.
#واحد
#فاطمیه
زبان حال #امام_حسن علیه سلام
به سبک یا اباعبدالله حسین حاج یونس حبیبی
دستم تو دستِ مادرم
وای مادرم وای مادرم
من هم زمین خوردم باهاش
وای مادرم وای مادرم
میخواست بلند شه از زمین
وای مادرم وای مادرم
انگار که جون نداشت پاهاش
وای مادرم وای مادرم
گفتم مادر پاشو بریم
وای مادرم وای مادرم
آبروداری کن برام
وای مادرم وای مادرم
آخه خودت گفتی به من
وای مادرم وای مادرم
پاشو تو همراه شو باهم
وای مادرم وای مادرم
مادر خودت گفتی به من
وای مادرم وای مادرم
برا خودم مردی شدم
وای مادرم وای مادرم
تکیه به شونم کن بریم
وای مادرم وای مادرم
من راه رو نشونت میدم
وای مادرم وای مادرم
کاشکی که من میمردمو
وای مادرم وای مادرم
به چشمه خود نمیدم
وای مادرم وای مادرم
نقش زمین شدی و من
وای مادرم وای مادرم
صورت خونی تو دیدم
وای مادرم وای مادرم
مادر حلالم کن نشد
وای مادرم وای مادرم
تا که برات کاری کنم
وای مادرم وای مادرم
قدم کوچیک قدش بلند
وای مادرم وای مادرم
نشد که من يارى كنم
وای مادرم وای مادرم
شعر از سائل حضرت زینب سلام الله علیها #حسن_رضا_محمودی
@emame3vom
سلامتی و تعجیل در ظهور مهدی فاطمه(عج) صلوات
برای بچه های #مدرسه هم مناسب است
#کودکانه
.
.
.
#فاطمیه #هجوم_به_خانه_وحی
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#احمد_ایرانی_نسب
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @emame3vom
وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد
نوری میان عرش معلی درست کرد
با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد
مارا گدای "اُم اَبیها" درست کرد
ما را شبیه خلقت بی انتهای خود
از خاک پای حضرت زهرا درست کرد
از اشک های مادر ما آب آفرید
با گریه های فاطمه دریا درست کرد
از تار و پود چادر مادر نخی گرفت
حَبلُ المَتین برای گداها درست کرد
اصلا دلیل خلقت دنیاست، فاطمه
نور خدا و زهره ی زهراست، فاطمه
بانوی آب و آینه، بانوی آفتاب
ای قطره های اشکِ نمازِ شبت گلاب
لبخند میزنی و نبی فکر میکند
این خنده ی خداست نشسته میان قاب
هم کوثر خدایی و هم بَضعَةُ الرَّسول
هم ذوالفقار و ذکر قیام ابوتراب
رزق تمام عالم از این خانه می رسد
حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب
من هر نفس که بی تو کشیدم، گناه بود
هر لحظه که به یاد تو بودم، شده ثواب
ای چادر تو، سایه ی روی سر همه
یا فاطمه! فقط تو شدی مادر همه
حق را کنار سفره ی مولا شناختیم
از وصله های چادر زهرا شناختیم
با قطره های اشک به کوثر رسیده ایم
مادر تو را شبیه به دریا شناختیم
در روضه ی تو، "مَنْ عَرَفَ نَفْسَه" دیده ایم
خود را شناختیم، تو را تا شناختیم
ما بنده ی "فَقَدْ عَرَفَ رَبَه" نیستیم
با مهرِ مادریِ تو اما، شناختیم
زهرا چقدر زحمت ما را کشیده است
تا اینکه بین روضه خدا را شناختیم
ما را نوشته اند مسلمان فاطمه
ایمان ماست، بسته به ایمان فاطمه
حق را علم علیست، علمدار فاطمه ست
بانوی استقامت و ایثار فاطمه ست
در خانه ای که واژه ی برخواستن علیست
ذکرِ قیامِ حیدر کرار، "فاطمه" ست
تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی ست
تسبیح مرتضی صد و ده بار "فاطمه" ست
اصلا علی ست فاطمه و فاطمه علی ست
در پشت در علی ست، نه! انگار فاطمه است
آن بانوی رشیده که از حال می رود
در سجده هاش، با تن تب دار فاطمه ست
مقتل نوشته بود تو را بی هوا زدند
مقتل! بگو که مادر ما را چرا زدند؟
آتش به روی قامت در بود و یک نفر
آری هجوم چند نفر بود و یک نفر
قرآن به روی نیزه که نه، زیر دست و پاست
کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر
سینه سپر نموده فدای ولی شود
این هجمه ها به سمت سپر بود و یک نفر
فرصت نکرده است علی را صدا کند
موج بلا و اوج خطر بود و یک نفر
زهرا نشسته بود به دامان خویشتن
فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر
پروانه سوخت و وسط شعله ها نشست
آیینه ی تمام نمای خدا شکست
.
سبک 61
#فاطمیه
سبک قدم قدم ...
جواب:
ای بانوی شهیده ام
رفتی قرار مرتضی یا فاطمه
یار خوشی ندیده ام
رفتی قرار مرتضی یا فاطمه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ای که تنها امیدم هستی
چشماتو رو به حیدر بستی
شد دعات مستجاب وحالا
خیلی زود به بابات پیوستی
ای یاسم از چه خشک و زردی
عمریه آشنای دردی
از کوچه صدنشونه داری
زخمی از ظلم چل نامردی
چهل نفر، جلو چشام
به تو زدند با هرچی بود تو دستشون
شده کبود،بازوی تو
از اون جسارتا شدی تو نیمه جون
🌸🌸🌸🌸🌸
سخته از تو دیگه دل کندن
سنگینه داغ غسلت بر من
فهمیدم چرا خواستی غسلت
باشه شب از زیر پیراهن
گریونه فاطمه دلدارت
دستم شد محرم اسرارت
وقت غسل دست من خورده به
سینه ی زخمی از مسمارت
ای فاطمه، در پشت در
یه دنده ی تو جابجا شد از جفا
با ضربه ی مسمار در
شش ماهه ی غریب من شده فدا
🌸🌸🌸🌸🌸
راز تو دلمو آزرده
از سینه صبر وطاقت برده
تازه فهمیده ام در کوچه
روی ماه تو سیلی خورده
فهمیدم چرا چشمت تاره
گوش توس واسه ی چی پاره
بعد از برگشتنت از کوچه
چندهفته س مجتبی بیماره
فهمیده ام چرا همش
این آخری به صورتت زدی نقاب
از اون به بعد،برا حسن
گذشتن از کوچه دیگه شده عذاب
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#قدم_قدم
#قدم_قدم_با_یه_علم #سبک_قدم_قدم
@emame3vom
.
.
#روضه_فاطمیه ۵
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».[1]
مصیبت بی بی دو عالم آنقدر سنگین است که کمر امیرالمومنین علی(ع) زیر بار این مصیبت خم شده. در طول این چند روز چه بر علی گذشت؟ آیا حضرت فاطمه(س) که رسول خدا(ص) خم میشد و دستش را میبوسید و به استقبالش میرفت و او را در جای خود مینشانید؛ دخترش را میبویید و میفرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»،[2]
بوی بهشت را از فاطمه میشنوم.
فاطمه ای که حضرت درباره او میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا»؛[3]
به کسی یا چیزی یا امری غضبناک شود خدا غضب میکند. اگر حضرت فاطمه(س) راضی شد، خدا راضی میشود.
حضرت فاطمه ای که حضرت میفرمود:
«إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ»؛[4]
فاطمه(س) روح من و جان من است.
حضرت فاطمه ای که میآمد درب خانهاش، پیغمبر اجازه میگرفت و وارد میشد. بیاجازه وارد خانه نمیشد.
حضرت فاطمه ای که پیغمبر خدا وقتی مسافرت میرفت، آخرین خانه برای وداع، خانه حضرت بود. وقتی برمیگشت، اولین خانه ای که وارد میشد خانه حضرت فاطمه(س) بود.
آیا این حقایق تاریخ رد کردنیست؟!
مدینه طوری غریب شود که بریزند خانهاش را آتش بزنند! او را بین در و دیوار بگذارند! نامحرمها در کوچه او را محاصره کنند!
از امام صادق(ع) سؤال شد: آقا! سبب وفات حضرت فاطمه(س) چه بود؟!
حضرت فاطمه(س) که جوان بود.
فرمود: قنفذ فلانی به دستور او حضرت را هدف قرار داد؛ وقتی آمد کمربند امیرالمومنین(ع) را گرفت، دومی دستور داد مغیره، دست حضرت فاطمه(س) را کوتاه کن. چه کردند؟ هجوم دسته جمعی به حضرت فاطمه(س) بردند.
تعبیری که از امام مجتبی(ع) نقل شده، این است که حضرت به مغیره رو کرد و فرمود: تو همان کسی هستی که آنقدر مادرم را زدی که غرق در خون شد. امیرالمومنین علی(ع) صحنه ها را دیده و طبق پیمانی که از وی گرفته شده صبر کرد.
در نقل کافی شریف هست که وقتی بعضی از این صحنه ها را جبرئیل نقل کرده که یا رسول الله(ص) باید علی(ع) میثاق به صبر کند. حضرت به رو افتاد و بعد عرض کرد: یا رسول الله(ص)! اگر خدا مي خواهد صبر کنم، صبر میکنم.
حضرت علی(ع) صبر کرد.
وقتی شب بدن حضرت فاطمه(س) را غسل و کفن کرد، تحویل رسول خدا داد عرض کرد: «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي»؛[5] فرمودی صبر کن، تحمل کردم ولی دیگر صبرم کم شده. «يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ»؛ [6] دیگر غصه من پایان پذیر نیست؛ دیگر تا آخر عمر از این غصه خواب به چشم علی راه ندارد. یا رسول الله(ص) خودت میدانی چه بر ما گذشته. «وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا»؛[7] به زودی دختر عزیزت به تو خواهد گفت که امت تو پشت به پشت هم دادند که حضرت فاطمه(س) نباشد و او را نابود کنند. یا رسول الله(ص)!
با علی اسراری است که حضرت فاطمه(س) در میان میگذاشت. تو از حضرت فاطمه(س) سؤال کن چه بر سر ما آمد و ما در این میثاق و عهدمان کنار شما ایستادیم. تعبیرم این است که یا رسول الله(ص) تو مرا وصیت کردی. آن چنان خاموش که کار حرف زدن به اشاره افتاده؛ اگر میبینی مخفیانه حضرت فاطمه(س) را آوردم و به خاک سپردم؛ اگر میبینی همه را دعوت به سکوت و آرامش میکنم که مبادا دشمن با خبر شود، اینها از وصیت و سفارش شماست یا رسول الله(ص).
به وصف غربتم این بس بود که با سیلی
ز گوش همسر من گوشواره افتاده
پی نوشت (منابع) :
[1]. مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى/1/108/، دوم دعاى توسل .....، ص: 108.
[2]. بحارالأنوار، مجلسی/43/20/باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض...، ص: 19.
[3]. بحارالأنوار، مجلسی/21/279/باب 32، المباهلة و ما ظهر فيها من....، ص: 276.
[4]. اعتقادات الإمامية و تصحيح الاعتقاد، شیخ صدوق، شیخ مفید/ج 1/105/38، باب الاعتقاد في الظالمين.....، ص: 102.
[5]. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید/10/265/195، و من كلام له ع .....، ص: 265.
[6]. الكافي، شیخ کلینی/1/458/، باب مولد الزهراء فاطمة(سلام الله علیها) .....، ص: 458.
[7]. همان.
@emame3vom
.
.
#دفن_شبانه
تا روی پیکر تو سنگ لحد را چیدم
ناگهان ابر شدم گریه شدم باریدم
خاطرات در ودیوار تداعی شد تا
چادرسوخته ات را سر زینب دیدم
@emame3vom
#عالیه_رجبی
#فاطمیه
.
#روضه_فاطمیه ۶
«السَّلامُ علیکِ یَا فَاطِمَة الزَّهرا یَا بِنْتَ رَسُول الله.»
از مظلومیت زهرا(سلام الله عليها) مخفی بودن قبر اوست طوریکه حتی زمان شهادتش نیز مخفی است.
اما چرا باید یادگار پیغمبر زمان، مکان و محل دفنش مخفی باشد؟! در نقل آمده است امیرالمؤمنین علی علیه السلام میگوید، آمدم کنار زهرای مرضیه سلام الله علیها؛ امام حسن، امام حسین، زینب و ام کلثوم از اتاق بیرون رفتند، تعبیر اینست: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»[1] امیرالمؤمنین فرمودند: بچهها بیرون بروید برای اینکه مادرتان زهرا میخواهد وصیت کند.
امام علی(ع) نشست کنار زهرای مرضیه «و ضَمَّ رَأسَها علی صَدْره» زهرای مرضیه شروع کرد به وصیت کردن، اولین مطلبی که گفت این بود علی جان! از من راضی هستی یا نه؟! اشک در چشمان علی حلقه زد و فرمود: فاطمه جان! تو حتی یک بار مرا ناراحت نکردی. «فَوَ اللهِ... لَا أَغْضَبَتْنِی» به خدا قسم فاطمه یک بار ناراحتی مرا بر نیانگیخت. «لَا عَصَتْ لِی أَمْرا» در هیچ امری با من مخالفت نکرد.
به امیرالمؤمنین میفرمود: «اِن کُنْتَ فی خَیْرٍ مَعَک ان کُنْتُ فی شَرٍّ مَعَک». «رُوحِی لِرُوحِکَ وِقَاءً وَ نَفْسِی لِنَفْسِکَ فِدَاء» علی جان! زهرا فدایت گردد! هر چه تو بگویی من مطیع هستم. آری، عمل زهرا شاهد بر این گفته است زیرا جانش را در راه علی داد.
اما علی جان سفارش هایی دارم، نخست اینکه مرا شب غسل بده، شب کفنم کن و شب بدنم را به خاک بسپار؟! مگذار آن دو نفر بر بدنم نماز بخوانند و در تشییع جنازهام حاضر گردند. علی جان! وقتی بدنم را به خاک سپردی، زود از کنار قبرم نرو؛ «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی» بالای سرم بنشین، برایم قرآن و دعا بخوان! لحظه نخست دفن و قرار گرفتن در قبر، لحظهایست که انسان احتیاج به مونس دارد،[2] چه مونسی بالاتر از امیرالمؤمنان.
ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَ لَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق[3]
علی جان! برای من و یتیمانم اشک بریز و گریه کن! حسینم را فراموش نکن و از یاد مبر!
پیراهن خود، در غم من چاک مکن
از فاطمه یادگار اگر میخواهی
جز نیمۀ شب جسم مرا خاک مکن
خونهای مرا ز روی در پاک مکن
علی جان!
مرا غسل چو نیمه شب به پیش کودکان دهی/ مبادا سینۀ مرا به زینبم نشان دهی
علی جان! مبادا بچه هایم تنها بمانند و احساس غربت کنند! یا بقیة الله! یا فاطمة الزهرا شما سفارش کردید که کسی سر بچههایت داد نزند تا آنها احساس غربت نکنند و آنها تنها نمانند؛ اما نبودی کربلا تا ببینی نازدانههای حسینت را چگونه با تازیانه رو به روی بدن مقدس بابا میزدند.
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»
پی نوشت(منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 191.
[2]. بحارالانوار، ج43، ص 134؛ کشف الغمه، ج1، ص 362.
[3] بحارالانوار، ج79، ص 27؛ سوگنامه آل محمد، ص 29.
@emame3vom
.
.
#روضه_فاطمیه ۷
فاطمیه، باید بیش از اینها تجلیل شود، زیرا سند مظلومیت شیعه است.
فاطمیه فصل تجدید غم است/ بر لب شیعه سرود ماتم است
در فاطمیه یک دنیا اندوه وجود دارد. عاشورا و شهادت امیرالؤمنین جای خود، اما مصیبت فاطمه سلام الله علیه آغاز مصیبتهای شیعه بود. اول شهیدی که در راه امامت و ولایت فدا شد در این ایام بود. نمیدانم فاطمه در این شبها چه حالتی داشت، اما نوشتهاند: «کَالشَّبَهِ» به قدری لاغر شده بود مثل شبهی میماند در رختخواب. دیگر فاطمه بعد از پدر «نَاحِلَةَ الْجِسْمِ، مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ، بَاکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْب[1]» اشک چشمش خشک نشد، سوز قلبش آرام نگرفت و روز به روز لاغرتر میشد. اگر کسی پیش او میرفت میدید که امروزش با دیروزش به کلی فرق کرده است. بعضی از زنها میآمدند سؤال میکردند: خانم! بیماری شما چیست؟! که این قدر بدنتان نحیف شده و شما را از پا درآورده است! میفرمود: بیماری من تنها بیماری جسمی نیست، من از ظلمی که به حق علی علیهالسلام روا داشته شده میسوزم.
فقدان پدر و ظلم به علی؛[2] جسمم را نحیف و مانند شَبَح ساخته است.
سنگ صبورش قبر پیغمبر بود. بلند میشد، آرام میآمد کنار قبر رسول الله و با خودش نجوا میکرد: یا رسول الله! «بَقِیتُ وَالِهَةً وَحِیدَةً وَ حَیْرَانَةً فَرِیدَة» بابا، به خدا بعد از تو تنها شدم. مردم از ما اعراض کردهاند. بابا! بعضیا دیگر جواب سلام علی را هم نمیدهند! خانهای را که شش ماه بر در آن خانه میآمدی و میگفتی: السّلام علیکم یا اهل البیت و آیۀ تطهیر را میخواندی، بلند شو ببین با آن چه کردهاند.
🥀 بنگر به جانب کاشانۀ زهرا
ماندم به میان در و دیوار زکینه
به دل خستۀ زهرا نظری کن
بعد از تو پدر رفت ز کف عزّت زهرا
بنگر به در سوختۀ خانۀ زهرا
تا محسن من سقط شد ای ماه مدینه
بر پهلوی بشکستۀ زهرا نظری کن
جز مرگ نباشد پس از این حسرت زهرا🥀
بابا، یک خواهش از تو دارم. دعا کن فاطمه پیش تو بیاید و به تو ملحق گردد؛
«یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً».[3]
پی نوشت (منابع) :
[1]. بحارالانوار، ج43، ص 181؛ مناقب، ج3، ص 362.
[2]. بحارالانوار، ج 43، ص 156؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 205 – 49.
[3]. بحارالانوار
@emame3vom
.