يكي از ياران شيخ نقل مي كند
كه در حدودسالهاي1335 و1338 با تاكسي كار مي كردم .
دو زن يكي بلند قد وديگري كوتاه قد سوار تاكسي شدند
آن كوتاه قد ترك زبان بود وبا خود مي گفت
((من فارسي بلد نيستم كه بگويم منزلم كجاست، هر روز سوار اتوبوس مي شدم و با دو ريال به منزل مي رسيدم ،اما امروز بايد پنج ريال به تاكسي بدهم )).
به او گفتم :ناراحت نباش ،من تركي بلد هستم .
منزل اورا پيدا كردم و پول نگرفتم و روانه شدم.
چند شب بعد براي اولين بار در جلسه مرحوم شيخ شركت كردم .
چند نفري بوديم كه در آن اطاق محقر نشستيم.
شيخ نگاهي به من كرد و با گريه فرمود :
شبهاي جمعه تو از منتظران فرج قائم آل محمد (عجل الله فرجه )هستي .
اگر هستي ،مي داني كه چطور شد كه نزد من آمدي ؟
آن زن كوتاه قد را كه سوار كردي و به مقصد رساندي
و از او پول نگرفتي در حق تو دعا كرد
و پروردگار عالم هم دعاي اورا مستجاب فرمود.
@nekoogooyan
آقا شیخ رجبعلی خیاط (ره) تاکید می کرد:
وقتی خدا را شناختی هر چه می کنی ، باید خالصانه و عاشقانه باشد حتی خود را هم در نظر نگیر ، نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست به هر نحو شده می خواهد خود را وارد کند.
انسان تا وقتی که خود را می خواهد و توجه به خود دارد کارهای او نفسانی است و اعمالش بوی خدا نمی دهد .
ولی اگر خود خواهی را کنار گذاشت و خدا خواه شد ، کارهای او الهی می شود و اعمالش بوی خدا می دهد و آن یک نشان دارد که در کلام امام سجاد علیه السلام آمده است که می فرماید
( و ما اطیب طعم حبک )
📚کیمیای محبت ص ۱۷۹
@nekoogooyan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسلمانان! مسلمانی چه شد؟!!
نحوه برخورد آقا شیخ رجبعلی خیاط با مستأجرش...
@nekoogooyan