20.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 یک خبر خوب برای خانوم های گرامی🥰🥰
💢 پذیرش حوزه های علمیه خواهران سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳
در مقاطع تحصیلی :
👈 عمومی(سطح۲)
👈 عالی (سطح۳)
👈 تخصصی(سطح۴)
💢 آغاز نام نویسی: اردیبهشت ماه ۱۴۰۳
🆔@howzekhaaharaan
یا با مراجعه حضوری به حوزه علمیه حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) شهرستان قدس
آدرس : بلوارمصلی،خیابان شهید مدنی ، روبروی پارک
شماره تماس :
☎️۰۲۱۴۶۸۲۶۵۲۰
☎️۰۲۱۴۶۸۱۱۶۸۶
نشانی درپیام رسان ایتا👇👇
@sz1118
═══✼🍃🌸🍃✼═══
#حوزه_ها_ی_علمیه_خواهران
#پذیرش_سال_تحصیلی_۱۴۰۴_۱۴۰۳
#حوزه_علمیه_حضرت_باقرالعلوم_علیه_السلام
#شهرستان_قدس
@negaheqods
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَ حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهید✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیائِکَ
@negaheqods
﷽ #سلام_امام_زمانم ﷽
بیا گل نرگس جهان جاے توسٺ
دو صد ترانہ بہ لبها،همہ براے توسٺ
بیا گل نرگس بہ جان تشنہ عشق
دعا دعاے ظهور اسٺ و همہ براے توسٺ
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@negaheqods
برگی از داستان استعمار
شروع جلد نه؛
(در این جلد به تاریخ ایران مخصوصاً از صفویه به بعد اشاره می شود که خالی از لطف نیست)
قسمت صد و بیست و چهارم
شاه در سبد
سربازان رستم، آخرین پادشاه سلسله آق قویونلو، به دنبال پسر هفت ساله ای به نام اسماعیل به لاهیجان آمده بودند. جاسوسان رستم به اوخبر داده بودند اسماعیل، که ماهها بود به دنبال او میگشت، در لاهیجان پنهان شده است.
اما کارکیا میرزا علی، حکمران لاهیجان، قسم می خورد که پای اسماعیل روی زمین گیلان نیست.
سربازان با شک و تردید زیاد از خانه حکمران بیرون رفتند. سومین بار بود که به دنبال اسماعیل به آنجا می رفتند و هر بار کارتا میرزا علی همین طور برای آن ها سوگند خورده بود. در حقیقت، حکمران، اسماعیل کوچک را در سبدی گذاشته و از سقف یکی از اتاق های خانه اش آویخته بود تا پایش روی زمین گیلان نباشد و او قسم دروغ نخورده باشد!
اسماعیل کوچک، اکنون رهبر سازمانی به شمار می رفت که پدرانش پشت در پشت، ریاست این سازمان را به عهده داشتند. همه آن ها درویش و صوفی بودند. در این سازمان، گروه بی شماری از صوفیان، پیرو پدران اسماعیل بودند و بسیاری از مردم هم که این درویشان را افرادی زاهد و باتقوی می دانستند از آنها پشتیبانی و هواداری میکردند. این سازمان « طریقت صفویه » نام داشت چون « شیخ صفی الدین اردبیلی » که از اجداد اسماعیل بود، آن را بنیاد گذاشته بود.
پس از شیخ صفی الدین اردبیلی، پیروان صفویه، روزبه روز، بیشتر شده بودند تا جایی که پدربزرگ و پدر اسماعیل به فکر برپایی یک حکومت افتادند. این تصمیم، پادشاهان سلسله آق قویونلو را که در نیمه دوم قرن نهم هجری قمری بر غرب و مرکز ایران حکومت میکردند به دشمنی با آنها واداشته بود.
پدربزرگ و پدر اسماعیل در جنگ کشته شدند و برادر بزرگش، علی، هنگامی که سربازان رستم آق قویونلو به دنبال او بودند، کشته شد و رهبری طریقت صفویه به اسماعیل هفت ساله رسید.
هفت نفر از نزدیک ترین یاران پدر اسماعیل که «اهل اختصاص» نام داشتند، او را به گیلان رساندند و در خانه کارکیا میرزاعلی، حاکم لاهیجان، که هوادار درویش های صفویه بود، پنهان کردند.
رستم آق قویونلو جاسوسانی را در لباس درویش ها به گیلان فرستاد. این درویش های دروغی او را مطمئن کردند که اسماعیل در خانه حاکم لاهیجان پنهان شده است. اما هر بار که سربازان برای تحویل گرفتن اسماعیل می رفتند، حاکم سوگند می خورد که پای او روی زمین گیلان نیست.
رستم آقوقویونلو، هنگامی که لجاجت کارکیا میرزاعلی را مشاهده کرد، سپاه بزرگی را برای حمله به گیلان گرد آورد؛ اما پسر عمویش که در پی رسیدن به پادشاهی بود، به او حمله کرد و رستم در این جنگ کشته شد.
رهبری سازمان صفویه در حقیقت به دست گروه هفت نفره «اهل اختصاص» بود، چون اسماعیل کوچک تر از آن بود که بتواند ریاست طریقت صفویه را به عهده بگیرد. اهل اختصاص از اختلافی که بین شاهزادگان سلسله آق قویونلو آمده برای رسیدن به قدرت پیش استفاده کردند بود و پیروان خود را دوباره جمع آوری و سازماندهی کردند.
پنج سال بعد، در سال ۹۰۵ هجری قمری، اسماعیل که اکنون دوازده ساله شده بود، از گیلان خارج شد. پیروان درویش های صفوی از شهرها و ایلات مختلف برای یاری اسماعیل به او پیوستند و اسماعیل توانست در دو جنگ بزرگ، آقوقویونلوها را شکست دهد و در سال ۹۰۷ هجری در تبریز به عنوان اولین پادشاه سلسله صفوی تاج برسربگذارد.
یکی از نخستین کارهای اسماعیل، اعلام «تشیع» به عنوان مذهب رسمی ایران بود؛ تصمیمی که بیش از هر کسی سلطان عثمانی، همسایه غربی ایران، را به خشم آورد.
سلیم، سلطان عثمانی، ادعا میکرد رهبر مسلمانان و اهل سنت است و از اینکه در همسایگی کشورش یک حکومت شیعه تشکیل شود. بسیار عصبانی بود. عثمانی ها از آغاز حکومت صفوی به دشمنی با آن پرداختند و بهانه آن ها هم اختلاف شیعه و سنی بود ؛ اختلافی که کشورهای اروپایی سعی کردند بیشترین بهره را از آن بپرند.
در همان روزهایی که عثمانی ها با نگرانی، خبر به قدرت رسیدن صفویان را در ایران دنبال می کردند، تلاش پرتغالیها برای یافتن یک راه دریایی به هند به نتیجه رسیده بود.
واسکودوگاما، دریانورد پرتغالی، در سال ۹۰۲ هجری قمری به هند رسید و آلبوکرک، دریانورد دیگری از این کشور، در سال ۹۱۲ هجری قمری، یعنی پنج سال پس از تاجگذاری اسماعیل به خلیج فارس وارد شد تا جزیره هرمز را تصرف کند. سرنوشت، سلطه جویی پرتغال و بقیه کشورهای اروپایی در مشرق زمین را به رقابت عثمانیها و سلسله نوپای صفوی گرده زده بود.
@negaheqods
قسمت هشتم
تمامی این عکس العمل ها فقط نشانگر دلتنگی من بود ، تصمیم گرفتم به اولین نفری که کتاب را میدهم *مهدا* باشد ، هر چه مرا یاد او می انداخت بی تاب ترم میکرد ، او هم که بی معرفت خیلی وقت است سراغی از من نگرفته .
باز بودن در خانه نشان می داد بابا از شرکت برگشته ، سریع به حیاط خانه پریدم که آقا یوسف راننده بابا با این حرکتم خندید و گفت :
ــ سلام ، هانا خانم . چقدر سخته واسه شما زنگ زدن
ــ سلام آقا یوسف ، سرور راننده های جاده و خیابون ، آره سخته شما فکر کن من تا دستمو بیارم بالا زنگ رو فشار بدم ، طرف صدای زنگو بشنوه بیاد پای اف اف در رو بخواد باز کنه ....
ــ تسلیم خانوم ، حق با شماست
خندیدم ، کتابمو بالا گرفتم و گفتم :
ــ آقا یوسف ، کتابم حاضر شد
لبخندی زد و گفت :
ــ خوشحالم که حالت خوبه و سر حالی دخترم
هر وقت لبریز از عاطفه یا نگرانم میشد ، این گونه خطابم میکرد . با لبخند ازش خداحافظی کردم و راه عمارت را پیش گرفتم و مثل همیشه اجدادم را مورد عنایت ویژه قرار دادم که چرا اینقدر عمارت از درب اصلی دور است ، همان طور که نق میزدم وارد شدم ؛ وقتی سالن را خالی دیدم ، به سمت اتاقم راه افتادم . بابا ، با یاد آوری اینکه هر کس از بیرون وارد منزل می شود باید سلام کند ، به استقبالم آمد .
ــ سلام بر بزرگ مرد خاندان جاوید ، چه خبر ابوی ؟
ــ سلام به حواس پرت خاندان جاوید ، شما چه خبر ؟ چیه کبکت خروس میخونه ؟
خواستم جواب بدهم که هیربد مثل قاشق نشسته با بی اهمیتی تمام گفت :
ــ حتما کتابش چاپ شده ، حیف اون دختر بیچاره که سرگذشت خودشو سپرده به تو
بابا : من نمی دونم شما ها چرا سلام رو از دایره ی لغاتتون پاک کردین
هیربد : پدر جان ، شما کی تشریف آوردین ؟ من چشمام ضعیف شده بس درس خوندم ، متوجه شما نشدم ، میگفتین گاوی گوسفندی چیزی قربانی میکردم لطف کردین قدوم مبارک بر چشم ما گذاشتین .
و بعد به حالت تعظیم سر خم کرد ، بابا که دست در جیب نگاهش میکرد گفت :
ــ چشات نمبینه ، گوشات که میشنوه ؟! پس ظاهرا فقط طول موج ها رو تشخیص نمیده که نفهمیدی باباته ، نکنه این روزا به چت کردن میگن درس خوندن؟! تو بچه ی منی ، میخوای برا من شاخ بشی ؟!
هیربد با تسلیم دست هایش را بالا برد و گفت : حق با شماست بابا جان ، من چاکر شما هم هستم . اصلا بیاین جفت دستاتونو با گلاب بشورم .
ــ هانا ؟ این دیشب تو اتاق خودش خوابیده ؟ انگار خوابیده تو آب نمک !
هر سه مون با صدای بلند خندیدیم که مامان با رضایت گفت :
ــ همیشه به خنده ! چیشده ؟ سلام
بابا : هیچی این پسر شاخ شمشادت فکر میکنه خیلی زرنگه !
هیربد با حالتی پر از استرس گفت :
ــ وای بابا
ــ چت شد ؟
ــ یادتون رفت سلام کنید به مامان
و بعد شروع کرد به دویدن بسمت راه پله تا دمپایی بابا صورتش را تزئین نکند .
بابا : آقای زرنگ ! یکم اون شرکت پتو و جهانگردی رو بسپار به بقیه ، بیا سر کار تا من سر پیری مجبور نباشم اینقدر کار کنم ، هیراد که گفت من به پزشکی علاقه دارم تو هم که رشتت به کار ما میخوره کلا هپروت سیر میکنی
ــ حرص نخور بابا جون شما اول جوونیته، بیا این هانا رو ببر بیکاره ، چیکار میکنه مگه چار خط مینویسه بعد میگه ، با مسخره کردن من ادامه داد ، وای ذهنم خسته ست زمان لازم دارم .
خواستم جوابش را بدهم که بابا گفت :
ــ مهندس ! شما یه انشا با موضوع علم بهتر است یا ثروت بنویس که بشه با انشای یه بچه ۷ ساله در یه تراز گذاشت بعد حرف بزن
من : نه بابا اون موقع براش انجمن حمایت از معلولین ذهنی بزن
همه جز هیربد خندیدیم که مامان گفت :
ــ ته تغاری منو کسی اذیت نکنه
بابا گفت :
ــ هانا ته تغاری رو ولش کن ، به سالن اشاره کرد و ادامه داد ؛ بیا دختر بابا تعریف کن ببینم.
ادامه دارد ...
🔴 صدای انفجار در تبریز، شلیک پدافند بود
🔸پدافند هوایی تبریز بامداد امروز در پی مشاهده شی مشکوک شلیک کرده است.
🔸 از تبریز، یک منبع آگاه در خصوص شنیده شدن صدای انفجار در جنوب غرب تبریز گفت: حوالی ساعت ۴ و پنجاه دقیقه بامداد جمعه ۳۱ فروردین، در پی مشاهده شی مشکوک شلیک کرده است.
🔸این منبع آگاه افزود: این اتفاق در نزدیکی وادی رحمت تبریز رخ داده است و پدافند هوایی تبریز منشا صدای انفجار بوده است.
🔸منبع آگاه در مصاحبه با خبرنگار تاکید کرد: در حال حاضر هیچ گونه صدمه به مراکز حساس تبریز وارد نشده و انفجاری نیز رخ نداده است و هم اکنون شهر در آرامش کامل به سر میبرد.
@negaheqods
زیرنویس شبکه خبر: صدای انفجار شدید در اصفهان شنیده شد
منبع صدا هنوز مشخص نیست
@negaheqods
پروازهای فرودگاه امام لغو شد
🔹به مسافران اعلام شد که فرودگاه را ترک کنند
@negaheqods
منابع خبری به فارس میگویند صدای ۳ انفجار در حوالی پایگاه شکاری ارتش در شمال غرب اصفهان شنیده شده است
🔹پدافند در واکنش به یک شی که احتمال داده میشود ریزپرنده باشد فعال شده است.
🔹گفتهشده رادار ارتش از اهداف احتمالی بوده است و شیشههای چند ساختمان اداری در این محدوده شکسته شده است.
🔹تصاویر خبرنگار فارس از جلوی پایگاه شکاری ارتش در اصفهان نشان میدهد وضعیت عادی است.
🔹اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال میشود.
@negaheqods
صدای انفجار در اصفهان ناشی از انهدام ریزپرندهها بود
🔺یک منبع آگاه به مهر خبر داد:
🔹صدای انفجار شنیده شده در اصفهان ناشی از انهدام سه ریز پرنده در آسمان اصفهان توسط پدافند غیرعامل بوده است.
🔹سه ریزپرنده حوالی ساعت ۴ بامداد در آسمان اصفهان و در اطراف منطقه زردنجان مشاهده شده است.
🔹به دنبال مشاهده این ریزپرندهها پدافند غیرعامل عمل کرده و این ریزپرندهها را در آسمان منهدم کردهاند.
🔹هنوز در خصوص این ریزپرندهها اطلاعی در دست نیست و در حال پیدا کردن پوکههای آن هستیم.
🔹در پایگاه هشتم شکاری اصفهان حادثهای رخ نداده است.
@negaheqods
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اصفهان در حال حاضر در آرامش
🔹 تصاویری از مقابل پایگاه ششم شکاری اصفهان که نشان دهنده تردد اتومبیل ها میباشد.
🔹 تاکنون براساس اخبار و اطلاعات بدست رسیده نه انفجاری بر روی زمین رویت شده، نه دودی از پایگاهی برخاسته است.
@negaheqods