eitaa logo
کانال نوای عاشقان
16.8هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
387 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
*********************** #ا مام_رضا غلامرضا سازگار اي بـه تولاي تـو کمال ايمان رضا! مهر تو در جسم دين خوب‌تر از جان رضا! زائـر قبـرت بَـرَد فخـر بـه بيت‌الحـرام سائل کويت کند ناز به سلطان، رضا! مـور اگــر خرمـن بـذل تــو را بنگـرد دانه نمي‌گيرد از دست سليمان رضا! اگــر بخوانـي مــرا و گــر برانــي مـرا نمي‌روم از درت، قسـم به قرآن رضا! عـالـم امکـان بــود نگيــن انگشتـري مـزار تـو خاتـم عالـم امکان رضـا! مؤمن اگر آورد طاعت سلمان بـه حشر بدون مهر شما نيست مسلمان رضا! به عرش کرد افتخار به فرش داد اعتبار رسيد تا پاي تو به خاک ايران رضا! رواسـت روح‌الاميـن فشـاند از آسمــان به پـاي زوار تـو لالـه و ريحان رضا! عجـب نـدارم اگـر نـاز بـه جنـت کنـد اگر تو چشم افکني به روي شيطان رضا! حـرام دانـم اگــر در حـرم قـدس تــو به لب برم نامي از روض?‌ رضوان رضا! جمال حق ديدني، نيست ولي ديدني‌ست؛ به روي تو طلعت خداي منـان رضا! بـدون مهـر تـو گـر نـام خــدا را بـرم قسم به ذات خدا ندارم ايمان رضـا! هـر آن کـه يکبـار شـد زائـر درگـاه تو تو مي‌کني بازديد سه بار از آن رضا! زائـر قبـرت اگـر پـاي نهـد در جحيـم جحيم را مي‌کند روضه رضوان رضا! دُر ز دهـن سفتـه‌ام مـدح تو را گفته‌ام کز نفسم ريخته لؤلؤ و مرجان رضا! زائـر خــود را کنــي بدرقــه تـا کربــلا بلکه شوي زائـرش از ره احسان رضا! نيـست تعجــب اگــر در قــدم زائــرت خار شود لاله و خـاک، گلستـان رضا! بـاز شـود بـر رويش هشـت در بـاغ خلد کافر اگر رو کنـد سوي خراسان رضا! گر تو پنـاهش دهـي ور تـو نگاهش کني نـاز به يـوسف کند گرگ بيابان رضا! در حـرم قـدس تـو اي پسـر فاطمه جـاي گـل آورده‌ام نامـه عصيان رضا! گريـه کنـم زار زار بلکـه نصيبــم شـود در حرمت جان دهم با لب خندان رضا! نالـه و آهــم ببيـن درد گنــاهم ببيـن نيست مرا بهتر از عفو تو درمان رضا! روز قيامت کجا دامـن و دستم تهي‌ست؟ من که شما را شدم دست به دامان رضا! با همه جرم و گنـه گر تـو شفيعـم شوي روز قيـامت کنـم نـاز بـه غفران رضا! آه کـه زد قاتلـت شعلـه بـه جـان و دلت آب شـدي همچنان شمع فروزان رضا! ديده بـه در دوختـي، سوختـي و سوختـي شد نفست در جگر آتش سوزان رضـا! گـر چـه نشـد پيکـرت طعمـه شمشيـرها در جگـرت داشتـي زخم فراوان رضـا! گر چه تنت آب شد در تب و در تـاب شد وقت شهادت نبود کام تو عطشان رضا! کشـت تــو را ميزبــان آه کـه عبـاسيان خوب نگه داشتند حرمت مهمان رضا! رفـت فــرو بارهــا در جگــرت خـارهــا يافت به خون جگر عمر تو پايان رضا! اي همه را دستگير چشم ز «ميثم» مگير کآمـده اين بي‌نـوا بـر تو نوا خوان رضا! . @emame3vom
👆 مي خواست كه جان از تن اطفال برآيد مي رفت كه عمر همه با هم به سر آيد دل ها همگي خون شده از ديده برآيد عاشور دگر گردد و شور دگر آيد سر تا به قدم آتش افروخته بودند گر اشك نمي كرد مدد، سوخته بودند زينب كه بهار غم از آن باغ خزان داشت هفتاد و دو جان داشت تير المش بر جگر و قد كمان داشت بهر لب خشك شهدا اشك روان داشت بر تربت دلدار در از خون جگر ريخت پيوسته گهر ريخت، گهر ريخت، گهر ريخت گفت اي همه جا مهر رخت در نظر من اي با سر خود بر سر ني همسفر من اين بوده به ويرانه چراغ سحر من در راه بود آنچه كه آمد به سر من دارم سند زنده كه همگام تو بودم اين روي به خون شسته و اين، جسم كبودم بر ني سر تو دسته گل محفل ما بود آوازه ي قرآن تو در محفل ما بود لبخند عدو مرحم زخم دل ما بود در گوشه ويرانه سرا منزل ما بود هر جا كه عزا بهر تو در شام گرفتيم پاداش خود از سنگ لب بام گرفتيم از كرب و بلا در نظرم خاطره ها، ماند گل هاي تو را آبله از خار به پا ماند رفتم به سوي شام و دلم پيش تو جا ماند هفتاد و دو داغم به جگر از شهدا ماند افسوس كه يك باغ گل از ما شده پرپر تو رفتي و من ماندم و اين چند كبوتر كي بود گمانم كه كند دشمن جاني بر مصحف صد پاره ي من اسبدواني ممنوع شود ديده ام از اشك فشاني مهلت ندهندم كه كنم مرثيه خواني شب تا به سحر، دست دعا بر تو گرفتم در حبس غريبانه عزا بر تو گرفتم از زمزمه و گريه ي آهسته بگويم از دست به زنجير ستم بسته بگويم از كعب سنان و بدن خسته بگويم از بارش سنگ و سر بشكسته بگويم اينها همه از دخت علي خم نكند پشت اي لاله ي پرپر شده، داغ تو مرا كشت ما بر كف پا نقش گل از آبله ديديم رأس شهدا را جلوي قافله ديديم كعب ني شادي و كف و هلهله ديديم يك سلسله را بسته به يك سلسله ديديم دادند به ما جا به ره ظلم ستيزي خواندند عزيز دلمان را به كنيزي تنها نه در امواج بلا ياد تو بودم از لحظه ي ميلاد، گرفتار تو بودم شبها به بر فاطمه بيدار تو بودم با هر نگهم طالب ديدار تو بودم دردا كه دگر انس به داغ تو گرفتم برگشتم و از خاك، سراغ تو گرفتم اي كاش جدا مي شد، پيش از تو سر من مي رفت فرو تير غمت بر جگر من مي ريخت چو نخل قد تو برگ و بر من مي شد ز ازل كور دو چشمان تر من من روي زمين، پيكر صد چاك تو ديدم آويزه به دروازه، سر پاك تو ديدم اي پاي سرت خصم زده ناي و دف و چنگ اي بر سر ني گشته جبينت هدف سنگ اي طلعت زيباي تو گرديده ز خون رنگ برخيز برادر كه دلم تنگ شده، تنگ بردار سر از خاك كه روي تو ببوسم برخيز كه رگ هاي گلوي تو ببوسم من كوه بلا را به سر دوش كشيدم يك گام نلرزيدم و يك دم نبريدم در طشت طلا تا گل رخسار تو ديدم فرياد زدم پيرهن صبر دريدم چون چوب به لب هاي تو مي خورد به شدت من بر سر خود مي زدم، اطفال به صورت در شام بلا بود، بلا بود، بلا بود بالله قسم سخت تر از كرب و بلا بود ظلم و ستم و كفر و ظلالت به ملا بود خورشيد رخت جلوه گر از طشت طلا بود آئينه صفت، چشم تو در دور زدن بود ديدم نگهت در همه احوال به من بود باز آمده ام تا ز من از شام بپرسي از بودن ما در ملأ عام بپرسي از خنده و از طعنه و دشنام بپرسي از خون سر و سنگ لب بام بپرسي اما دگر از قصه ويرانه نپرسي اي گوهر يكدانه ز دردانه نپرسي اين دختر باز آمده از شام خرابت اين فاطمه و نجمه و كلثوم و ربابت برگشته ز ره، قافله ي پر تب و تابت گل ها همه بر خاك فشانند گلابت جا مانده يكي در يتيم از صدف تو در شام بلا گشته سفير از طرف تو آن گل كه به تن بود ز هر خار نشانش كردم همه جا در بر خود حفظ چو جانش دردا كه نشستم به تماشاي خزانش كردم به دل خاك غريبانه نهانش افسوس كه آن طوطي آتش زده لانه چون مادر ما فاطمه شد دفن شبانه اي در يم تاريكي مصباح و سفينه جان با نفسم شعله كشد بي تو ز سينه تو كرب و بلا باشي و زينب به مدينه من ماندم و هجران تو و اشك سكينه صد پاره نهادم به بيابان بدنت را سوغات برم سوي وطن پيرهنت را گر شام اگر كوفه اگر كرب و بلا بود هر جا كه بلا بود، ولا بود ولا بود هر كس كه جفا كرد، وفا بود، وفا بود هر گام خدا بود، خدا بود، خدا بود «ميثم» سخن از سوز و دل ما چه نكو گفت ما هر چه در اين واقعه گفتيم بگو، گفت
265.4K
#جابر 👆
. اشعار اربعین حسینی روضه حضرت زینب سلام الله علیها *** کاروان می رسد از راه‌، ولی آه چه دلگیر چه دلتنگ چه بی تاب دل سنگ شده آب ، از این ناله‌ی جانکاه زنی مویه کنان ، موی کنان خسته، پریشان، پریشان و پریشان شکسته ، نشسته‌ ، سر تربت سالار شهیدان شده مرثیه خوان غم جانان همان حضرت عطشان همان کعبه‌ی ایمان همان قاری قرآن ، سر نیزه‌ی خونبار همان یار ، همان یار ، همان کشته‌ی اعدا. کاروان می رسد از راه ، ولی آه نه صبری نه شکیبی نه مرهم نه طبیبی عجب حال غریبی ندارند به جز ماتم و اندوه حبیبی ندارند به جز خاطر مجروح نصیبی ز داغ غم این دشت بلاپوش به دلهاست لهیبی به هر سوی که رفتند نه قبری نه نشانی فقط می وزد از تربت محبوبهمان نفحه‌ی سیبی که کشانده ست دل اهل حرم را. کاروان می رسد از راهد و هرکس به کناری پر از شیون و زاری کنار غم یاری سر قبر و مزاری یکی با تب و دلواپسی و زمزمه رفته به دنبال مزار پسر فاطمه رفته یکی با دل مجروح و با کوهی از اندوه به دنبال مه علقمه رفته یکی کرب و بلا پیش نگاهش سراب است و سراب است دلش در تب و تاب است و این خاک پر از خاطره هایی ست که یک یک همگی عین عذاب است و این بانوی دلسوخته‌ی خسته رباب است که با دیده‌ی خونبار و عزاپوش خدایا به گمانش که گرفته ست گلش را در آغوش و با مویه و لالایی خود می رود از هوش: «گلم تاب ندارد حرم آب ندارد علی خواب ندارد» یکی بی پر و بی بال دل افسرده و بی حال که انگار گذشته ست چهل روز بر او مثل چهل سال و بوده ست پناه همه اطفال پس از این همه غربت رسیده ست به گودال همان جا که عزیزش همان جا که امیدش همان جا که جوانان رشیدش همان جا که شهیدش در امواج پریشان نی و دشنه و شمشیر در آن غربت دلگیر شده مصحف پرپر و رفته ست سرش بر سر نیزه و تن بی کفن او، سه شب در دل صحرا رها مانده خدایا چهل روز شکستن چهل روز بریدن چهل روز پی ناقه دویدن چهل روز فقط طعنه و دشنام شنیدن چه بگویم؟ چهل روز اسارت چهل روز جسارت چهل روز غم و غربت و غارت چهل روز پریشانی و حسرت چهل روز مصیبت چه بگویم؟ چهل روز نه صبری نه قراری نه یک محرم و یاری ز دیاری به دیاری عجب ناقه سواری فقط بود سرت بر سر نی قاری زینب چه بگویم؟ چهل روز تب و شیون و ناله ز خاکستر و دشنام ز هر بام حواله و از شدت اندوه و با خاطر مجروح جگر گوشه‌ی تو کنج خرابه همان آینه‌ی فاطمه جا ماند سه ساله چه بگویم؟ چهل روز فقط شیون و داغ و غم و درد فراق و فراق و ... فراق و ... چه بگویم؟ بگویم، کدامین گله ها را؟ غم فاصله ها را؟ تب آبله ها را؟ و یا زخم گلوگیر ترین سلسله ها را؟ و یا طعنه‌ی بی رحم ترین هلهله ها را؟ و یا مرحمت دم به دم حرمله ها را؟ چهل روز صبوری و صبوری غم و ماتم دوری و صبوری و تا صبح سری کنج تنوری و صبوری نه سلامی نه درودی کبودی و کبودی عجب آتش و خاکستر و دودی و کبودی به آن شهر پر از کینه و ماتم چه ورودی و کبودی در آن بارش خونرنگ سر نیزه تو بودی و کبودی گذر از وسط کوچه‌ی سنگی یهودی و کبودی و در طشت طلا گرم شهودی و چه ناگاه چه دلتنگ غروبی ، چه چوبی عجب اوج و فرودی و کبودی خدایا چه کند زینب کبری! @emame3vom
Mohammad-Hossein-Poyanfar-Eshgh-yani-be-to-residan.mp3
14.11M
#حب_الحسین_یجمعنا عشق یعنی به تو رسیدن #اربعین با نوای : محمدحسین پویانفر @emame3vom
🎙 7️⃣ شفاعة الحسين 📃 اللَّهُمَّ ارزُقْنِي شَفَاعَةَ الحُسَينِ ▪️▪️▪️ چنِّي بعد الموت مَرَّتْ ذكرياتي خادِمْ الموكب كنتْ آنه ابحياتي للحسين أبذل روحي وتضحياتي حُبّ أبو اليِمَّة يشفع لي ابمماتي اللَّهُمَّ احشُرني بزُمْرةِ الحُسَينِ ▫️▫️▫️ روحي عن جسمي ترحَل هذا حالي وِحشة الليلة أكبر مِن خيالي والحسين ابها ينقذ كل موالي ليلة لكنها عن كلِّ الليالي يَا رَبِّ استنقِذْني بحرمةِ الحُسَينِ ▪️▪️▪️ آخر الساعات من دِنياي وعمري منزلي الثاني مُظلِمْ وأنت تدري ليت أشوف حسين ضايق والله صدري يا إلهي اليوم نور ليه قبري واكشِفْ كربيْ عنِّي برؤيةِ الحُسينِ ▫️▫️▫️ ساعة المحشر يا مَصعَبها ساعة فيها أعمالي مِن عصيانُ او طاعة آنَه بس أطلِبْ مِن ربَّي الشفاعة بجاه أبو اليمة الما يغرق شراعة يا رَبِّ أَسعِدني بصُحبةِ الحُسينِ ▪️▪️▪️ حبُّ أبو اليمَّة يمسَح كل جراحي ذِكْرَه في ليلي بلسَم وابصباحي قدّم ابلطفوف قربان وأضاحي ونورَه يتوهَّجْ في كلِّ النواحي ربِّي قرةُ عَيني مَودَّةُ الحُسَينِ ▫️▫️▫️ آنه في الدنيا أدَّيتْ الزيارة للحسين أبذِلْ عمري ومو خسارة بو علي هذا والحرية دارَه باچر أتمنَّى يشملني ابجِوارَه اللَّهُمَّ اشمَلنِي برحمَةِ الحُسينِ 🌹☘️ @emame3vom ☘️🌹
. کودکانه «همش دارم می پرسم تو واقعاً کجایی؟ مادر به من نمی گه خودت بگو بابایی مادر می گه همیشه تو رفته‌ ای در سفر اگر سفر رفته‌ ای ولی چرا بی خبر؟ خودت می گفتی به من عزیز من، دخترم تنها نمی رم سفر تو را با خود، می برم فکر می کنم نرفتی تنهایی در این سفر گمون کنم پیش توست داداش علی اصغر پدر دیشب دیدمت میون صد ستاره با ذوالجناح اومدی تو کربلا دوباره گفتی با اسبت، منو پیش خودت می بری یه پیراهن، روسری برای من می خری روسری ام را بابا از رو سرم کشیدند نامحرمای شامی موی سرم را دیدند حرفای دیگه‌ ای هست نمی گم امّا امشب چون نمی خوام بشنوه اونا رو عمّه زینب یه بار دیگه بابا به دیدن من بیا تاریکه این خرابه با شمع روشن بیا» ایبنا، رازدانه، کجاوه داران
ای برادر جان رسیده خواهر تو از سفر آمدم اما ببین در هم شکسته بال و پر بعد تو جان برادر روز خوش چشمم ندید از غم داغت شده موی سر زینب سفید مانده بر روی تنم از تازیانه بس نشان زیر این بار گران زینب شده قامت کمان با سر پاکت شدم منزل به منزل همسفر ماه را دیدم به روی نیزه با چشمان تر هر چه از شام بلا گویم برادر جان کم است از مصیبتهای آن داغی به قلب عالم است کوچه و بازار شام آتش زده بر پیکرم سوخت از زخم زبان شامیان پا تا سرم از خجالت مانده ام با تو چه گویم یار من مانده یک داغ از سفر بر روی قلب زار من در خرابه لاله ات پر پر شده ای هست من جسم پاک دخترت ماند روی هر دو دست من
✅ حدیث روز فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الْأَکْبَرُ. / امام صادق (ع) 👈 در خاک قبر امام حسین علیه‌السلام شفایی است برای هر دردی و این خاک بزرگترین داروست. 📚 من لا یحضره الفقیه ، ج ۲ ، ص ۵۹۹ ------------------------- 🏴 @emame3vom 🏴
. دوباره پای خواهرت رسیده کربلا دوباره پر شده دلم با آه و ناله ها ببین که قدکمون شدم از این همه بلا ببین که مثل تو داداش مویم شده سپید ببین که خواهر تو دل از زندگی بُرید بعد شهادتت داداش یک روز خوش ندید یا اخَا الغریب... 🌸🌸🌸🌸🌸 چل روزه سایه بون من سرت رو نیزه هاست چل روزه ناموس تو همسفر با دشمناست سهم صاحب عزای تو شکنجه از جفاست هرجای من زخمی شد از بغض حرامیان شکسته رأس من با سنگ بام شامیان دیدم لب تو پاره شد با چوب خیزران یا اخَا الغریب..... 🌸🌸🌸🌸🌸 یادم نمیره مقتل و چل نعل تازه رو گودال پر شده ز تیر و سنگ و نیزه رو رسونده ام همش به این گریز روضه رو دیدم همین جا پاره پاره پیکر تو رو غارت نموده دشمنت انگشتر تو رو بوسیده ام داداش رگای حنجر تو رو یا اخَا الغریب.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. شعر اربعین حسینی -(گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق) @emam8com گفتا بنویس تا سحر، نامۀ عشق با دیدۀ پُر ابر، سفرنامۀ عشق ای چشم! ببار، فصل اشک‌افشانی‌ست ای اشک! فقط تویی گذرنامۀ عشق اسپند و گلاب، آب و قرآن... رفتند با پای پیاده زیر باران رفتند جان از تن من رفت و تماشا کردم... من ماندم و اشک و آه، یاران رفتند عمری‌ست که دلتنگ توأم می‌آیم مولا! به غریبی‌ات قسم می‌آیم از صحن نجف دوباره ان‌شاء‌الله با پای پیاده تا حرم می‌آیم با شوق تو زمزم دعایم جاری‌ست شور غم توست در صدایم جاری‌ست انگار به شوق هروله می‌آید اشکی که به روی گونه‌‌هایم جاری‌ست دلخونم از این فاصله، خواهم آمد من هم‌قدم قافله خواهم آمد با یاد سه‌ساله‌ای که جا ماند از راه با پای پر از آبله خواهم آمد از هر چه به غیر تو رها، می‌آییم با عشق تو در شور و نوا می‌آییم می‌آیی و پشت سرت ان‌شاء‌الله از صحن نجف به کربلا می‌آییم عمری‌ست به پرچم عزایت ای ماه بسته‌ست دخیل قلب من با هر آه حالا منم و ضریح شش‌گوشۀ تو صلی‌الله علیک یا ثارالله صد شکر که دادی به حریمت راهم من بندۀ روسیاه این درگاهم با توشۀ اشک آمدم تا صحنت لبخند رضایت تو را می‌خواهم تاب و تب من از تو، توانم از تو روشن شده چشم و دل و جانم از تو فردا پُرم از حسرت این لحظه که باز در صحن مطهرت بخوانم از تو تنها نه من آواره‌ام این‌جا امشب آوارۀ تو هزارها جان بر لب آرام و قرار از این نواحی رفته آن روز که آواره شد این‌جا زینب دلتنگی و آشفتگی‌ام را دیدند مرهم به پر شکسته‌ام بخشیدند آن روز که آواره شد این‌جا زینب شهری به پریشانی او خندیدند آورده هزار نالۀ نشکفته یا برده قرار از دل آشفته انگار نسیم کربلا همراه است با رایحۀ گیسوی در خون خفته در دیده که حسرت تماشا مانده در سینه هزارها تمنا مانده هنگام فراق است، فراقی جانکاه من می‌روم اما دلم این‌جا مانده این دل شده هیأت اباعبدالله آشفتۀ غربت اباعبدالله یارب مچشان حرارت آتش را بر زائر تربت اباعبدالله @emame3vom شاعر: .
. از اربعین حسین جا مانده ام سوزم از ماتمت تا زنده ام جان من گرددفدایت بازدلم کرده هوایت تنگه این دل یابن زهرا از برای کربلایت یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) گرچه مولای من درغفلتم ای گل فاطمه کن دعوتم از ازل تا روز محشر حب ومهرت آبرویم ای گل زهرا حسین جان کربلایت آرزویم یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن زهرا(۲) من عاشق بین الحرمینم تا که زنده هستم با حسینم کربلای تو بهشتم مهر تو اندر سرشتم کل نگاهی یابن زهرا از کرم بر روی زشتم یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) این دلم پر زند در هوایت کاشکی من هم بودم کربلایت بهر فردای قیامت از تو من ره‌توشه دارم هر چه دارم یابن حیدر از تووشش گوشه دارم یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) گرچه از کربلای تو دورم باولایت حسین غرق نورم کعبه ی دلها تویی تو یوسف زهرا تویی تو شافع امت حسین جان روز وانفسا تویی تو یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) مهر تو در دلم از ولادت دارم بر تو حسین جان ارادت گرچه آقاروسیاهم برتویا مولاپناهم گرچه مولا از تودورم حق زهرا کن نگاهم یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) من کجا و لطف و عطای تو من کجا و کرب وبلای تو با غم تو آشنایم کن نگه برگریه هایم تا نفس آیدز سینه یاد داغ کربلایم یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) هر جا هستم یاد اربعینم یاد اشک زینبت غمینم زینب آمد در کنارت آن یگانه یادگارت در کنار قبر پاکت گشته خواهر بیقرارت یا حسین جان(۲) یا حسین یا حسین یابن الزهرا(۲) - اربعین - مقدس .
Track[07].mp3
9.96M
▪️ شفاعة الحسين 7️⃣ #آلبوم_صيحات_المواكب #لطمیات #ماه_محرم #امام_حسین 🏴 @emame3vom 🚩 #الاربعین_مقدمه_ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab15Safar1398[07].mp3
5.26M
حاج میثم مطیعی 🎙هیچ پرچمی غیر کربلا بالا نیست، حسین معنی آزادی است @emame3vom هیچ پرچمی غیر کربلا بالا نیست حسین معنی آزادی است حسین چشمه خوبی ها حسین برکت این دنیا حسین پاکی بارانها حسین روشنی جانها بابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی همه وجودم گرفته، به هوای تو شور و حالی عشق پا برجاست، زندگی زیباست تا دلا دست، ابی عبدالله ست «ابی عبدالله...» هیچ لاله ای چون شهید تو زیبا نیست شهید آیه شیدایی ست شهید دسته گل پرپر شهید هدیه یک مادر در این لشکر عاشقها مرا، هم بپذیر آقا بِاَبی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی جایی بده کنج حریمت، به کبوتر خسته بالی عشق یعنی آه، در دل سنگر شوق دیدارِ، آن شهِ بی سر «ابی عبدالله...» هیچ لحظه ای مثل دیدن مولا نیست ظهور اول زیباییست ظهور مژده عاشورا ظهور دلخوشی دنیا کجاست وارث این پرچم؟ کجاست صاحب این ماتم؟ بِاَبی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی سر و دل و جان میدهم تا تو بدهی اذن وصالی از تبار حسین، یادگار علی ست او که در دستش، ذوالفقار علی ست «یااباصالح» نغمه پرداز: اکبر شیخی شاعر: دکتر محمد مهدی سیار #الاربعین_مقدمه_ظهور #حب_الحسین_یجمعنا #کربلا #اربعین
‍ ⏺ذکر توسل و روضه_شب تاسوعا 94_روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام_حاج حسن خلج_ قسمت اول⏺↘️ ⬇️⬇️⬇️ (دلمو دریای ماتم می کنم قدم و روی تن خم می کنم نگاه کن با چه مصیبتی دارم از رو خاکا تنتو جمع می کنم..)۲ حسین... پاشو از جا که دیگه دخترم آواره نشه تا میون این سپاه صحبت گوشواره نشه *دستور داد برید همه سر ها رو از بدن ها رو جدا کنید سرها ببرید بیایید رو نیزه ها سوار کنید اومدن گفتن امیر یه سر رو نیزه بند نمی شه چنان فرق متلاشی شده.. از بس که زخم و جای عمودش عمیق بود تنها سری بود که ز پهلو ... حسین... می دونی چرا عباس اینطور خواست؟چون اگه سر درست نصب می شد رو نیزه هی چشم تو چشم سکینه می شد هی چشم تو چشم رباب می شد هی چشم تو چشم رقیه می شد عباس طاقت نداره .... هر کجا نشستی فریاد بزن غریب حسین...حسین.... هشتاد و چند سالشه هنوز کربلا ساکنه خیلیلاتون می شناسیدش،کفشدار سابق قمر بنی هاشم ،شیخ عباس کشوان ؛تو حرم آقا قمر بنی هاشم بودیم،سر شب بود باید درهارو می بستیم داشتیم زوار رو بیرون می کردیم در ها رو ببندیم یک وقتی دیدم یکی از خانم های عرب از این خانم های عرب بیابانی بچش تو بغلشه با عجله اومد تو،گفتم خانم برو،حرم تعطیله داریم می بندیم،دیدم اصلا گوشش بدهکار نیست،اومد دور ضریح قمر بنی هاشم،هی می گه یا ابوفاضل،یا ابوفاضل،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی،یا ابوفاضل ادرکنی.. خدام اومدن،خانم بیا برو بیرون دلم سوخت برااین خانم دیدم حال خوشی داره زیارت می کنه،من بزرگتر از خدام بودم بهشون گفتم کاریش نداشته باشید،شما که الان می خواهید نظافت بکنید ،کارتون بکنید کارتون تموم شد من خودم اینو بیرون می کنم بذارید زیارت بکنه،مشغول کار شدیم یک نیم ساعتی گذشت،من دیدم،حواسم بهش بود،دور ضریح می گرده یا ابوفاضل ،یا ابوفاضل.. ┗━━━⏺⏺⏺━━┛ دیدم خسته شد،بچشو گذاشت زمین،خودش تنهایی داره می گرده یا ابوفاضل،یا ابوفاضل.. منم مشغول کار شدم یک نیم ساعتی گذشت،کارام تموم شد، اومدم سراغش ببینم اگر هنوز داره طواف می کنه نرفته بگم برو دیدم پایین ضریح قمر بنی هاشم نشسته سرشو تکیه داده به ضریح چادرشو کشیده رو صورتش خوابیده.. اومدم کنارش دخترم پاشو دیدم جواب نمی ده،خانم پاشو می خوام در حرم رو ببندم دیدم جواب نمی ده،گفت گوشه چادرشو گرفتم کشیدم،گفتم خانم پاشو ؛نگاه کردم دیدم بچه اش هم داره دست و پا می زنه گفتم پاشو این بچه ناراحته،این بچه شیر می خواد،این بچه کار داره،پاشو بچه ات رو بردار؛ گفت: تا گفتم بچه کار داره چشماشو باز کرد،گفت پس زنده شد؟!! گفت سه روز پیش مرده به من می گن برو دفنش کن، گفتم باید اول برم حرم عباس ... یا ابوفاضل ... برادرم خواهرم گمان نکنی برا عباس کاری داره زنده کردن این برا من و شماست که خیلی مهمه،عباس یک گوشه چشمش هزاران مرده رو زنده می کنه.تو حرم قمر بنی هاشم روضه می خوند، منبری معروف رو منبر گفت : اشتباه کرد،گفت من نمی دونم از نظر مقامات سلمان بالاتره یا عباس بالاتره"شب خواب امیر المومنین رو دید آقا بهش فرمود چطور نمی دونی؟ اگه عباس من به اولین و آخرین نگاه کنه همه رو سلمان می کنه،همه رو ابوذر می کنه، امشب دامن قمر بنی هاشم رو بگیریم،بگیم آقا جان شما راست می گی مرده زنده کنی،دل مرده منو زنده کن،آقا می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این دل نلرزه می ترسم یک روز اسم حسین بیاد این چشم منقلب نشه آقا به داد ما برس.. یا ابوالفضل ابوالفضل ابوالفضل ....* فردای قیامت آقا رسول الله می فرماید:علی جان، برو به زهرا بگو از اسباب شفاعت امت هرچی داری بیار... بی بی پاسخ میده: دودستِ قلم شده عباسم، برای شفاعت کافیه... بی بی فاطمه به احترام آیه قرآن،بابا رو یا رسول الله خطاب میکرد، اما وقتی بین در و دیوار قرار گرفت،صدا زد یا ابتا..... بالا بفریادم برس.... عباسم همه عُمْر حسینش رو برادر صدا نزد، اما وقتی روی زمین افتاد ،صدا زد:برادر، برادرت رو دریاب... حسین گریز :دو نفر از امام حسین خجالت کشیدن. اولی عباس بود که گعت منو به خیمه ها نبر از بچه هات خجالت میکشم... آخه قول آب بهشون داده بودم. دومی هم عمه ساداته گفت داداش از رقیه ات از من سراغ نگیر .... آخه رقیه توی خرابه شام خوابِ باباش رو دید و از خواب پرید و شروع کرد گریه کردن که من بابامو میخوام... اما بجای ناز و نوازشِ بچه یتیم ، سرِ بریدهء باباش رو براش آوردن....حسین س و گریز به حضرت رقیه .
4_556979832915756036.mp3
1.6M
دلمو دریای ماتم میکنم #خلج
✔️ شب نهم شب تاسوعای حسینی ست خدای متعال ان شاءالله به حق آقامون اباالفضل العباس این دسته جمع به زودی زود به کربلای معلی کنار حرم آن حضرت برساند از نزدیک عرض ادب کنیم اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. ✔️ شمس جمال دلربای قمر منیر بنی هاشم، علمدار کربلا، وجود نازنین ابالفضل العباس علیه الصلاة و السلام هر چقدر به این آقا ارادت دارید صلوات بلند ختم کنید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم) بسم الله الرحمن الرحيم ( با سلام بر حضرت ابالفضل علیه السلام) السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ 🔸بیا یا بـــن الحسن جانم فدایت 🔸تمــــــام زندگی باشد برایت 🔸بیا یا بـن الحسن دردم دوا کن 🔸مرا با دیدنت حاجت روا کن 🔸بیا یا بن الحسن دورت بگردم 🔸بیا تــا دست خالی بر نگردم اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان...
🔸ای وعده ی خدا ز چه تاخیر کرده ای یابن الحسن... آقا جان... 🔸دیگر برای آمدنت دیر کرده ای آقا چرا نمیای پسر فاطمه ... 🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن ای خورشید پشت ابرها... امام زمان ... 🔸خورشید اهل بیت طلوعی دوباره کن 🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای شاید حرف دل خیلی از این پیر غلامان ابی عبدالله این باشه... امام زمان... یوسف فاطمه... محرم های ما یکی اومدند و رفتند... عمر ما داره تمام میشه اما شما نیامدید آقاجانم ... 🔸عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای 🔸هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد آقا بیا ببین امشب مجلس ما روضه آقا ابالفضل العباس خونده میشه... مگه خودتون نفرمودین هرکجا روضه ی عمو جانم ابوالفضل باشه من اونجا حضور دارم... میام میشینم توی مجلس آقا ابوالفضل العباس.... یه گوشه ای زار زار برا عمو جانم اشک میریزم... امشب اینجا هم عزا خانه ی عباس علمدار آقا... هر کجای عالم هستی... پسر فاطمه ... یک عنایتی هم به مجلس ما... 🔸هرخیمه ای که روضه عباس خوانده شد 🔸گریه برای دست علم گیر کرده ای هرکجا نشستی از همین اول مجلس آقات رو صدا بزن ... امشب باید با امام زمان هم ناله بشیم... برا آقامون ابوالفضل العباس اشک بریزیم... صداش بزن یابن الحسن... .
متن روضه 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد 🔸سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... 🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... 🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن 🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن 🔸من وعده آب تو به اصغر دادم 🔸یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... @emame3vom آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... 🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم 🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... 🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... 🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... 🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود 🔸دشمنم در کربلا ناکام بود 🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود 🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود 🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند 🔸دستها آماده سیلی شدند @emame3vom .