eitaa logo
ندای قلم|هنر در خدمت عقیده..✍
325 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
752 ویدیو
4 فایل
خوشنویسی هنر درخدمت عقیده خط نستعلیق ثلث نسخ هما دست نویس کاپرپلیت پروفایل مناسبتی آموزش های رایگان هرچه میخواهد دل تنگت بگو(ناشناس) https://harfeto.timefriend.net/17229615919313
مشاهده در ایتا
دانلود
※مجموعه داستان | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | ※ در تاریخ نقل شده است که روز عاشورا چند تن از بزرگان کوفه بر روی تپه ای نشسته بودند و گریه می کردند و دست به دعا شده بودند که: خدایا، یاری ات را نصیب حسین علیه السلام کن! یکی از آن بزرگان عبیدالله بن حر بود. و اما عبیدالله ؛ قبل از ورود امام به کوفه، ✘از ترس اینکه با امام مواجه نشود✘ از شهر خارج شد. اما در منزلگاه بنی مقاتل با کاروان امام برخورد کرد. امام حجاج را به خیمه او فرستاد تا او را به اردوگاه خود دعوت کند، اما او نپذیرفت. چندی بعد امام خود به خیمه او رفت و فرمود: "ای مرد، در گذشته خطا بسیار کردی و خداوند تو را به اعمالت مؤاخذه می‌کند، آیا نمی‌خواهی در این ساعت سوی او بازگردی و مرا یاری کنی تا جد من روز قیامت نزد خدا شفیع تو باشد؟" عبیدالله به حر گفت: "یابن رسول الله، اگر به یاری تو بیایم،  همان اول کار، پیش روی تو کشته می‌شوم، و ✘نفس من به مرگ راضی نیست✘. این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر اینکه به آن رسیده و هیچکس در طلب من نیامده مگر اینکه از او سبقت گرفته و نجات یافته‌.... امام در حالی که از او روی برگرداند به او فرمود: "نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو" و سپس این آیه از سوره کهف را تلاوت کرد: وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً ✘ ما را به یاری خود نمی‌طلبیم.✘ ــــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ / گُم کرده راه / کسی که در میانه‌راه مقصد و مسیر صحیح را گم می‌کند. تعلّق‌های ما علّتهای گمراهی مایند! چشممان گیر میکند به چیزی! قلبمان گیر می‌کند به چیزی! دیگر آخر راه نمی‌بینیم، همان نهایتِ جایی که باید برسیم. دل خوش می‌کنیم به آنچه داریم، به آنچه هستیم! • یکی دل خوش می‌کند به مالش، یکی به شغلش، یکی به شهرتش، یکی به فرزندانش، یکی هم مثل عبیدالله به جانش ... گویی هرگز نخواهد مُرد. اسبش را میدهد چون اسبش تعلّقش نیست! و امام اسبش را نمی‌خواهد، همان چیزی را می‌خواهد که او را به زمین بند کرده... امام تعلّقش را می‌خواهد تا بندنافش به زمین را قطع کند و بدوزد به آسمان. • بند ناف ما را چه چیزی به زمین دوخته؟ همان نخواهد گذاشت به امام برسیم، حتی اگر او را به چشم سر ببینیم. ✘ امام نه حاجت به ما دارد، نه به اسب‌های ما! امام قلب ما را می‌خواهد تا برساند به اوج! همین! @ostad_shojae @nedayeghalam
※مجموعه داستان | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | بن عبدالله مشرقی ※ ضحاک از "گزارشگران" واقعه کربلا در کوفه است. طبری نقل کرده است ضحاک  در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کرد. امام حسین(ع) او را به یاری خود خواند. وقتی ضحاک عذر خواست، امام علیه‌السلام علت عدم همراهی‌اش را جویا شد. • ضحاک دعوت امام را ✘ ✘ قبول کرد و گفت: «من فردی عیالوارم و به مردم مقروض هستم؛ اما اگر به من اجازه دهی، هنگامی که هیچ جنگجویی که از تو دفاع کند - در کنارت - نیافتم، بازگردم و فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم». امام علیه‌السلام پذیرفت. (اوج رحمت امام برای نجات یک نفر) • ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او وقتی که دید سپاه بنی‌امیه به دستور عمر بن سعد اسب‌های یاران امام (ع) را هدف قرار داده و با پی کردن از پای درمی‌آورند، اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. • ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام علیه‌السلام، دو نفر از دشمن را که پیاده می‌جنگیدند، به قتل رسانده و دست یکی دیگر را از تنش قطع کرده که حضرت هم در حق او دعا کردند و فرمودند: «سست نگردی، دستت بریده نشود. خداوند از اهل بیت پیامبر صلوات‌الله‌علیه، بهترین پاداش‌ها را به تو ارزانی دارد.» ※ وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده و با وی به جز "سوید بن عمرو خثعمی و بشیر بن عمرو حضرمی" باقی نمانده‌اند، خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم؛ ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ (رحمت امام به کسی که از میدان می‌گریزد) • ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم.» پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ـــــــــــــــــــــ پ . ن : تسلیم، شرط عشق است! و عاشق، شرط نمی‌گذارد! اگر شرایط اینطور باشد هستم! و اگر آنطور باشد، من نیستم! تسلیم، شرط امنیت امام است، و ما در نقطه‌ای، دیگر برای امام خطرناک نیستیم، که به عشق میرسیم! عاشق چیزی به نام نمی‌داند! اینجا را می‌توانم، آنجا را نمی‌توانم، ندارد! عاشق می‌ماند و "ماندن" برایش موضوع اصلی است ... "ماندن" تمامِ شرط است برای او! من فقـــط می‌خواهم که باشم زیر سایه‌ات همین! هر طور که باشد / هر کجا که باشد / فقـــط باشم ! (فمعکم، معکم، لا مع غیرکم) اگر اهل شرطیم! اهل "با این کمبود نمی‌توانم" اهل "با این اوضاع نمی‌مانم" اهل "انتخاب نحوه‌ی ماندن" امام را به چشم سر هم که ببینیم، ضحاک درونمان شرط میگذارد برایش! و بالاخره از همراهی امام، می‌گریزیم! ✘ آری ! فقط آنهایی می‌رسند که قصدِ رسیدن دارند در هر حال و اوضاع و شرایطی! @ostad_shojae @nedayeghalam
و حکمت آیینه کاری های حرم های متبرکه شاید این باشد که دیگر "من" را نبینی و فارغ از منیت ها به "او"وصل شوی... @nedayeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
※مجموعه داستان | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | ※ عمرو بن حجاج هم مثل دیگر کوفیان نامه نوشته بود و از امام دعوت کرده بود. اما در فتنه‌ای که پس از شهادت هانی، به فریب کوفیان انجامید او نیز، فریب خورد و از طرف طایفه مذحج، به ابن زیاد اعلام وفاداری کرد. و ماجرا از همان جا شروع شد. ۱• سپاهیان تحت فرماندهی او، مسلم بن عوسجه را به شهادت رساندند. ۲• عمرو در ۷ محرم با پانصد سوار بر شریعه فرات مأمور شد و این جمله وحشتناک و درّنده، از اوست: «ای حسین! این آب فرات است که از آن سگ‌ها، الاغ‌ها و خوک‌ها می‌نوشند. سوگند به خدا تو از آن جرعه‌ای هم نمی‌نوشی تا این که در آتش دوزخ از حمیم آن بنوشی.» ۳• در روز عاشورا فرماندهی جناح راست سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت. ۴• وی در قیام مختار از مخالفان وی بود و پس از شکست از کوفه ناپدید شد. ـــــــــــــــــــــ پ. ن : ※ فتنه، الک است! الک خدا، برای وعده‌ی حقش در قرآن: "حتیٰ یمیز الخبیث من الطّیب" فتنه الک است تا اهل یقین، آنان که بدبینی عادتشان نیست، آنان که دم به ساعت شک نمی‌کنند، آنان که وقتی نمک معرفت از جان کسی خوردند، آن را تف نمی‌کنند، آنان که وقتی جنس حق را یکبار برای همیشه شناختند دیگر سنگ هم از آسمان ببارد باز خاضع و آرام می‌ایستند تا خدا جریان را به پیش برد، آنان که اگر جایی دیده نشدند و حمایت نشدند و مورد جفایی قرار گرفتند، لگد نمی‌زنند به امام و زیر دندانِ خشم، او را لِه نمی‌کنند، • از آنان که اَمنند برای امام ... جدا شوند. ✘ فتنه الک است! و ابزار فتنه فقط یک چیز است: آنجاست که حقانیت لبیک کسی مشخص می‌شود. ※ پناه بر خدا که مرض‌های نهفته در قلبمان، در طوفان فتنه‌ها کورمان کند، آنوقت: ـ یا امام را تنها می‌گذاریم! ـ یا روبرویش می‌ایستیم! ـ یا علاوه بر ایستادن روبروی امام، خود فتنه‌گر می‌شویم و سعی میکنیم دیگران را نیز با خویش همراه کنیم. می‌نویسم و دوباره می‌خوانم: از من و عمروهای درون من، هیچ کدامِ اینها بعید نیست. @ostad_shojae @nedayeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
※مجموعه داستان قسمت آخر بن یزید ریاحی | ماجرای مردی که رسید | ※ امام حسین علیه‌السلام در منزلگاه ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد. به گفته منابع، حُرّ نه برای جنگ بلکه برای انتقال امام نزد ابن‌زیاد اعزام شده بود و از این‌رو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صف‌آرایی کرد. • حرّ گرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام ✘ محترمانه ✘ بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها نیز اشاره کرد. • در روز عاشورا، عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود و حرّ را فرمانده بنی‌تمیم و بنی هَمْدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام گردید. • حرّ چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید، نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام) بجنگی؟» • گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیدالله) نپذیرفت.» ✘ پس حر، عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد. مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست تو را نام می‌بردم، پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟» ✘ حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.»✘ • حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد. • گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. ـــــــــــــــــــــــــ پ . ن : ※ بعضی پُل ها خراب کردنی نیستند! که اگر خراب شوند، ستونِ عاقبت بخیری در درون انسان فرو می‌ریزد! یکی از این پُل ها، که اگر فرو بریزد، خانه خراب می‌کند آدم را : است! حتی اگر وسط سپاه حق باشی، بی‌ادب که باشی یعنی خطرناکی برای امام، ناامنی برای امام، و حتماً در فتنه‌ای همه‌ی سعادت را می‌گذاری و میروی! ولی اگر این پُل فرو نریزد، وسط سپاه دشمن هم که باشی، ادب و احترام در برابر ارزش‌ها، تو را در اولین دور برگردان، به بازگشت می‌کشاند. • آری ؛ امّـــــا چشمان حرّ کور نشده بود، و دوراهیِ انتخاب را دید! حر به میانجیگری "ادب و حفظ حرمتش" به سپاه امام رسید! نه به سپاه امام ... که به معیّت امام در دنیا و آخرت رسید. | الحمدالله @ostad_shojae @nedayeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ﷽ 🔹باب‌الحوائجی به نام شریفه خاتون ▪️بیستم محرم ، یادروز حضرت شریفه خاتون سلام الله علیها است. بنا بر باور مردم عراق، حضرت شریفه دختر نوجوان امام حسن مجتبی علیهماالسلام بوده که در واقعه کربلا حضور داشته است. بعد از واقعه کربلا، این بانوی بزرگوار همراه سایر کاروانیان به اسارت رفت. در میانه راه، بخاطر شدت شکنجه‌ها به شهادت رسید و در شهر حلّه به خاک سپرده شد. بی‌اغراق باید گفت توسل به حضرت شریفه، یکی از سریع‌الاجابه‌ترین توسلات است. ✨ آن‌قدر از این توسل، اعجاز دیده شده که قابل شمارش نیست.💫 📌در بین امامزادگان عراق، بیشترین نذورات، متعلق به حضرت شریفه است و این نشانه اوج کرامت این بانوست. ✋ در یک کلام انگار بخشندگی امام مجتبی علیه‌السلام در این دخترش تجلی کرده! 🔻طریقه توسل: یکی از مجرب‌ترین دستورالعمل‌ها برای توسل به حضرت شریفه، هدیه کردن یک سوره یس و صد صلوات با عجل فرجهم است. از راه دور و نزدیک می‌توان این توسل را انجام داد. دیروز بیستم محرم بود ، فراموش کردم مطلب.بالارو توکانال بذارم امروز ،عراق بیست محرمه ، بخونیم و هدیه کنیم به روح مطهرشون ان شاءالله همگی حاجت روا باشید. بنده رو هم خیلی دعا کنید🤲🤲🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیچیده شمیمت همه جا ای تنِ بی ‌سر چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد. 🇮🇷 ۱۸ مرداد ماه ، روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم و سال روز شهادت شهیدمحسن حججی را ارج می نهیم. یاد و خاطرشان گرامی و راهشان پر رهرو باد. @nedayeghalam