(سرود۶٧)
اول ماه رجب آمد
هدیهای از سوی رب آمد
باقر گل گلزار عصمت
پنجم امام مکتب آمد
خوش آمدی امام باقر۳
بر ما عنایت آمد امشب
گل ولایت آمد امشب
پنجم امام امت ما
شمس هدایت آمد امشب
خوش آمدی امام باقر۳
دوباره خورشیدی عیان شد
روشن ز مقدمش جهان شد
این پسر از لطف خداوند
بهر همه دارالامان شد
خوش آمدی امام باقر۳
ای عاشقان شد شب میلاد
شیعه ی مرتضی شده شاد
ای شیعیان شادی نمایید
پدر شده امام سجاد
خوش آمدی امام باقر۳
نور خدای مهربان است
حیدر نسب، زهرا نشان است
از لطف خاص کبریایی
باقر امام شیعیان است
خوش آمدی امام باقر۳
نور خداوند مبین است
یاور و یار مسلمین است
فرزند ساجدین بود او
نجل امیرالمومنین است
خوش آمدی امام باقر۳
آمده خورشید مدینه
امام بیمثل و قرینه
فرزند بنت الحسن آمد
بر ساجدین سرور سینه
خوش آمدی امام باقر۳
شهر مدینه غرق نور است
بیت علی وادی طور است
از مقدم امام باقر
بنت الحسن غرق سرور است
خوش آمدی امام باقر۳
عالم بود حیران باقر
شامل شده احسان باقر
از لطف و جود ساجدینند
امشب همه مهمان باقر
خوش آمدی امام باقر۳
تو در کرامت بینظیری
چون مادرت خیر کثیری
در شب میلاد تو باقر
آمده ام دستم بگیری
خوش آمدی امام باقر۳
مولای من گر روسیاهم
آمده ام بر تو پناهم
ای گل گلشن ولایت
از کرمت نما نگاهم
خوش آمدی امام باقر۳
#رضا_یعقوبیان
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
(سرود۶٨)
امشب شب میلاد است
شادان دل سجاد است
آمده در جهان حضرت باقر
چون مادرش باشد طیب و طاهر
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
در شعف دنیا شده
ساجدین بابا شده
از بین شیعه رفته رنج و محن
مادر شده حضرت بنت الحسن
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
مدینه غوغا شده
بر لب این نوا شده
آمده به دنیا پنجم ماه دین
آنکه بود چون نبی فخر آفرین
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
مدینه چون گلشن شد
چشم علی روشن شد
خدا بر ساجدین قرص قمر داد
بر بنت الحسن یک زیبا پسر داد
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
ماه تمام آمده
پنجم امام آمده
بر بنت الحسن باشد او نور عین
نوه ی حسن باشد جان حسین
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
ما شامل احسانیم
امشب بر تو مهمانیم
ای که چنان مادر خیر کثیری
گردیده مهمانت دستم بگیری
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
گرچه من رو سیاهم
بر تو مولا پناهم
شب میلادت بده عیدی ما
مدینه و نجف و کرب و بلا
حضرت باقر-آمد خوش آمد۲
#رضا_یعقوبیان
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
(سرود۶٩)
شهر مدینه غرق نور
هدیه آمد از رب
بنت الحسن غرق سرور
باقر آمد امشب
دوم علی ساجدین
امشب پدر گشته است
بنت الحسن صاحب
قرص قمر گشته است
حضرت باقر مدد۴
بیت علی ابن الحسین
گشته گلشن امشب
دیدگان بنت الحسن
گشته روشن امشب
مهی شده جلوهگر
نخل ولا پر ثمر
داده خدای مبین
بر ساجدین یک پسر
حضرت باقر مدد۴
در خانه ی دوم علی
نور حق رسیده
کسی مانند این پسر
در جهان ندیده
گل پسر ساجدین
شد شمع هر انجمن
بوسد روی ماه او
فاطمه بنت الحسن
حضرت باقر مدد۴
خورشید دیگر در جهان
سر زده دوباره
به زیر قدمهای او
میریزه ستاره
در همه ی این جهان
پیچیده است بوی او
مادر او فاطمه
بوسه زند روی او
حضرت باقر مدد۴
امشب شیعه ی مرتضی
گشته غرق احسان
یا باقر علم نبی
بر تو گشته مهمان
با دست خالی آقا
آمده بر تو پناه
بر من مسکین نما
از کرم خود نگاه
حضرت باقر مدد۴
در شب میلاد تو من
آمدم به سویت
نما دعا مولای من
گیرم عطر و بویت
ای که چنان فاطمه
تویی تو خیر کثیر
به حق مولا علی
دست مرا هم بگیر
حضرت باقر مدد۴
#رضا_یعقوبیان
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
دوبیتی
نور علی و فاطمه را میخواهد
حلم حسن و شور حسينی؛ بايد
تا جمع شوند آل عبا در يک جان
تا آينه ی روی محمّد آيد
#یوسف_رحیمی
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
دوبیتی
خورشید کم است، آسمان یعنی تو
ماهی که رجب شود عیان یعنی تو
باقر شده ای و عالمان میفهمند
دروازهی علم بیکران یعنی تو
#زهرا_آراسته_نیا
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
وآيينه دار طلعت خورشيد پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
از موج موجِ جذبه ی تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزی ام اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
از آفتاب بیشترم با ولای تو
آیینه ام، فروغ تو را در تجسمم
حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز
باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم
آری سلام بر تو اماما! که می پرد
از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم
طفل چهارساله و طوفان کربلا؟
حیران این تداعی ام و آن تألمم
از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو
هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم
گنج مراد خویش نجستم ز هیچ کس
الّا تویی که مدح تو را در تکلمم
هر چند لب به خنده گشایم برابرت
زاندوه تو نشسته به خون است مردمم
ای علم را شکافته و رفته تا به عمق
حیران آن چه یافتی از این تعلمم
آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم
بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم
#حسین_منزوی
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
وآيينه دار طلعت خورشيد پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
از موج موجِ جذبه ی تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزی ام اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
از آفتاب بیشترم با ولای تو
آیینه ام، فروغ تو را در تجسمم
حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز
باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم
آری سلام بر تو اماما! که می پرد
از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم
طفل چهارساله و طوفان کربلا؟
حیران این تداعی ام و آن تألمم
از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو
هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم
گنج مراد خویش نجستم ز هیچ کس
الّا تویی که مدح تو را در تکلمم
هر چند لب به خنده گشایم برابرت
زاندوه تو نشسته به خون است مردمم
ای علم را شکافته و رفته تا به عمق
حیران آن چه یافتی از این تعلمم
آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم
بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم
#حسین_منزوی
#ولادت_امام_محمد_باقر_ع