eitaa logo
ندای اردکان
2.8هزار دنبال‌کننده
36.6هزار عکس
15.4هزار ویدیو
151 فایل
کانال عمومی ارتباط با مدیر کانال: @Habibakbari1359
مشاهده در ایتا
دانلود
دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی با همکاری واحد فرهنگی کانون قرآن شهرستان اردکان برگزار می‌کند 🔴اکران ویژه فیلم سینمایی هناس مصادف با روز شهادت دانشمند شهید رضایی نژاد 📆شنبه 1 مرداد 🕘ساعت 21 📍کانون قرآن 📌قیمت بلیط با تخفیف 10 تومان @Ardakan_kariz @neday_ardakan🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت شهید : 🌹علی قاسمی چفته🌹 تاریخ تولد : ۴۶/۱/۱ تاریخ شهادت : ۶۷/۵/۱ محل شهادت: شلمچه شادی روح پرفتوح این شهید عزیز و همه ی شهدای گرانقدر و امام شهدا بخوانید : 💐فاتحه ای مع الصَّلَوَاتِ💐 🎬تدوین: سیدعلی محمدی •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• @neday_ardakan🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت شهید : 🌹رضا حوله بافی🌹 تاریخ تولد : ۴۴/۱/۱ تاریخ شهادت : ۶۱/۵/۱ محل شهادت: شلمچه شادی روح پرفتوح این شهید عزیز و همه ی شهدای گرانقدر و امام شهدا بخوانید : 💐فاتحه ای مع الصَّلَوَاتِ💐 🎬تدوین: سیدعلی محمدی •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• @neday_ardakan🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واقعا اگه دوربین مدار بسته نبود چطور می‌توان ثابت کرد که این کار را سگ های ولگرد کرده اند. @neday_ardakan🔷
⭕️ شب های پایانی تئاتر موزیکال 1, 2 و 3 مرداد ماه ساعت 21:00 شب تالار فرهنگ اردکان ✅فقط 20 هزار تومان منتظر قدوم سبز شما خانواده های محترم و فرزندان دلبندتان هستیم ... @neday_ardakan🔷
جناب آقای دکتر متالهی شهردار محترم اردکان سلام لطفا شما و مسئول اردکان + به ما همشهریان اعلام بفرمایید پوشال کولر که عوض می کنیم آنها را چکار کنیم که ماشین حمل زباله اردکان+ آنها را جمع آوری نمی کند همان کنار کوچه آتش بزنیم یا برای زیبا کردن کنار همان کوچه به یادگار بماند @neday_ardakan🔷
🔹 *دوره رایگان سواد رسانه و فضای مجازی* 🔹 👨🏻‍🏫 *مدرسین:* جناب اقای مقداد زارعی جناب اقای سید روح الله مصطفوی کارشناسان نیروی انتظامی و دیگر اساتید مجرب دیگر 🌇 *مکان برگزاری* : سینما هویزه اردکان 🗓️ *زمان برگزاری جلسه اول* : ۲ مرداد ماه ⏳ *ساعت* : 17:30 الی 20 ⭕ جهت ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر: واتس اپ و تلگرام 09392233796 تلگرام و ایتا: @Rozaneh_ir [🎤روزنه_مدیا ] [ 📲 @rozaneh_mediaa ] •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• @neday_ardakan🔷
♨️ مجله آمریکایی : سفر پوتین به خاورمیانه موفق‌تر از سفر بایدن بود 🔷 مجله آمریکایی فارین پالسی اعلام کرد سفر پوتین به خاورمیانه موفق‌تر از سفر بایدن به این منطقه بوده است. به اعتقاد این نشریه غربی به رغم تمام فشارها و تلاش‌های غرب برای منزول کردن بین المللی مسکو، اما پوتین نه تنها یکی از بازیگران بزرگ در خاورمیانه محسوب می‌شود بلکه شرکای قدرتمند و همراهی هم با خود در این منطقه دارد. 🔶 تهران امروز از تجاربی برخوردار است که مسکو به آن نیازمند است، این تجارب دقیقا در رابطه با نحوه دور زدن تحریم‌های غربی است. ایرانی‌ها از لحاظ ساخت جنگ افزار‌های پیشرفته هم ید طولایی پیدا کرده و مسکو می‌تواند از این تسلیحات از جمله هواپیماهای بدون سرنشین برای مقابله با تسلیحات پیشرفته‌ای که غربی‌ها در اختیار اوکراین قرار داده‌اند، بهره مند شود. @neday_ardakan🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 نخستین روایت سینمایی از ترور دانشمندان هسته‌ای ⛔️ از قرنی تا رضایی‌نژاد؛ ۱۷ هزار شهید نتیجه فعالیت‌ تروریسم جهانی علیه ملت ایران 💢 به بهانه روز شهادت دانشمند شهید رضایی نژاد (هناس؛ قصه قهرمان شهر ممنوعه)، مروری کوتاه داشتیم بر اسامی تعدادی از ۱۷ هزار شهید ترور که از پیروزی انقلاب تاکنون به روش‌های ناجوانمردانه‌ای به شهادت رسیدند. ◽️ ثبت درخواست در شهرستان اردکان @Ardakan_Ekran 09926362867 @neday_ardakan🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استدلال‌های سنگین پلیس به زنی که در مترو کشف حجاب کرد بود 😳 نهایت جواب‌های کسایی که کشف حجاب میکنن اینه... @neday_ardakan🔷
📸 برای فرار از گرما در تابستان چی بپوشیم؟ @neday_ardakan🔷
60c9f6e1a74dff472d993d60_2379251071655050372.mp3
1.18M
سلام. ابیاتی از خردنامه ی حکیم نظامی،شاعر بزرگ قرن ششم هجری قمری: خرد هر کجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آن را کلید خدای خرد بخش بخرد نواز همان ناخردمند را چاره ساز برارنده ی سقف این بارگاه نگارنده ی نقش این کارگاه ز دانستنش عقل را ناگزیر بزرگی و داناییش دلپذیر به حکم آشکارا به حکمت نهفت ستاینده ،حیران ازو وقتِ گفت سزای پرستش پرستنده را تولا بدو مرده و زنده را همه بود را هست ازو ناگزیر به بودِ کس او نیست نسبت پذیر بدو هیچ پوینده را راه نیست خردمند ازین حکمت آگاه نیست به هرچ آرد از زیر و بالا پدید سر از خط فرمان نباید کشید یکی را ز گردون دهد بارگاه یکی را ز کیوان درآرد به چاه دلی را فروزان کند چون چراغ نهد بر دل دیگر از درد، داغ جز او کیست کز خاک، آدم سرشت بر آب این چنین نقش داند نوشت چو ره یاوه گردد ،نماینده اوست چو در بسته باشد، گشاینده اوست تنومند ازو جمله ی کاینات بدو زنده، هر کس که دارد حیات همه بودی از بود او هست نام تمام اوست دیگر همه ناتمام التماس دعا - فتاحی (رضا) @bostanetalab1399 @neday_ardakan🔷
زندگی نمایشی است که هیچ تمرینی برای آن وجود ندارد پس آواز بخوان ، اشک بریز ، بخند و با تمام وجود زندگی کن ! قبل از آنکه نمایش تو بدون هیچ تشویقی به پایان برسد. ‌‌‌‌‌‌ ‌ @neday_ardakan🔷
کابین آسانسور را بالا می‌برند و ترمزش را می‌زنند. با جعبه ابزارم می‌پرم توی چاله آسانسور. تو بگو تنور نانوایی. جای نشتیِ آب از نَمِ دیوار پیدا است. باید با تیشه دیوار را بکنم تا به لوله برسم. مشغول می‌شوم. بهتر است تا از گرماخفه نشده‌ام ترتیبش را بدهم. از بس عرق کرده‌ام تیشه در دستم لیز می‌خورد و لباس به تنم چسبیده است. هر ضربه‌‌ای که می‌زنم، مقداری نرمه‌سیمان به صورتم می‌پاشد. چیزی نمانده است. با ضربه‌ی بعدی خُرده‌سنگی از دَمِ تیشه به چشمم می‌پَرد. چند ثانیه کور می‌شوم. فحش می‌دهم و تیشه را پرت می‌کنم. چشمم می‌سوزد و اشک می‌آید. می‌خواهم خم شوم و تیشه را بردارم، که صدای زنگ موبایلم می‌پیچد توی فِش‌فِشِ نشتی آب. روی صفحه‌ی گوشی نوشته "بابا بهمن". با کمی کج‌خلقی جواب می‌دهم: «بله بابا! زود بگید خیلی دستم بنده.» صدا قطع و وصل می‌شود. نمی‌فهمم چه می‌گوید. کیفیت بد صدا و سنگینی گوش بابا بهمن باعث می‌شود صدایم را بلندتر ‌کنم: «بابا... جایی‌ام که آنتن نمی‌ده... دستم بنده... سر کارم...» برای چند لحظه ارتباط برقرار می‌شود. می‌شنوم با صدای گرفته و نفس‌های بُریده‌بُریده می‌گوید: «...بابا دارم می‌میرم... خودت رو برسون...» داد می‌زنم: «چی شده؟!... بابا... بابا بهمن...» اما ارتباط قطع شده است. جلدی از چاله آسانسور بیرون می‌آیم. کسی دور و برم نیست. شماره‌ی بابا بهمن را می‌گیرم. جواب نمی‌دهد. وقتی می‌آمدم، جای پارک نبود و ماشین را سر کوچه گذاشتم. تا آن‌جا می‌دوم و باز شماره می‌گیرم. خبری نیست. جواب نمی‌دهد. سوار ماشین می‌شوم و گاز می‌دهم. از آسمان آتش می‌بارد و خیابان‌ها شلوغ است. تا خانه‌ی بابا بهمن راه زیادی نیست. کلید می‌اندازم و وارد می‌شوم. با عرق‌گیر و پیژامه نشسته و به پشتی تکیه داده است. مرا که می‌بیند، دست به زمین می‌گذارد و می‌خواهد بلند شود. جلو می‌روم، دستم را روی شانه‌اش می‌گذارم و آرام می‌نشانمش. هِن‌هِن‌کنان می‌گوید: «خدا خیرت بده بابا جان...» سلام می‌کنم و می‌گویم: «چی شده؟! من که نصفِ‌عمر شدم.» از پارچ بلوریِ یادگار مادر که همیشه کنار دستش است، برایم شربت خاکشیر می‌ریزد و می‌گوید: «من طوریم نیست بابا جان...کولر خرابه...گفتم دارم از گرما می‌میرم...» لیوان شربت را یک‌نفس سر می‌کشم. می‌خواهم بگویم: «خب پدر جان سکته‌ام دادی. چرا همین رو درست نمی‌گی؟!» که یادم می‌آید از دو هفته... نه، حدود یک ماه قبل، بارها گفته بود کولر را برایش راه بیندازم. و من هر بار جواب داده بودم: «چشم. تو اولین فرصت.» چه می‌دانم، لابد خیال کرده بودم بالاخره یکی از بچه‌ها کولر را روبه‌راه می‌کند. می‌روم روی پشت‌بام. کارِ کولر کمتر از نیم‌ساعت طول می‌کشد. وقتی می‌آیم پایین، بابا بهمن می‌گوید: «خیر ببینی بابا... الهی هیچ‌وقت محتاج کسی نشی...» حرفش مثل خرمالوی نارس که دهان را جمع کند، قلبم را فشار می‌دهد. یاد چاله آسانسور و لوله و نشتی می‌افتم. باید زودتر برگردم. سوئیچ و موبایلم را برمی‌دارم. می‌خواهم خداحافظی کنم که می‌بینم صاحب‌کارم بیست و هفت مرتبه به موبایلم زنگ زده است. می‌گویم: «ببین بابا! ببین یک ساعت که می‌خوام واسه خودم کاری بکنم چه‌قدر زنگ می‌زنه.» هنوز حرفم تمام نشده که دوباره تماس می‌گیرد. دارم دنبال چیزی می‌گردم که به صاحب‌کارم بگویم. تا می‌گویم: «بله» منفجر می‌شود: «کجایی تو آخه؟! چرا جواب نمی‌دی؟! ای خدا... دیگه داشتم ناامید می‌شدم... ای خدا... ای خدا... کجا رفتی یکهو؟!» صدایش می‌لرزد. احساس می‌کنم الان است که پَس بیفتد. می‌گویم: «کار واجب پیش اومد خب... آقام ناخوش احوال شده بود... حالا چی شده مگه؟...» می‌خواستم کمی گُنده بارش کنم که خیال نکند هرجور دلش خواست می‌تواند صحبت کند. اما حرفم را برید که:‌ «زودباش بیا.» و قطع کرد. بابا بهمن نگاهم می‌کند و سرش را پایین می‌اندازد. حالش، حالم را بد می‌کند. کنارش زانو می‌زنم، سرش را بغل می‌کنم و می‌گویم: «فدای سرت بابا جان... ببخشید که دیر شد.» روی شیارهای پیشانی‌اش که بوسه می‌زنم، عمق شیارها کم‌تر می‌شود. راه می‌افتم. وقتی می‌رسم یک عده آشنا و غریبه، "خدا را شکر" گویان دوره‌ام می‌کنند. صاحب‌کارم از بین جمعیت می‌پرد بغلم می‌کند. پیشانی‌ام را می‌بوسد و تعریف می‌کند که نیم‌ساعت پیش، ترمز آسانسور در رفته و کابین افتاده است توی چاله... @neday_ardakan🔷
این که مجبور نباشید در مورد همه چیز و همه کس اظهار نظر کنید، حس آزادی خیلی خوبی دارد. اصلاً نیاز نیست نگران این باشید که بی‌نظری شما به عنوان ضعف فکری‌تان تلقی شود. چون این‌گونه نیست و نشانهٔ هوش شماست. بی‌نظری یک دارایی ارزشمند است. آن‌چه دنیا را احاطه کرده نه سرریز اطلاعات، که انبوه نظرات ماست. 📕 ✍🏻 @neday_ardakan🔷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نتيجه کار احمقهایی که میرن تو بیابون به سگهای ولگرد غذا میدن پ.ن: اگر اون آقا به موقع نمی‌رسید @neday_ardakan🔷
⭕️ ❌قطع آب در محدوده صدرآباد ، میدان آزادی تا خیابان موسی کلانتری به علت تعمیرات دوشنبه ۳ مرداد از ۸ صبح تا ۱۳ قطع می باشد. @neday_ardakan🔷
دفتر تاریخ شفاهی شهید محمدعلی قانعی با همکاری واحد فرهنگی مصلی خاتم الانبیاء شهر احمدآباد برگزار می‌کند 🔴اکران فیلم سینمایی هناس 📆سه شنبه 4 مرداد 🕘ساعت 21 📍مصلی خاتم الانبیاء احمدآباد 📌قیمت بلیط 10 تومان 💢محل تهیه بلیط همزمان با اکران فیلم درب کتابخانه مصلی @neday_ardakan🔷
❌ گزارشی از کمیته پایش فضای مجازی اردکان 💢 شهرستان اردکان با اصحاب رسانه شهرستان در سالن شهید حنیف فرمانداری ✅ مهدی حسن پور , دادستان اردکان: بعد از فرمایشات حضرت آقا مبنی بر: " امنیت روانی از جمله حقوق عمومی است و دستگاه قضایی باید از نگران‌کردن و تخریب ذهن مردم به‌وسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراس‌افکنِ افراد مشخص یا نامشخص در رسانه‌ها و فضای مجازی جلوگیری کند." کمیته پایش فضای مجازی در شهرستان تشکیل شد و این سومین جلسه کمیته پایش شهرستان است @neday_ardakan🔷
ندای اردکان
❌ گزارشی از کمیته پایش فضای مجازی اردکان 💢 #کمیته_پایش_فضای_مجازی شهرستان اردکان با اصحاب رسانه شهر
❌ گزارشی از کمیته پایش فضای مجازی اردکان 💢 شهرستان اردکان با اصحاب رسانه شهرستان در سالن شهید حنیف فرمانداری ✅ مهدی حسن پور , دادستان اردکان : بعد از فرمایشات حضرت آقا مبنی بر:" امنیت روانی از جمله حقوق عمومی است و دستگاه قضایی باید از نگران‌کردن و تخریب ذهن مردم به‌وسیله شایعات و اظهارات دروغ و هراس‌افکنِ افراد مشخص یا نامشخص در رسانه‌ها و فضای مجازی جلوگیری کند." کمیته پایش فضای مجازی در شهرستان تشکیل شد و این سومین جلسه کمیته پایش شهرستان است 🔷بعد از امر ولایی حجت تمام شد اگر تردیدهایی وجود داشت و برای مسئولین و متولیان امر در مورد نحوه کنترل و رصد فضای مجازی هیچ بهانه ای وجود ندارد 🔷در مورد نحوه تشخیص جرم نگاری در فضای مجازی کارشناسان حقوقی و قضایی بصورت اعضای کمیته پایش موارد مورد بحث را رصد و ابراز نظر می نمایند. 🔷بحث نظارتی مدیر کانال ها برایمان بسیار مهم است و مدیران کانال ها می توانند موارد مورد نظرشان را جهت بررسی و پیگیری به روابط عمومی فرمانداری ارسال نمایند 🔷 درخصوص محتواهای مجرمانه در فضای مجازی، براساس مفاد درج‌شده در وب‌سایت دادستانی کشور (filter.internet.ir) و بنحو خاص مواد ۴۹۸-۴۹۹-۵۰۰-۵۱۳-۵۱۴-۶۳۸-۶۳۹-۶۴۰-۷۴۲تا۷۴۵قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات عمل شود. وی از رصد مطالب کانالها و گروه‌ها و پیج ها و حتی کامنتهای ذیل آنها در بسترهای مجازی تلگرام،اینستا و واتس اپ اشاره و اظهار داشت چون تولید و انتشار محتوی مجرمانه جرم است بنابراین هم مدیران و عاملین تولید و فوروارد و انتشار مطالب همگی مسول محتوای مجرمانه اشان میباشند 🔷یکی از وظایف شورای فرهنگ عمومی تقدیر از فعالین دلسوز رسانه ای است که باید مطالبه عمومی نمود ✅هاشمیان, ریاست اطلاعات شهرستان 🔷فعالین رسانه در صحت درج مطالب دقت و صبوری بیشتری نمایند 🔷مبحث گفتگوی کانال ها مدیر کانال مربوطه و شخص نگارنده هر دو مسئول و پاسخگو هستند, مواردی وجود داشته شخصی سوابق سوء امنیتی و قضایی داشته و در گفتگو ها به همه توهین می نمایند, مدیران رسانه باید رصد نمایند و تذکر دهند و گاهأ جلوی درج مطالب اشخاصی را بعد از ارسال تذکر بگیرند. 🔷اقدام به خودکشی , پیگیری نمودیم و آمارها بشدت کاهش یافته است 💢در ادامه صحبت های مسئولین کمیته پایش فضای مجازی مدیران فضای مجازی هر یک به بیان دیدگاهها و نظرات خویش پرداختند که از شاخص ترین موارد می توان به: 🔶ابراز تاسف از جابجایی دادستان دلسوز و پیگیر شهرستان جناب مهدی حسن پور 🔶همزمان با رصد فضای مجازی و مدیران کانال ها, پایش و برخورد قانونی با مدیران استانی و شهرستانی که امنیت روانی اجتماع و شهرستان را بر هم میریزند 🔶برخورد با مدیر کانال تلگرامی در استان که باعث تفرقه, دخالت و نوشتار مطالبی در خصوص اردکان و اردکانی ها گردیده است @neday_ardakan🔷
به هر جا که میخواهی مَرا ببر همچو مُشتی گندم برای گنجشکانِ صبح مَرا بر بامَت پخش کن 🥀 اخذنی الوین ماراید صم حنطه الزرازیر الصبح طشنی عله اسطوحک 🍃☕️🌻 @neday_ardakan🔷
قسمت نبود ، اگرچه به هم مبتلا شدیم ما اشتباه وارد این ماجرا شدیم این رسم جاده هاست ، تقاطع وصال نیست آری رسیده ایم ، ولیکن جدا شدیم هرچند سالهاست تو را میشناسمت ای آشنای دور ، چه دیر آشنا شدیم دریا مگر نه آینه ی رحمت خداست ؟ حالا خدا کجاست که ما ناخدا شدیم ؟ میگفت : گل همیشه نشان بهار نیست گل گفت ، غنچه ایم و به پاییز وا شدیم @neday_ardakan🔷
تو همان اشک عاشقانه ای بودی که در هوای بی قراریهای دلم قطره قطره عاشقانه چکيدي سر خوردی روی گونه هایم روی سینه ام روی قلبم روی خانه خانه ی پیراهنم توهمان اشک عاشقانه ای بودی که اشک شدی عطر شدی و نشستی روی ترانه ی دلتنگی ام اصلا خودت بگو بهانه جان من کجای این همه دلتنگی نبودنت راعاشقانه بمیرم .. @neday_ardakan🔷