#نماز_روز_چهارشنبہ
✍ هرڪس این نماز را روز
چهارشنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد
۴ رکعتست
در هر رکعت بعد از حمد
یک توحید و یک قدر💫
📚 مفاتیح الجنان
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_872278501716131869.mp3
6.93M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_هشتم_قرآن
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_333285742727922174.mp3
4.21M
🔺 #تحدیر (تند خوانی) قرآن کریم
#جزء_هشتم
مدت زمان: ۳۴ دقیقه
حجم: ۴ مگابایت
اللهم العجل لولیک الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_872278501716131870.mp3
6.35M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_هشتم_ترجمه_فارسی
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#نماز_شبهای_ماه_رمضان
8⃣ #نماز_شب_هشتم
#ماه_رمضان:
دو ركعت در هر ركعت حمد و ده مرتبه توحيد و بعد از سلام هزار مرتبه سُبْحانَ اللَّهِ، از براى او درهاى بهشت گشوده مى شود تا از هر درى كه بخواهد داخل شود.
✅ #نماز_هرشب،_ماه_مبارک_رمضان فراموش نشه .
مستحب است در هر شب ماه رمضان دو رکعت نماز در هر رکعت حمد و توحید سه مرتبه و چون سلام داد بگوید:
سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَفِیظٌ لا یَغْفُلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ رَحِیمٌ لا یَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لا یَلْهُو پس بگوید تسبیحات اربع را هفت مرتبه پس بگوید سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ یَا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او علیهم السلام کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد بیامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار گناه
#التماس_دعای_فرج✋
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
✨﷽✨
#یـادت_بـاشـد♥️
✍ #فصل_اول (#خواستگاری)
#قسمت1
زمستان سرد سال نود، چند روز مانده به تحویل سال. آفتاب گاهی می تابد، گاهی نمی تابد. از برف و باران خبری نیست. آفتاب و ابرها با هم قایم موشک بازی میکنند. سوز سرمای زمستانی قزوین کم کم جای خودش را به هوای بهار داده است.
شب های طولانی آدمی دلش می خواهد بیشتر بخوابد، یا نه، شب ها کنار بزرگترها بنشیند و قصه های کودکی را در شبنشینی های صمیمی مرور کند.
چقدر لذتبخش است تو سراپا گوش باشی؛ دوباره. مثل نخستین باری که آن خاطرات را شنیده ای از تجسم آن روزها حس دلنشینی زیر پوستت بدود، وقتی مادرت برایت تعریف کند:
«تو داشتی به دنیا می اومدی. همه فکر میکردیم پسر هستی. تمام وسایل و لباساتو پسرونه خریدیم. بعد از به دنیا اومدنت اسمت را گذاشتیم فرزانه، چون فکر میکردیم در آینده یه دختر درسخون و باهوش میشی».
همان طور هم شد؛ دختری آرام و ساکت، به شدت درسخوان و منظم که از تابستان فکر و ذکرش کنکور شده بود. درس عربی برایم سخت تر از هر درس دیگری بود. بین جواب سه و چهار مردد بودم.
یک نگاهم به ساعت بود، یک نگاهم به متن سوال. عادت داشتم زمان بگیرم و تست بزنم. همین باعث شده بود که استرس داشته باشم، به حدی که دستم عرق کرده بود.
همه فامیل خبر داشتند که امسال کنکور دارم. چند ماه بیشتر وقت نداشتم. چسبیده بودم به کتاب و تست زدن و تمام وقت داشتم کتاب هایم را مرور می کردم. حساب تاریخ از دستم در رفته بود و فقط به روز کنکور فکر میکردم.
نصف حواسم به اتاق پیش مهمانها بود و نصف دیگرش به تست و جزوه هایم. عمه آمنه و شوهر عمه به خانهمان آمده بودند.
آخرین تست را که زدم، درصد گرفتم. شد هفتاد درصد جواب درست. با اینکه بیشتر حواسم به بیرون اتاق بود، ولی به نظرم خوب زده بودم.
#ادامهدارد...
التماس دعای فرج🌹
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
ندای قـرآن و دعا📕
✨﷽✨ #یـادت_بـاشـد♥️ ✍ #فصل_اول (#خواستگاری) #قسمت1 زمستان سرد س
✨﷽✨
#یـادت_بـاشـد♥️
✍ #فصل_اول (#خواستگاری)
#قسمت2
در همین حال و احوال بودم که آبجی فاطمه بدون در زدن پرید وسط اتاق و با هیجان، در حالی که در را به آرامی پشت سرش میبست، گفت:
_ فرزانه! خبر جدید!
من که حسابی درگیر تست ها بودم، متعجب نگاهش کردم و سعی کردم از حرف های نصف و نیمه اش پی به اصل مطلب ببرم. گفتم:
_ چی شده فاطمه؟
با نگاه شیطنت آمیزی گفت:
_ خبر به این مهمی رو که نمیشه به این سادگی گفت!
میدانستم طاقت نمیآورد که خبر را نگوید. خودم را بی تفاوت نشان دادم و در حالی که کتابم را ورق میزدم گفتم:
_ نمیخواد اصلا چیزی بگی، میخوام درسمو بخونم. موقع رفتن درم ببند!
آبجی گفت:
_ ای بابا! همش شد درس و کنکور. پاشو از این اتاق بیا بیرون ببین چه خبره! عمه داره تو رو از بابا برای حمید آقا خواستگاری میکنه.
توقعش را نداشتم، مخصوصا در چنین موقعیتی که همه میدانستند تا چند ماه دیگر کنکور دارم و چقدر این موضوع برایم مهم است. جالب بود خود حمید نیامده بود. فقط پدر و مادرش آمده بودند.
هول شده بودم. نمیدانستم باید چکار کنم. هنوز از شوک شنیدن این خبر بیرون نیامده بودم که پدرم وارد اتاقم شد و بی مقدمه پرسید:
_ فرزانه جان! تو قصد ازدواج داری؟!
با خجالت سرم را پایین انداختم و با تته پته گفتم:
_ نه، کی گفته؟ بابا من کنکور دارم، اصلا به ازدواج فکر نمیکنم، شما که خودتون بهتر میدونین.
بابا که رفت، پشت بندش مادرم داخل اتاق آمد و گفت:
_ دخترم، آبجی آمنه از ما جواب میخواد. خودت که میدونی از چند سال پیش این بحث مطرح شده است. نظرت چیه؟ بهشون چی بگیم؟
جوابم همان بود به مادرم گفتم:
_ طوری که عمه ناراحت نشه بهش بگین میخواد درس بخونه.
عمه یازده سال از پدرم بزرگتر بود. قدیمترها خانه پدری با خانه آن ها در یک محله بود. عمه واسطه ازدواج پدر و مادرم شده بود، برای همین مادرم همیشه عمه را آبجی صدا میکرد.
روابطشان شبیه زن داداش و خواهر شوهر نبود. بیشتر با هم دوست بودند و خیلی با احترام با هم رفتار میکردند.
#ادامهدارد...
التماس دعای فرج🌹
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌺🍃🌺.═══════╗
👇
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
╚═══════🌺.🍃🌺.═╝
#خواستگاری (آقایان)
هرگاه کسی این آیه شریفه را بر کاغذی بنویسد و به بازوی راست ببندد هرجا که برای #خواستگاری رود به او #جواب #مثبت می دهند (ان شاء الله)
((قل ان الفضل … تا … ذوافضل العظیم)) ( آل عمران آیه ۷۳ و ۷۴)
📚بحرالعجائب
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#ذکرهای_قوی
✨رفع ناراحتی و مشکلات 70 بار :
💞 یا مُحَمَّدُ یا علی یا فاطِمه یا صاحِبَ الزَّمانَ اَدرکنی وَ لا یحلِکنی .💞
✨رفع غم و اندوه 40 بار :
💞 اللهُ اللهُ ربی لا اُشرکُ بهِ شَیئاً تَوَکَّلتُ عَلی الحَی الذی لا یموت .💞
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕