرد به مردم نگاه کرد و(بااشاره به ابوذر) گفت اين مرد.
اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا اين مرد راضمانت مي کنی؟
ابوذر عرض کرد: بله
اميرالمومنين فرمود:
تو او را نمي شناسی اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!
ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين.
💭آن مرد رفت و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد
وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟
✨ آن مرد گفت: ترسيدم که "وفای به عهد" از بين مردم برود.
❓اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
✨✨ابوذر گفت: ترسيدم که "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم برود.
پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم... اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟
✨ گفتند: مي ترسيم که "بخشش و گذشت" از بين مردم برود.
✅ و اما من اين پيام را برای شما فرستادم تا "دعوت به خير" از ميان مردم نرود.
👈🏻 حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید تا "نشر و پخش فضایل مولای مان" از میان ما نرود.
🤲اللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج🤲
#داستان_آموزنده #پـــــندانه
#حکایت
🍃پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معدهاش او را معذور داشت. حکیم به او عسل تجویز کرد.
🍂جوان میترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود لذا نمیخورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معدهاش عسل را پذیرفت.
🍃حکیم گفت: میدانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمیدانم.
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یکبار در معده زنبور هضم شده است.
🍂پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست
و اگر میخواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود،
سعی کن قبل سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معدهاش هضم میکند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور!
#پندانـــــــه #سخن_ناب
#داستان
🪴مسافری خسته که از راهی دور میآمد، به درختی رسید و تصمیم گرفت که در سایهٔ آن قدری استراحت کند. غافل از این که آن درخت جادویی بود؛ درختی که میتوانست آن چه که بر دلش میگذرد، برآورده سازد!
🪴 وقتی مسافر روی زمین سخت نشست، با خودش فکر کرد که چه خوب میشد اگـر تختخواب نرمی در آن جا بود و او میتوانست قدری روی آن بیارامد. فـوراً تختی که آرزویش را کرده بود، در کنارش پدیدار شـد!
🪴 مسافر با خود گفت: «چقدر گرسنه هستم. کاش غذای لذیذی داشتم.» ناگهان میزی مملو از غذاهای رنگارنگ و دلپذیر در برابرش آشکار شد. مرد با خوشحالی غذاها را خورد و نوشید.
🪴 بعد از سیر شدن، کمی سرش گیج رفت و پلکهایش به خاطـر خستگی و غذایی که خورده بود، سنگین شدند. خودش را روی آن تخت رها کرد و در حالی که به اتفـاقهای شگفتانگیز آن روز عجیب فکر میکرد با خودش گفت: «قدری میخوابم، ولی اگر یک ببر گرسنه از این جا بگذرد چه؟» ناگهان ببـری ظاهـر شـد و او را درید.
🧠 هریک از ما در درون خود درختی جادویی داریم که منتظر سفارشهایی از جانب ماست، ولی باید حواسمان باشد؛ چون این درخت افکار منفی، ترسها و نگرانیها را نیز تحقق میبخشد
🧠 بنابراین باید مراقب ورودی ذهن
و آنچه که به آن میاندیشید باشید.
🚨 به کمک ورودی ذهن مثبت و کنترل آن و داشتن محتوای سالم برای اندیشیدن، زندگی بهتری داشته باشیم 😉🌸👌
#حکایت #پندانـــــــه
#قدرت_ذهن
✨👈 ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺳﮑﻮت
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ، ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ تخت ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﯾﺪ ، ﯾﺎ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻫﺴﺖ ، ﻫﯿﭻ ﺻﺤﺒﺖ ﺍﺿﺎﻓﯽ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻡ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﻭ ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ …
ﭼﺮﺍ ﺗﺎﮐﯿﺪ ﺑﺮ ﺩﻡ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ ؟
ﭼﻮﻥ ﺗﻨﻔﺲ ﺩﻡ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ …
👈ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ … 👌👌
ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ …ﺁﺩﻣﯽ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ …
ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ
ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺩﻡ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﻡ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﮑﺮﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻧﺸﻪ …
، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ای ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ ،
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﺨﺼﯽ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﺪ …
ﯾﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﻫﺴﺘﯿﺪ …
ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ …
👈👈 ﺳﮑﻮﺕ …
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ …
ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻨﯿﺪ …
ﺩﺭ ﺳﺎﻋﺎﺕ ﺳﮑﻮﺕ، ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ .
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﭼﺸﻢ
ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ باشید
#پندانـــــــه #تفکر
#پندانـــــــه
🌺کلّ آب اقیانوس هم
نمیتواند یک قایق را غرق کند ،
مگر اینکه در آن رخنه کند ...
انسانهای منفی دنیا هم
قادر نیستند شما را تحقیر کنند ،
مگر اینکه بگذارید به درونتان وارد شوند ... !
- در آستانه سال نو، در بحث ها و گفتگوهايى كه بار منفى و صحبت از ركود و كسادى است ، شركت نكنيد.👌👌
✅ هر جا رفتيد، سفير عشق و اميد باشيد.
بگذاريد هستى ، پاسخ انتظار هوشمندانه شما را در جهت دريافت فراوانى، با فركانس مثبت از طرف خودتان را بدهد.🌸
اجازه ندهيد يأس و ترس ديگران به شما سرايت كند،
هر جا سخنى از نااميدى بود،
شما با لبخندى آن جملات را تغيير دهيد.
👈خدا، پاسخ اميدواران را مى دهد.✨❤️
#حال_خوب
#رزق_معنوی
🚨عواملکوتاهشدنعمر
🌹امام صادق علیهالسلام فرمودند :
✍«پناه می برم به خدا از گناهانی که در نابودی شتاب می کنند و مرگ ها را نزدیک
می سازند و خانه ها را بی خانمان می کنند.
و آنها عبارتند از :
⛔️قطع رحم
⛔️آزردن والدین
⛔️و دست کشیدن از احسان و نیکی»
(اصول کافی ج4 ص184)
✍ در حدیثی دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید :
🚨«سه گناه است که در کیفر آن (در دنیا)
شتاب می شود و به روز قیامت نمی افتد :
💥 نافرمانی و آزردن پدر و مادر
💥 ظلم بر مردم
💥 ترک احسان و نیکی»
(امالی شیخ طوسی ج2 ص13)
🚨اینها مهمترین گناهانی است که در کوتاهی عمر و مرگ های ناگهانی و بد، نقش بسزایی دارد.
#حدیث #پندانـــــــه
مسبب بسیاری از شکستها،
نداشتن رغبت چندان به پیروزی است 👌👌👌
🍃🌸🍃
بیاعتقادی یک نیروی مخرب است.
فکری که ایمانش را از دست داده یا گرفتار شک شده است،
پی دلایلی میگردد تا دودلی خود را توجیه کند.
مسبب بسیاری از شکستها، بیاعتقادی، عدم اطمینان، گرایش ناخودآگاه به شکست و نداشتن رغبت چندان به پیروزی است.
کافی است تردید به خود راه دهید تا شکست بخورید و یا به پیروزی بیندیشید تا موفق شوید.
🍃🌸🍃
مثل گندم باش !!!!
زیر خاک می برندش،باز می روید پر تر ،
زیر سنگ می برندش ، آرد می شود پر بها تر ،
آتش می زنندش،نان می شود مطلوب تر ،
به دندان می جوندش،جان می شود نیرومند تر
#پندانـــــــه #تلنگر
2.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 ببینید| صحبتهای فوقالعاده استاد دانشگاه درباره زندگی با آیههای قرآن
🔹️دکتر مینا مهرنوش به عنوان یک کارآفرین بینالمللی که از آمریکا و اتحادیه اروپا جایزه گرفته است، به عنوان یک صاحب اقتصاد دیجیتال و به عنوان استاد دانشگاه تهران میگوید که این همه کتاب خواندید حالا به بهانه ماه رمضان قرآن بخوانید📖✨️
#تلنگر #قرآن
#پنـــــدانه
598.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سبک تر زندگی کن…
و اجازه نده که اینها جلوی رشدت رو بگیرن👌🏻
#دکتر_آزمندیان #پندانـــــــه
🔅#پندانه
✍ قدر عافیت را بدان
🔹یکی از بازرگانان بغداد با غلام خود در کشتی نشسته و به عزم بصره در حرکت بودند.
🔸در همان کشتی دانایی نیز بود.
🔹غلام از تلاطم دریا وحشت داشت و مدام گریهوزاری میکرد.
🔸مسافران از گریهوزاری آن غلام به ستوه آمدند و از آن میان دانا از صاحب غلام خواست تا اجازه دهد به طریقی آن غلام را ساکت کند.
🔹بازرگان اجازه داد. دانا فوری امر نمود تا غلام را به دریا انداختند و چون نزدیک به هلاکت رسید او را بیرون آوردند.
🔸غلام بعد از آن در گوشهای از کشتی ساکت و آرام نشست.
🔹اهل کشتی از دانا سوال کردند:
در این عمل چه حکمت بود که غلام ساکت و آرام شد؟
🔸دانا گفت:
این غلام قدر عافیت این کشتی را نمیدانست و چون به دریا افتاد فهمید که کـشتی جای امن و آرامی است.
💢 قدر عافیت را کسی میداند که به مصیبتی گرفتار آید.
#پندانـــــــه
✍ اگر کسی تو را اذیت کرد، بهخاطر شیعهبودنش برایش دعا کن 👌👌👌
👤 «آیتالله حائری شیرازی» نقل میکنند:
🔹برای خرید نان در نانوایی سنگکی ایستاده بودم. وقتی نوبتم شد، یکی دیگر آمد و نانوا هم به او زودتر نان داد.
🔸من به او اعتراض کردم، اعتراض محترمانهای هم کردم، اما یک جواب سربالا و تندی به من داد. دلم از او رنجید. نان نگرفتم و از مغازه بیرون آمدم. در راه که میآمدم، دلم از دست او آتش گرفته بود.
🔹در همین آشفتگی میخواستم نفرینی به او بکنم. یک دفعه سرم را بلند کردم و چشمم افتاد به گنبد طلایی حضرت معصومه سلامالله علیها.
🔸گفتم نانوا از شیعیان حضرت است. من اگر نفرین کنم، از چشم اینها میافتد. اهلبیت خوششان میآید که من دعایش کنم.
🔹دعایش کردم و گفتم:
خدایا این آدم را صالح کن....
🔸وقتی دعا کردم، آتشی که در دلم بود خنک شد.
خدا را شکر کردم. بعد دیدم هر وقت کسی اذیتم میکند، اگر دعایش کنم دلم خنک میشود.
🔹به شما هم توصیه میکنم هر وقت کسی اذیتتان کرد، به او دعا کنید. اینها شیعه هستند. چقدر «یا حسین» و «یا علی» میگویند.
🔸به تمام کسانی که به شما ظلم کردند دعا کنید؛ فقط بهخاطر اینکه شیعه هستند. مثل مادری که به بچهاش دعا میکند و از حقش میگذرد.
🔹وقتی شما از این طرف بخشیدی و سختگیری نکردی، دل دیگران به شما نرم میشود و آنها هم برای شما طلب مغفرت میکنند.
🔸دل به دل راه دارد. حقدارانِ شما هم از شما صرفنظر میکنند. وقتی حقداران صرفنظر کردند، راهت باز میشود...
#تلنگر #دعا
#حال_خوب
#راهکار