نجات
داداشم دوسال از عروسی اش گذشته بود. مادرم هم اصرار که من ازدواج کنم و مجبور بودم بخاطر دل خوشی مادرم
6 ماه بودم نامزدم نتونسته بود از سپاه سلمان سیستان به ما سر بزنه چون حقوق سربازی خیلی پایین بود و هیچ کاری نمیتونست بکنه و بابام تصمیم قطعی گرفته بود طلاقمو بگیره! تنها چیزی که نجات مون داد، افزایش ناگهانی و 12 برابری حقوق سربازها بود! الان 3 ماهه که عروسی کردیم. من نماینده های مجلس رو نمیشناسم ولی شخصا اینو با همه وجودم لمس کردم که رای دادن اثر داره!
#افزایش_حقوق_سربازان
فهرست هشتگ روایتها
نجات
6 ماه بودم نامزدم نتونسته بود از سپاه سلمان سیستان به ما سر بزنه چون حقوق سربازی خیلی پایین بود و هی
هرجا میرفتم خواستگاری میگفتن هروقت سربازی پسرتون تموم شد در خدمتیم! از یه زمانی به بعد یهو همه قبول میکردن.. بعدش شَستم خبردار شد که بعله! حقوق شونو زیاد کردن! با اینکه مشکلات اقتصادی زیادی داریم ولی پسرم سر همون افزایش حقوق، خیلی زندگیش عوض شد و بخاطر همون میخواد رای بده.
#افزایش_حقوق_سربازان
فهرست هشتگ روایتها
نجات
هرجا میرفتم خواستگاری میگفتن هروقت سربازی پسرتون تموم شد در خدمتیم! از یه زمانی به بعد یهو همه قبول
دو سال پیش که حقوق سربازها 400 تومن بود، حتی نمیتونستم 6 ماه یه بار از پادگان احمدبنموسی شیراز سر بزنم بابل به خانوادم! پدرم هم نمیتونست هزینه کلاس کنکور خواهرم رو بده تا اینکه گفتن از ماه بعد حقوق سربازها میشه 4 میلیون! و هزینه کلاس هاشو خودم دادم.. همینکه الان خواهرم داره پزشکی میخونه برام کافیه که بیام رای بدم.
#افزایش_حقوق_سربازان
فهرست هشتگ روایتها
یادم نمیره وقتی زندگی مون بیروح شده بود و برای درمان ناباروری حدود 90 میلیون باید هزینه میکردیم. شوهرم تو ذوب آهن اصفهان کار میکرد اما حقوقش برای درمان کفایت نمیکرد. بعد از 8 سال تصمیم گرفته بودیم از هم جدا بشیم. تا اینکه تو جلسات مشاوره طلاق، مشاور گفت که طبق قانون جدید 90 درصد هزینه درمان رو بیمه پرداخت می کنه! امروز دلیل رای دادن من، حلمای 1 سالهی من هست.
#قانون_جوانی_جمعیت
فهرست هشتگ روایتها
3 سال از ازدواجمون می گذشت اما موفق به بچه دار شدن نمی شدیم. مشکل هم از طرف شوهرم نبود. کنایه ها از فامیل شوهرم زیاد شده بود؛ هرکسی غیر حامد بود شاید سراغ طلاق می رفت. اما من و حامد واقعا همدیگر رو دوست داشتیم. رفتیم دنبال درمان، اما هزینه هربار آیویاف حدود 30 میلیون بود چند بار در سال باید انجام میشد بعلاوه دارو ها و... دکترهم گفت60درصد احتمال درمان مون هست. دیگه بی خیال شده بودیم تا اینکه یه روز داشتیم نهار می خوردیم که اخبار گفت: طبق قانون جدید 90 درصد هزینه درمان رو بیمه پرداخت میکنه ماهم دوباره اقدام کردیم والان یه دو قلو زهرا و احمد داریم. کی گفته رای دادن اثر نداره؟
#قانون_جوانی_جمعیت
فهرست هشتگ روایتها
سال اول ارشد بودم وقتی جواب سونوگرافیم اومد خیلی ناراحت شدم. حالا با یه بچه چجوری دانشگاه هم بخونم. خصوصا که خواهرم هم بعد از حاملگیش برای همیشه از درس و تحصیل افتاد. وقتی با استادمون گپ زدم، خیلی خوشحال شد و گفت نگران نباش؛ طبق قانون حمایت از خانواده که جدیدا تغییراتی داشته شما میتونی یک ترم مرخصی تحصیلی بگیری و در ادامه آموزش مجازی داشته باشی.خلاصه خیالم راحت شد و الان هم با زینب کوچولو در حال گذروندن مرخصی تحصیلی بعد از زایمانم. خواهرم رای نمیده. شاید منم جای اون بودم رای نمیدادم ولی من رای میدم!
#قانون_جوانی_جمعیت
فهرست هشتگ روایتها
سه سال پیش من و مرضیه جاریم جذب کارمندی بانک شدیم. مرضیه بخاطر اینکه زایمان کرده بود 6ماه مرخصی کاری گرفت و بعد هم با تعدیل نیرو کلا کارش رو از دست داد. منم وقتی این ماجرا پیش اومد تصمیم گرفتم بچه دار نشم. تا اینکه عید امسال بود که همسرم سعید اصرار کرد بیا بچه دار شیم و من هم بخاطر اون قبول کردم اما همش استرس شغل ام رو داشتم. تا اینکه توی ماشین بودم و رادیو گفت طبق قانون جدید 9 ماه مرخصی کاری به مادران تازه وضع حمل کرده داده میشه و کارفرماها توی تعدیل نیرو مادران باردار و شیرده رو نمیتونن تعدیل نیرو کنن. الان محمد من 6 ماهشه و سه ماه دیگه هنوز مرخصی دارم. چرا رای ندم؟
#قانون_جوانی_جمعیت
فهرست هشتگ روایتها
نجات
سه سال پیش من و مرضیه جاریم جذب کارمندی بانک شدیم. مرضیه بخاطر اینکه زایمان کرده بود 6ماه مرخصی کاری
توی شهرک شکوهیه قم یه کارگر ساده بودم و خبر 4قلو بودن بچههام، نابودم کرد! صاحبخونه اگر میفهمید اجارهخونه رو حداقل 2 برابر میکرد. فقط هزینه پوشک شون نصف حقوقم میشد. ولی الان بعد از 27 بار ثبتنام ناموفق توی قرعه کشی های ایرانخودرو، یه دناپلاس به نام خانومم در اومد که با وام 120 میلیونی فرزندآوری و قرض و قوله تونستم بخرمش از فروشش 250 میلیون سود کردم. یه زمین رایگان هم توی پرنیان قم بهمون دادن. قسطهای وام هم 4 ماه دیگه شروع میشه. اگر 15 سال هم کار میکردم به همچین جایی نمیرسیدم. شاید هیچکس به اندازه من ندونه صندوق رای، چه تغییرات بزرگی میتونه توی زندگیها ایجاد کنه.
#قانون_جوانی_جمعیت
فهرست هشتگ روایتها
May 11
نجات
توی شهرک شکوهیه قم یه کارگر ساده بودم و خبر 4قلو بودن بچههام، نابودم کرد! صاحبخونه اگر میفهمید اجار
کاری با این حرفا ندارم فقط اینو میدونم که دو سه سال داشتم پول جمع می کردم که بتونم مجوز نونوایی بربری محله مون رو از کسایی که قبلا مجوز گرفتن بخرم. چون مجوز تاسیس نمی دادن. رسما توی دیوار اراک آگهی مجوز نونوایی رو 250 میلیون میفروختن! الان که مجوز دادن رو آزاد کردن راحت تونستم تو سه روز مجوز بگیرم و با 250 میلیون رفتم ماشین خریدم. من رای میدم تا افرادی که درد ملتو می فهمن بتونن کاری برامون بکنن.
#تسهیل_صدور_مجوز_کسبوکار
فهرست هشتگ روایتها
اینو خوب یادمه که داییم سر مجوز گرفتن برای کارگاه بافندگیش دو سال رفت و اومد و آخرهم مجبور شد کلی پول زور به مسئول بده تا مجوزش رو امضاء کنن و کارگاهشو راه بندازه. اما الان با قانونی که تصویب شده بعد از بیست سال بالاخره مجوز گرفتن راحت شد و مارو از شر کارای اداری راحت کرد. خودم که یه ماهه تونستم مجوز کارگاهمو بگیرم و بدون پول زور. برا همین باید رای بدیم تا آدمای درست برن تو مجلس و قانون های به نفع ملت بزارن...
#تسهیل_صدور_مجوز_کسبوکار
فهرست هشتگ روایتها
شوهر عمه م یه سال همش از این اداره به اون اداره پاس کاری می شد برای گرفتن مجوز کارگاه حصیر بافی تو بوشهر اما ندادن و آخرش با لنج رفت دبی تا کار کنه و پول در بیاره. بابامم می خواست بزاره بره دبی تا اینکه قانون جدید، داستان این روند طولانی مجوز رو تموم کرد و تو سه روز تونست مجوزش رو بگیره و الانم کارگاه شو راه انداخته. من از نزدیک لمس کردم که رای دادن ما توی زندگی مون اثر داره.
#تسهیل_صدور_مجوز_کسبوکار
فهرست هشتگ روایتها
عموی یکی از رفقام توی کرونا با دستگاه اکسیژنساز نفس میکشید و تو تابستون بخاطر قطعی برق فوت کرد. امسال که پدرم مشکل ریوی پیدا کرد و با دستگاه نفس میکشید خیلی استرس داشتم که اون اتفاق تلخ براش پیش بیاد. اما امسال قطعی برق نداشتیم و خداروشکر مشکلی پیش نیومد و بخاطر تاسیس نیروگاههای برقی و افزایش تولید برق بوده. صندوق رای اینجوری جون پدرمو نجات داد. چرا رای ندم؟
#افزایش_تولید_برق
فهرست هشتگ روایتها
من یه زن سر پرست خانوار هستم که دنبال راه انداختن کارگاه تولید پوشاک بودم . شش ماه رفتم و اومدم نتونستم مجوز بگیریم تا باهاش وام بگیرم و کارگاهمو راه بندازم. بعد از اینکه قانون عوض شد، تونستم تو کم تر از دو هفته مجوز بگیرم و کارگاهمو راه بندازم . خداروشکر الان هم خرج خودمو در میارم هم چند تا زن سرپرست خانوار دیگه. این تغییری بود که توی سفره زندگی خودم حس کردم و بخاطر همین امسالم رای میدم.
#تسهیل_صدور_مجوز_کسبوکار
فهرست هشتگ روایتها
من کارگر ساختمونم. سال 99 مبینا دختر 3 ساله ام توی تصادف دستش شکست و مجبور شدم 2 شب بیمارستان بستری اش کنم؛ موقع ترخیص چون
بیمه درمانی نداشتم حدود 3 تومن گفتن هزینه بیمارستان میشه! اون موقع با بدبختی تونستم جورش کنم. امسال هم مبینا مریض شد و 1شب تو بیمارستان شهید رجایی گچساران بستری شد؛ منتظر بودم نصف حقوق ماه رو بدم پاش اما چون جزو 5 دهک اول بودیم، فهمیدم خودکار و به صورت رایگان بیمه شدیم و کلا 250 تومن هزینه درمانش شد و مابقی از بیمه تامین شد. اگه مسئولین به فکر مردم باشن، مردم هم پای کار هستن.
#بیمه_دهکهای_پایین
فهرست هشتگ روایتها
روزهای سه شنبه و پنج شبنه بیمارستان کوثر ایلام ویزیت می کنم. بارها شده بیمار اومده و هزینه درمان نداشته و من از جیب خودم داروها رو براش میگرفتم. شغل اش کارگر بوده یا پیرزن و زن روستایی. تا وقتی که این مصوبه بیمه رایگان 5دهک اول قانون شد و خیلی از این بنده خداها رایگان ویزیت می شن و داروها رو با تامین بیمه تهیه می کنند. واقعا انتخاب ما موثره.
#بیمه_دهکهای_پایین
فهرست هشتگ روایتها
من رای میدم چون چندسال بود برای دختر 22 سالهم هرچی از آشنا و فامیل زنگ میزدن بیان برای خواستگاری هر دفعه به یه بهونه رد میکردم. چون جهزیهای براش آماده نکرده بودیم و پدرش هم تو شهرک شکوهیه کارخونه کار میکنه و با این حقوق فقط خرج ماهمون در میاد. تا اینکه سرنهار تو اخبار گفت برا سال آینده وام ازدواج 350 میلیون میشه! و از اون روز دیگه خواستگار رد نکردم. اتفاقا اولین خواستگار به نتیجه رسید و نیمه شعبان عقدشون هست.
#وام_ازدواج
فهرست هشتگ روایتها
نجات
من رای میدم چون چندسال بود برای دختر 22 سالهم هرچی از آشنا و فامیل زنگ میزدن بیان برای خواستگاری هر
9 ماه بود که تو عقد بودیم. خودم دانشجو دانشگاه شیراز بودم و نامزدم یزد. رفت و آمد خیلی سخت شده بود. میخواستم یه خونه اجاره کنم و بریم سر خونه زندگی. اما با هزینههای رهن و اجاره نمیشد کاری کرد چون تنها سرمایم گرفتن وام ازدواج بود که اونم جواب نبود. تا اینکه از دوستم شنیدم تصویب شده وام ازدواج 220 میلیون بشه. بعد از عید اقدام کردم و یک ماهه واریز شد. نسبت به افزایش قیمت مسکن، خیلی بیشتر بود و کاملا کارمو راه انداخت. با این بازپرداخت 10 ساله و وضعیت تورم هم مثل بلاعوض بود!
الان سه ماهه که عروسی کردیم و هردومون قراره رای بدیم.
#وام_ازدواج
فهرست هشتگ روایتها
نجات
من رای میدم چون چندسال بود برای دختر 22 سالهم هرچی از آشنا و فامیل زنگ میزدن بیان برای خواستگاری هر
من امسال حق رای ندارم ولی یادمه پنج سال پیش برادرم وقتی تیزهوشان قبول شد چون بابام نمیتونست شهریه شو بده نرفت و الان توی خیابون استخر شاگرد تراشکاره. امسال هم من تیزهوشان قبول شدم و گفتن که از پارسال دهک های یک تا چهار رو بورسیه میکنن و الان یه سمپادیام. تغییر مسئولین، توی زندگی ما این تغییر رو ایجاد کرد. راه تغییر، همون صندوق رای هست!
#بورسیه_سمپاد
فهرست هشتگ روایتها
May 11
نجات
من امسال حق رای ندارم ولی یادمه پنج سال پیش برادرم وقتی تیزهوشان قبول شد چون بابام نمیتونست شهریه شو
بخاطر یه کلینیک دیابت برای پدرم باید تا مرکز استان میرفتیم و کلی هزینه مالی و زمانی برامون داشت و همونجا هم کلی پول میگرفتن. اما امسال توی شهرمون یکی احداث شده، رایگان هم خدمات میدن و کلی هزینه هامون اومده پایین. به من نگید همه شون مثل همن! هرکی بیاد وضع همینه.. من تغییر رویه ها رو با تغییر آدما حس کردم.
#تاسیس_دویست_کلینیک_رایگان_دیابت_درکشور
فهرست هشتگ روایتها
مثل خیلی از مادرا آرزو داشتم بچه هامو توی لباس دکتری ببینم. ماشالا همه شون هم باهوش! منتهی بچه ی اولم با اینکه تیزهوشان قبول شد نتونست بره چون 10 میلیون شهریه ش بود و پولش رو نداشتیم. ولی پسر دومم قبول شد و بخاطر قانون بورسه سمپادی های دهک یک تا چهار تونست بره و حسابی داره برای کنکور تجربی میخونه.
#بورسیه_سمپاد
فهرست هشتگ روایتها
خاله م میگفت بچه همسایه شون بخاطر ناشنوایی حواسش نبود و توی کوچه ماشین بهش زد و درجا فوت شد! بچه ما هم ناشنوا بود و همیشه این استرس رو داشتیم. خواستیم درمانش کنیم گفتن هزینه حلزون گوش 200 میلیون میشه! ما از خیرش گذشتیم تا اینکه یهو خبرش اومد دولت رایگان این خدمت رو ارائه میده. الان احمدرضای من صدای مادرشو میشنوه. من از صندوق رای، تحول و تغییر رو توی زندگی خودم چشیدم و معتقدم راه حل مشکلات، همون صندوق رای هست.
#کاشت_حلزون_گوش_رایگان
فهرست هشتگ روایتها
بعد از اینکه دیدم ایدههایی که درباره محصولات نانو دارم توی ایران خریدار نداره و باید امتیازشو به شرکتهای بزرگ بفروشم، تصمیم قطعی گرفتم که اپلای کنم و مثل بقیه رفیقام برم کانادا تا اینکه استادمون از یه قانون جدید درباره شرکتهای دانشبنیان گفت! این قانون زندگی منو عوض کرد! تونستم ایدهمو به نام خودم با شرکتی که خودم تاسیس کردم ثبت کنم، برای تولید انبوهش وام 1 میلیاردی بگیرم و حتی مکان شرکت رو رایگان بهم دادن! با من از رایبیرای و این حرفا صحبت نکنید!:)
#قانون_جهش_تولید_دانشبنیان
فهرست هشتگ روایتها
من به واسطه سامانه مجوزها ، براحتی تونستم جواز کارم بگیرم این درحالی بود که قبلاً به این راحتی نمیدادن و اتحادیه آسانسور به یکسری از دوستان و آشناهای خودشون ، جواز میدادند و به امثال ما ، نگاه هم نمیکردند تازه اگر هم دلشون میخواست باید کلی رشوه و ... به حساب شخصی واریز می کردین تا بهت جواز کار بدهند ، به لطف قانون جدید این امکان برای همه متقاضیان کار فراهم شده و دست رشوه بگیران و ... را قطع کرده ، انشاءالله که خداوند به همه مسئولین دلسوز ، اجر و ثواب دنیوی و اخروی عطا نماید .
#تسهیل_صدور_مجوز_کسبوکار
فهرست هشتگ روایتها