3.چرخاندن سرهای شهدا و اسیران کربلا در کوفه:
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عبیدالله بن زیاد ملعون به مأموران خود دستور داده بود که کاروان اسیران کربلا را به همراه سرهای شهدای عاشورا در بین بازار و کوچههای شهر کوفه بچرخانند تا همه شاهد اوج وقاحت او باشند.
در آن روز سر مبارک شهدا در بین کاروان تقسیم شده بود. این کار به این علت بود که ترس و وحشت مردم از عبیدالله بن زیاد ملعون و گستاخی او به حداکثر برسد و کسی جرأت ایستادن در برابر او را نداشته باشد.
آن روز شهر کوفه شاهد مردمی بود که هر کدام چهرهای به خود گرفته بودند. گروهی از مردم گریه میکردند و نالان بودند از اینکه چرا سر قدس نوه رسول خدا صلواتاللهعلیه و امام زمان خود را بر سر نیزه میبینند و گروهی احمقانه و گستاخانه میخندیدند و شادی میکردند تا شریک شادی دشمنان حضرت سیدالشهدا علیه السلام باشند.
در کنار کاروان اسیران کربلا، مأموران و نیروهای لشکر عمر بن سعد ملعون حرکت میکردند تا به مردم فخر بفروشند که ما بودیم که مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده و آن حضرت را مظلومانه به شهادت رساندیم.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🍂السلام علیک یا ابا عبداله(ع)√
خواب دیدم رفته بودم کربلا
کربلا نه ، نینوای پر بلا
رفته بودم بهر دیدار حسین
ناگهان آمد به گوشم شور وشین
می شنیدم ناله های العطش
ازعطش ششماهه ای اندرعطش
می شنیدم ناله های مادری
ناله های مادر غم پروری
می شنیدم ناله های یک غریب
خواهری میزد صدا امن یوجیب
ناله ی ادرک اخا آمد به گوش
ساقی می خوارگان رفتی زهوش
از کنار نهر علقم یک صدا
ناله میزد کای برادر جان بیا
خواب دیدم عصر عاشورا شده
پیر مردی آن میان تنها شده
روبه هرسومی کند جسم است وخون
جسم گلگون جوانان لاله گون
اشک در چشمان پر خونش نشست
ناله ای ازدل کشید بغضش شکست
گفت یارب کن قبول این هدیه ها
گر چه ناقابل قبولشان نما
بر سلیمان ران مور آورده ام
هدیه ای بهر تنور آورده ام
ناگهان بر خواستم از خواب ناز
سوی حق برداشتم دست نیاز
گفتم ای پروردگار عالمین
این دلم پر میزند بهر حسین
تا نمردم کربلایی کن مرا
راهی ملک خدایی من مرا
من (غلام) ونوکرت هستم حسین
گر بخوانی نوکرم تا ابد هستم حسین
★★
4.دفن شهدای کربلا توسط گروهی از قبیله بنی اسد:
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
در بعضی از روایتها این طور نوشته که بدنهای مطهر امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت که در صحرای کربلا رها شده بود، در روز دوازدهم یا شب سیزدهم محرم توسط گروهی از قبیله بنی اسد به خاک سپرده شد. در عین حال برخی از روایتها بر این تأکید دارند که وقتی آن گروه بنی اسد به کربلا رسیدند، قبرهای آمادهای را مشاهده کردند و دانستند که باید شهدا را در همان محل دفن کنند.
درمجموع روایتهایی که اشاره دفن شهدای کربلا دارند، عموماً بر این مطلب اتفاقنظر دارند که اولین گروهی که بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت، وارد کربلا شدند گروهی از زنان بنی اسد بودند. این زنان که همراه همسران و خانواده خود در نزدیکی کربلا ساکن بودند، برای آوردن آب از رود فرات به سمت کربلا حرکت کردند که با بدنهای بدون سر امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت در صحرای کربلا مواجه شدند و فوراً با شیون و ناله به قبیله برگشته و ماجرا را به مردان خود خبر دادند.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❣﷽❣
🎧#سینه_زنی_امام_حسین_ع
🌟#زمینه
🎤#آقای_طهماسب_پور
کاشکی بودم کربلا
تو گودی قتلگاه
نمی ذاشتم خنجری روی حنجرت بره
نمی ذاشتم دستی سمت انگشترت بره
نمی ذاشتم که بالای نیزه سرت بره
وای از غروب روز دهم
وای از ضربه دوازدهم
🥀بنیَّ قتلوک ذبوحک و من الماء منعوکه
🍁حسین...وای🍁
کاشکی بودم علقمه
وقتی اومد فاطمه
نمی ذاشتم دستای علمدار جدا بشه
نمی ذاشتم دشمن این قده بی حیا بشه
نمی ذاشتم که پاشون به خیمه وا بشه
وای از عمود و مشک و علم
وای از دل رباب و حرم
🥀أین عمی العباس
🍁حسین...وای🍁
کاشکی بودم شهر شام
میون اون ازدحام
نمی ذاشتم هلهله کنن دور خواهرت
نمی ذاشتم بد نگاه کنن هی به دخترت
نمی ذاشتم با سنگاشون خونی شه سرت
وای از تنور و بزم شراب وای از یه عده مست و خراب
🍁حسین...وای🍁
🔳هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔳
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
#حضرت_زینب
#اسارت
اگر بینم تنی عریان به خاک افتاده، می سوزم
وگر دربند نی بینم سر آزاده، می سوزم
برادر! تا سرت بر نیزه هر دم پیش چشمم هست
به آتش نیست حاجت، با نگاهی ساده می سوزم
سر عباس حتی روی نی هم قوّت قلب است
سر اصغر ولی بر نی، نوا سر داده، می سوزم
نمی دانم که سرگرم کدامین داغ دل باشم
چنان پروانه ای در چلچراغ افتاده می سوزم
کدامین داغ را گویم؟ پدر؟ مادر؟ برادرها؟
من آن شمعم، کزآن روزی که مادر زاده می سوزم
به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم
چو رگ های تو مُهرم شد، سر سجّاده می سوزم
گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم
کنون حال مرا بنگر، به بزم باده می سوزم
قرار ما بدون هم سفر رفتن نبود، اینک
به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده، می سوزم
محمود حبیبی کسبی
.
.
#حضرت_زینب
#اسارت
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
چقدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد
خیزران بر لب تو میزند آتش بر دل
میکشم آه که این آه کشیدن دارد
گاه گاه از دل آشفتۀ خود میپرسم
غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟
عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟
کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد
سید محمدرضا شرافت
#بعد_از_شهادت
.
5f4d206417ea7_29916760.
5.06M
🏴هم پسر شهیدم برادر شهیدم
🔹نوحه شهادت #امام_سجاد علیه السلام
🔈محمد حسین #پویانفر
#ما_ملت_امام_حسینیم
.
#نوحه
#زنجیر_زنی
#شهادت_امام_سجاد #علیه_السلام
#اسارت
#سبک_زینب_زینب_زینب
هنگام سفر گردید /با مرکب بی محمل
آتش زده بر دل ها /همراهی ِ با قاتل
این کاروان دیگر مولا ندارد
از دیده ها اشک غربت می بارد
واویلا واویلا آه و واویلا...
🌸🌸🌸🌸🌸
بر نیزه زدند از چه/ سرهای شهیدان را
بردند وسط مقتل/ از کینه اسیران را
زینب آمد پیش مولای بی سر
با شیون بوسه زد بر رگ حنجر
واویلا واویلا آه و واویلا...
🌸🌸🌸🌸🌸
با دیدن پاره تن/ شد تازه غم سجاد
با دیدن سر بر نی/ زد ناله و صد فریاد
سید العابدین در احتضار است
از غم بابایش دل بی قرار است
واویلا واویلا آه و واویلا...
🌸🌸🌸🌸🌸
آبی نخورَد دیگر / با داغ علی اصغر
یادش نرود شد او/با تیر سه پَر پرپر(بر دوش پدر پرپر)
او هم درد ِ غم ِ بی بی رباب است
در ماتم ِ طفل ِ نخورده آب است
واویلا واویلا آه و واویلا...
🌸🌸🌸🌸🌸
شد راوی کربلا/ با بغض عدو مسموم
اما شده قاتلش /داغ ِ پدر ِ مظلوم
شد بعد کربلا دائم البکا
آخر او راحت شدبا زهر جفا
واویلا واویلا آه وواویلا...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#شهادت_امام_سجاد
#تدفین_شهدای_کربلا
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
آمدم ز کوفه قلب من زار و حزین ست
چندروزه که جسم لاله ها نقش زمین ست
این زمین بر یوسف ِ فاطمه شد قتلگاه
روبروی خواهرش کشته شد او بی گناه
الامان والامان چاره کن ای لامکان
زائر قبر حسین مهدی صاحب زمان
العجل صاحب زمان....
🌸🌸🌸🌸🌸
مردان بنی اسد گلم را می شناسم
دیده ام در این صحرا خزان باغ یاسم
جسم بابای من است این گل دور از وطن
شد تنش صد پاره و رفته غارت پیروهن
الامان والامان چاره کن ای لامکان
زائر قبر حسین مهدی صاحب زمان
العجل صاحب زمان....
🌸🌸🌸🌸🌸
در قبری گذارم پاره های پیکرش را
مثل عمه ام زینب ببوسم حنجرش را
بر تن صدپاره اش بوریا گشته کفن
درمزار این شهید مانده گویا قلب من
الامان والامان چاره کن ای لامکان
زائر قبر حسین مهدی صاحب زمان
العجل صاحب زمان...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#دفن_شهدا
.
#اسارت
#رأس_رضیع
از زبان حضرت #رباب علیهاالسلام
تو روی نیزه و سبب اشک قافله
من پای نیزه و وسط ساز و هلهله
تو روی نی اسیر هزاران تمسخر و
من هم اسیر زخم زبان های حرمله
نیزه سوار هستی و من هم سوار بر
یک ناقه ی برهنه و سر رفته حوصله
هستی همیشه رو به روی دیدگان من
از نیزه دار ِ رأس تو دارم همین گله
از بس نگاه من به تو و روی نیزه بود
از خار و سنگ خورده کف پام آبله
اصغر نیفتی از سر نیزه که دشمنت
با نیزه ات مقابل من کرده هروله
خواهم که لطمه ای بزنم پای داغ تو
شد مانع ادای عزای تو سلسله
آن روز یک سه شعبه و امروز نیزه ای
انداخت بین پیکر و رأس تو فاصله
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
پ.ن: براساس روایتی ضعیف ، راس علی اصغر ع هم بر نیزه زده شد.
.
.
#اسارت
#حضرت_رقیه
جانسوز😭😭😭😭😭
#عمو
زبان حال حضرت رقیه علیهاالسلام باعموجانش حضرت عباس علیه السلام
بر روی نیزه حال مرا کن نظر عمو
از دوریت رقیه شده خون جگر عمو
تا روی خارها نرود پای زخمی ام
تو باش بر مسیر شب ِمن قمر عمو
قدّم نمی رسد که شوم آب آورت
انگار هستی از همه لب تشنه تر عمو
بالای نیزه اشک خجالت دگر مریز
بنگر لبم به اشک تو گردید تر عمو
بعد از تو خورد سیلی محکم اگر به من
دیده عدو نمانده کفیلی دگر عمو
ای غیرت خدا به سر نی نظاره کن
با زجر و حرمله شده ام همسفر عمو
کمتر شده ست از همه گر زخم های من
شد عمه در تمام مسیرم سپر عمو
دیگر من از تو آب نخواهم فقط بگو
از چه گذاشتی همه را بی خبر عمو
در وقت بازگشت پدر از کنار تو
دستی گرفته بود چرا بر کمر عمو
دیدم زمان ِرد شدن از بین قتلگاه
در هر کجا ز پیکر تو یک اثر عمو
بر لب نشست حاجت ِ(عَجّل وَفاتی)ام
وقتی که دیدمت شده ای مختصر عمو
https://eitaa.com/emame3vom/29554
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇