eitaa logo
ݩــــــــــۅاے جــــــــݩــــــۋݧ
70 دنبال‌کننده
15 عکس
89 ویدیو
0 فایل
🌟بــــسم الــلــه الـــرحــمــن الـــرحـــیـــم🌟 ❤الــلــهم عــجــل الــولــیــک الــفـــرج❤ 🌹به کانال نـــــوای جــــنـــــون خوش آمدید🌹 صوت ، کلیپ ، اعلامیه جلسات ، استوری ، پروفایل و....🏴 از تمام مداحان😍 ⛔حضور هیئتی ها واجب⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
رسید روضه به اینجا که مادر افتاد و میان آن همه نامرد آخر افتاد و دری که سوخته از ازدحام کنده شد و بروی قامت زهرای اطهر افتاد و هجوم و کوچه ی باریک و آن همه نامرد مسیر رفتنشان بر همان در افتاد و کشان کشان ز در خانه مرتضی می رفت و چشم فاطمه بر چشم حیدر افتاد و رسید بعد مغیره، غلاف را برداشت میان کوچه به دنبال مادر افتاد و میان بستر خون داشت دست و پا می زد میان کوچه فقط فضّه را صدا می زد تمامی بدنش غرق ردّ پا شده بود گلی ز غنچه و غنچه ز گل جدا شده بود چه کرد میخ در آنجا، چگونه سینه شکست تمام سینه ی مادر پر از صدا شده بود احمد شاکری @marsiyeeh7
خدا با اسم اعظم یا علی گفت  ملک در اولین دم یا علی گفت  عجب سری است در خلقت که از خاک  چو برمی خاست آدم یا علی گفت  عصا در دست موسی اژدها شد  کلیم آنجا مسلم یا علی گفت  مسیحا دم از آن گردید عیسی  که در دامان مریم یا علی گفت  محمد در شب معراج برخاست  به قصد قرب اعظم یا علی گفت  ز لیلایی شنیدم یا علی گفت  به مجنونی رسیدم یا علی گفت  مگر این وادی دارالجنون است  که هر دیوانه دیدم یا علی گفت  چمن با ریزش باران رحمت  دعایی کرد و او هم یا علی گفت  نسیمی غنچه ای را باز می کرد  به گوش غنچه کم کم یا علی گفت  علی را ضربتی کاری نمی شد  گمانم ابن ملجم یا علی گفت  مگر خیبر ز جایش کنده می شد  یقین آنجا علی هم یا علی گفت  @marsiyeeh7
با نگاه نافذت قسمت مشخص می شود با ولا و حب تو عزت مشخص می شود خالق تطهیری و تطهیر شانی از شماست از دل قرآن حق عترت مشخص می شود هر نفس میگفت احمد یا علی و یا علی اینچنین معیار هر لذت مشخص می شود سجده بر روی شما،یعنی صراط المستقیم پای ایوان نجف هیبت مشخص می شود چشم تو چشمان حق،دست شما دست خدا با یَدِ خیبر شکن قدرت مشخص می شود هرچه تو گفتی همان قولِ خدای واحد است در اطاعت از شما طاعت مشخص می شود سابقون السّابقون یعنی گدایان شما پای عشق ناب تو سبقت مشخص می شود هر کسی روزی ندارد نام تو گوید ز دل با وجود عشق تو عفّت مشخص می شود قاریِ قرآنِ بی عشقت میانِ بدعت است از سقیفه ریشه ی بدعت مشخص می شود تو ولیُ اللهی و حبل المتینِ حق تویی با نوای یا علی وحدت مشخص می شود تیغ تو در دست مهدی می درخشد عاقبت در میان دولتش عشرت مشخص می شود عبدِ کریم @marsiyeeh7
خم ابروت تیغ بُرّان است غضبت گرد باد و طوفان است دشمن از نعره ات هراسان است سرش از تن جدا فراوان است ذوالفقار تو نعره زد یاهو وحده لا اله الا هو عشق تو بین سینه ایمان است کرمت دائمی چو باران است یاعلی مثل ختم قرآن است در جمالت خدا نمایان است بر درت عشق میزند زانو وحده لا اله الا هو نجفِ دومت خراسان است نقش ایوان تو در ایوان است قبله و پایِتختِ ایران است کشور خادم امامان است نظری با اشارت ابرو وحده لا اله الا هو محمد حبیب زاده @marsiyeeh7
همینکه زود بمیرم بِجای تو ، کافی است همینکه جان بدهم در عزای تو ، کافی است برای هر تپشِ من تبسمی بس بود برای هر نفسِ من هوایِ تو کافی است قسم به نقطه‌ی فاءِ تو کارِ من گیر است برای نافله‌هایم هجای تو کافی است مدینه سیر شده... شهرِ دیگری برویم چه غم که گفته اگر های‌هایِ تو کافی است برای ساختنم با غمِ مدینه بمان برای سوختنم انزوای تو کافی است بمان که با تو بماند توان به زانویم بمان که بی کسیِ مرتضایِ تو کافی است بمان و آه بکش با خیالِ قنداقه برای محسنم این لای لایِ تو کافی است برای آنکه بفهمم چه آمده به سرت لباسِ سرخِ تو کافی است جایِ تو کافی است صدای آینه‌ی خُرد می‌دهی ای وای به شب نشینیِ ما این صدایِ تو کافی است خجالتم نده با این نَفَس نَفَس زدنت که وضعِ سینه‌ات از از وای وایِ تو کافی است نمی‌رسید به من زورشان و فهمیدند برای کُشتنِ من ماجرای تو کافی است تو شیشه بودی و یک سنگریزه هم بس بود کسی نگفت که حالِ عزای تو کافی است کسی نگفت که نامرد آتشت بس نیست کسی نگفت مزن ضربِ پایِ تو کافی است.... کسی نگفت مغیره به تازیانه مکوب کسی نگفت که برگی برای تو کافی است کسی نگفت که قنفذ غلاف را بردار نزن نزن نزن این ضربه‌های تو کافی است کسی نگفت به غیر از یهودیِ این شهر که گفت غربتِ خیبر گشای تو کافی است تو را زدند و شکستی و من زمین خوردم تو را زدنت همین هفت جایِ تو کافی است... تو را زدند و لبِ تو نکرد نفرینی که آهی از تو برای خدای تو کافی است پس از تو دخترِ تو داد میزند نزنید حسین داغ تو واغربتای تو کافی است برای آنکه سپاهی غنیمتت ببرند هزارو نهصد پنجاه جای تو کافی است گلیم ، پاره عبایی ، حصیر ، زیرانداز یکی اگر که شود بوریایِ تو کافی است حسن لطفی @marsiyeeh7
زده ذکر ِ تو بر درِ خانهٔ دل، به خدا که گِلم شده از گِلِ تو خودِ سورهٔ کوثری و احدی؛ نشود به خدا که معادلِ تو منم آنکه نشسته به پشت درت، برسان به من از کرَمت نظری درِ رحمت خود بگشا بشود؛ که نگاهِ تو شامل سائل تو به تلألوءِ دستِ تو وقت قنوت، شده مُهرِ نماز تو قبلهٔ من به تو رو زده طالبِ سجده شده، به هوایِ تو کعبه مقابلِ تو تو که رکن نمازِ پیمبری و، هدف اینکه تو از همه سرتری و همه لحظه به عشق تو حور و ملَک، شده حافظ ساحتِ منزل تو پدرت ضربانِ نبوّت حق؛ شده قلبِ ولایتِ حق علی(ع) و شده بعدِ حسن(ع) شهِ لطف و کرم؛ پسری چو حسین(ع) حاصلِ تو ز جماد و بشر زِ قضا و قدَر، به تو عرضه شد از پس ِ پردهٔ غیب بشود همه عالم و عرش برین، به فداییِ مصحف ِ کامل تو تو به فکر شفاعت امّت حق، نگرانِ قیامتِ شیعه تویی نرسد به محبّ تو آتش غم، شده فاطمه(س) شکل و شمایلِ تو تو رضیه و حضرت مرضیه ای، تو زکیه محدّثه انسیه ای شبِ قدری و مریم و آسیه هم، شده اند خادم ِ محفلِ تو شده مدح تو ذکر زمین و زمان، شده وصف مقام ِ تو ورد زبان همه آرزویم شده اینکه شبی، برسم به لیاقتِ مقبلِ تو! مرضیه عاطفی @marsiyeeh7
فقیر بانویی ام كه غنیّ بذّات است همان زنى كه كرم از كرامتش مات است فقط نه ما كه براى پیمبران ، محشر مدال فاطمیون مایه مباهات است ببین ولایت اورا به سیزده معصوم بگو كه حضرت زهرا بزرگ سادات است علیست حق و مع الحق همان مع الزهراست براى فاطمه او لایق مواسات است سه جمله خطبۀ او افتخار آل الله سه آیه كوثر او آبروى آیات است عیار خطبۀ زهرا فراتر از انجیل دو خط فضیلت زهرا وراى تورات است دخیل حرمت تسبیح فاطمه است، نماز كه واجبات گهى گیر مستحبات است نصیب دوست او بهترین تحیات و نصیب دشمن او بدترین مجازات است چه بانویى ، حسنین اش گرسنه خوابیدند ولى براى فقیران به فكر خیرات است نوشته اند كه بعد از وفات صد موقف نگاه مادرى اش دستگیر اموات است نوشته اند ائمه فقط دو قطره ى اشك براى مادر ما افضل العبادات است شنیده ایم مدینه به او سرى نزدند امان ز حال مریضی كه بى ملاقات است محمد جواد پرچمی @marsiyeeh7
لاله ی نرگس عذار فاطمه عطر گیسویت بهار فاطمه یوسف گمگشته ی آل علی ای مسیحای تبار فاطمه بهجت قلب رسول خاتم است یاد تو ای گلعذار فاطمه ای براهت مانده تا صبح ظهور دیدگان اشکبار فاطمه جلوه کن ای مه ز چاه انتظار تا برآید انتظار فاطمه امشب آقا کربلایی یا نجف یا مدینه در کنار فاطمه چارده گلدسته میسازد ز نور اشکهایت بر مزار فاطمه انتقام حق مادر حق توست ای یگانه یادگار فاطمه تا نفس در سینه ها جاری بود شیعه باشد داغدار فاطمه کاش میشد جان بیمقدار من در رکاب تو نثار فاطمه اسماعیل پورجهانی @marsiyeeh7
دردی که گلستان مرا ریخته بر هم آسایش دوران مرا ریخته بر هم هجران رخ یوسف زهراست که این طور آبادی کنعان مرا ریخته برهم بیچارگی و درد فراقی که چشیدم یک عمر، گریبان مرا ریخته برهم دلگرمی من چشم ترم بود، گناهم دلگرمی چشمان مرا ریخته بر هم خسته شدم از این همه تاریکی نفسم آن قدر که بنیان مرا ریخته بر هم درهم شده نان همه با هم، چقدر حیف این فاجعه ایمان مرا ریخته بر هم مدیون گل فاطمه هستم که دعایش پرونده عصیان مرا ریخته بر هم داغ غم جانسوز علی و غم زهرا آرامش مژگان مرا ریخته بر هم فرمود علی فاطمه جان، حوریه ی من اوضاع تو ارکان مرا ریخته بر هم مبهم شدنت، جان علی بیشتر از قبل احوال پریشان مرا ریخته برهم لعنت به کسی که وسط کوچه تو را زد نامرد چه قرآن مرا ریخته بر هم محمدجواد شیرازی @marsiyeeh7
لطفي نما غلام به لب جان رسيده را بشنو فغان اين دل در خون تپيده را چشمی دگر بده صنما تا كه بنگرم آن خال گوشۀ لب تو آرميده را روح لطيف تو نفس پاك و حق تو در بند خود كشيده صفاي سپيده را صف بسته اند سرو و صنوبر به راه تو تا خم كنند پيش تو قد كشيده را امشب بيا كه سینه پراز شور عشق توست تا فرش پاي تو بنمايم دو ديده را جانا... دلم هواي تو كرده تفضّلي وقف تو كرده ام دل از غم رميده را پرده بكش ز چهره ببينم دمي تو را بر من نشان بده وجنات نديده را شد فاطميه و دل ما مست فاطمه است بر ما عيان نما حرم آن شهيده را اشك مرا بگير و ببر نزد فاطمه مرهم گذار زخم تن قد خميده را ما را ببر به علقمه يا اينكه خود بيا تشريح كن قصۀ چشم دريده را تيغ دو سر بكش ز نيام و بريز سر بستان تقاص خون سرِ سر بريده را مجتبی روشن روان @marsiyeeh7
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است من در میان جمع و دلم جای دیگر است من در میان جمع و دلم سمت سامراست آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است دیری است رفته است و دگر و برنگشته است دیری است آسمان دلم بی‌کبوتر است او پیش رو نشسته و من کورم از گناه او می‌زند صدایم و ما گوش‌مان کر است آواره‌ایم در هیئات و شنیده‌ایم در روضه احتمال حضورش قوی‌تر است شاید صدای گریه‌ی آقا بلند شد چون روضه‌های مادر او گریه‌آور است در فاطمیه پهلوی او تیر می‌کشد او نیز زخمی غم دیوار و آن در است آقا سری بزن به مدینه نگاه کن کوچه بدون تو صحرای محشر است آقا بگو چگونه تحمل بیاورم؟ یک زن که در مقابل یک فوج لشکر است انگار در گلوی شما بغض می‌شود آن ریسمان که بسته به دستان حیدر است اینجا برادران همه در فکر خنجرند شکر خدا که یوسف ما بی‌برادر است گرچه پر از گناه ولی در رکاب‌تان آخر شهید می‌شوم، این حرف آخر است عباس احمدی @marsiyeeh7
راندن درماندگان اصلا نمی آید به تو جز عطا، ای آسمان اصلا نمی آید به تو دلشکسته آمدم سویت، پناه آورده ام دل شکستن بی گمان اصلا نمی آید به تو من سرم خورده به سنگ و ناتوان برگشته ام قهر با این ناتوان اصلا نمی آید به تو حق من این است رسوایم کنی با این وجود حضرت صاحب زمان اصلا نمی آید به تو... ما عزاداران زهراییم، پس با این حساب بستن در رویمان اصلا نمی آید به تو دید، حیدر همسرش را مو پریشان، ناله زد: ای بهار من، خزان اصلا نمی آید به تو تو ستون لشکر مرد غریب یثربی فاطمه، قدِ کمان اصلا نمی آید به تو "دید زینب چوب را روی لبان یار گفت: ای برادر خیزران اصلا نمی آید به تو" محمدجواد شیرازی @marsiyeeh7