سرنوشت ،ساختن تک تک لحظه هاست
ولحظه هایم خلاصه می شود
در با تو بودن
لحظه هایم را بساز و
وسرنوشتم را بنویس با قلم زیبایت
سفید سفید....🦋🦋🦋
#محبوب_ماندگار🌱
#خالق_لحظه ها🌱
#طاهره_موحدی
https://eitaa.com/neroly1402
☘☘☘
سلام خدمت همه شما بزرگواران🌿
به امید الهی...
سفره های هفت سینتان هر ساله
پهن و پر برکت🌸
و زندگیتان همچون سبزه ی عید
سبز سبز🌾
و قلب هایتان چون ماهی قرمز
همواره در تپش❤️
و عطر گل نرگس در جای جای منزلتان
آکنده✨
وشکوفه های نرولی در روابطتتان
ساری وجاری.... 🌱
الهی که؛
کلبه ی عشقتان پر شعف باد🦋
#تبریک☘
# یاد_امام (عج)☘
#طاهره_موحدی
https://eitaa.com/neroly1402
زمین نفس کشیده
همه جا شکوفه باران شده
حال و هوای عید،
دوست داشتنی است
مخصوصا ماهی و سبزه عیدش
یاد خانه ی مادر بزرگ به خیر
گندم وعدس برای همه
سبز می کرد
هر خانواده یک دیس روبان
پیچ شده ...
با روبان قرمز ...
در بروجرد به دوشب قبل عید
شب الفه می گویند که شام
مادر بزرگ چلو قورمه سبزی و
کوکو سبزی بود
هیچ جا هم نمی رفت و می گفت
باید زیر دیگ خانه روشن باشد
وگرنه آمد ندارد
شب عید هم رسمش
شوید پلو و ماهی بود
وتا حد جان از رسومش کوتاه نمی آمد
باید حتما برنج را در دیگ مسی
و روی اجاق درست می کرد
و شیرینی درست کردن برای عید
دوهفته قبل که خود مراسمی داشت
شیرینی قندی ونخودی وبرنجی
وکاک و پنجره ای
آجیل هم فقط آجیل خلیلی بود
چه روزهایی هنوز حال و هوایش را
می کنم
واشک در چشمم حلقه می زند
دید وباز دید ها که جالب بود
گاه صبح به عید دیدنی
کسی می رفتیم و بعد از ظهر
او به عید دیدنی ما می آمد
همه چیز دیدنی بود
وگاهی خنده دار
باید شأنیت خانواده را حفظ می کردیم
زیاد شکلات وشیرینی نمی خوردیم
یک روز مادر
گفت در مهمانی اگر چیزی
خواستید بردارید وبخورید
از من اجازه بگیرید
و ما بچه ها همه چیز را
با اجازه می خوردیم
ولی بی حد و اندازه
یاد آن روز به خیر
چهره ی مادر دیدنی بود
آن هم پیش همکارانش
خط و نشان می کشید ولی پنهانی...
لباس عید هم
از تنها خارجی فروش
شهر میخریدند
آن موقع خرید کالای ایرانی
وتولید ملی باب نبود
دامن های پلیسه
و بلوز های توری وپیراهن های
قرمز مخملی
همه ی کلاس آن روزها بود
عشقمان خرید کفش تق تقی بود
که صدایش در کوچه می پیچید....
#روزهای_کودکی☘
#دید_بازدید☘
#طاهره_موحدی
https://eitaa.com/neroly1402
🦋🦋🦋
یادداشت کوتاه 🖌🗒
به نام خالق زیبایی
ملاقات هفتگی🌱
کفاشی بود،آرام وپرکار صبح علی الطلوع
دکان کوچکش را می گشود.کفش های خلق الله را وصله می زد ،به امید اینکه
مردم با آن در راه خدا گامی بردارند.
همیشه تبسمی چاشنی کارش بودو گاه
ذکری از میان دو لبش آرام شنیده می شد. با امام ملاقات هفتگی داشت.
ابا صالح (عج) به دیدارش می آمد .
یک روز امام به او جایگاهش در بهشت را نشان داد،اما او پرسید؛در بهشت شما هستید؟امام فرمود :من در این دنیا باید باشم ،عبد الکریم گفت:جایی که شما نباشید برای من بهشت نیست .امام عصر (عج) فرمودند : اگر ما را نبینی چه می شود ؟حاج عبد الکریم می گویند :می میرم .امام فرمودند : به این خاطر است که به دیدارت می آیم.
ادامه دارد....
#ملاقات
#مهدی_جان
#زیبایی
#طاهره_موحدی
https://eitaa.com/neroly1402
animation.gif
162.5K
فال نیک🌸
در هوای آخرین روز سال
نفس کشیدیم.
پراز طراوت باران
سرشار از روح زندگی
آرام،بعد از روز ها تکاپو
تمامش ،تمام شد.
در فراز و فرود هایش
در تلخی و شیرینی اش،
قدم زدیم.
حالا بهار به چشمانمان،
سلام می کند.
سالِ نکوییست
از باران زیبایش پیداست.
فالت را نیک زدم.
لبخند بزن
که روزهای خوش تری
به رویت آغوش باز میکند.
نوروزتان فرخنده باد.
جسم و جانتان در صحت و سلامت
دلتان سرشار از روح زندگی
و چهره ی تان
مزین به لبخندی همیشگی.
#طراوت_باران
#تبریک
https://eitaa.com/neroly1402
🌱🌱🌱
ادامه ی یادداشت ملاقات هفتگی
عبد الکریم چه دیده بودکه از خلد برین می گذشت وجان می داد؟
اگر تنها یک هفته امامش را نمی دید.
چه زیبایی او را مبهوت کرده بود.
در حقیقت امام مصداق فتبارک الله احسن
الخالقین است ودر اوج زیبایی بشری،چه بسا دیدن جمال ائمه (ع) برای هدایت شخص کافی باشد .
همه ی انسان ها زیبادوست،زیبا بین بلکه
زیبا پرست هستند.
از منظر زیبا شناسی حتی عبادت خلق به خاطر فطرت زیبا پرستانه اوست.
یا من اظهر الجمیل زمزمه ی درونی
انسان است،نه تنها انسان ،بلکه تمام کائنات ،حتی کوچکترین ماهیان
در اعماق تاریک دریا وحتی کفشدوزکی
روی برگ ریحان؛
روح کائنات با جمالش سرشته شده است و پرتو جمال الهی بر روح وجسم اهل بیت (ع) تابیده است ،تا قلبهای سرد مردم را گرم کند .
ادامه دارد...
#مهدی_جان
#زبیایی
#محبت_اهل_بیت(ع)
#طاهره_موحدی
https://eitaa.com/neroly1402
✨✨✨
دلم را بردی با نگاهت
جایش خالی است
بی دلم.....
#مهدی_جان
#طاهره_موحدی
https://eitaa.com/neroly1402
❣❣❣
او محمد(ص) را انتخاب کرده بود؛ محمد امین(ص) را
ابوالفضل هادی منش
گُل را میتوان لگدمال کرد، ولی عطر آنرا نمیتوان زدود؛ جبران خلیل جبران این جمله را گفته بود.
زن، ریحانه هستی است؛ گل است. اما در جاهلیت دور، این گل لگدمالِ رفتارهای زشت جاهلی و تفرعن سیاه و بی زوال آن روزگار شده بود. به تعبیر قرآن کریم، جاهلیت، زنجیرههای سیاه و سنگینی، بر دست و پا و گردن بشر شده بود.
خدیجه (س) نیز یک زن بود. خدیجه دختر خُوَیلد؛ زنی ثروتمند و باوقار بهدور از زشتیها و پَلَشتیهای جاهلیت. او یک دل نه صد دل، عاشق و شیفته محمد امین(ص) شده بود؛ محمد(ص) که نام زیبایش ستایششده اهل آسمان و زمین بود. یکبار از امام صادق(ع) پرسیده بودند: «چرا او را محمد(ص) نامیدند. فرموده بود: چون دوست و دشمن او را میستودند.» غریبه و آشنا دوستش داشتند.
آری این خُلق نیکوی محمدی بود که خدیجه (س) را جذب، بلکه شیفته محمد(ص) کرده بود. این شد که او از مال و جان و مهر خود گذشت تا به محمد(ص) برسد. او محمد(ص) را انتخاب کرده بود؛ محمد امین(ص) را.
مال چه ارزش داشت در مقابل این خلق نیکوی محمدی که خدیجه(س) از آن بگذرد. او حاضر بود سر و جانش را هم برای محمد بدهد.
خدیجه(س) اسلام آورد، چه اسلام آوردنی. و عاشق محمد(ص) شد، چه عاشق شدنی! حرف و حدیثها دربارهاش زیاد شد. زنها به او سرکوفت میزدند که زنی با این همه مال و ثروت و مکنت، چطور همسر پسری یتیم بشود؟! خدیجه(س) اما، دل از کف داده بود. نورانیت صورت محمد(ص)، طبع پاکش، سخنان متینش، قامت آراسته و رخسار زیبایش وقتی عبادت میکرد، دو چشم خدایی میخواست تا اینهمه زیبایی را ببیند و شیفته شود.
او شمعِ جمعِ آفرینش بود و خدیجه(س) این را به خوبی دریافته بود. همسرش شد و از همهی هستِ دنیا، دست شست. محمد(ص) دین و دنیایش بود. اولین نماز را به او اقتدا کرد.
سالها گذشت و دو عاشق، دو شیفته، سر بر بالین هم گذاشتند و خدیجه(س) همه هست و نیستش را برای محمد(ص) و راه و آئین او گذاشت تا روزی که از دنیا رفت. و چه سخت بود این جدایی. آن سال را محمد(ص) عامالحزن نام نهاد؛ یعنی سال غصه. او برای همیشه سوگوار همسر خود ماند. اگرچه همسران دیگری برای یکی کردن دلهای اعراب، اختیار کرد، ام هیچکدامشان برای او، خدیجه نشدند.
کتابهایی درباره خدیجه (س) نوشته شده، هرچند کم است. البته شاید گفته شود که این ظلم تاریخ است که چیز زیادی از او در خاطرهاش ندارد. یکبار در قاب کتاب، زندگی خدیجه (س) را برای نوجوانان شرح دادهام و یکبار هم برای بزرگسالان در کتابی با عنوان «تاریخ و سیره حضرت خدیجه (س)". البته این اثر ترجمه کتاب «خدیجه الکبری» اثر مرحوم استاد باقر شریف قرشی است. در این کتاب به شرح زندگانی و سیره عملی ایشان پرداخته شده و چون آن را کتابی کامل در این موضوع یافتم، از تالیف جدیدی در این زمینه منصرف شدم و به ترجمه آن پرداختم.
امید که بخوانیم و بیاموزیم و به عمل برسانیم.
«کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تَر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم»
حضرت خدیجه سلام الله .mp3
1.78M
او محمد را انتخاب کرده بود، محمد امین را
مادرمان حضرت خدیجه سلام الله.
نویسنده :آقای ابوالفضل هادی منش
گوینده :خانم زحمتکش
قسمت اول
☘️رادیو ریحانه، صدای زن و خانواده
┅┅═🎼✧๑✿๑✿๑✧🎼═┅┅
https://eitaa.com/radioreyhaneh
┅┅═🎼✧๑✿๑✿๑✧🎼═┅┅
حضرت خدیجه سلام الله ٢.mp3
2.18M
او محمد را انتخاب کرده بود، محمد امین را
مادرمان حضرت خدیجه سلام الله.
نویسنده :آقای ابوالفضل هادی منش
گوینده :خانم زحمتکش
ادیتور:سید هادی موسوی
قسمت دوم
☘️رادیو ریحانه، صدای زن و خانواده
┅┅═🎼✧๑✿๑✿๑✧🎼═┅┅
https://eitaa.com/radioreyhaneh
┅┅═🎼✧๑✿๑✿๑✧🎼═┅┅