eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 🕊 🕊 ای داغدار ساقی عطشان... نیامدی سوز دعای خضر و سلیمان ... نیامدی یکسال هم گذشت امام غریب من دل بی قرار از غم هجران... نیامدی حافظ که گفت،یوسف گشته می رسد نگذشتی از حوالی کنعان...! نیامدی تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی این جمعه های بی سر و سامان…نیامدی ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم بشکسته ایم عهد و پیمان ... نیامدی ! خنجر برید لاله به لاله سر از قفا سرها به روی نیزه پریشان ... نیامدی این روز ها کوچه پریشان شد از غمِ یاسی شکسته و درِ سوزان ... نیامدی شبگرد کوچه... شال عزا روی دوشتان ای روضه خوان کوثر قرآن ... نیامدی کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن ما دل سپرده ایم به طوفان ... نیامدی پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند حسرت نشین شدند غریبان ... نیامدی این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است ای لحظه تبسم باران نیامدی ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣ 🌹 🍀 🌹 چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا من دلم تنگ شده تنگ ، کجایی آقا؟ همه دارند به تنهایی من میخندند به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا وقت و بی وقت هوایِ همه کردم جز تو کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا بیشتر از همه دنبال من و کار منی من کی ام دربدِر بی سر و پایی آقا به خدا مُعترفم نوکر بد یعنی من آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا تو فقط ناز بکش ، اخم کنی میمیرم یار و غمخوارِ من زار شمایی آقا امتحان کردی و شرمنده شدم پیشِ حسین من ندارم بخدا خرده حیایی آقا ... مادرت واسطه باشد همه را می بخشند قبل آنکه ببری کرببلایی آقا ... کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت 🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «بهار زندگی‌ام!» کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهـانش نیست تحمّل غــــــم هجــــر تو، در تـوانش نیست کــسی کــه ســوخــــته از انتـظار ، می‌داند دل از فراق توجسمی بود،که جانش نیست کسی که روی تو را دیدیک نظر،چون خضر چگونه آرزوی عمــــر جــــاودانش نیست؟! کســی که درک کــــند دولت حضـــور تو را نیاز گوشـــۀ چشمـی به دیگـــرانش نیـست نه التفات بـه طـوبـی کــند، نه میل بهشــت که بی حضور تو،حاجت به این وآنش نیست به خاک پای تو ســوگنــد، ای همیشــه بهار! گلی که بوی تو دارد، غــمِ خـــزانش نیست بــهار زندگـــی‌ام در خــــــزان نشـــست بیا «بهار نیســت به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهـــــرا تو گـــریه کن! که کسی به جز تو با خبـر از قبــر بی‌نشانش نیست بیـا و پـــرده ز راز شــــهادتـــــش، بـردار پســـر که بی‌خـبر از مادرِ جوانش نیست،،، شعر:محمدجواد غفورزاده ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
🔸ماه در ابر من، برده ای صبر من بیقرارم کجایی؟؟ 🔸مانده ترسی به دل،در غمت سر شود عمر من، نیایی 🔹از منه بی خبر،جز شکسته دلم در نیامد صدایی 🔹تا به کی میکِشد،عاقبت می کُشد عاشقت را جدایی ♻️دل گناهی ندارد،جز تو راهی ندارد ♻️چون یتیمی که در بین نامردمان، تکیه گاهی ندارد 🔰اشک و مژگان شده آب و جارو مگر، پابه چشمم گذاری 🔰جمعه ها تاسحر خیره ماندم به در، وای از این بیقراری 🔺دل گناهی ندارد، جز تو راهی ندارد 🔺چون یتیمی که در بین نامردمان، تکیه گاهی ندارد ⚪️خواندمت بی امان،دیدمت بی گمان رفته اما ز یادم ⚪️شاید اصلا شنیدم سلام تورا،پاسخی ندادم 💥در تب عاشقی گویی از من به جز ادعایی نمانده 💥آنقدر خسته از پیش من رفته ای رد پایی نمانده ☑️از من آهی نمانده، جز سیاهی نمانده ☑️مثل آن برکه ام در شب من به جز عکس ماهی نمانده ✅کودکی کرده ام،مادری کرده ای مادرانه نظر کن ✅آمدی از سفر، من نبودم اگر از مزارم گذر کن ✳️از من آهی نمانده، جز سیاهی نمانده ✳️مثل آن برکه ام، در شب من که جز عکس ماهی نمانده ...
ماه در ابر من-زمزمه.mp3
12.15M
ماه در ابر من،بُرده ای صبر من 💥حاج عباس طهماسب پور ✅
⚜سه بند زمینه ی جدید شهادت حضرت زهرا س: بند اول: پاشو ببین دلم خونه زهرا تاریکه نباشی خونه زهرا از بعد کوچه حسن توو خوابم می بینی که پریشونه زهرا یه کم دیگه دووم بیار عزیزم چشاتو روی هم نزار عزیزم روتو نگیر ازم پناه دلم من و صدا بزن یه بار عزیزم چه دنیای بی وفایی عجب روزا و شبایی چرا مرگت آرزوته تویی که حاجت روایی نرو زهرای جوانم بند دوم: رمقی نداره دیگه زانوت بالا که نمیاد از سر بازوت از اثر میخ و دیواره که آروم نمیگیره زخم پهلوت میباره روی گونه اشک چشات چه غربتیه توی سوز صدات میون بسترت نفس میزنی به سختی میگذره روزا و شبات بهارم رنگ خزونه میگیره زینب بهونه نداری خانم خونم تو از موندن یک نشونه نرو زهرای جوانم بند سوم: بُرده تو رو دیگه زخما از حال آرزوهای منم شد پامال حالا که داری میری باشه پس قرار من و تو توی گودال اونجایی که نداره سر به تنش یه بوریا فقط میشه کفنش یه عده بی حیا تو کرب و بلا رحمی نمی کنن به پیروهنش میره انگشتر به غارت میشن دستا پُر جسارت جدا میشه از حسین و میره زینب به اسارت آه و واویلا حسین جان شعروسبک:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است آی مردم! بخدای احد! او هم احد است قامت سرو خودش را به علی داد و خمید.. راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است از غذای حسنینش زد و بخشید به ما مادر ما به خدا مادری اش را بلد است جامه نو به تن فضه و اسما میکرد بانویی که به تنش پیرهنی از نمد است به فدک کار ندارد هدفش نام علیست نکند فکر کنی در طلب یک سند است گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست آنچه صادر بشود از لب او مستند است نبی از خانه او دست به سینه‌ میرفت تو ببین خانه ی زهرا شرفش تا چه حد است شانی از تربت ارباب فراتر دارد خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است بین دیوار و در خانه چه آمد به سرش.. مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است.. 🔸شاعر: سید پوریا هاشمی
❖ یکی از جمعه ها جان خواهد آمد به درد عشق درمان خواهد آمد غبار از خانه های دل بگیرید که بر این خانه مهمان خواهد آمد (اللهم عجل لولیک الفرج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دشتی زهرا سلام الله علیها مصیبت هایم امشب جان گدازه که مانده روی دستم یک جنازه نبیند کاش زینب روی دوشم ز تابوت بریزد خون تازه به یاد لرزه های پیکر تو گرفته لرزه پای شوهر تو به قبرت خاک می ریزم ولیکن بریزد خاک بر سر دختر تو خدا داند دلم خون گریه می کرد به عالم دشت و هامون گریه می کرد ندیدم زخم پهلو را در آن شب ولی دیدم کفن خون گریه می کرد الهی دخترت زینب بمیرد ببین تنهایی ام را ای عزیزم الهی از کنارت برنخیزم خودم با دست خود خاکت نمودم چه خاکی بعد تو بر سر بریزم الا ای چاه یارم را گرفتند گلم،باغم بهارم را گرفتند میان کوچه ها با ضرب سیلی همه دار و ندارم را گرفتند کمی از غسل زیر پیرهن ماند کمی از خون خشک بر بدن ماند کفن را در بغل بگرفت و بو کرد همان طفلی که آخر بی کفن ماند
❣﷽❣ ➖ 👌👌 من فاطمیم زندگیدن دویدوم عم اوغلی خوش گونلریمون جامه سینی سویدوم عم اوغلی گیتسمده مزاره گینه سندن نگرانم دشمن قاباقیندا سنی تک قویدوم عم اوغلی من فاطمیم قلبیمی درد و محن آلدی دوشدی نفسیم تنگه داخی وقتیم آزالدی راحت اولورام رنج و فشار و غم الیندن آغلار بالالاریم سنون امیدیوه قالدی هئچ کیم بیله بیلمز من بی یار ، فشارین ضرب دریلن سینه ده مسمار فشارین بیر ظلمیدی م نگوردوم اونی من بیلورم تک هئچ کیم بیله بیلمز در و دیوار فشارین من فاطمیم خون دلیم آخدی گوزومدن درد اهلی بیلر حالیمی بو اودلی سوزومدن پیغمبر آنا سسلدیگی خسته بتولم ئوز حقیمون اوستونده دگوب 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
|⇦• ناله اي بر لبم از فرط تقلا... و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *گفت: بابا!...* ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده *روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...* ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده *شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده..‌.گفت: * دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد *جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...* دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده *دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو‌ مرور میکنه ..* مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند واي از حرمله آنجا به تماشا مانده شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده دختري مي دود و دامن او مي سوزد رد يك پنجه ولی بر رخ اوجا مانده اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده حسن لطفی *اباصلت میگه: طبق دستور آقام جلو‌ در ایستاده بودم، منتظر بودم، حضرت فرموده بو اباصلت! اگه دیدی موقع برگشت عبای خودم رو روی سر انداختم، بدون اینا به مقصودشون رسیدن، کار از کار گذشته... میگه: دل تو دلم نبود، نکنه بلایی سر آقام بیارن...دَرِ کاخ باز شد دیدم امام رضا عبارو روی سر انداخته... این زهر خیلی زهر بدی بود، به امام حسنم‌ زهر دادن، اما چهل روز در بستر بود، اما این زهر سریع امام رضا رو‌ از پا انداخت، چه زهری بود این نانجیب به امام رضا داد ؟! اباصلت میگه: یه ذره راه تا خونه رو دیدم پنجاه مرتبه هی نشست روزمین، گاهی دست رو‌جگرش میذاشت، میگفت: آخ پسرم! گاهی وقتا که تعادل از دست میداد میخورد رو زمین میگفت :آخ مادرم .... میگه تا رسیدن تو‌ حجره فرمود: همه درهارو ببند کسی به دیدنم نیاد، فرش این حجره رو هم‌جمع کن... گفتم: آقا! درهارو‌ میبندم‌چشم، اما چرا فرش رو‌جمع‌کنم؟! حضرت فرمود: لحظات آخر عُمرِ منه، میخوام مثل جد غریبم رو‌ خاکا جون بدم... میگه: مثل شخص مار گزیده به خودش می پیچید امام رضا، اما میدونستم منتظره، چشم به راهه، یه مرتبه دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد، شال عزا گردن انداخته، صورت مثل ماه میدرخشه، حواسم پرت بود سؤال کردم، گفتم‌: شما کی هستید؟ من همه درهای حجره رو بسته بودم، فرمود: اباصلت! خدایی که یه لحظه از مدینه من رو به توس بیاره، قادر نیست از در بسته وارد کنه!؟ فهمیدم جوادالائمه است، عذر خواهی کردم، گفتم: آقاجان! تشریف بیارید باباتون خیلی وقته منتظرتونه... امام رضا تو این چند روزی هم‌ که حضرت تو بستر بودن، نوشتن: آقایی که بدون غلامهاش سر سفره نمی نشست، غذارو حتما باید با غلامها میخورد، این روزا هرچی آقارو‌ گفتن: سر سفره تشریف نمیارید؟ میفرمود: غلام ها بخورند، نوش جانشون، من توان ندارم بشینم... این امام رضا با این حال، اباصلت میگه: تعجب کردم، همۀ وجودش رو امام رضا جمع کرد تا جوادالائمه از در اومد، دیدم این چند قدم رو بلند شد، با پاهای خودش راه رفت، دست گردن جوادش انداخت، رو زمین افتاد... درستش هم همینه، آدم‌ وقتی جَوُونش رو‌میبینه جون میگیره، اما نمیدونم‌چرا یه جَوُون تو‌کربلا، وقتی باباش دیدش جون از پاهاش رفت... از اسب پیاده شد چند قدم رو راه بره، یه وقت دیدن وسط میدان ابی عبدالله خورد زمین، دیگه پاهاش طاقت نداره، ای حسین...*
14000714-taheri-roze.mp3
3.07M
|⇦• ناله اي بر لبم از فرط تقلا... و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
... . 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 عزیزخفته درخاکم،گل باغ دلم مادر درخشان گوهرپاکم،گل باغ دلم مادر تن رنجیده ات مادردرون خاک پنهان شد دوچشمم درعزای تو،چنان ابربهاران شد               بقربانت شوم مادر«۲» دریغاکه اَجل چیده،گل بی خارمادررا خزان کرده دگرباغِ،صفا ومِهر آور را نبینددیگراین گلشن،بخودرنگ بهاری را ببیندبعدازاین دیگرنوای بی قراری را              بقربانت شوم مادر«۲» سرم راجای زانویت،گذارم برسرقبرت نوازش کن مرامادر،نشستم دربَر ِقبرت عجب بی مادری سخت و،عجب این دردجانسوزه دلم ازماتمت مادر،بسان کوره میسوزه                بقربانت شوم مادر«۲» 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
گلی گم کرده ام مانند مادر که همتایش در عالم نیست دیگر گلم را بود ای مردم نشانی به سینه داشت قلب مهربانی گل من بی نظیرو ساده دل بود پیِ خوشبختی ام یکدم نیاسود گل خوش عطر وبویم بود مادر که با تیر اجل گردیده پرپر میان این خلایق آنچه دیدم ز مادر مهربان ترمن ندیدم مرا آرام جانم بود مادر رفیق مهربانم بود مادر میان خانه مادرها چو شمعند بدور او همه پروانه جمعند ازآن روزی که شمعم آب گردید دل پروانه ها بیتاب گردید نگو مادر بگو حور و فرشته که خانه باحضور او بهشته الهی خانه بی مادر نگردد الهی نخل آن بی سر نگردد مرا یاد آید آن دوران دیرین به زانویش نمودم خواب شیرین چه غمهایی که در دل کرد مادر به زیر خاک منزل کرد مادر چو مادر رفت دردم بی عددشد بمیرم خانه اش زیر لحد شد دریغا با دل زار و حزینم کنار قبر مادر می نشینم بخوانم با نوای بی نوایی الهی بشکند دست جدایی مرا باور نبود اینگونه مادر سر قبرت زنم برسینه و سر تودستت زین جهان کوتاه گردید برایم داغ تو جانکاه گردید فــدای مهــربانی و دل تو بمیرم زیر گِل شد منزل تو بخواب آرام مادرجان که فردا شفاعت از تو خواهد کرد زهرا تو که از عاشقان اهل بیتی تو کز دلدادگان اهل بیتی تو که مولا علی را دوست داری نمودی بهر زهرا سوگواری شنیدی قصۀ تیر و کفن را تو نالیدی غریبی حسن را برای نور عینش گریه کردی تو بر داغ حسینش گریه کردی بــرای زینبیــنش غـصه خــوردی چو زینب یاحسین گفتی ومُردی الهی که زحق گردد عنایت کند زهرا زتو مادر شفاعت بگو «مداح» زمادر مهربان تر خداوند است واهل بیت ومادر شعر:علی اکبراسفندیار«مداح» @
روضه در عزای پدر دفتری امروز به یاد دخترای... این بابا بسوز برای رقیه سه ساله حسین برا یتیم باید خیلی گریه کنی خیلی زار بزنی عزیزان شما خیلی دلخوشی ها دارین اگر چه بابا از دست دادین اما کسی به شما بی احترامی نکرد همه ی مردم اومدن به شما تسلیت گفتن لحظه ای که پشت سر تابوت بابا میرفتی پاهات رمق نداشت این خواهرا این مادرا زیر بغلاتونو گرفتن شما رو تسلیت دادن کسی شما رو تازیانه نزد اما بمیرم برا سه ساله ی امام حسین ع یه دختر بگه بابا اما سر بریده ی بابا شو ببینه آی مردم مگه قرآن سفازش بچه یتیم ونکرده شما بگین مگه بجه یتیم سنگش میزنن پس چرا رقیه ی سه ساله رو سنگش میزدن دیدین یه دختر که باباش سفر میره یا فرزند شهید این عزیزان که بابا ندارن بعضی صبحها که پامیشن میگن مادر دیشب خواب بابا رو دیدم آخ بمیرم رقیه هم سر رو خاک خرابه گذاشت وقتی از خواب بیدار شد ظاهرا خواب باباشو دیده بود دلش بهونه ی بابا گرفته اما سر بریده ی بابا رو براش خوردن صدا زد عمه جان کمک کن تا که بردارم سر بابام از روی زمبن عمه جون دیگه دست وپام رمق نداره آخ بمیرم سروگرفت رو سینه گذاشت باهاش درد دل میکنه بابا ی خوبم بابای مهربونم آخ کی رگ ای گردنت رو بریده بابا بابا خیی بابا بابا کی پیشونیتو شکسته بابا بابا بابا چرا چند شب(وقته) خبر از بچه هات نگرفتی بابا.. عجب رسمیه. ..... مرگ بابا کمتر از آه دل یعقوب نیست او پسر گم کرده بود وما پدر گم کرده ایم ای چراغ زندگانی ای پدر یادت بخیر ای بهار جاودانی ای پدر یادت بخیر روح پاکت ای پدر با امیر الموءمنبن محشور باد خانه ی قبرت زالطاف خدا پر نوز باد عزیزان سوقندی شما هم داغ بابا دیدین اما بگین ببینم برا آخرین بار کجا بابارو دیدین آخرین بار کجا با بابا وداع کردین قربون بچه های حسین برم وقتی آقا برا آخرین بار اومد تو خیمه ها خداحافظیشو کرد اومد سوار بر ذوالجناح شد هر چه کرد دید اسب حرکت نمی کنه چته ذوالجناح چرا حرکت نمی کنی یه وخ اسب آقا با سر اشاره ای به پایین کرد یعنی آقا یکی دست وپای منو گرفته تا آقا نگاه کرد دید سکینه دختر نازدانه اش است آخه مردم دختر خیلی باباییه همه عالم میدونن که دخترا بابا ییند بابا نیاد نمی خوابند منتظر لالاءیند گفت بابا جون نمیزارم بری بابا بابابیا برا آخرین بار منو روزانوت بنشون بابا دست نوازش به سرم بکش بابا آخه امروز یه جور دیگه خداحافظی میکنی بابا گذشت ماجرا رقیه خواهرا عمه ها هم نشسته بودن یه وخ صدای ذوالجناح بابا رو شنیدن همه به خبال این که باباشون اومده از خیمه بیرون اومدن آخ بمیرم خدا امید هیچ کسی رو ناامید نکنه همچین که اومد دید اسب بابا اومده اما بابا نیومده یال اسب بابا خونیه ای وای ای وای... بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است هنگام وداع تو ز بس گریه که گریه کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده است
بلبلی بودی به بوستان حقیقت مادرم روز و شب محو جمال دل ربایت مادرم شمع بودی ما چو پروانه به دورت مادرم سوختی و آب گشتی از محبت مادرم گل بودی و عطر تو اندر مشامم مادرم تو شدی پرپر به عشق کودکانت مادرم ای گلستان خوش عطر آرزوها مادرم رفتی و آتش زدی قلب من و ما مادرم چون قناری در غمت اندر نوایم مادرم آرزوی وصلت است شعر و نوایم مادرم ای بلا گردان تو دار و ندارم مادرم کاش یک لحظه ببینم روی ماهت مادرم روز ما تاریک شد چون شام تار از دوریت کاش بودی آفتاب مهربان ای مادرم مرحم زخم من و درمان درد من تویی ای طبیب و ای حبیب و ای شفایم مادرم گوهر یکدانۂ لطف و وفا و مرحمت تا تو بودی گرمی عشقت به پا بود مادرم رفتی و خانه خرابم بی قرارم مادرم اشگ ماتم شد روان در دیدگانم مادرم کن دعا ساقی نظر دارد به مهرت مادرم کن شفاعت چون که محتاج دعایم مادرم 🖤🥀🖤🥀🖤