اسباب کشی کرده بودیم؛ از شرقی‌ترین قسمت شهر اومده بودیم به غربی ترین قسمت شهر.✅😍 مادرم فوت کرده بود😭. خواهرم هم خارج از شهر بود😊. اقوام همسرم فوت شده بودند😢 و می خواست به شهرستان برود. به ناچار موعد اسباب کشی به دو روز زودتر افتاده بود و به سرعت نقل مکان کردیم.😔 برای نظافت منزل کارگر گرفته بودم.🌸 برای چیدمان هم به او گفتم بیاید. اما کارها به جای کم شدن زیاد شده بود😱 چرا که بسته هایی که گوشه اتاق بود را باز کرده بود و همه جا پخش کرده بود به خیال اینکه هر چیزی سرجایش برود😳 اما طفل کوچک یازده ماهه من به همه جا سرک می کشید و مانع انجام کارها می شد و من باید مراقب میشدم که به خودش و وسایل آسیب نزند. 🫣 غروب شد و کارگر رفت. من ماندم و کلی ریزه کاری و بچه ای که اجازه کار کردن نمی داد.😥 دختر پنج ساله ام هم همش از بی حوصلگی و اینکه کسی نیست با او بازی کند شکایت می کرد.☹️ ذهنم جرقه‌ای زد و به نهضت مادری فکر کردم 💥 متاسفانه پونک نهضت مادری فعالی نداشت اما شنیده بودم جنت آباد شمالی یک سرگروه بسیار فعال دارد🤩 به او پیام دادم. همونی که وقتی فهمید اثاث کشی داریم پیغام آمادگی گروه برای کمک داده بود.❤️ گفتم برای سرگرم شدن فرزند ۵ ساله و پسر ۱۱ ماهه‌ام نیاز به کمک دارم🤝. فقط کسی باشد که بچه ها به او سرگرم شوند و سمت من نیایند تا کارها را انجام بدهم. 🌱روز اول مادری آمد که برای فرزند ۵ ساله‌اش دنبال همبازی می‌گشت. بچه‌ها سرگرم بازی شدند مادر بسیار خونگرم بود و من از او انرژی مثبت گرفتم.🥰 🌱قرار شد روز بعد هم یک نفر دیگر بیاید. یک نفر دیگر آمد. از جایی نسبتا دور. از تهرانسر. هزینه اسنپ داده بود تا به اینجا برسد😳. قرار بود بچه‌ها رو سرگرم کند ایشون بچه نداشت یعنی فرزندش بزرگ بود. اما حسابی با بچه‌ها بازی کرد و وقتی که فراغت پیدا می‌کرد به من در جابجایی وسایل و چیدمان آنها کمک می‌کرد.😍😍 بسیاری از کارها با حضور ایشان سر و سامان گرفت.🤲 وقتی به تنهایی و محله جدیدم فکر می کردم با لبخندی از نور تصویر خواهران ایمانی ام در ذهنم جان می گرفت. من تنها نبودم. خداوند فرشتگانی را از جنس انسان آفریده بود🫶 تا برای رضای او فعالیت داشته باشند. با حضور آنان احساس تنهایی و سردرگمی بی معنی بود. 🧕 خواهرانی داشتم شاید نزدیک تر از خواهر تنی ام. خواهرانی که با روح من پیوند داشتند و نیرویی الهی آنها را در مسیر ظهور دور هم گرد آورده بود🫂 تنها کلمه ای که میتوان بر زبان آورد: خدایا شکرت. اللهم عجل لولیک الفرج و قو علی خدمتک جوارحنا .😍🤲 #جنت_آباد_شمالی 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @mehr61bano 🇮🇷 کانال‌های ما : 📌بله | ایتا

💥چرا ما بعضی روزها رو خاص می دونیم و مراسم می گیریم براش؟ تولدها، وفات ها، اتفاقات ویژه و..؟ بالاخص اینکه همشون مربوط به گذشته هستند... آیا جز اینه که قراره فکر کنیم به فلسفه اون اتفاق و تلاش کنیم مشی زندگی مون رو متناسب با روح اون واقعه بهتر بچینیم، اصلاح کنیم و پیش بریم؟ مثلا سالگرد ازدواج نمیگیریم که فقط جشن گرفته باشیم، می گیریم که یادمون بیاد چرا با هم ازدواج کردیم؟ الان با اون زوج ایده آلی که تو ذهن داشتیم چقدرفاصله داریم؟ چیکار کنیم که زندگی مشترکمون به اون هدف نزدیک تر بشه؟ یا مراسم ختم می گیریم که یادمون بیاد اینجا نقطه ختام دنیایی همه است... چقدردنیا بی وفا و بی ارزشه... نمیشه بهش دل بست.. اصلا بریم برای یه جای ماندگار تر برنامه بریزیم نه لزوما برای آبادکردن جایی که تهش اینجاست! اگر محرم مراسم میریم به این فکر میکنیم که ما اگر امروز حسینی بخوایم باشیم چیکار باید بکنیم و... خلاصه ایام خاص روح دارن، فلسفه دارن و گرامی داشت شون برای تامل در اون فلسفه هاست... تولد علی جان هم مقارن فاطمیه شد و چی از این بهتر؟! اینکه تو روز تولدش دوباره فکر کنم که چرا تصمیم به بچه داری گرفتم؟ مگه قرار نبود فدایی فرزند زهرا بشه؟ هنوز تو مسیرم یا اینکه تو روزمرگی ها فراموشش کردم؟!... دوست داشتم مثل اسمش (سیدعلی فاطمی) غیرت علوی به مادرش فاطمه داشته باشه... این رو البته میشه از بوسه های مدامش به پرچم های خونه فهمید❣️ ... 🌹خدا رو شکر که حب فوت کردن شمع های کیک تولد اونقدر در ما پررنگ نبود که ترجیحش بدیم به چای روضه... 🌹خدا رو شکر که پدرش به سختی تا 1 شب کار میکنه تا چنین جایی یعنی توی روضه با سخاوت خرج کنه و معنای برکت زندگی اینه براش... 🌹خدا رو شکر دوستانی دارم که وقتی دعوتشون کردم برای روضه مادر علی در سالروز تولدش بجای اینکه تعجب کنن و استهزاء و بگن دست بردار...بهم گفتن چه ایده قشنگی و از توی ایموجی هاشون شور و عشق و ذوق از این ایده بیرون می ریخت 🌹خدا رو شکر که دنبال به جا آوردن قضای تولد سیدعلی بعد از فاطمیه نیستم، بلکه فکر میکنم بهترین گرامیداشت میلادش رو با مجلس ذکر مادر براش گرفتم خدا رو شکر به خاطر روح مواسات توی این روضه🤩👇 🌱خدا رو شکر بخاطر مادرشوهرجانی که خودش اهل روضه گرفتنه و تا فهمید منم میخوام بگیرم علاوه بر راهنمایی فوت و فن (حتی یادآوری تهیه مشماها برای دادن سنجدها)، کلوچه ها رو چید تو ظرف، حتی چای رو کرد تو پلاستیک، سنجد و شکلات گذاشت برای بچه ها و حتی یه بسته زعفرون داد که تو حلوا ریخته بشه... 🌱خدا رو شکر بخاطر همسایه هایی که اعلان یاری کردن و خودشون غذاها رو رفتن گرفتن و آوردن. 🌱خدا رو شکر بخاطر خانم قاسم پوری که علی رغم اینکه روضه اش کنسل شد سخاوت مندانه حلوای سفارش داده شده اش رو برای ما فرستاد. 🌱خدا رو شکر بخاطر فائزه جانی که اگرچه نمی تونست بمونه ولی حداقل حلوا رو گرفت و آورد به ما رسوند و التماس دعا گفت و رفت. 🌱خدا رو شکر بخاطر مهسا خانمی که اگرچه بچه کوچیک داشت ولی مدام به بقیه بچه ها سر میزد و گریه ها رو می خوابوند و ... 🌱خدا رو شکر بخاطر مهمونایی که حس میزبانی داشتن و می اومدن تو آشپزخونه و چای میریختن و ظرف می شستن و .... حالا درسته بعضیاشون گوشی و ساق دستشونم جا گذاشتن :-) 🌱خدا رو شکر بخاطر همه شمایی که با وجود خونه داری، بچه داری، ترس از بیماری بچه تو مکان های شلوغ و هزار تا مشغله دیگه پاشدید و اومدید و باعث شدید جمعمون تو آسمونا بدرخشه ایشالا همیشه قدمهاتون در امتداد مسیر اهل بیت باشه😍 #روضه_خانگی #خانه‌های_مقاومت #بیوت_مقاومت #نهضت_مادری_پاسدار_گمنام #فاطمیه

🏴📌 بحمدالله دومین روضه خانگی تشکل مردمی مواسات مادری در ایام فاطمیه در تاریخ ۱۴ آذر ۱۴۰۳ برگزار شد. 🏴 اول مجلس رو به فرموده رهبر عزیزمون با قرائت دعای ۱۴ صحیفه سجادیه آغاز کردیم.✅ 🏴 خانم دکتر زارع از اعضای دل آرام مادری نهضت سخنرانی کردند و برامون از بارداری و مادری کردن گفتند.😊 🏴 و بعد خانم قاسمی با نفس گرمشون حدیث کساء خوندند و مداحی و سینه زنی کردند.😭 🏴 یکی از دوستان شیرینی نون خرمایی و دو نفر حلوا درست کردند آوردند.🍰 چند تا از دوستان زحمت کشیدن اومدن از قبل؛ کمکم بودن تا آخر مراسم...🙂😌 با کمک شون پرچم زدیم پذیرایی هارو آماده کردیم. و انقدر با هم راحت و صمیمی بودیم که واقعا کِیف کردم👌🤩... بهشون گفتم این کابینت های من هر کدوم خواستید باز کنید وسایل بردارید بزارید راحت باشید... و همینم شد! خیلی لذت بخش بود😊 انگار خواهرام اومده بودن خونه کمکم و انقدر بامن صمیمی بودن که خودشون کارا رو میکردن وسایل برمی‌داشتند میذاشتن پذیرایی می‌کردند و نیازی نبود من چیزی بگم... واقعا اون لحظات که مهمان میومد و پسرم بغلم بود سختم بود بخوام حتی بگم چیکار کنن و واقعا با وجود این دوستان مواساتی، خلاء نداشتن خواهر رو حس نمیکردم... احساس میکنم نسبت به اوایل تاسیس گروه ارتباطاتمون خیلی بهتر شده و یخ روابط بین مومنین داره آب میشه!😊 #نهضت_مادری #گام_دوم_مواسات_مادری #روضه_خانگی #بیوت_مقاومت #خانه‌های_مقاومت #طرح_عقیله #شهرک_ویلاشهر _✌️🏻🏠🏴____ ▫️برای درخواست سخنران و مداح روضه‌های خانگی‌ به شناسه @sh_o_k_r_i پیام دهید. 🇮🇷 کانال‌های ما : 📌بله | ایتا

🎥ببینید 🔻گزارش پخش شده از آشپزخانه های مقاومت شهرک شهید شهپریان در برنامه صبح بخیر ایران شبکه ۱ سیما پ.ن: ببینید چگونه زنان آشپزخانه های منزل خود را به خط مقدم جنگ تبدیل کردن 📌 این آشپزخانه بیش از یک ماه است هر هفته چهارشنبه ها فعال است. #آشپزخانه_مقاومت #نهضت_مادری #شهرک_شهید_شهپریان 🆔 @ashpazkhane_moqavemat

🔰چند شب پیش همدلی طلایی 3 در هیئت دانشگاه شریف برگزار شد ✅مراسم همدلیی که برخلاف همدلی های قبلی بدون تبلیغات و سروصدا و برنامه ریزی قبلی انجام شد. کل امکانات ما یک میز بود ویک بنر کوچک ودو قاب که طلاهای از قبل جمع شده داخل آن بود ◀️تفاوت عمده ای که بامراسم های قبلی داشت این بود که مردم عادی و البته مردمی که به هیئت ها رفت و آمد می کنند این مراسم را میدیدند بسیاری از آن با تعجب می پرسیدند واقعا این ها طلا هستند؟😮 یکی از خادم ها که دانشجو هم بود با اصرار زیاد می گفت مطمئنم که هیچ کدام از این ها طلا نیستند همه تقلبی اند و این دلار و یورو هم تقلبی است!!😆 میگفت هنوز آنقدر پولدار نشده ایم که این همه طلا اهدا کنیم.😐 تازه طلاهای اهداشده اصلا قابل مقایسه بامراسمهای قبلی نبود بسیاری با تعجب رد می شدند و نگاه می کردند و می گفتند چه آدم هایی بودند که توانسته اند ازین طلاها دل بکنند🥹 کاش ما هم طلا برای اهدا داشتیم🥺 چند تا از طلاها خیلی زیبا بود. دستبندی🔆 بود که هر که رد می شد برایش چشمک😉می زد زنی که حجاب جالبی هم نداشت اصرار داشت که آن را بخرد و می گفت من ده درصد بیشتر از طلافروش شما آن را می خرم💰 یک سرویس طلا بود که هرکه رد میشد مدتی نگاهش می کرد ومی رفت🤩 دختری کم حجاب رد شد و گفت محور مقاومت یعنی چه؟🤨 خیلی ها هم میپرسیدند با این طلاها چه میکنید و چگونه به دست مردم محور مقاومت میرسانید؟🇵🇸 🎥و البته رسانه هم مهم بود چند نفر رد شدند و گفتند ای کاش می دانستیم و طلاهای خود را با خود می آوردیم به نظرم باید بین مردم رفت با آنها صحبت کرد. باید فکری کرد و این مراسم ها را بین آنها انجام داد

هزار آفرین😍 جمله ی بسیار زیبا 😘 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @mehr61bano 🇮🇷 کانال‌های ما : بله | ایتا