eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
388 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. بر مشام جان رسد بویی ز جنّات‌النّعیم یا ز کوی سیّد ابرار می‌آید نسیم؟ حرف اوّل، نقطۀ آخر ز دیوان وجود طای طاها،‌یای یاسین،‌صاحب خُلق عظیم اشرف اولاد آدم آنکه از مولود او باب رحمت باز شد بر خلق از ربِّ رحیم تا رسول هاشمی از غیب آمد در شهود شد میسّر دیدن انوار خلاّق علیم گشت تا چشم دو عالم روشن از دیدار او چار امُّ و هفت اَب گردید عِنّین و عقیم سامری را تا نماید سر به زیر از ساحری با ید بیضا علم شد دست موسای کلیم از کف کافی، چو ابراهیمِ دلجوی فقیر از دم شافی، چو روح‌الله شفابخش سقیم هر زمان از خاک کویش بگذرد باد صبا چون مسیحا زنده گردد از دمش عظم رمیم شاه اورنگ فَاَوحی،‌ ماه برج اِصطَفا محرم اسرار اسری، معدن لطف عمیم انبیاء را رهبر معراج از رأی رزین اولیاء را مشعل منهاج از قلب سلیم از اَلَم نَشرَح به‌دست آید که اندر صدر او از الف تا یا بود آیات قرآن کریم احمد امّی که از حسن کلام دلپذیر خوانده‌اند امّ‌الکتابش، نکته‌سنجان فهیم وصف خورشید جمالش تا مه گردون شنید چون هلال ابروانش گشت از غیرت دو نیم نور شمع آفرینش نیّر بزم حدوث مظهر انوار بینش مظهر حیّ قدیم نوگل گلزار عزّت را دل‌آرا رنگ و بو سنبل بستان رفعت را روان‌پرور شمیم کعبه و میزاب و زمزم،‌ مشعر و رکن و مقام قبله و میقات و منسک،مروه و حجروحطیم فیض‌بخش اهل عالم از جواد و از بخیل جرم‌پوش نسل آدم از کریم و از لئیم مدّعای عارف و عامی به گاه اهدنا رهنمای عالی و دانی به راه مستقیم لطف و قهرش جاودان‌سرمایۀ خوف و رجا حبّ و بغضش در جهان پیرایۀ امیّد و بیم حاکم احکام سبحان عالم غیب و شهود ناظم اجرام و ارکان، قائل قول قویم خواجۀ آزادگان کز سجده بر خاک درش جبهۀ گردون ز داغ مهر و مه باشد وسیم مطبخ اطعام او را طارم اعلاء دخان نعمت اکرام او را ساحت غبرا ادیم عبد درگاهش اگر، عاصی رود سوی جنان منکر جاهش اگر، عابد رود سوی جحیم پیروان شرعِ او را، از قضا غلمان غلام رهروانِ راه او را، در جزا حورا ندیم اندکی تا پی برد بر کُنه ذات مصطفی با کمال عقل و دانش باز درماند حکیم گر ز قدر و جاه عقل کل خبر خواهی «شکیب»! در مقام لی مع‌الله روز و شب باشد مقیم «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان شکیب اصفهانی @emame3vom .
. شه سریر سیادت، مه سپهر کمال نمود از افق مجدِ آفتابِ جمال ندانم از چه طرف سر زد آفتاب امروز که شام هجر بدل شد به بامداد وصال خدیو ملک رسالت در این همایون ماه فکند بر سر خورشید سایۀ اقبال به یُمن مولد مسعود احمد محمود زُدود زآینۀ روزگار زنگ ملال ز تاب طلعت او با کمال زیبایی نمود جلوه جمال مُهیمِن متعال شهی که فرش درش قبله‌گاه عرش مجید مهی که نور رخش آفتاب برج جلال نبیّ امّی مکّی که جبرئیل امین بر آستانۀ او خادمی است چون میکال بحار رحمت رحمان که از عنایت او سحاب فیض ببارد به برّ و بحر و جبال به عرصه‌ای که نماید براق او جولان به یک دو گام بماند ز پویه خنگ خیال پناه عالم و آدم که باب احسانش در آسمان و زمین است کعبۀ آمال "شکیب"! تا به معانی رسی ز راه بیان بکوش از دل و جان در ثنای احمد و آل «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» @emame3vom 📚 دیوان شکیب اصفهانی .
. ز یک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا که رَخت نور پوشاندند بر تن، آسمان‌ها را دو مرآت جمال حق، دو دریای کمال حق دو نور لایزال حق، دو شمع جمع محفل‌ها دو وجه‌الله ربّانی، دو سرّالله سبحانی دو رخسار سماواتی، دو انسان خداسیما دو عیسی‌دم دو موسی‌ید دو حُسن خالق سرمد یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا یکی بنیانگر مکتب، یکی آرندۀ مذهب یکی انوار را مشعل، یکی اسرار را گویا یکی از مکّه انوار رخش تابید در عالم یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا یکی نور نبوّت را به دل‌ها تافت تا محشر یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا رسد آوای قال الصّادق و قال رسول‌الله به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا محمّد کیست جان جان جان عالم خلقت که گر نازی کند در هم فرو ریزد همه دنیا محمّد کیست روح پاک کلّ انبیا در تن که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک‌جا محمّد کیست مولایی که مولانا علی گوید منم عبد و رسول الله بر من رهبر و مولا محمّد محور عالم، محمّد رهبر آدم محمّد منجی هستی، محمّد سیّد بطحا محمّدکیست آن‌کو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا محمّد را کسی نشناخت جز حقّ و علی هرگز چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا ششم مولا ششم هادی ششم رهبر ششم سرور که هم دریای شش گوهر بود هم درِّ شش دریا صداقت از لبش خیزد فصاحت از دمش خیزد فلک قدر و ملک عبد و قضا مهر و قدر امضا بسی زهّاد و عبّادند بی مهرش همه کافر بسی عالم بسی عارف همه بی نور او اعمی دو خورشید منیر او هُشام و بو بصیر او دو کوه حکمت و ایمان دو بحر دانش و تقوی مرا دین نبی مهر علی و مذهب جعفر سه‌مشعل بوده و باشد چه دردنیا چه درعقبی درِ دیگر زنم غیر از در آل علی؟ هرگز! ره دیگر روم غیر از ره این خاندان؟ حاشا! بهشت من بود مِهر علی و مِهر اولادش نه از محشر بود بیمم نه از نارم بود پروا سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر اگر گردم جدا یک لحظه از ذرّیّۀ زهرا از آن بر خویش کردم انتخابِ نام "میثم" را که باشم همچو او در عشق ثارالله پا بر جا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم @emame3vom .
. امشب که به نام عشق، آغاز شده‌ست دنیا پر از آوازۀ اعجاز شده‌ست پیچیده به جان خاک، عطر صلوات یک دسته گل محمّدی باز شده‌ست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 آیینه گردانی .
. تو آمدی و در رحمت خدا وا بود و غرق نور، زمین، بلکه آسمان‌ها بود @emame3vom بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند که این سلاله‌ای از شاخسار طوبی بود در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود گرفت نور تو جغرافیای عالم را شب ولادت خورشیدِ عالم‌آرا بود زمین زمین همه می‌سوخت در لهیب گناه و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود... از آسمان‌ها بوی فرشته می‌بارید شگفت واقعه‌ای در تمام دنیا بود ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود... نیافرید جهان را مگر به خاطر تو اگر که خلقت، منظور حق‌تعالی بود عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود همای سدره‌نشینِ مقام أو أدنی! به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟ برای نافله وقتی قیام می‌بستی بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود چه آیه می‌خواندی که حجاب‌ها می‌رفت و قفل‌های جهان پیش روی تو وا بود بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود... ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت که در دقایق آخر تو را غم ما بود زبان الکن ما بسته است در مدحش «خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 به کسی دل باخته‌ام
. صبح ازل، فروغ لقای محمّد است شام ابد سواد بقای محمّد است گر واجب است حمد خدا،‌ ممکن است گفت حمدی که ختم آن به ثنای محمّد است در منع رَدِّ حکم قدر بر جهانیان دست قضا به دست رضای محمّد است @emame3vom حق را مشیّت از پی ایجاد ممکنات مقصود،‌ از اعتراف ولای محمّد است با سر ز بهر کسب شرف کعبه طی کند راهی که در وقوف صفای محمّد است نشناخت آن‌چنان که خدا را کسی جز او او را کسی چنان که خدای محمّد است طوبی که سایه می‌دهد اندر صفای خلد قائم به ظلِّ عطفِ لوای محمّد است عرش برین که بر شرفش راه وهم نیست با دیده خاکروب سرای محمّد است زان هر دقیقه رو به کمال آورد هلال کاندر نظر چو ناخن پای محمّد است در مصحف از خطاب عصی، آدمش چه باک آدم، که تکیه‌اش به عصای محمّد است روی زمانه در بر یزدان به روز حشر گلگون ز مِهر آل عبای محمّد است سر رشته‌ی حصول تمنّای ممکنات گیسوی مشک‌سای رسای محمّد است مور و جم و ترشح و دریا و کاه و کوه ابر بهار دست سخای محمّد است سر چون نهی به‌درگه سلطان، مَنِه که نیست سلطان، مگر کسی که گدای محمّد است در حقّ او چه جای فنابالله اَر کسی در راه حق فناست، فنای محمّد است معراج او به سدره و معراج جبرییل بر صدر منتهی که سرای محمّد است گر پی به حق نمی‏بری ای دل، به حقِّ حق حقی که هست، زیر عبای محمّد است ظلی کز او سعادت هر دو سرا نصیب در شهپر همای ولای محمّد است دیدار مصطفی به نظر، منظر خداست روی خدا عیان به ضیای محمّد است جایی که پی نمی‏‌برد اندیشه، نیست جای جز منتهای قرب که جای محمّد است خضر آن‏چه یافت در لب سرچشمۀ حیات یک قطره از محیط بقای محمّد است برخاک سجده واجب از آن‌شد که روی خاک روشن ز پرتو کف پای محمّد است زآن شد به کعبه حکم به قربانی ذبیح چون کعبه در جوار منای محمّد است ترتیب سال و هفته و مه دادن از ازل حق را به قصد صبح و مسای محمّد است ارکان هفت کوکب و فُلکِ نُه آسمان توفانیِ محیط سخای محمّد است کرسی که پی به پایۀ قدرش نبرده عرش دربان قصر جدّ و علای محمّد است بنیان دین به عاریه‌ای دل منه بر آب کاین حصن پایدار، بنای محمّد است گیرم قضا رضا ندهد تا روم به خُلد زان باب می‌روم که رضای محمّد است از بهر جان، به هر دو جهان می‌کنم قبول دردی که چاره‌اش به دوای محمّد است بندد نظر ز هر دو جهان هر که چون "شباب" از جان امیدوار عطای محمّد است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 دیوان شباب
. هر دلی در پی آنست که ویران بشود جای شک نیست اگر ملک سلیمان بشود هر کسی غم شده دارایی عمرش، امروز لمس لبخند تو کافیست که سلمان بشود باز لبخند بزن آب شود سینۀ کوه باز لبخند بزن، سنگ، مسلمان بشود تو که لبخند به‌لب، پا به زمین بگذاری عشق، سرمایۀ هر ذرّۀ بی‌جان بشود کودکان وقت گذر راه تو را می‌بندند تا که همبازیِ‌شان حضرت باران بشود «شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای» خواستی ثروتشان وسعت ایمان بشود آمدی مهر تو بالا ببرد " " را... آمدی معنیِ " " واژه‌ی انسان بشود آمدی تا برود راه جهنم از یاد آمدی بندۀ دلتنگ فراوان بشود سنگ، دندان تو را...آه، چه آمد به سرت تا مگر یک نفر از جهل، پشیمان بشود باز لبخند بزن، ای که به یک لبخندت غم صد سالۀ عالم همه جبران بشود آنچه گفتیم و نگفتیم و تو خود میدانی باز لبخند بزن قسمت ما آن بشود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
ای برگزیدۀ همۀ انتخاب‌ها قرآنِ تو کتابِ تمام کتاب‌ها اندیشۀ تو تیشه به اصلِ بدی زده ای ریشۀ همیشه‌ترین انقلاب‌ها فخرِ فلک به توست که فانوس گشته بود در کوچه‌های آمدنت، آفتاب‌ها سرمشقِ آسمان و زمینی که نام توست بر لوح شب نوشته به خطِّ شهاب‌ها من تکیه کرده‌ام به تو و پایمردی‌ات در روزِ چون و چند و چه، روزِ حساب‌ها سر گشته در مضایق وصف تو مانده‌ام چندان که داده‌ام به سخن، آب و تاب‌ها خورشید مکّه! ماه مدینه! رسول من! ای خاکسار مدحت تو، بوتراب‌ها شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب؟ گُنگم که در هوای تو دیده است خواب‌ها «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» هفته گرامی باد.
در ماه ربیع، مِهر توحید دمید وز چار طرف جلوۀ امّید دمید شد عیدِ امام صادق و ختم رسل به‌به که به یک‌روز دو خورشید دمید «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. ایمان به رسول هاشمی مذهب ماست پیوسته بر او دعای روز و شب ماست آیینه‌ای از «مّودة فی القربی» ذکر صلواتی‌ست که نقش لب ماست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. ز یک مشرق نمایان شد دو خورشید جهان آرا که رَخت نور پوشاندند بر تن، آسمان‌ها را دو مرآت جمال حق، دو دریای کمال حق دو نور لایزال حق، دو شمع جمع محفل‌ها دو وجه‌الله ربّانی، دو سرّالله سبحانی دو رخسار سماواتی، دو انسان خداسیما دو عیسی‌دم دو موسی‌ید دو حُسن خالق سرمد یکی صادق یکی احمد یکی عالی یکی اعلا یکی بنیانگر مکتب، یکی آرندۀ مذهب یکی انوار را مشعل، یکی اسرار را گویا یکی از مکّه انوار رخش تابید در عالم یکی شد در مدینه آفتاب طلعتش پیدا یکی نور نبوّت را به دل‌ها تافت تا محشر یکی نور ولایت را ز نو کرد از دمش احیا رسد آوای قال الصّادق و قال رسول‌الله به گوش اهل عالم تا که این عالم بود بر پا محمّد کیست جان جان جان عالم خلقت که گر نازی کند در هم فرو ریزد همه دنیا محمّد کیست روح پاک کلّ انبیا در تن که حتی در عدم بودند بی او انبیا یک‌جا محمّد کیست مولایی که مولانا علی گوید منم عبد و رسول الله بر من رهبر و مولا محمّد محور عالم، محمّد رهبر آدم محمّد منجی هستی، محمّد سیّد بطحا محمّدکیست آن‌کو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غیر از قادر دانا محمّد را کسی نشناخت جز حقّ و علی هرگز چنان که جز خدا و او کسی نشناخت حیدر را وضو گیرم ز آب کوثر و شویم لب از زمزم کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا ششم مولا ششم هادی ششم رهبر ششم سرور که هم دریای شش گوهر بود هم درِّ شش دریا صداقت از لبش خیزد فصاحت از دمش خیزد فلک قدر و ملک عبد و قضا مهر و قدر امضا بسی زهّاد و عبّادند بی مهرش همه کافر بسی عالم بسی عارف همه بی نور او اعمی دو خورشید منیر او هُشام و بو بصیر او دو کوه حکمت و ایمان دو بحر دانش و تقوی مرا دین نبی مهر علی و مذهب جعفر سه‌مشعل بوده و باشد چه دردنیا چه درعقبی درِ دیگر زنم غیر از در آل علی؟ هرگز! ره دیگر روم غیر از ره این خاندان؟ حاشا! بهشت من بود مِهر علی و مِهر اولادش نه از محشر بود بیمم نه از نارم بود پروا سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پیکر اگر گردم جدا یک لحظه از ذرّیّۀ زهرا از آن بر خویش کردم انتخابِ نام "میثم" را که باشم همچو او در عشق ثارالله پا بر جا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم @emame3vom .👇👇