eitaa logo
کانال نوای عاشقان
18.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
و مناجات امام زمان (عج) ای عزیز قلب زهرا ، آرزو دارم ببینم روی ماهت بر سر راهت نشستم ، تا بیفتد بر دل من یک نگاهت تو امیر ماسوایی ، یابن الزهرا یابن الزهرا دردمندان را دوایی ، یابن الزهرا یابن الزهرا شوق دیدار تو دارم ، یابن الزهرا یابن الزهرا دل شده امشب هوایی ، یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا ماه  من تا کی به پشت ابر غیبت در  نهانی در  نهانی بی پناهم ده پناهم تو پناه بی کسانی بی کسانی درد عالم را طبیبی ، یابن الزهرا یابن الزهرا حیف باشد که غریبی ، یابن الزهرا یابن الزهرا مضطرم من بر در تو ، یابن الزهرا یابن الزهرا تو ولی امن یجیبی ، یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا آرزو دارم ببینم کربلا را ای امیر دلربایم کن عنایت بر گدایت ده برات کربلایم کربلایم کربلا درمان دردم ، یابن الزهرا یابن الزهرا از فراقش گریه کردم ، یابن الزهرا یابن الزهرا کن عنایت با تو مولا ، یابن الزهرا یابن الزهرا دور شش گوشه بگردم ، یا یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا جمعه ها در انتظار ، روی ماهت مینشینم یابن الزهرا منتظر با این امیدم ، تا که رویت را ببینم یابن الزهرا من گدای دل غمینم ،  یابن الزهرا یابن الزهرا عاشق آن مه جبینم،  یابن الزهرا یابن الزهرا یادعا کن که بمیرم ،  یابن الزهرا یابن الزهرا یا که رویت را ببینم ،  یابن الزهرا یابن الزهرا یابن الزهرا یابن بانوای مداح اهل بیت ع🎧 🎤 @navaye_asheghaan
امام حسن مجتبی علیه السلام بند🌹 نور می گوید حسن منشور می گوید حسن پیکر من در میان گور می گوید حسن شب می گوید حسن هر لب می گوید حسن قبل خطبه های خود زینب می گوید حسن دَر می گوید حسن مادر می گوید حسن محسنِ حججیِ بی سر می گوید حسن 📿 یا حسن یا حسن 📿 بند🌹🌹 یل می گوید حسن مشعل می گوید حسن مرتضی به رزم تو ایول می گوید حسن مرد می گوید حسن پر درد می گوید حسن آن که امان نامه را رَد کرد می گوید حسن جام می گوید حسن در دام می گوید حسن فاطمه هر صبح و ظهر و شام می گوید حسن 📿 یا حسن یا حسن 📿 بند🌹🌹🌹 صبر می گوید حسن بی صبر می گوید حسن قطره قطره بارش هر ابر می گوید حسن جان می گوید حسن جانان می گوید حسن عندلیب قلب با ایمان می گوید حسن تاج می گوید حسن معراج می گوید حسن صد هزار قارون به تو محتاج می گوید حسن 📿 یا حسن یا حسن📿 @navaye_asheghaan
یاصاحب‌الزمان ادرکنی لب ما و قصـه ی زلف تو ، چه توهّمی ! چه حکایتی ! تو و سر زدن به خیال ما ، چه ترحّمی ! چه سخاوتی ! به نماز صبح و شبت سلام ! و به نور در نَسَبت سلام ! و به خال کنج لبت ســــلام ! که نشسته با چه ملاحتی ! وســـــط « الست بربکم » ، شـــده ایم در نظـــر تــو گُـم دل ما پیــــــاله ، لب تـو خُـــــم ، زده ایــم جــــــام ولایتـی به جمــــال ، وارث کوثــــری ، به خــــدا حسین مکرری به روایتـی خود حیـــدری ، چه شبــاهتی ! چه اصـالتی ! « بلغ العُلی به کمالِ » تو ، « کشف الدُجی به جمال » تو به تـو و قشنگی خــــــال تو ، صلوات هـــر دم و ســــاعتی شده پر دو چشم تو در ازل ، یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غــزل ، که چنین گرفته حلاوتی ! تـو کـه آینــه ، تـو که آیتــی ، تـو کـه آبــــــروی عبــادتی تـو کـه با دل همـــــه راحتی ، تـو قیـــــام کن کـه قیــامتی زد اگــر کسی درِ خانه ات ، دل مـاست کــرده بهانه ات کـه به جستجوی نشـانه ات ، ز سحـــر شنیــده بشـارتی غــــــزلم اگــــر تو بســـازیم ، و نـــی ام اگــــر بنــوازیم به نسیـــــم یــاد تو راضیـــم ، نه گلایــه ای نه شکــایتی نه ، مرا نبین ، رصدم نکن ، و نظر به خوب و بدم نکن ز درت بیـــــــا و ردم نکــن ، تـو کـه از تبــــار کــرامتـی @navaye_asheghaan
🌷 غزل مناجات با صاحب الزمان 🌷 کِی توانم دیده را محو تماشایت کنم؟ یک نظر برصورت و چشمان شهلایت کنم یک نگه کن بر دل بشکسته و بی تاب من تا که جانم را فدای ماه رخسارت کنم باده ام را از شراب عشق خود لبریز کن تا که خود را مست آن پیمانه ی نابت کنم گرچه قلب ودیده ام شایسته روی تونیست عاقبت این دیده را فرش ره پایت کنم گر به رویم چهره بگشایی ٬ ز شوق روی تو هستیِ خود را نثار چهره ی ماهت کنم سائلت را گر برانی از حریمت یا کریم تا گشایی درگهت ٬ هر دم تمنایت کنم تو بیا بر دیده ی خونبار من دستی بکش تا توانم هر دو را وقف قدمهایت کنم ♦️ مرتضی شاهمندی ♦️ @navaye_asheghaan
باز هم روی لبم قصه ی مادر گل کرد باز هم در نظرم مادر من می سوزد بر لبم روضه ی «لایوم کیوم العاشور» عالم از زمزمه ی آخر من می سوزد چشم وا کردم و دیدم که به صحرای غمی خیمه هایی است که دور و بر من می سوزد دختری می دود و روی لبش این آواست عمه دریاب مرا معجر من می سوزد حجله ای زیر سم اسب بنا شد دیدم با تن له شده نیلوفر من می سوزد در سراشیبی گودال در آغوش حسین تن بی دست گل پرپر من می سوزد آخرین زمزمه از تشنه ی گودال آمد: قطره ای آب -خدا- حنجر من می سوزد آن طرف غارت پیراهن و خُود و نعلین این طرف لطمه زنان خواهر من می سوزد ***مسلم بشیری نیا* @navaye_asheghaan
🥀🥀🥀🥀🥀🥀 این جمعه هم گذشت تواما نیامدی.. خورشید خانواده ی زهرانیامدی... ، جمعه جمعه رفت و من پای قرارت بیقرار مانده‌ام پای قرارت چشمِ من در انتظار ای جهاندار و جهان‌ بخش زمان مولای من بی تو دل دارد به لب سازِ پرستوی بهار کی دهی آن مژده ی وصلت به این سرگشته‌ را در میانِ باغ بینم روی مجذوبِ نگار باز دلتنگی تو ما را به هر جا می کشد گاه در کرببلا و سامرا سردابِ یار عصرِ جمعه گریه بر شاهِ شهیدان میکنی همچو بارانِ بهاری بر کویرِ شوره زار کی رسد عطرِ نسیمت ای گلِ زهرا بیا تا جهان خرم شود تحتِ لواء شهریار 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
‍ ‍ 🕊﷽🕊 🎤 صل علی سیدنا المصطفی خاتمه ی سلسله ی انبیا رحمت محض خدا بخشش بی انتها جان و دل مرتضی تاب و تب حضرت خیر النسا نام بلندش به لب مجتبی هستی خون خدا ما کجا لطف زبانزد کجا دل کجا دلبر و دلدار سرآمد کجا تا نظر دوست بیوفتد کجا خاک قدم های محمد کجا گرچه دو عالم همه در دایره ی حیدر است گرچه علی از همه دنیا سر است یک تنه یک لشکر است فاتح بدر و جمل و خیبر است حضرت حیدر خودش گفت علی بنده پیغمبر است سلام آقا رسول الله پناهم یا رسول الله تمام هستی زهرا رسول الله نگات مشکل گشایی کرد چشات کار خدایی کرد دلم رو گنبد خضرا هوایی کرد حرمت محبوب خداوند چه آسان شکست تا سر پیغمبر است سنگ حسودان شکست هم دل و زهرا و هم گوهر دندان شکست گرچه بلا پشت بلا می رسید بار امانت به سر شانه خود می کشید دیده این دهر دیگر مثل محمد ندید او در این راه دین جان خودش را گذشت بار سفر بست و رفت عطرت قرآن خودش را گذاشت چند سوایی گذشت کوچه پر از نعره ی مردم شد و صحبت آوردن هیزم شد و ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و آینه مصطفی زیر قدم ها شکست چند سوایی گذشت بر سر سجاده ی خون بوتراب چهره اش از خون سرش شد خزان با همه ی غصه و اندوه و غم بی حساب از قفس روزگار جان علی پر کشید چند سوایی گذشت زهر گریبان حسن را گرفت قوت دستان حسن را گرفت آه ولی داغ همان کوچه ها جان حسن را گرفت چند سوایی گذشت رفت غریبانه به میدان حسین با لب عطشان حسین بی کفن افتاد به آغوش بیابان حسین آه جدا شد سرش آه دل خوهرش اشک روان از نظر دخترش رفته به یغما همه ی پیکرش دست سیاهی ربود از سرش امامه پیغمبرش تک و تنها حسین تو در این صحرا حسین تو لب تشنه لب دریا حسین تو دل زینب به شور افتاد برش از تن به دور افتاد سری که عاقبت به زیر کنج تنور افتاد 🥀🥀🥀