_سلام خسته نباشید. من یه خانمم که با دوتابچه حدود16 سال پیش واقعا مجبور به طلاق شدم. برای زندگیم خیلی خیلی صبر و گذشت کردم خیلی تلاش کردم ولی نشد. همسرم مشکلات جدی بسیاری داشت. دراین میان خانواده اش نه تنها کمکی نکردند بلکه آنقدر فتنه به پا کردند که من با وجود دو فرزند مجبور به طلاق شدم.فرزندانم یکیش 6 سالش بود و دیگری هنوز دوسالش هم نشده بود. حضانت بچه ها رو گرفتم و با سختی بسیار و دلشکستگی فراوان بچه هامو بزرگ کردم. خدمت خانواده ها بفرمایید درقبال زندگی بچه هاتون دختران و پسران و عروس و دامادهاتون مسئولید کمک کنید تا مشکلات زندگی شون رفع بشه، نه مث زندگی من که خیلی خیلی زیاد پدرشوهر و خانواده اش در متلاشی کردنش نقش داشتند. من فقط میدونم پدرشوهرم وخانواده اش بسیار مدیون من و بچه هام هستند و واقعا نمیدونم چه جوری میخواند در محضر خدا جواب دل شکسته من و دو فرزندم رو بدند. . خیلی خیلی ممنون بابت کانال کمیل و کانال همسفر تا خدا، مطالبش بو و عطر خدایی داره. خدا قوت. ان شاءاله شهادت و رضایت حضرت مهدی صاحب الزمان(عج الله) نصیبتون.
+ خانواده ها با دقت بخونید..👆
ممنون از دعای خیرتون ، بهترین دعا بود
_ببخشید یک سوال دارم، در مزار شهدای بهشت زهرا(س) روزهای خاصی برنامه دارند؟!چون بنده راهم دوره ولی مشتاقم اگر برنامه ای بود اونجا باشم.اگر کانالی از مزار شهدای بهشت زهرا(س)داشتید ممنون میشم در کانال قرار بدهید.اجرتون با سیدالشهدا(ع)
+نمیدونم والا ، از بچه های تهران میپرسم ببینم کانالی چیزی دارن
اگه بود لینکشو میذاریم کانال کمیل
_سلام کمکم کنید ، راز شهدا چی بود ، خواهشا خیلی حساسم و زیاد وسوسه دارم که اذیتم میکنه یا مثلا توهین به بعضی اعتقادات من خو دلم حس میکنم ، یا بعضی وقتا احساس گناه میکنم از همین وسوسه ها ، کمک کنید اولش راز شهدا چی بود ؟ و دومیش اینکه از این وسوسه خلاصم کنید التماس دعا
+راز شهدا اخلاص ، ازخود گذشتن و به خدا رسیدن بود
برای خلاصی از این وسوسه ها یا بهتره بگیم برای گرفتارشون نشدن
باید شبیه شهدا بشید...
باید خودتون رو مقابل نفستون قوی کنید
شهید عباس بابایی خیلی سیب دوست داشت
یه سیب رو برمیداشت ، پوستشو میکند ، نصفش میکرد
نگاهش میکرد ، بوش میکرد اما..
نمیخورد
میذاشتش جلوی خودش و با دلش بازی میکرد اما تن به خوردنش نمیداد
اینجوری تمرین میکرد تا خودشو مقابل نفسش قوی کنه ، این کارها رو کرد که شد عباس بابایی و تو قلب آمریکا از گناه حاضر و آماده فرار کرد...
شهید بابایی از حلال خدا گذشت تا از حرامش راحت تر بگذره...
ختم کلام
برای رهایی از شر نفس مثل شهدا باشیم...
_سلام استاد شبتون بخیر و مهدوی 🌸 خواستم بپرسم که بنده بعضی مطالب کانال کمیل رو کپی میکنم ولی همش یادم میره که باید ۱۴ تا صلوات بفرستم، ولی برا بعضی ها رو که یادم هست ۱۴ صلوات رو میفرستم لطفاً حلال کنید و راضی باشید 🌸 ممنون 🌹
+سلام عاقبتتون بخیر
استاد خودتی ، ما تا آخر عمر شاگرد یه مکتبیم
اشکال نداره کاملا راضی هستیم🌷
موفق باشید
_چی شد این کانالو زدید؟؟
+دلداده ابراهیم شده بودیم و گفتیم چی بهتر از این که همیشه به یادش باشیم و اگه قراره کاری تو این مجازی انجام بدیم به مدد و کمک ایشون باشه..
اینجوری حد و مرز ها رو با سیره شهید میشد سنجید و درواقع مدیر واقعی خود آقا ابراهیمه
ما خادمای خطاکارشیم که فقط سعی میکنیم مثل خودش باشیم اما میان ما و رسیدن فرسنگ ها مونده...
گرفته از این روزها دلم تنگ است
میان ما و رسیدن هزار فرسنگ است
مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست
هزار عرصه برای پریدنم تنگ است
اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود😔
فرو پریدن و در خاک بودنم ننگ است
چگونه سر کند اینجا ترانه خود را
دلی که با تپش عشق او هماهنگ است؟💔
هزار چشمه فریاد در دلم جوشید
چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است
مرا به زاویه باغ عشق مهمان کن
در این هزاره فقط عشق، پاک و بی رنگ است🍃
_سلام این کاری که شهید بابایی انجام میدادن برا کنترل نفس .مربوط به کلام مولا امیرالمومنین(ع)در یکی از حمکت های نهج البااغه است الان شماره حکمت یادم نیست.مولا می فرمایند :اگر در مواقع گناه نتونستی نفست رو کنترل کنی و نفس به حرفت گو ش نکرد و در خواسته اش پافشاری کرد وشما رو به گناه انداخت .شما هم تنبیهش کنید وقتی چیزی از شما طلب کرد و خواست و اون خواسته حلال و درست بود و در دسترس شما قرار داشت از نفس دریغ کنید و بهش ندید تا تنبیه بشه این طوری در مواقع گناه و وسوسه مقاوم میشید . سعی کنید با نهج البلاغه دوست بشید .کلام مولا رو با تفسیر بخونید .شیره جانتان میشه انقدر که شیرین و خواستنیه . خیلی راهنمای خوبیه ولی افسوس که بین ما غریب هست .کاش تو مدرسه نهج البلاغه باتفسیر رو بهمون یاد میدادن.ولی حیف و صد حیف بازم میگم نهج البلاغه و باتفسیر بخونید
+بسیارعالی👌
_به نظرتون چرا شهدا جواب من و نمیدن؟! با همین اقا ابراهیم گل سال ۷۹ آشنا شدم بعد هم همون سال خدا توفیق داد رفتم راهیان نور و فکه و کانال کمیل! کلی حرف زدم، تو معراج شهدا باهاش عهد بستم کتابش را اوردم به همه ی اطرافیان دادم اصلا روز تولدش میشه بهم میگن تولد داداشته شاد باش، دوستام هر جا عکسش را ببینن یاد خودم می افتن! همون سال ۹۷ بود فکر کنم، کتاب "سلام بر ابراهیم" شد سین سفره ی هفت سینمون و اونم به طرز عجیبی! ولی جواب مو نمیده آرزو دارم بیاد به خوابم ولی نمیاد، خیلی باهاش حرف میزنم البته بیشتر غر میزنم🤦♀️🤦♀️ خودش میدونه خیلی چیزها را میدونه! ولی ازش دلخورم خیلی، که به خوابم نمیاد، نه تنها فقط داداش ابراهیم من با خیلی از شهدا آشنا شدم، رفیق شدم، با شهید رسول خلیلی، با آقا محمد رضا دهقان، با نوید صفری، عباس دانشگر، محرم ترک، مصطفی صدر زاده، علی چیت سازیان، شهیدان باکری و شهید همدانی، با آقا کمال و آقا سید مصطفی و... و... کلیی شهید دیگه آشنا شدم و زندگینامه شونو خودندم و اردات دارن بهشون که رحمت خدا بر همه شون اما هیچ کدام یه شبم به خوابم نیومدن😥😥😥😔 آره مراقت چشمام نبودم چشم بیمار تار شدن هم دارد... میخوام هر کی ابراهیم را می بینه و باهاش از من صمیمی تره بهش بگه هنوز هم منتظرتم داداش گلم! اما دلخورم هستم! قول دادی برام برادری کنی🙂
+خیلی وقته جواب دادن ، شاید باید بهتر گوش کنید...