eitaa logo
کتابی با طعم نسکافه؛
50 دنبال‌کننده
946 عکس
196 ویدیو
2 فایل
بسمی تعالی من؟! ___________________ ها؟ اینجا؟ همینطوری الکی... من و چمیدونم گالری و غر و غر و غر و گیر کردن تو گذشته و دلشوره آینده. اینم منم : @idjn23nxnk کپی؟ نه. صندوق نامه هاتون : https://abzarek.ir/service-p/msg/798914 @postboks
مشاهده در ایتا
دانلود
یعنی نمیشد الان ماهم شمال و جوجه و از این حرفا داشتیم الان....؟
واقعا حوصلم مثل چی سر رفته
کلاًهر الکسی که تا حالا باهاش برخورد کردم. روش کراش زدم، بلا استثناء.
بدترین و در إین حال بهترین جمله که میتونید در پایان کتابتون داشته باشید: ادامه دارد....
خیلی ممنون/: فقط یه نفر که اونم یکی از فامیلامون...
کاشی باهم، با شما که عضوید مثله خیلی کانالا، کاش باهم صمیمی بودیم بعدش من می‌نشستم و میگفتم... اینقدر حرف از ملمتیوم دارم که دیگه تاد داره دیوونه میشه😂. (بعضی موقعه ها به اون چیزهه توی مغزم میگم تاد). اینقدر نیاز دارم آخر حوادث بشینم یه دل سیر در موردش حرف بزنم. ولی یک چیزی که ازش میترسم اینه که مسخره بشم. محسوس یا غیر محسوس. احساس میکنم هیچکس از این رقیه واقعیه خوشش نمیاد. حتی وقتی سعی میکنم (خیلی سخت هم سعی میکنم) مثل بقیه باشم. مثل بقیه درمورد چیزای کسالت بار حرف بزنم، تا شاید به منم توجه کنن یا با منم حرف بزنن... هیچ توجهی بهم نمیشه.انگاری وقتایی که کنترل از دست می‌رفته، کار خودشون رو کردن. با این حال... وقتی هایی که (پس از سال ها) فکر میکنم:وای خدا... بلاخره یکی هست که براش بگم. بلاخره احساس میکنم که میتونم در موردش با ینفر حرف بزنم. اما اونم فقط با حالت صورت مسخره و ساختگی فقط بهم نگاه میکنه. و وقتی تمام حرف های پر هیجانم تموم میشه، اون فقط سرش رو بالا پایین میکنه و از کارایی که توی اون روز تکراری و مثل همیشه اش انجام داده و سفره‌ا و خودش و خانوادش حرف میزنه. فقط منتطر بود که لبام بشینه روی هم... اصلا میدونید... _تاد هستش بیخیال!.
مثلا یه عکسایی دارن که بزارم اینجا یا نشون کسی بدم، میگه چه بچگونه و مسخره ولی برای من اصلا اینطوری نیستن. من با خیلی عکسا یاد یه قسمت از داستانم یا یه رمانی که مثلا خوندم میوفتم.