آمدم باز کنم چشم پر از باران را
و به عطر نجف آغشته نمایم جان را
آمدم در طلب سورۀ والشمس و ضحی
یک دل سیر تماشا کنم این ایوان را
آدم و نوح و محمد به حرم آمدهاند
تا به الگوی علی شرح دهند انسان را
آیه آیه همه جا مدح علی میخواندند
ای دل غافل من باز بخوان قرآن را
أَفَمَنْ كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ؟
جز علی کیست که روشن کند این برهان را
خواستم شمّهای از رزم علی بنویسم
نتوانم که به تصویر کشم طوفان را
او که از بدر و احد، خیبر و خندق آمد
تا به شمشیر دودم مسخ کند شیطان را...
شاخص عدل الهی بُوَد و میسنجند
به ترازوی مساوات علی، میزان را...
آنچه گفتیم فقط قطرهای از دریا بود
منکه نشناختم آن وسعت بیپایان را
✍: #محمد_غفاری
#امام_علی #یکشنبه_های_علوی
مهر شكست تا ابد حک شده بر جبينتان
كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان
كودک غزه را اگر در دل خواب كشتهايد
خورده ترک ز آه او گنبد آهنينتان
كوچ كنيد صف به صف چون كه نشسته هر طرف
مرگ در انتظارتان حادثه در كمينتان
رو به ديار خود كنيد ای به عبث نشستگان!
تا سر پاست اسبتان تا نشكسته زينتان
خيرهسریست كارتان دربهدریست بارتان
حيلهگریست يارتان بدگهریست دینتان..
مرد ظفر كه نيستيد اهل خطر كه نيستيد
هست حريف طفل و زن، غيرت آتشينتان؟!..
دل بكنيد زين سرا ورنه به روز ماجرا
نيست به خاک قدس جز فاجعه همنشينتان..
يا به همين زبان خوش پس بدهيد قدس را
يا كه رسد دمی دگر لحظۀ واپسينتان!
✍: #افشین_علا
#طوفان_الاقصی #قدس #فلسطین #شعر_مقاومت #مقاومت_اسلامی #حاج_قاسم #الله_اکبر
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
قدس از سیطرۀ کفر رها میگردد
عاقبت حاجت مظلوم روا میگردد
آفتاب از پس این ابر برون میآید
نوبت عاشقی و فصل جنون میآید
قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد
«نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد»
خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست
قبلۀ اول عشق است که در بند شماست
بهراسید که مهدی زسفر میآید
صبر ایوبی این قوم به سر میآید
خالی از عاطفهاید و تهی از احساسید
بهراسید شمایی که خدانشناسید
بهراسید از این آه که دامنگیر است
به خود آیید که فردای قیامت دیر است
به خود آیید خدا ناظر اعمال شماست
آتش دوزخ در دیدۀ دجال شماست
نحس در طالعتان است که قابیل شوید
حقتان است گرفتار ابابیل شوید
گرچه ابریست هوا و شبمان تاریک است
اندکی صبر عزیزان که سحر نزدیک است
میرسد جمعۀ موعود و سواری از راه
«هر که دارد هوس کربوبلا بسمالله»
✍: #رضا_نیکوکار
#طوفان_الاقصی #قدس #فلسطین #شعر_مقاومت #مقاومت_اسلامی #حاج_قاسم #الله_اکبر
مسافر بهشتی
بدرقه عزیزان سفر کرده به آخرت
شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
به به چه سر نوشتی
مسافر بهشتی
چه عاشقونه حالا
از عاشقی نوشتی
تو پر زدی و رفتی
مهر و صفا تو کِشْتی
تو رگ و ریشه ی ما
چیده شدی توخشتی
رسیده فصل ماتم
در مه اردیبهشتی
عشقت و تو دل ما
با صد غزل سرشتی
با اون همه عاشقی
تو عازم بهشتی
::::::::::::::::::::::::::::::::::::
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@navaye_asheghaan
شعر مجلس ختم و ترحیم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
-------------------
دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
تنت مهمان بر خاک زیر یک سنگ
سرشک دیدگانم گشته جاری
برای دیدن تو گشته دل تنگ
دو چشمانم به در خشکیده جانا
سیه در خانه ی ما گشته پر رنگ
درون گوش من آ ید صدایت
صدایت می زند بر گوش من زنگ
غم و اندوه و ماتم بر دل ماست
فراق ات عمر من را کرده کم رنگ
تو رفتی و دلم غمگین و محزون
برای وصل نباید کرد درنگ
غمت آ تش زده بر جانم ای دوست
بگرید از غمت حتّی دل سنگ
----------------------------------
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
#فراق
@navaye_asheghaan
«لوح دلم »
بر لوح دلم نقش رُخت را دیدم
صد بوسه از انوار جمالت چیدم
مانند پرستوی مهاجر رفتی
از باد صبا عطر تو را بوییدم
من غرق عنایات تو بودم هر جا
چون غنچه کنار گل تو روییدم
از خاطر ما یاد تو هرگز نرود
برپهنه ی عاشقی چنان خورشیدم
درحال وهوای عاشقی سر مستی
سر مستی عشق را زِ تومی دیدم
درنیمه شبی بال و پرت بازشدو
آوای وصالِ واژهِ را بشنیدم
تا وصل خدا تو را جدا کرد از ما
باران شدم از داغ غمت باریدم
با رهبر جانباز و امام مرحوم
از نام تو جان فدا به خود بالیدم
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@navaye_asheghaan
«به وقت غزل »
وقتی غزلم اشک روان شد تو نبودی
وقتی که دلم دل نگران شد تو نبودی
در بین غزل ها همه جا قافیه بودی
هر بیت ردیفش همه آن شد تو نبودی
دنبال تو بودم همه جا کوچه و بازار
حرفت به زبان دگران شد تو نبودی
در فصل خزان نام تو آمد به لب ما
غم آمد و هنگام خزان شد تو نبودی
در می کده و بت کده دنبال تو گشتم
بانگ سحر و وقت اذان شد تو نبودی
تو رفتی و با رفتن تو رفت وجودم
جان و دل من این ضربان شدتونبودی
من ماندم و یک زخم که سر باز نموده
عالم به نگاه تو عیان شد تو نبودی
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
@navaye_asheghaan
مجلس ختم و ترحیم
در فراق پدر
شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ای نغمه ی سحربه خدا می سپارمت
ای نازنین پدر به خدا می سپارمت
داغ غمت شکسته وجودم الا پدر
با دیدگان تر به خدا می سپارمت
تاج سرم ، مایه ی فخرم ، نرو نرو
تاج به روی سربه خدا می سپارمت
عمری کنار تو سپری شد، امید جان
ای فخرهرپسر به خدا می سپارمت
دوری تو همه درد است ، زخم دل
زخم روی جگربه خدا می سپارمت
درخاک خفته ای پدرم ای همه کسم
من چشم بر در به خدا می سپارمت
خاک عزا شد به سرم در فراق تو
بر سینه و سر، به خدا می سپارمت
مجلس به پا شده پدرم در فراق تو
جان جهان پدر به خدا می سپارمت
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
شاعر و ستایشگر اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
#پدر
@navaye_asheghaan
سفر سبز تو ای سایه غم انگیز شده
این بهار از غم تو نغمه ی پاییز شده
دیدگان ابر بهار است میان غزلت
کوچه ها از غم هجران تو لبریز شده
مرد علم و هنر و شعر نمیرد هرگز
شعر ا زسوگ تو درفاجعه،سر ریز شده
از فراق تو هوای غزلم بارانی ست
اشک نی روی ورق باز غم انگیز شده
جسم تو رفته در آغوش زمین ای سایه
روح تو همسفر ماه سحر خیز شده
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
@navaye_asheghaan
«درمان درد »
به دردم گریه درمان است
ز داغت چشم گریان است
از این اندوه و درد و غم
گرفته خانه ام ماتم
دلم می سوزد از دوری
ندارد خانه ام. نوری
سفر کردی چرا ای عشق
گذر کردی چرا ای عشق
سیه پوش تو هستم من
زعشقت مست مستم من
من و بزم عزا ای وای
دل و ماتم سرا ای وای
تنت مهمان درون خاک
و روحت رفته تا افلاک
خداحافظ گل بی خار
ز دوریت شدم بیمار
خدا حافظ گل یاسم
بیا بنگر تو احساسم
خدا حافظ بهار من
خزان شد روزگار من
دعایم هم ره و یارت
خدا یار و نگهدارت
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
@navaye_asheghaan
«گلچین روزگار »
برایم جهان اشک و ماتم شده
دل سنگ من غرق در غم شده
عجب سینه سوز است آماج درد
خزان شد بهارم هوا گشته سرد
شدم همچو شمع آب از دوریت
نشستم به ماتم ز مهجوریت
تو پرواز کردی و من در عزا
نشستم ز داغت به حزن و بُکاء
منم روضه خوان تو جانان من
غمت گشته بر قلب من ! اهرمن
گل پرپرم اشک لبریز چیست؟
دو چشم ترم فصل پاییز نیست
اجل گلشنت را که آتش زده
از این شعله جان سیاوش زده
چه گلچین شداین روزگارازفراق
پر وبال من سوخت از سوز داغ
غمت زد زبانه ز چشمان زار
پدر یا برادر ، و مادر و یار
بسوزان دلم را تو ای نای نی
شده فصل غربت، خزان ماه دی
بهارم خزان وگل از دست رفت
ازاندوه وماتم چو بشکست رفت
رسول چهارمحالی (ساقی عطشان)
@navaye_asheghaan