کجایی؟ چه می کنی؟
هنوز نام مرا یادت هست؟
بوی من در اتاقت می چرخد هنوز؟
برایت شاخه ای و برگی مانده است هنوز؟
من که همه دلبستگی های دور و نزدیکم
سوختند و مردند و خاکستر شدند
از دست هایت برایم بگو
که چقدر بر دل من می نشست
وقتی بوی خاک باغچه تو را می داد
یادت می آید ؛
این تو بودی که به زخم های من دست کشیدی
و اسم اعظم خدا ناگهان از دهانت پرید
می شد تو را داشت و دیگر نمرد
می شد تو را داشت و هرگز نرفت
تو گفته بودی خداحافظ
یا من روی دست های تو مرده بودم؟
اکنون کجایی بی من؟
بی من چه می کنی؟
بی من که با مرده خودم بر دوش
همه شهر را به دنبال تو می گردم ...
#فرنگیس_شنتیا
#ندای_اردکان
@neday_ardakan🔷