9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍چرا امریکاییها میخواهند حجاب و عفاف را از زنان ایران بگیرند؟
✅ پاسخ دکتر فواد ایزدی استاد مطالعات امریکا
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_امام_زمان_عزیزم♥️
سحر بوی خوشی
از سجده گاه تو می آید
قنوتت را به دست آسمان ها
می سپاری
الهی که ظهورت را
خدا امضاء نماید.
مولایم هر کجا هستی
با هزاران عشق سلام
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد و پانزده: حتی اگر بخواهید به ما کمک کنید در روزهایی که سربازان هندی
برگی از داستان استعمار
قسمت صد و شانزده: قانون سیاه
جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ میلادی با پیروزی انگلستان و متحدانش به پایان رسید. همه می دانستند که هندیها چه نقش بزرگی در این پیروزی داشته اند. هندیها هم این پیروزی را موفقیت خودشان می دانستند و منتظر بودند تا انگلستان به وعدههایش عمل کند.
اما سخنان لرد کرزن، نایب السلطنه انگلیسی هند، بسیار ناامیدکننده بود:
«هندیها برای اداره حکومت آموزش ندیده اند و حداقل دو نسل طول می کشد تا آن ها صاحب افرادی شوند که بتوانند یک حکومت خود مختار را اداره کنند.»
لوید جورج، نخست وزیر انگلستان، هم اعلام کرد: «دولت ما مصمم است برای همیشه فرمانروای هندوستان باشد و لازم است که همواره « اسکلتی » از قدرت انگلستان در هند باقی بماند.»
ارد برکنهاد، سیاستمدار دیگر انگلیسی، هم گفت «وظیفه امروز و فردای انگلستان محکم تر کردن فرمانروایی خود در هند است. تا آنجایی که می شود آینده را پیش بینی کرد، دولت ما برای همیشه هند را در اختیار خواهد داشت.»
فریب گوسالهفوکا مشخص شده بود؛اما بسیار دیر بود.
هندیها باور نمی کردند انگلیسیها سیاستهایی را که به آن روشنی در آغاز جنگ اعلام کرده بودند به این آسانی زیر پا بگذارند.
حکومت انگلستان به جای دادن آزادی و خودمختاری به هندیها قانونی به نام « رولات » را تصویب کرد.
این قانون هر گونه اعتراضی را ممنوع اعلام میکرد.
حکومت انگلستان می توانست هندیها را دستگیر کند و برای مدتی طولانی آنها را بدون محاکمه در زندان نگه دارد.
هندیها آن را قانون سیاه نامیدند و با جمله ای که کلمات فارسی و انگلیسی در آن به کار رفته بود، آن را توصیف میکردند: «نه وکیل، نه دلیل و نه اپیل» یعنی با وجود این قانون اگر دستگیر شویم نمی توانیم وکیل بگیریم. دلیل دستگیری را هم به ما نخواهند گفت و پس از محکوم شدن هم نمی توانیم درخواست کنیم که دادگاه جدیدی تشکیل شود.
هندیها که پیمانشکنی انگلیسیها را دیده بودند با شیوه جدیدی وارد مبارزه شدند. این روش تازه را که «ساتیا گراها » نام داشت، مهاتما گاندی به آنها آموخته بود.
گاندی پس از مبارزههایی که در آفریقای جنوبی داشت به هند برگشته بود.
در سال ۱۹۱۷ میلادی به کشاورزان منطقه« چامپاران »در استان بیهار که به انگلیسیها اعتراض کرده بودند کمک کرد، سپس از کشاورزان منطقه « کایرا » در استان « پنجاب » دفاع کرد. حضور او در این اعتراض ها شهرتش را از گذشته بیشتر کرده بود.
گاندی از مردم خواست تا در مقابل«قانون رولات» به ساتیاگراها یا « مبارزه بدون خشونت » بپردازند.
او مردم را دعوت کرد تا روز ششم آوریل ۱۹۱۹ در همه جای هند به « هرتال » یا سوگواری مشغول شوند. برگزاری سوگواری و برافراشتن پرچم های سیاه در ظاهر هیچ آسیبی به حکومت انگلستان نمیزد، اما هنگامی که مردم هند، از مسلمان و هندو گرفته تا پیروان ادیان دیگر در شهرها و روستاها در این مراسم شرکت کردند، یکپارچگی و اتحاد آن ها همه را شگفت زده کرد.
وضعیتی که حتی برای اعضای کنگره ملی هم عجیب بود. شیوه ساتیاگراها نخستین امتحان خود را به خوبی داده بود و هم هندیها و هم انگلیسیها در انتظار روزهای بعد بودند.
@negaheqods
⭕️ اولویت اورژانسی در فرهنگ عمومی جامعه
🔻میدان نبرد در آینده، ذهن مردم است و جنگها برای تصاحب فهمهاست. هویت جنگ شناختی، «تلاش برای ایجاد تغییر در تصمیمگیری افراد با تغییر دادنِ باورهای آنها، بهوسیلۀ تغییر در احساسهای آنها» است. نقطه کانونیِ این تعریف، «تغییر در احساسها» است بهطوری که اگر عنوان «جنگ شناختی» را به عنوان «جنگ احساسها» تغییر بدهیم به واقعیت نزدیکتر میشود.
🔻انبوه اطلاعات و اخبار، سبب شده است تا مخاطبین به «کوتاهخوانی» رو بیاورند و همچنین از مواجهه با متن، به مواجهه با تصویر منتقل شوند و بر همین اساس، راهبرد رسانهها و شبکههای اجتماعی، انتقال پیامهای کوتاه و تصویری است و از آنجاییکه آنچه در کوتاهترین زمان دریافت و فعال میشود «احساس» است استراتژی رسانهای به برانگیختن احساس مخاطبین در پیامها، متمرکز شده است.
🔻«احساسها»، به سرعت شعلهور میشوند و بعد از عبور از موقعیتی که سبب برانگیختگی شده بود، فروکش میکنند و محو میشوند و فقط آثار تخریبیِ آن در زمان برانگیختگی باقی میماند، اما «عقلها»، محاسبه میکنند و براساس نفع و ضررهای درازمدت تصمیمسازی میکنند.
🔻اگر از کسانی هستیم که با مواجه شدن با یک خبر، ناخودآگاه حسّ میگیریم باید فکری بهحال خود بکنیم و الا مدیریت زندگیِ ما به دست خبرها خواهد افتاد. ما باید آموزش ببینیم و تمرین کنیم که در مواجهه با یک خبر، چیزی که فورا در ذهن ما خطور میکند این باشد که «چقدر این خبر قابل اعتماد است؟»، «چقدر کلمات و تصاویری که در این خبر استفاده شدهاند مطابق واقعیت هستند؟» و تا شواهد کافی برای آن پیدا نکنیم هیچ احساسی نسبت به آن در درون ما ایجاد نشود.
🔻ماموریت دانش «منطق»، ارائه قواعدی است که جلوی خطاهای فکری را بگیرد و بالخصوص سرفصل «مغالطات» در منطق، آشنا کردن با انواع «واقعنماها» است.
🔻تبدیل مباحث فنی و تخصصیِ مغالطات در منطق، به زبان عمومی و در قالب پیامهای کوتاهِ حاوی تصاویر، و انتقال انبوه آنها به مخاطبین، از کارهای حیاتی است که باید در فضای رو به آینده صورت پذیرد.
@negaheqods
🔆 بچه های ما در مدرسه چقدر دشمن خودشونو میشناسن؟!
⁉️ چند تا مدرسه داریم که نیروهای اطلاعاتی مخصوص مقابله با اسراییل تربیت کنند؟!
🔘 و اما دروس ایران شناسی در مدارس اسرائیل
🔲 از شش سال پیش در دبیرستانی در پتاخ تیکوا آغاز شد و به سرعت به دبیرستان های دیگر فلسطین اشغالی سرایت کرد.
👫 امسال ۲۰۰ دانش آموز در پنج دبیرستان در واحد مطالعاتی ایران شناسی موفق به اخذ مدرک تحصیلی خواهند شد. این دروس شامل مطالعات زبان، تاریخ، فرهنگ و سنت ایرانی فارسی و مطالعاتی با محوریت اطلاعات و امنیت با هدف دستیابی به موقعیت های اطلاعاتی در ارتش است. (جاسوسی)
🕎 وقتی می گویید ایران به دشمنان فکر می کنید اما خیلی بیشتر از این است. توی ایران چی؟! بچه های ما در مدرسه چقدر دشمن خودشونو میشناسن؟! چند تا مدرسه داریم که نیروهای اطلاعاتی مخصوص مقابله با اسراییل تربیت کنند؟!
🔯 هیچ. درحالیکه ما مشغول هیاهو و شعار هستیم، دشمن مون آرام آرام و بیصدا مشغول مبارزه با ما و افسرپروری هست.
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
#سلام_امام_زمانم❤
هزار خورشید هم که طلوع کند ،
هزار ماهتاب هم که نور بیفشاند ،
هزار ستاره هم که نگین آسمان باشد ،
هزار بهار هم که از راه برسد ،
هزار طاق رنگین کمان هم که
جلوه گری کند ...
بازهم دلم تنها به تو گرم است
و جانم به نسیم یاد تو زنده است
و قلبم در انتظار تو طپنده است ...
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@negaheqods
نگاه قدس
برگی از داستان استعمار قسمت صد و شانزده: قانون سیاه جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۸ میلادی با پیروزی انگ
برگی از داستان استعمار
قسمت صد و هفدهم:
باغ بی روزن
انگلیسیها که حدس میزدند نهضت ساتیاگراها ادامه پیدا کند، تلاش میکردند هندیها را هر طور که هست عصبانی کنند و به سوی خشونت برانند.
چند روز پس از آنکه سوگواری عمومی در سراسر هند برگزار شد، گروهی از روستاییان هند برای انجام مراسم مذهبی در باغی در شهر امریتسار در ایالات پنجاب جمع شدند. این باغ «جیلیان والا» نام داشت و حدود ده هزار روستایی وارد آن شده بودند.
ژنرال دابز، فرمانده نیروهای نظامی انگلستان در پنجاب هنگامی که خبر حضور این افراد را در باغ شنید، سربازانش را به طرف باغ اعزام کرد و آن را در محاصره گرفت. او بدون آنکه توجه کند هندوها برای انجام مراسم مذهبی در باغ جمع شده اند، اعلام کرد که طبق قانون رولات، برگزاری تظاهرات برای اعتراض به دولت ممنوع است و به سرعت به سربازانش دستور شلیک داد.
رگبار گلوله از هر سو باریدن گرفت. مردم به طرف درهای باغ دویدند، اما سربازها درها را بسته بودند و هرکس هم که از باغ بیرون می رفت، کشته می شد. ژنرال دابز، خودش نیز پشت یکی از مسلسل ها نشسته بود و به جمعیت شلیک میکرد.
گلوله باران ده دقیقه ادامه داشت. گلوله ها چهار هزار و هشت صد و پنجاه هندی را از پا انداخته بود که هزار و دویست نفر آن ها کشته شده بودند. ژنرال دابز دستور داد کسی به مجروحان کمک نکند و حتی سربازان مردمی را که با شنیدن صدای گلوله ها به طرف باغ آمده بودند، پراکنده کردند.
ساعتی بعد هواپیماهای انگلیسی به فرمان دابز کشتزارهای روستاییان کشته شده را بمباران کردند. سربازان ژنرال در بیرون باغ، مردم را با شلاق میزدند و آنها را در آفتاب سوزان درون قفسهای فلزی بزرگ می انداختند. بعضی از هندیها را هم برهنه کرده، بدن آنها را با آهک می پوشاندند و آنها را درآفتاب نگه میداشتند تا پوست بدنشان به شکل دردناکی ترک بردارد.
هنگامی که خبر این کشتار به گوش هندیها رسید. بسیاری از آن ها خشمگین شده، برای انتقام آماده شدند. اما گاندی که می دانست انگلیسی ها چه قصدی داشته اند مردم را آرام کرد.
کنگره ملی هند از ژنرال دابز به حکومت انگلستان شکایت کرد، اما حکومت انگلستان ژنرال را به خاطر انجام وظیفه، شایسته دریافت جایزه دانست. یک شمشیر جواهرنشان و صد و پنجاه هزار لیره به ژنرال دابز اهدا شد.
@negaheqods
رمان مذهبی
محافظ عاشق من
🍃 #قسمت_اول
🍃به نام خداوند لوح و قلم
مددی برای نزدیک ساختن ظهور آقا امام زمان عجل الله فرجه و نمایی از یک زن مسلمان ایرانی ، دغدغه ها و چالش هایی که با آن روبه روست .
با صدای زنگ تلفن همراهم از خواب بیدار شدم اما آنقدر آثار خستگی در تنم هویدا بود که بی توجه به خودکشی اپلم پتو را روی سرم کشیدم . چند بار زنگ خورد و قطع شد ، اما فرد پشت خط تصمیم نداشت دست از بیدار کردن من بردارد ، مامان با صدای تلفنم به اتاق کشیده شده بود و صدایم کرد :
ــ هانا ؟ هانا ؟ پاشو تلفنت خفه شد !
ــ ولش کن مامان خاموشش کن ، خوابم میاد .
ــ پاشو آقای قادریه حتما کار واجب داره .
با فکر اینکه حتما کار چاپ کتاب تازه مجوز گرفته ام تمام شده و شاید میخواهد خبر از نشرش بدهد ، مثل کسی که برق سه فاز بهش وصل کرده باشند تیز نشستم و گوشی را از مامان گرفتم و قبل از اینکه تماس قطع بشه وصل کردم که صدای محجوبش در گوشم پیچید :
ــ سلام خانم جاوید ، چندبار تماس گرفتم موفق نشدم باهاتون صحبت کنم .
ــ سلام آقای قادری واقعا متاسفم ، دیشب تا اذان پای نوشتن خبر دِپُ برنج بودم باید امروز تحویلش میدادم شرمنده تازه صبح خوابم برد .
ــ خواهش میکنم شما ببخشید که بیدارتون کردم ، اما خبر مهمی دارم که خستگی از تنتون به در میبره
باصدایی که سعی کردم هیجان رو ازش دور کنم که با جیغ جوابش رو ندم گفتم :
ــ کتابم منتشر شده ؟
ــ بله ، ضمنا ...
ــ ببخشید چند لحظه ...
گوشی را زیر بالشت و پتو گذاشتم و پریدم بغل مامانم ، مادری که کم به خاطر من نکشیده بود ، منتظر ایستاده بود تا از تماسم بهش توضیح بدم ، اون هم بغلم کرد و بوسیدم . شروع کردم با جیغ های فرا بنفش و شادی و هیجان تعریف کردن که هیراد آمد به اتاقم و گفت : چته هانا سر ظهری یواشتر !؟
ــ هیراد کَنه اگه بدونی چیشده ؟! وای خدا مرسی فداتشم الهی .
مامان با لبخند و هیراد با چندش شادی من را نگاه میکردند که با سوال هیراد تازه یادم افتاد شادی کافی ست و باید جواب بنده خدا پشت خط را بدهم .
هیراد : حالا کی بهت خبر داد ؟
جیغ خفیفی کشیدم و به سمت تلفنم رفتم و گفتم :
ــ الو آقای قادری ؟ پشت خطید ؟
با صدای که سعی در کنترل خنده اش داشت و نشان میداد سر و صدایم را شنیده گفت : بله هستم در خدمتتون ،
عرض میکردم ؛ خبرگزاری کتاب نیوز میخواد باهاتون مصاحبه کنه تا راجب کتاب جدیدتون بهشون توضیح بدید از چاپ آخرین اثرتون همه منتظر اثر جدید هستن .
غلو یا چاپلوسی نمیکرد واقعا از زمان چاپ آخرین رمانم خیلی ها سراغ بعدی ها را میگرفتند از آنجایی که رمان « فراری از خود » که داستان زندگی خودم بود را با صداقت نوشته شده بودم ، نوشته هایم خیلی خواننده و طرفدار پیدا کرده بود ! اما خب نوشتن انگیزه می خواست که من دیگه نداشتم این بار هم مثل ۸ سال پیش ناجیم به دادم رسید و جان دوباره ای به من داد .
با صدای قادری که خطاب قرارم داده بود از افکارم بیرون آمدم و گفتم : ببخشید چی فرمودید ؟
ــ عرض کردم کی قرار مصاحبه بذارم ؟
ــ آقای قادری من نیاز به سه یا چهار روز وقت دارم تا مثل یک خواننده معمولی کتاب رو بخونم .
ــ باشه ، فقط لطفا طولانیش نکنین .
ــ چشم .
ــ بسیار خب من مزاحمتون نمی شم پس خبر از خودتون فقط اگه میتونید امروز تشریف بیارید دفتر اولین جلد رو به خودتون بدیم .
ــ حتما ، ممنون از کمکتون .
ــ خواهش میکنم انجام وظیفه است امری با بنده ندارید ؟
ــ خیر عرضی نیست
ــ خداحافظ
ــ خدانگهدارتون
یادم نمیاد تا قبل از مهدا کلمه خداحافظ رو به کار برده باشم ، معتقد بودم خدایی برای مراقبت از ما وجود نداره .
&ادامه دارد ...
@negaheqods
#تـــݪنگــر
به دڪتر گفتم: هـمه داروهامـو
میخــورم اما تاثــــــیر نداره!
گفت: سـر وقــت میخـــوری؟؟
تازه فهمیدم چرا نـــــمازهام
تاثـیر نداره!
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods