eitaa logo
کانال نوای عاشقان
13.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
333 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعرسوره انعام سر آغاز گفتار نام خداست                                               که رحمتگر و مهربان خلق راست جهان آفرین   را  ستایش  کنید                                          که هفت آسمان و زمین آفرید که  تاریکی  و  نور  را  در  وجود                                          خداوند    یکتا    مقرر    نمود ولی   کافران   باز  شرک   آورند                                         از  آیین    تکفیر   فرمان  برند بلی هست یزدان همان رب پاک                                         که  او  آفریده  شما  را ز  خاک سپس داد دستور مرگ  و  اجل                                          که  پیش  خدا هست علم ازل اجل راست ،معلوم وقت و زمان                                           همه  ثبت  پیش  خدای   جهان ندارد  در  آن   ذات   تردید  راه                                            ((مجویید   هرگز   طریق    گناه)) خدا هست در هر زمان و مکان                                            چه روی زمین و چه هفت آسمان بداند    عمل هایتان     کردگار                                            نهان   باشد   آن  کار  یا آ شکار بداند چه  چیزی بدست  آورید                                             چه مقدار  فرمان ز حق می برید ترجمه شعری از امید مجد
نیمه شب تابوت را برداشتند بار غم بر شانه‌ ها بگذاشتند هفت تن، دنبال یک پیکر، روان وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان این طرف، خیل رُسُل دنبال او آن طرف احمد به استقبال او ظاهراً تشییع یک پیکر ولی باطناً تشییع زهرا و علی امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب تا ببیند پیش پایش آفتاب دو عزیز فاطمه همراهشان مشعل سوزان‌ شان از آهشان ابرها گریند بر حال علی می‌ رود در خاک آمال علی چشم، نور از دست داده، پا، رمق اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت آه سرد و بغض پنهان در گلوی بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی آه آه ای همرهان، آهسته ‌تر می‌ برید اسرار را، سر بسته ‌تر این تنِ آزرده باشد جان من جان فدایش، او شده قربان من همرهان، این لیله ‌ی قدر من است من هلال از داغ و این بدر من است اشک من زین گل، شده گلفام ‌تر هستی ‌ام را می‌ برید، آرام ‌تر وسعت اشکم به چشم ابر نیست چاره‌ ای غیر از نماز صبر نیست چشم من از چرخ، پُر کوکب ‌ترست بعد از امشب روزم از شب، شب‌ ترست زین گل من باغ رضوان نفحه داشت مصحف من بود و هجده صفحه داشت مرهمی خرج دل چاکم کنید همرهان، همراه او خاکم کنید علی انسانی همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه! فامیل کم گذاشت برای عزای تو جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم از بس که خالیست در این خانه جای تو زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شُکوه بگیرم برای تو از دستِ گریه های تو، راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدای تو دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست خونِ مرا نوشت مدینه به پای تو وحید قاسمی بی ‌تو یا فاطمه با محنت دنیا چه كنم؟ وای، با این ‌همه غم، بی‌كس و تنها چه كنم بی تو دنیاست مرا، هم‌ چو كویری سوزان دور، از سایه‌ات ای شاخۀ طوبی چه كنم؟ آتش فتنه ز خاموشی تو روشن شد در چنین مهلكه، ای بضعۀ طاها چه كنم؟ من به دریای غمت كشتی طوفان ‌زده‌ام پای بندم به تو و، غرق به دریا؛ چه كنم؟ ای كه در سوگ پیمبر بگرفتی دستم حال كز داغ تو افتاده‌ام از پا، چه كنم؟ در دل شب، ز یتیمان تو پنهان گریم گر صدایم شنود زینب كبری، چه كنم؟ گر محمد نِگرَد سینۀ مجروح تو را یا كند روی كبود تو تماشا، چه كنم؟ می‌شویَمَت که آب شوم در عزایِ تو یا خویش را بخاک سپارم بجایِ تو قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو گر وا نمی‌شدند گره‌های این کفن دق مرگ می شدند زِ غم بچه‌های تو خون جایِ آب می‌چکد از سنگِ غسلِ تو خون می‌چکد که زنده کُنَد ماجرایِ تو در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو گُم شد میانِ خنده‌یِ مَردُم صدایِ تو در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد هر‌کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو تنها نه جایِ دست نه جایِ کبودی است آتش اثر گذاشته بر چشمهای تو حسن لطفی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نه عبا مونده براش نه عمامه اینکه زیر دست و پا مونده امامه این چه سربریدنیه از سرِ ظهر که شروع شده هنوز داره ادامه ارباً اربا شد، بدنِ بی سر ای خدا صد رحمت به علی اکبر دست شمر افتاد، موی تو آخر ای خدا صد رحمت به علی اکبر حرف غارت اومد، دیگه نا امید شد چنگ روی خاک ،زد نگران شهید شد لحظه ی آخر ،گریه کرد آروم سیدی ماکو، مثلک المظلوم سیدی ماکو مثلک المظلوم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گریه های بچه ها بی جوابه دور دستای رقیه هم طنابه پای گهواره که لالایی میخونه خنده ی حرمله به اشک ربابه از سرِ نیز، تا سرت افتاد بین خیمه ناله زد خواهرت افتاد بی هوا زد که ،مادرت افتاد بین خیمه ناله زد خواهرت افتاد تو که رفتی اما ،زینبت اسیر شد با حرومیا تا ،کوفه هم مسیر شد زیر پا افتاد ،آیه ی قرآن سیدی ماکو مثلک العطشان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زمین نفس بریده عرش قدش خمیده برای قتل مادر چه لشکری رسیده به خونه آل الله،همه هجوم آوردن جان نبی رو کشتن ،که جانشینش رو بردن فاطمه ی مظلومه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشک علی چکیده رنگ حسن پریده به ضرب پای ثانی فاطمه شد شهیده یکی طناب آورده ،یکی غلاف با شمشیر یکی به ناموس حق ،میزنه و میکشه تکبیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چشم علی چی دیده چه ناله ای شنیده با دله خون عباشو رو مادرم کشیده یه عده بابامونو ، بین طناب میبندن یه عده هم وایسادن ، به اشک ما میخندن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زینب قد خمیده رنج و بلا کشیده تو کربلا می بینی رو نی سر بریده شبیه من ای مادر،تو با حسین مانوسی به جای من توو مقتل ،تو حنجرش رو میبوسی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ زخم دلم بهتر نمیشه این حیدر اون حیدر نمیشه زخم دلم هر چی که باشه باز زخم میخ در نمیشه زخم پهلوی زن پا به ماه این همه روزه نشد رو به راه روضه هاشو گفتم هر شب به چاه پشت در افتاده بود بی پناه کشتنش اما میگفتن که خودش مرد خودش حتما یه روز محکم به در خورد خودش خورده به جایی چشم و گونش خودش آتیش گرفت حتما  تو خونش ای وای من ای وای من زهرا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از بعد تو گفتم همیشه این خونه اون خونه نمیشه یه جوری دستتو شکستن موی حسن شونه نمیشه روضه میخوندی همش با حسین بگو من غریب ترم یا حسین زنده بودم پیش چشمای من زنمو زدن اما حسین زینبو اهل حرم دل نگرانند حسین تا هست زن ها در امانند حسین تا هست خیمه روبراهه غم ناموس بعد از قتلگاهه ای وای من ای وای من زهرا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ ..................... . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ داغ تو رو دل‌ها گذاشتن حیدر و تنها گذاشتن پشت در افتادی روی در هیزم به دست و پا گذاشتن میسوزم با این غم شعله ور شدی زیر دست و پا بی پسر سخته دست منو بسته باشن کمک از علی بخوای زیر در دیدم آتیش داره سمت تو میره دیدم افتادنت رو خیره خیره دعا کردم همین که در شکستش تو رو میخ دری از من نگیره ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دفن حضرت زهرا گریز حضرت رقیه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از روضه ی تدفین زهرا این جوربه ما دادن حواله شام غریبانی بگم از زینب و تدفین سه ساله بال و پر دیگه کبوتر نداشت رفت از این دنیا و مادر نداشت برا دفن اسبابه لازم نداشت بدنش یه جای سالم نداشت زن غساله میگفت بچم مریضه نمیدونست برا ما خیلی عزیزه رحمی اینا به تن پاکش نکردن توی قبرستونشون خاکش نکردن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Sh 1 Fatemieh Dovom 1402 Arzi [Mohjat_Net] (2).mp3
2.22M
شب 1 فاطمیه دوم 1402 از بازویت اینقدر نکش کار به سختی زحمت نده برای این تن بیمار به زخمی آتش بلایی چه بلایی به سر مادرام آورد چندیست نفس میکشی انگار به سختی من از پس زخم بدنت برنمیآیم افتاده پرستار تو بسیار سختی خونین شدن پیروهنت دردسر ماست باید عوضش کرد به ناچار به سختی تا پارچه ای بر روی پهلو بگذارم خود را کمی آرام نگهدار به سختی یادم که نرفته چقدر زجر کشیدی وقتی که سرت خورد به دیوار به سختی از سینه سپر کردن آن روز تو پیداست از دنده ی تو رد شده مسمار به سختی ما نذر شفایت همگی روزه گرفتیم نان طبخ نکن از سر اجبار به سختی گیسوی مرا شانه زدی شرم مرا کشت از بازویت اینقدر مکش کار به سختی یک توصیه کردی و مرا کشتی و باید بوسه بزنم بر گلوی یار به سختی انگار قرار است که از بعد حسینش زینب بشود قافله سالار به سختی شب 1 دوم 1402
4_6044184098430259248.mp3
26.48M
هزاران سال حتی بعد هم او را نمی‌فهمیم به غیر از نام، از اِنسِیّةُالحورا نمی‌فهمیم به غیر از "فا، الف، طا، میم، ها" از آیه‌ی اسمش از این نوری که لَیسَ فَوقِهِ نورا نمی‌فهمیم زمان مخفی، مکان مخفی، مقامش همچنان مخفی چرا این‌قدر این سرّ است مستورا؟ نمی‌فهمیم درون خانه بود و عرش اعلا را رصد می‌کرد نگاه نافذش تا آن فراسو را نمی‌فهمیم کسی که از نمازش نور می‌تابید بر عالم زدند آتش چرا کاشانه‌ی او را؟ نمی‌فهمیم چه صبری داشت حیدر، داغ روی داغ دید اما نشد با ذوالفقارش مانع شورا! نمی‌فهمیم هنوز آن خانه دارد در میان شعله می‌سوزد گناه ماست ای مردم اگر بو را نمی‌فهمیم اگر تنها برای زخم‌هایش روضه می‌گیریم دلیل درد پهلو، زخم بازو را نمی‌فهمیم اگر فرزند او در غیبت است امروز، یعنی ما به قدر کافی از اسرار عاشورا نمی‌فهمیم دلیل خلقت دنیاست زهرا، خوانده‌ایم این را و‌لی تا روز محشر قدر بانو را نمی‌فهمیم علی سلیمیان✍ توو خونه‌ی امیرالمومنین این روزا چه خبره؟! بچه‌ها هی میان دورِ بستر مادر؛ به این امید که یه روزی مادر از بستر بلند بشه... حسن از یه طرف برا مادرش داره دعا می‌کنه، ولی هی داره توو دلش میگه اون ضربه‌ای که مادر خورده بعیده بلند شه... آخه حسین که ندیده، زینبم ندیده. اونجوری که اونا مادرم و توو کوچه‌ها زدنش دیگه بعیده از جا بلند بشه... زنای مدینه هم اومدند عیادت خانم، وقتی از در می‌خواستند بیرون برن؛ این زنا وقتی اومدند زینب اومد تا دم در بدرقه‌شون کنه، دید اینا دارن در گوش همدیگه یه چیزایی میگن. هی دارن بهم میگن دیگه زهرایی که ما دیدیم از جا بلند نمیشه، این فاطمه دیگه فاطمه نمیشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 مه دل پرِ خونه      مه داد برسین زهرا دره شونه       مه داد برسین وه خله جوونه       مه داد برسین مه دل بی قراره     مه داد برسین وه تابوت سواره    مه داد برسین اسا که فاطمه بَهییه کفن /علی غریبه مدینه نبونه دیگه مه وطن  //    // مدینه بَیته مه جان زهرا ره مه وَچونِ مار ومن جان پنا ره بی فاطمه چتی زنده بَمونِّم زهرا دعا هاکن دیگه نَمونِّم مه دل از داغ فاطمه سروشته مره یتیمونِ زاری بَکوشته دیگه جای نفس من کشمه آه مه ناله ی جا ناله زَنّه «مداح» 🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
. يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصه های بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی کُفر و نفاق و غربتی که شده هر دلی گرفتارش مدینه بود ولی از تمام مردم آن کسی نکرد مراعات حال بیمارش مدینه بود و چهل تن هجوم آوردند به یک‌ نفر که نشد هیچکس طرفدارش مدینه بود و در خانه ای پر از هیزم دری‌ که سرخ شد از هرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیبتی که خدا هم شده عزادارش دم غروب -در آن کوچه- آه از سیلی که آب شد دل سنگی سخت دیوارش میان کوچه چگونه؟چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش ✍ .
. به جان من ز خاک تیره سر بردار مادرجان بیا در خانه پا بر چشم من بگذار مادرجان مرا خشنود کن با آن تبسم‌های شیرینت غمی از دوش بابایم علی بردار مادرجان تو ذکر خواب می‌گفتی برایم در عوض من هم کنار تربتت بنشسته‌ام بیدار مادرجان از آن سوزم که بینم در کنار قبر پنهانت نباشد جز من و بابم علی زوار مادرجان پیمبر خواست قربانت شود اما پس از مرگش تو قربانی شدی بین در و دیوار مادرجان تو که در روز جان دادی چرا شب دفن گردیدی بگو آخر چه سرّی بود در این کار مادرجان به مزد آن که بودی یاور بابای مظلومم ز هر کس بر تو آمد محنت و آزار مادرجان برایت خانه داری می‌کنم برخیز و محسن را به دست خانه دار کوچکت بسپار مادرجان نمی‌دانم چرا هنگام دفنت باب مظلومم خجالت می‌کشید از احمد مختار مادرجان ترا می‌خواستم تا سیر بینم وقت جان دادن نمی‌دادی نشانم از چه رو رخسار مادرجان از این غم تا ابد خون می‌چکد از دیده زینب که گشته سینه‌ات مجروح از مسمار مادرجان منبع ودیعة الرسول ص 352 شاعر میثم .
. ولایت مداری شب آمد وفضای جهان در سکوت شد دیدم نماز نیمه شبت بی قنوت شد شمع وجود تو چقدر آب گشته است لبخند درلبان تو نایات گشته است با دیدنت زسینه ی خود آه می کشم تصویری از شکستگی ماه می کشم با پهلوی شکسته نفس سخت می کشی با این نفس زدن تو علی را که می کُشی کمتر میان غُربت حیدر عزا بگیر بهر دل علی تو بیا وشفا بگیر از دردهای جان ودلت با علی بگو برخیز روی پای خودت یا علی بگو دل را غمت به صحنه ی ماتم کشانده است درگوش من صدای غریب تو مانده است در موج حادثات برایم سپر شدی دادی شهید و زخمی دیوار و درشدی وقتی پیام می چکد از اشک جاری ات درحیرتم ز شور ولایت مداری ات بر هُرم روی پُر عرقت گریه می کنم از گریه های بی رمقت گریه می کنم درگوش من وداع تو زنگ خطر زده عجل وفاتی ات به دلم نیشتر زده دیدی غریب مانده ام ، ای مهربان مرو ای همسفر بدون علی زین جهان مرو بی تو اسیر پنجه ی صد آه می شوم خلوت نشین ماتم جانکاه می شوم بس کن «وفایی» وسخنت را تمام کن تنهانه گریه، پیروی از آن امام کن ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Shab3Fatemieh2-1402[05].mp3
11.64M
▪️یزیدی‌ها می‌میرند، حسینی‌ها می‌مانند (زمینه) 🎙بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 قصه قصه ی عزتُ قصه قصه ی غیرت است حرف مرد و مردانگی حرف ایثار و جرأت است تاریخ گواه است/ جنگ جنگ اراده هاست امروز همان دیروز است/ میدان نبرد کربلاست سبک بالانِ عاشق سرود عشق می‌خوانند یزیدی ها می‌میرند حسینی ها می‌مانند لک لبیک اباعبدالله... گرچه که پر از غصه ایم قطره قطره دریا شویم زیر خیمه ی کربلا در کنار هم ما شویم تاریخ گواه است/ جنگ جنگ اراده هاست امروز همان دیروز است/ میدان نبرد کربلاست در این دوران ها در دست علم حق می‌گیریم حسینی می مانیمُ ابالفضلی می‌میریم لک لبیک اباعبدالله... شاعر:
. مادر حسین مادر حسن توروخدا رومو زمين نزن يه بار ديگه بگو بخند صدات مي كنم چشمت و نبند نفس بكش-بگو بادرد پهلو مي سازي نفس بكش-علي رو از نفس مي ندازي ففط بمون-يه زندگي بهتر مي سازم فدا سرت-براي خونمون در مي سازم چه زندگي خوبى اى همسفر داشتيم اگه نمي سوخت در بازم پسر داشتيم .... خسته اى هنوز بعد مدتى تو از دست اون ميخ لعنتى نفس نذاشته واسه تو پُر از خون شده باز لباس تو دووم بيار-يه جوري بگذرون اين چند شب رو دووم بيار-تو شونه كن موهاى زينب رو نگا نكن-كه با لگد شكستن پهلوتو تو خوب مى شى-تورو خدا نزن حرف تابوتو شكسته مى شي و شكسته تر مى شم بگو كه مى موني نمي ري از پيشم ... معلومه كه درد می کشی هنوز با این بازو سخته دوخت و دوز يه روز ديگه عزيز من برا حسين مي دوزي پيرهن يه پيرهن-كه واسه دوختنش مي ري ازحال يه پيرهن- كه مي برن از داخل گودال به سر زنان-مي ياي كنار پيكر بي سر مي بيني كه-براش نذاشتن حتي انگشتر کنار اون پیکر بازم می ری از حال همونجا که اسبا می یان توی گودال