eitaa logo
نهضت مادری
1.6هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
683 ویدیو
45 فایل
خیر بدهیم و خیر بگیریم و نور توی شهرمان پخش کنیم که تا مومنین به هم مواسات نکنند، نوبت به ظهور نمیرسد ارتباط با ما ادمین: @Bandeye_khoda برای اطلاع از وضعیت نهضت مادری شهر و یا محلتون لطفا به شناسه خانم حسینی زاده پیام بدید. @h_sadat_hz
مشاهده در ایتا
دانلود
یک روضه کاملا مواساتی یکی از خانم ها که شرایط نداشتند در منزلشون روضه بگیرن در منزل یکی دیگر از خانم ها روضه شون رو برگزار کردند. واقعا روضه بی ریا و خوبی بود. خواهرا در پذیرایی و جمع کردن و شستن ظروف کمک کردند. در آخر از سفره نذری قسمت باردارها و خانم های تازه زایمان کرده هم شد که با کمک بانی مجلس درب خونه هاشون پخش شد.☺️😊 ___✌️🏻🏠🏴______ ✨ارسال روایت از [خانه‌های مقاومت](https://ble.ir/nehzatemadari/4415313293179609261/1731763248099) و درخواست و نذر مواسات، به شناسه زیر: @beyte_noor ▫️برای درخواست سخنران و مداح روضه‌های خانگی‌ به شناسه @sh_o_k_r_i پیام دهید. 🇮🇷 کانال‌های ما : 📌بله | ایتا
سومین روضه خانگی تشکل مردمی مواسات در منزل خانم روحی با نوای گرم خانم قاسمی برگزار شد. در روضه های مواسات همه چیز مواساتی هست😊 آش رو فریبا جان نذر داشتند آوردند شیرینی رو سمیه جان و بیسکویت هم فرشته جان برای بچها هم نادیا جان شیر آوردند. در پذیرایی و شستن ظروف هم دوستان کمک کردند. یکی از خانم ها هم با بچها در اتاق همبازی شدند و در آخر سفره آش رو در همان اتاق برای بچها انداختند.😌😃 خداوند از همه عزیزان به احسن وجه قبول کنند ان شالله 🤲 ___✌️🏻🏠🏴______ ✨ارسال روایت از خانه‌های مقاومت و درخواست و نذر مواسات، به شناسه زیر: @beyte_noor ▫️برای درخواست سخنران و مداح روضه‌های خانگی‌ به شناسه @sh_o_k_r_i پیام دهید. 🇮🇷 کانال‌های ما : 📌بله | ایتا
نهضت مادری
ورود کتیبه متبرک به خانه ما همه چیز از ورود یک کتیبه مزین به نام حضرت فاطمه (س) به خونه ما شروع شد! برادرم تازه ازدواج کرده بود و یکی از دوستان هیئتی‌اش کتیبه‌ای که ده شب محرم گوشه هیئت بنی هاشم متبرک شده بود را برای خانه جدید برادرم، هدیه داد. کتیبه که وارد خونه ما شد، موقت سر در خانه را مزین کردیم به این کتیبه، وقت رفتن برادرم از خانه ما که رسید، دلش نیامد کتیبه را با خودش ببرد، انگار جایش از ابتدا همینجا بود... از همان روزها، حس عجیبی در خانه ما جاری شد. گاهی فکر می‌کردم که این کتیبه، نماد عهدی نانوشته است؛ انگار وظیفه‌ای معنوی به گردن ما گذاشته بود. هر سال نزدیک دهه فاطمیه، این حس در من قوت می‌گرفت که باید کاری انجام دهیم. این حسرت و آرزو، در دل خودم و اهل خانه جا خوش کرده بود تا امسال که لطف و اجازه حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) شامل حالمان شد و توانستیم یک مجلس کوچک اما پربرکت برگزار کنیم. مجلس ساده بود. برای پذیرایی میوه، خرما و چای آماده کرده بودیم. اما چیزی که شگفت‌انگیز بود، همت و اخلاص مهمان‌ها بود. هر کسی که وارد می‌شد، انگار نمی‌خواست دست خالی بیاید. یکی شیرینی کشمشی آورده بود، یکی شله‌زرد، دیگری کاکائو. هرکس می‌خواست سهمی هرچند کوچک در این محفل نورانی داشته باشد و همین‌ها بود که مجلس را باصفا و صمیمی‌تر کرد. ابتدای مجلس سوره انعام خوانده شد و سپس خانم خسروی شروع به صحبت کردند. حرف‌هایشان عمیق و تأثیرگذار بود. گفتند که بلاها و ابتلائات بخشی از رحمت خدا هستند؛ هرکس که خدا به او نظر داشته باشد، دچار امتحاناتی می‌شود که اگر با صبر و شکیبایی از آن عبور کند، مقامش نزد خداوند بالاتر می‌رود. یادآوری کردند که اگر کسی از بلا دور باشد، در واقع از رحمت الهی محروم شده است. بعد از آن از حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) و فداکاری بی‌نظیرشان گفتند؛ اینکه ایشان برای حفظ اسلام و امت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جانشان را فدا کردند. اشاره کردند که چگونه امت پیامبر در غفلت فرو رفتند و ولی خدا را تنها گذاشتند. حضرت زهرا، با همه جایگاه و عظمتشان، تا آخرین لحظه گوش به فرمان ولی زمان خود بودند. درس بزرگی بود؛ اگر می‌خواهیم در مسیر ایشان قدم برداریم، باید با جان و دل به ولی زمان خود گوش سپاریم و از همین خانه‌ها و محله‌های کوچک شروع کنیم. امروز، امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ولی و حجت خدا بر زمین هستند و اطاعت از ایشان، همان اطاعت از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) است. هر قدمی که در مسیر پیروی از امام زمان برداشته شود، در حقیقت پیمودن راهی است که حضرت زهرا جان خود را برای حفظ آن فدا کردند. انتظار فرج، تنها دعا برای ظهور نیست؛ بلکه تلاش برای آماده‌سازی دل‌ها و جامعه برای پذیرش ولایت ایشان است. اگر بخواهیم یار حقیقی امام باشیم، باید با اصلاح خود و محیط پیرامون، زمینه‌ساز ظهور شویم و گوش به فرمان نائب ایشان در زمان غیبت باشیم، که این اطاعت نشانه ایمان و معرفت است. مجلس ساده‌مان با همین حرف‌ها رنگ و بوی دیگری گرفت. خوشحالم که این توفیق نصیبمان شد تا قدمی کوچک برای حضرت زهرا (س) برداریم. انگار آن کتیبه که روزی به خانه‌مان آمد، سفیری از نور و برکت بود تا مسیرمان را به سوی خدمت اهل‌بیت روشن کند. ___✌️🏻🏠🏴______ 🇮🇷 کانال‌های ما : 📌بله | ایتا
سال ۱۴۰۱ بعد اون اوضاعی که پیش اومد ،پای نوجونها به معرکه و کار زار باز شد، منم یه دختر نوجوان دارم، چند سالیه از دین گریزها می‌شنوم که امیر المومنین رو مقصر خیلی از اتفاقات میدونن چه در زمان حیاتش وچه در اشتباهات واشکالات حکومتی وسیاسی ، تحلیل‌های ضد ونقیض. از امام علی علیه‌السلام مظلوم‌تر ندیدم ، یه هفته مونده به میلاد پر برکت مولا، باید کاری میکردم، دلم طاقت نداشت ، کلی بهش فکردکردم، یاد دوران نوجوانی خودم افتادم، چقدر مولودی میرفتیم چقدر خوش می‌گذشت، هر سال تولد علی ع خونه خودمون مراسم داشتیم ، چه تکاپویی بود چه حس ناب وخوبی بود. سالهاست دراین روز مراسم نداشتیم ، تصمیم میگیرم، با مشاور مدرسه مطرح کنم وبچه های کلاس هشتم روبا مادراشون برای مولودی دعوت کنم، فقط ۳ روز مونده ، همه چیز آماده شد شور هیجان مولودی توخونمون برای اولین بار بعدسالها ، خودم برای مهمونامون کیک درست میکنم ، بچه های کلاس دوست داشتن که براشون کیک درست کنم ، با کمک دو سه تا از مادرهای کلاس ، اون سال مراسم خوبی برگزار شد . سال گذشته نخواستم متوقف بشه وتوفیق شد که دوباره مولودی باشه فقط حضور خانومها بود و تعداد کمی اومدن. امسال خواستم متفاوت باشه ، یه برنامه خانوادگی ، که خود اقایون حضور داشته باشن خدا رو شکر برنامه خوبی بود ، خونه یه حال وهوای خوبی داره ، این تکاپو وبرای روند زندگی وروزمرگی ها لازم بود یا مولا ممنونم که افتخار نوکری دادی ، توفیق دادی نامت و یادت در فضای خونه جاری باشه خدا رو هزاران مرتبه شکر. 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz
نهضت مادری
به وقت بازارچه مادر فرزندی 👦🧕 از پیش دبستانی پسرم اعلام کردن که به مناسبت دهه فجر و اعیاد شعبانیه قراره یه نمایشگاه به صورت بازارچه برپا کنیم 📣 مادران به همراه دلبندانشون میتونن به مدت چندساعت محصولات مدنظرشون رو بیارن و بفروش برسونند تا بچه ها علاوه بر ذوق و شوق یه برنامه متنوع؛ 🥳🤩به صورت عملی در جریان خرید و فروش و کسب و کار قرار بگیرن💸🧮 وقتی تصمیم گرفتم چنتا محصولات خوردنی درست کنم😋🌭🥧🍮 با خودم گفتم که چه بهتر همون کاری که گروه در قالب یه مدته انجام میدن رو انجام بدم ما هم درآمد حاصل از فروش این محصولات رو که با دستان کوچیک👐 پسرم به فروش میرسه هرچند اندک هم باشه به نفع بچه های مظلوم غزه پرداخت کنیم که حتی اولین و ضروری ترین امکانات زندگیشون رو هم از دست دادن😔 این موضوع رو با پسرم هم در جریان گذاشتم و چقدم استقبال کرد خداروشکر😊 روز موعود فرا رسید که واقعا مسئولین ومربی ها و عوامل برگزارکننده بازارچه زحمت کشیده بودن و خدا قوت به همشون🙏 و بچه ها چقدر خوشحال از خریدو فروش 🛍 و پسر منم از اینکه محصولاتش بفروش می‌رسید و قلکی که با خودش آورده بود داشت کم کم پر میشد ذوق کرده بود🤩 این مقدار پول هرچند اندک را ؛که البته در نظر پسرم (بچه ها به کمیت وتعداد پول بیشتر اهمیت میدن) زیاد بود☺️ واریز کردیم به حساب 💚 🇵🇸🇮🇷🇱🇧 البته بخاطر تشویق 👏 و ذوقی که پسرم داشت به اصل پول که همش نقد بود دست نزدیم تا تو قلک خودش بمونه و به خودشم توضیح دادم که واریز کردم به حساب کودکان غزه و لبنان هرچند خودش تصمیم داره بخاطر قصه ای که جدیداً درمورد خانواده حضرت زهرا و حضرت علی علیهم السلام شنیده که سه روز غذای خودشون رو به نیازمندان دادن؛ میگه منم میخوام یه مقدار از این پولم رو به بچه یتیمی کمک کنم😍 چون اعلام کرده بودم که غرفه فروش به نفع بچه های مظلوم غزه هست بهتر دیدم اینجا گزارش بدم و به نظر من برخی مواقع و تو برخی برهه ها بعضی کارهای خیر رو البته بدون ریا برای ترویج اون کار خیر باید اعلام کرد 🍃 این مقدار پول درسته خیلی کمه و قابل قیاس با برخی کمک‌های عزیزان خیّر و حتی شما عزیزان نیست ولی به نظرم مهم نفس کار توسط دستان کوچک و برکتی هستش که خدا در اون قرار میده ان شاءالله 🌿 یاعلی💚 نهضت مادری اردبیل👇 http://ble.ir/join/HyrhAb9uzW https://eitaa.com/nehzatmadary
نهضت مادری
از حُرمِ آتشی که جامعه را گرفته بود، مصمم شدیم دورهم جمع شویم... داغِ مظلومان فلسطین و بی حیایی جامعه و سگ‌گردانی ها، غصه ی غیبت ولیّ‌مان را چند برابر کرده بود، جمع شدیم دستی بلند کنیم و نمِ باران رحمتی بطلبیم، که بی‌چاره شده بودیم، به دنبال سلاحمان آمده بودیم، دعا... سلام و سلام و سلام و به به که دیدن مؤمن چه صفایی دارد، نشستیم دور هم روی قلّه‌ی پارک، نزدیکتر به آسمان، چای و خرما را که خوردیم هنوز دست به دعا نبرده بودیم که از زمین و آسمان رحمت بارید، فرشته ها برداشتنمان و بردنمان وسط بهشت...🥹❤️ آقا فرستاده بود، از مشهد، پرچمش را، برای تسلای دل هایمان، برای محکم تر گرفتن سلاحمان، دعا ... اشک ها بند نمی آمد از شنیدن پخش صدای نقاره خانه و دیدن پرچم سبز «علی بن موسی الرضا» حیرت بود و اشک و شعف... خواندند برایمان و آبنباتی پخش کردند، آبی شود بر آتش قلب‌مان، و رفتند... فضا آماده‌ی وصل شدن شده بود، توسل را شروع کردیم: اللهم انّی اسئلک...توسّلنا بک...یا امیرالمؤمنین... یا فاطمه...یاحسن...یاحسین... مهدی جان... همه ایستاده بودیم وسط بلندی پارک، دست بر سر، عاجزانه طلب می کردیم از او...🤲 ما بودیم و نگاه های حیرانی که قلبشان به تپش افتاده بود... این مهدی را ته ته قلبشان می‌شناختند...ولی گناه دورشان کرده بود از این نور...✨ صلواتی دعاهایمان را ختم کرد، غروب شد🌙 و نماز جماعتی سلام را که دادیم یکی خطابمان کرد که این هم مزد نماز خواندنتان وسط پارک چه مزدی می‌توانست بهتر باشد از پرچم روی قبر مطهر اباالفضل العباس...😭🌷 پیامبراکرم: دعا سلاح مومن است. 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz 🇮🇷 کانال های ما : 📌بله | ایتا
بتازگی دوتا از این ظرف کوچولوهای نچسب خریدم. میخوام برای عید غدیر افتتاحش کنم.🥰 دوتا ظرف ته چین کوچولو میخوام به دوتا از همسایه هام بدم. @salamhamsaye
اینم شروع بکار یکی از محله های تهران👌 🌼تو حسینیه محل قرار گذاشتن 🌼برگه های دعوتنامه رو پرینت گرفتن(هر کس هرتعداد دوست داشت پرینت گرفت وآورد) 🌼برش زدن 🌼به انتهاش یک شکلات وصل کردن (چند نفر بانی شکلات شدن وحداقل یک بسته شکلات خریدن) 🌼آخر هم هرکدوم چندتابرداشتن تا به مغازه دارهای امین محل بدن. 🌼اونها هم طی امروز وفردا میدن به مردم. 🤲امیدواریم همه ی مردم محل از این پویش باخبر بشن. 📣📣📣📣حااااااضران به غاااااایبان برسانند پیغام غدیر را... @SALAMHAMSAYE
سلام تقریبا طبق دستور پختی که تو کانال گفته بودید،دیشب که شب جمعه بود،دوتا بشقاب کوچولو ته چین وکمی سبزی آماده کردم برای دوتا همسایه. برگه تبریک رو هم گذاشتم کنارش.🥰 گفتم تموم سلیقه ام رو هم بخرج بدم که آقا ازم راضی باشن واین کمِ ما رو بپذیرن🙈 نیت کرده بودم یکیش رو بدم به مادر بارداری که تو محل میشناختم ولی غذا دیر آماده شد ونتونستم دست ایشون برسونم🙃 به اتفاق همسر رفتیم در خونه ی همسایه ای که تا حالا ندیده بودیمشون. ساختمون کوچه روبرویی! زنگ رو زدم. آقایی اومد و با تعجب و البته خوشحالی سلام و احوالپرسی کرد و بشقاب رو گرفت. ازشون اجازه گرفتیم وارد ساختمون شدیم. دومین بشقابم نصیب یکی دیگه از همسایه ها شد. وقتی داشتیم برمیگشتیم. اون آقا به همسرم گفت،خانم من سه ماهه بارداره وامشب اصلا حال غذا درست کردن نداشت🥺 اشک تو چشمام جمع شده بود‌...🥲 خداااااااجون شکرت.😍 ممنونم که انقدر به بنده هات نزدیکی و به نیت هاشون توجه داری.🤲 باخوشحالی مضاعف اومدیم خونه. گفتم روایتش رو براتون بفرستم. شما هم کیف کنید. ممنون از این پویش معنوی وحال خوب کنتون😍 امشب بعد از این جواب دندون شکن حال خوب کن، روایت منم بخونید و فردا همسایه هاتون رو با نیت های قشنگ مهمون مولا کنید👌 @salamhamsaye
به نام خدا دوست داشتم اطعام غدیر داشته باشم. لپه و گوشت داشتم اما پلو درست کردن سختم بود. یعنی برای خودمان درست می کنم خوب میشه ولی برای بقیه همش استرس دارم.😅 به همسرم گفتم اگر خورش بدون پلو بدهم همسایه ها، زشته؟ گفت،بله زشته.🫣 تو گروه دوستانم مطرح کردم‌ وتشویقم کردند، تا اینکه یه نفر بانی شد که پلو برام بفرستد. آخیش😌 چقدر روشهای تنبلی(نه ببخشید جذب مشارکت های مردمی) را دوست دارم. خلاصه صبح که بیدارشدم خورش را بارگذاشتم و پلو هم تا ظهر بدستم رسید و به چندهمسایه دادم. @salamhamsaye
برای بار اول بود که بدون فرزند شیرخواره ام به روضه میرفتم و از قضا روضه ی حضرت علی اصغر نصیبم شد تمام مدت بچه ایی که رو ب رویم شیر میخورد را نگاه میکردم و یاد حضرت رباب می افتادم که سینه اش پر از شیر بود اما طفلی نبود طفل من در خانه بود کنار پدرش اما طفل رباب روی نیزه های در کنار سر پدر در حرکت بود از ته دل گریستم برای خودم و رباب سلام الله علیها و وقتی به خانه رسیدم غذای حضرتی را با عشق ب دخترم دادم و برای میزبان ار صمیم قلبم دعا کردم که فرزندانش عاقبت بخیر شوند و روزی های معنوی که نصیبم شد از سخنرانی : کنار خواندن سوره فتح به به معانی تعقل کنیم قران که به ما واحبات را یاد اور میشود بهتر است مهجور نباشد و فصیح خوانی و .... بلد باشیم و اینکه امام حسین برای احیای دین اسلام شهید شد اسلام یعنی چه تسلیم و عبد خدا بودن طبق سیره امام حسین پیش رفتن مثل نماز اول وقت امام حسین در جنگ که اهمیت نماز رو نشون میده و ...... و در اخر عزیزی که برای بار دوم میدمشون( خانم صابری عزیز ) اما بهم گفتن صبر کن باهم بریم که برام خیلی ارزشمند بود . 🌼 🏴 ارسال روایت و تصویر از مجلس روضه به شناسه‌ی @zsfatemii 🏴جهت دعوت سخنران به شناسه زیر پیام دهید @saqayi_farzane 🌟 این شناسه شما رو به محله‌تون وصل می‌کنه 👇🏻 @h_sadat_hz @nehzatemadari
‌ ماه ها پیش بود که برای خونه تکونی و تمیزکاری خونه، یه خانم میانسال محجبه برای اولین بار اومد خونمون. یکی از کارها،دستمال کشیدن روی کابینت ها و یخچال و... بود. خانم کمک کار، همه آهنرباهای گرد روی یخچال رو، به علاوه عکس زیبای حضرت آقا، گذاشت روی میز. بعد تمیز کردن یخچال، تا اومدم بگم خودم اینا رو روی یخچال میچینم، دستشو سمت عکس محبوب دلها گرفت و با لحن ناپسندی گفت اینا چیه میزنی به یخچال... یخچال شلوغ میشه🤨 ‌ با لبخند گفتم: شلوغ نیست که، اتفاقا باعث قشنگی یخچالمه🥰 هر کدومو نذارم، این عکس رو حتما میذارم و گذاشتمش روی یخچال همزمان گفت شلوغ میشه آخه😒 دوباره با لبخند و کمی محکمتر گفتم عزیزم اینجا خونه خودمه😊 خندید و دیگه چیزی نگفت... ‌ ‌ وقتی رفت، ته دلم از حرفش غمگین بودم، کمی هم عصبانی... هر طرز فکری داشت، میتونست ابراز نکنه و به عقیده صاحب خانه احترام بذاره... هر بار یادش می افتادم، چند تا پاسخ مناسب تو ذهنم میومد ولی اون موقع چون غیرمنتظره بود برام، چیز خاصی نگفته بودم... ‌ با خودم عهد بستم دیگه بهش زنگ نزنم... . . . گذشت تا اینکه این هفته به علت کسالت خیلی نیاز به کمک داشتم، از طرفی هم از معرف شنیده بودم که این خانم دستش خیلی تنگه و شوهرش مریضه و...