فردي منزلش را مي فروشد و پولش را به منزل مي برد كه صبح آن را به بانك بسپارد و همان شب پولش سرقت مي شود و از پيگيري آن هم نتيجه اي نمي گيرد .
چهل شب به محضر امام زمان (عج)متوسل مي شود .
در پايان خواب ميبيند كه نشاني منزل شيخ راميدهند .
صبح زود به منزل شيخ مي آيد و پولش را مطالبه مي كند شيخ مي گويد :
من كه دعا نويس و فالگير نيستم .
در برابر پافشاري آن مرد ،شيخ او را به منزلي در ورامين رهنمون مي کند و مي گويد :
پول شما در اتاق دوم ،در دستمال ابريشمي قرمزي كنار تنور گذاشته شده است ,برميداري و بيرون مي آيي، آنها تو را به نوشيدن چاي دعوت مي كنند ،ولي تو شتابان برمي گردي .
اين مرد بعدا ماجرا را كاملا تاييد مي كند و مي گويد :
آنجا منزل خدمتكار خودم بوده است.
Telegram.me/nekoogooyan
روزی به همراه جمعی از رفقا، در خدمت آمیرزا تقی نشسته بودیم.
یکی از دوستان به آمیرزا عرض کرد:
به نظر شما، سر موفقیت شیخ رجبعلی در سلوک چه بوده است؟
آمیرزا هم در عالم معنا تصرفی کرد و گذشته شیخ رجبعلی را به آن شخص نشان داد.
لذا او مشاهده کرد که جناب شیخ در جوانی، پا برهنه و بر روی برف ها، به طرف مجلس عزاداری حضرت سیدالشهدا حرکت میکند.
کتاب رند عالم سوز صفحه ۱۴۱
هدایت شده از عرفان اسلامی
لینک مستند شهید ادواردو (مهدی) آنیلی در آپارات👇👇👇👇
https://www.aparat.com/v/8SDI3
ترک مکروهات
به طور کلی، اولیاء حق ، از دقت در جزئیات و عمل به مستحبات و ترک مکروهات به جایی رسیده اند، چرا که در کلیات، عموم مردم نیز با آنها مشترک اند و اشتراک نظر و عمل دارند، با این حال، می بینیم که فرق و فاصله عموم با خواصی چون شیخ رجبعلی خیاط و عارف مجتهدی( شیخ جعفر آقا مجتهدی) ، از کجا تا به کجاست.
آنها کسانی بودند که از کلیات نظری و اعتقادی عبور کرده و در وادی عمل و دقت به جزئیات، جدی ترین مواظبت ها را اعمال نمودند.
@nekoogooyan
شیخ رجبعلی خیاط رحمه الله علیه ، مستاجری داشت که در قسمتی از خانه ی او ساکن بود،
زن و شوهر جوانی بودند که احتیاج به منزل داشتند ، 20 ریال هم ماهیانه به شیخ اجاره می دادند....
پس از مدتی مستاجر شیخ رجبعلی خیاط صاحب فرزند شد،
مرد مستاجر به خانه ی شیخ رفت ،شیخ در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ اقامه گفت
و برای فرزندش دعا کرد.
مادر و پدر نوزاد خوشحال از جای خودشان برخاستند تا به خانه بروند که شیخ به پدر نوزاد گفت:
کمی صبر کن باهات کار دارم ..
مرد مستاجر کنار شیخ نشست،
شیخ گفت:
داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته ، از این ماه به جای 20 ریال 18 ریال اجاره بده ، 2 ریالشم واسه فرزندت خرج کن ، این 20ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی ، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت
@nekoogooyan