به نظر من کله سبزیجاتی
یکی از راه های کتابخوان کردن مردم
افزایش اتمسفر و جو کتاب است ....
کافیه یک سرچ کوچک کنید و بعد ببینید
غربی ها چقدر اکسسوری و دکوری جات به شکل کتاب دارند ....ما دکوری به شکل ماتحت گاو طلایی (در سمت چپ تصویر) داریم و دکوری به شکل کتاب نداریم ......
امشب با یکی از رفقا رفتیم کتابگردی ،گارسه
بعد گفتم دکوری کتاب ندارید
گفت چرا
گفت اینو داریم و اون
این گنجشکه که روشو اینور کرده که ماتحت آقا گاوه رو نبینه رو دیدم که رو کتاب ایستاده ۹۶تومن
و بعد یک مجسمه دیگه ۴۶ تومن
گفتم آقا این ۴۶ تومنه دیگه
گفت نه عزیزم ۴۶۰ هزار تومان
گفتم پس اون هم انگار ۹۶۰ تومنه
گفت آره عزیزم
۹۶۰ هزار تومان😳
داداش اگه مزرعه حیوانات میزدید اینقدر نمیشد
....ول کنید بابا اکسسوری کتاب چه کوفتیه
برید کتاب بخرید ،اصلا با جامعه هم کار نداشته باشید ،نه بابا اصلا کتاب نخرید بابا
یک کتاب میخوای بخری ۴۰ اومن خب برو دلار بخر عزیز دلم دانش کیلو چنده ،تیبا شده ۲۶۰ تومن ،به خدا تیبا رو بزاری جلو این مجسمه گاوه، دوباره بر میگرده ما تحتش رو میکنه سمت تو ،اینقدر که این ماشینای ایران خودرو و سایپا آشغالن ....اونوقت .....آقا جمع کنید این شر و ور های کله سبزیجاتو ......این کله سبزیجات اگه به جای کلم بروکلی ،عقل تو کلش بود ،وضعش این نمیشد ......به خدا .......چند روز پیش فهمیدیم یکی از رفقا تو کار تتره ،گفتیم نتر ،آناتومی نتر ....گفت نه اسکول جان تتر !!!یکی دیگه از رفقا از یک سایت چینی سیگنال میگرفت بعد بیت کوین میخرید ...جمع کنید بریم بابا
کتاب ،نوشتن و ....
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanija
ما تو این بازار گوشی ها،قاب گوشی طرح ،سگ و شغال و گاو و گوسفند و بز و .....مدفوع ماچه الاغ (انبر نسارا)دیدیم ،تا طرح مرد زنبورکی و زن پولکی ........ولی طرح کتاب ندیدیم
#اکسسوری_کتاب
#اتمسفر_کتاب
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
معرفی کتابی که درباره علاقه مند کردن کودکان به کتاب است
عجب کتاب در کتابی شد
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb1
سلام آقای کله سبزیجات
: سلام
اسمتون خیلی جالبه 😂
: نیشتو ببند،کارت چیه
اومدم خدمتتون گزارش تهیه کنم از خبرگزاری بوق نیوز ،به خاطر جایزه نوبل ادبیات که گرفتید
:۵ دقیقه بیشتر وقت نداری ،بعدش باید برم دستشویی ،بعدشم میخوام برم کتابفروشی کتاب بخرم
😳
:بنال دیگه
بله بله ،خب سوال اول ،شما چی شد داستان نویس شدید
: دیدم هرچی مینویسم ،کسی تشویقم نمیکنه ،بعد ادامه دادم ،همینطور رفتمجلو
عجیبه ،همه با تشویق می رن جلو ،شما چطور اینطوری رفتید جلو
:اون مال بچه سوسول هاست ،که مامان باباشون از ۳ سالگی بهشون قلم میدن،بعد کتاب ضد آب برا حمومشون میگرن ،کتاب ضد آتش برا آشپزخونشون میخرن،کتاب ضد جر خوردن میگرن براشون ...
چه جالب ،بیشتر توضیح بدید
: (چیش جالبه،عجب خبرنگار اسکولی فرستادنا)
چیزی گفتید جناب شهسواری
: عرض شد خدمت انور مبارک و بابرکت که هرچه فرمایش داری ،زود تر بنال ،چون میخوام برم مستراح
بله بله ،عرض کردم خدمتتون ،بیشتر توضیح بدید
: عجب،باشه،خلاصه ما سال اول بی ادبستان بودیم که تازه کتابای سال ما رو عوض کردند ،زمان ما شد ،بخوانیم بنویسیم ،بعد برا بنویسیمش ،یک صفحه آخر هر فصلی بود ،که همون انشا بود و موضوع میداد ،من یک منگنه کوچیک داشتم از این فانتزی طوریا ،گاهی از دفترم چند صفحه میکندم ،به اون صفحه منگنه میکردم ،این تقریبا مال سال سه به بعده که نوشتنم راه افتاد ،یادمه انشاهای خوبی مینوشتم،حتی بعضی موضوع هاشون رو یادمه ،یادمه از سال چهارم به بعد بتمن کلاس بودم که همکلاسی های شهر گاتهام رو از دست جوکر(معلم) نجات میدادم
چطوری
:ا دو دقیقه دندون رو اون جیگر کرمخورده ات بزار ،تا بهت بگم
بله بله ،ببخشید بفرمایید
:هیچی دیگه ،یادمه چون انشاهای طولانی مینوشتم ،بچه ها منو مینداختن جلو تا اول من انشامو بخونم بعد نصف وقت کلاس میرفت و نصف بچه ها که ننوشته بودند نمیخوندند،و وقتی هم انشا ها داوطلبی بود ،من نفر اول بودم
اون وقتا نمیدونستم این مزیته یا استعداده یا هرچیز دیگری ،چون معلمام که هیچ تشویقی نمی کردند ،و موقع خوندن انشای من چرت میزدند یا به قسط آخر ما هشون فکر میکردند و....فقط از جانب دوست و آشنا و حسین گرزین (پسر همسایمون)تشویق میشدم،اونم نه اینکه تو چه نویسنده خوبی هستی ،اینکه عباس این انشای ما رو بنویس دمت گرم،شاسی جون این دفتر منه تو که مینویسی جمعه انشای منم بنویسم(بنده فامیلم تو شناسنامه ،شاهسواری ه ،وبچه ها به دلیل ثقالت در تلفط ،فامیل من رو مرخم میکردند و چند عملیات پیچیده صرفی روش انجام میدادند که میشد شاسی،دانشجو که شدم فهمیدم شاسی یک قطعه از ماشینه و این شاسی که میگفتند از باباهاشون شنیده بودند و خبری از ترخیم و قواعد پیچیده ادبی نبوده).پدر خدا بیامرزم که ۶ کلاس قدیم خونده بود و کشاورز و دامدار بود و چیزی از ادبیات نمی دانست و فقط نمره های ریاضی ام براش مهم بود و معدلم که جلو حاج عباس خراسانی ،رفیقش کم نیاره ،چون اون چندتا نوه ی زبر وزرنگ داشت که الان دندونپزشک اند و همیشه تعریف اونا رو جلوی بابای خدابیامرزم میکرد و مادرم هم پنج کلاس در روستا خوانده بود و اصلا با درس های من کار نداشت و من خودم میخواندم
چه جالب یعنی هیچکی تشویقتون نمی کرد .
:نه ،حتی یادمه ،یک انشا نوشته بودم ،موضوع اش این بود ،سرگذشت یک میز را از زبان خودش بنویسید ،و من یک جانبخشی کردم به یک درخت و وقتی داشت با بقیه درختا صحبت میکرد ،اون رو بریدند ..و بعد علی آقایی میره یک میز میخره
و وقتی میاره خونه ،میبینه این مدادی که علی باهاش مینویسه و چوب لباسی اش همه از یک درخت و تیکه هایی از یکدرخت به هم رسیدند و وقتی علی از اتاق میرفت بیرون مینشستند و خاطره هاشونو تعریف میکردند .....
این رو یادمه کلاس سوم دبستان نوشته بودم تو یک دفتر با بک گراند آبی روی جلد که عکس یک توکو توکان با منقار بلند سبز رنگ روش بود
واین انشا رو دادم زنداداشم خوند و وقتی خوند بعدش هیچی نگفت ،و حتی یک برو گمشو و عصبانیت خاصی تو چشماش بود ،چون من ته تغاری خانواده بودم و از پسرهای خنگش کوچکتر بودم ولی بیشتر میفهمیدم....
عجیبه واقعا ،شما اصلا تشویق نمی شدید ،ولی دست از نوشتن بر نداشتید تا جایزه نوبل ادبیات ۲۰۴۲ رو کسب کردید .
: تازه این در کوچک سالی بود،در بزرگسالی که مسخره میشدم
عجیبه
: عجیب تر از من توی کنه ای ،که میبینی دارم خودمو خراب میکنم و دستشویی دارم
بعد ولم نمیکنی
آقای شهسواری یا شاهسواری یا آقای کله سبزیجات ،یک توصیه به خوانندگان مجله ما برای نویسنده شدن بفرمایید
: توصیه من به شما اینه ، وقتی که دستشویی داشتید برید دستشویی تا جوونید وگرنه به سن پیری من که برسید ،و دوتا جایزه زپرتیبردید
یک خبرنگار خرمگس میاد شما رو خفت میکنه ،و شما که کلیه هاتونو داغون کردید ،حتی پنج دقیقه هم نمیتونید به این سیریش جواب بدید
حالا که جوابتو گرفتی س
ریع از اینجا برو
وگرنه هرصدایی شنیدی باید تو گزارشت بنویسی
و اگر ننویسی ،میدم مشاورای حقوقی ام به جرم
اینکه همه مصاحبه مونو ننوشتی و تحریفش کردی ،دوسال حبس برات بنویسند و ۲۰۰۰دلار جریمه و اگرم بخوای همه وقایع اون آخر (سر صداها )رو بنویسی ،سردبیر تحریریه نمیذاره
پس زودتر بزن به چاک تا دو دوزه نشدی
خبرنگار زپرتی
#مصاحبه_۱
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb1
چشمت برای من طبیبی بود ابراهیم
لبخند تو امن یجیبی بود ابراهیم
تا دیدمت در سینه ام آتش گلستان شد
عشق تو اعجاز عجیبی بود ابراهیم
حسنا محمد زاده ،،کتاب پری روز ،انتشارات شهرستانادب
با این قیمت دلار و سایپا ۱۳۱
اینها خیال باطلی بود سید ابراهیم
کله سبزیجات،کانال نوشتنی جات
#سید_ابراهیم_رییسی
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
ما در مدرسه چه میکنیم
خلاقیت ها را می کشیم
نو آوری ها را می کشیم
چون میخواهیم همه باهم یکسان باشند
ظاهرمان ائدلوژیک و دینی و بنیاد گرا است
یا ظاهری بی دین و لاییک و لاادری
اما سیستم آموزشی ما ،سوسیالیستی است
همه باید عین هم باشند ،همه باید معدل همه دروسشان بالا باشد
یا لیبرالیستی است یا همه باهوش اند و معدل بالا و یا همه خنگ اند ،خلاصه شتر گاو پلنگ است .
اما چیزی که مشخص است این است که زیر چرخ دنده های مکانیکی و ربات وار گونه این سیستم ،تنها دانش آموزان نیستند که خرد میشوند ،آینده بشریت است و آینده ملت ها است که تبدیل به زباله می شود
جرم یک نابغه موسیقی در این سیستم این است که ریاضی اش را صفر گرفته
یا جرم انشتین این است که به جز ریاضی و فیزیک ،بقیه دروس را صفر گرفته
یا جرم تاجر بزرگ فرش این بوده که اصلا دیپلم نگرفته
یا جرم گیرنده جایزه نوبل ادبیات این بوده که از درس زیست شناسی متنفر بوده
.
.
.
به قول علما همه در سیستم خنگ اند الا ما خرج بدلیل
مگر اینکه مدیر بی کفایت مدرسه از یک دانش آموز که همه نمرات را گرفته تقدیر کند ....
به نظرم این نوع افراد توحید را درک نمی کنند
چون خدا را درک نمی کنند
چون خدا انسان ها را متفاوت آفریده و تفاوت انسان را زیبا می کند
تفاوت سیب و تمشک و هندوانه و گیلاس زیباست چون هر کدام یک مزه ای دارند
چقدر این نظام خلقت جالب است
و چقدر سیستم آموزشی انسان های متفاوت ،یکسان است
همه باید نمره بالا در همه دروس بگیرند ،اصلا چه کسی گفته این را
اتفاقا به نظرم وقتی کسی معدل بالا در همه دروس گرفته یعنی باید تنبیه شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاج مشت نمونه ای از خروار
از مسئولینی است که
مردم را حیوا ن ناطق می پندارند و از این حیوان ها تنها خر میپندارند
همیشه طلبکارند ،به جای اینکه جوابگو و مسئول باشند
هیچوقت عذرخواهی نمی کنند
همواره مسئول هستند و فقط مسئولیتشان عوض می شود
نظامی بوده اند و در هر مسئولیتی با دید نظامی و سلبی ،به ایفای نقش پرداخته اند
.
.
.
.
الحمدلله این مسئولین در این چهل سال عین غده سرطانی ،هروز تعدادشان بیستر میشود
مسئولینی پیر ،بی فکر ،بدون نوآوری ،با ذهنی منجمد و فریز شده که ماتحت آسمان پاره شده و فقط اینها از آن بیرون آمده اند و طلبکار و گردن کلفت هستند........
.
.
.
مقام معظم رهبری بسیار غریب هستند
ایشان دائم می فرمایند ،جوانان ،جوانان ،جوانان
اما یک عده که تنها در ظاهر چفیه می اندازند و در فکرشان به صحبت های رهبری میخندند و بوی نفاقشان از بوی تعفن سگ بدتر است ،اصلا به افکار و آرا ایشان دل نبسته اند .....
در به قول بکی از دانشجویان در دیدار رهبری
جنگ تحمیلی را با جوانان بردیم و عرصه های جنگ های دیگر را با پیرمرد ها داریم میبازیم
وجود تاج و امثال تاج و ...
یعنی کشتن استعداد جوانان ،و پایان مدرسه مدیر سازی جمهوری اسلامی منجر می شود به .......
ول کنید آقا جان بذارید تاج ها ،تاج گذاری کنند و کله سبزیجات برای خودش سبزی بخورد
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
از شاخصه های کتابخوان بودن یک ملت
سینمای اقتباسی است
که در ایرانرو به صفر است
که الحمدلله دارد بهتر میشود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معرفی کتاب ۶۷ ثانیه ای
نام کتاب : نخلستانی از فانوس
نویسنده : سیدحسین امیرجهانی
نام ناشر : جمکران
#معرفی_کتاب
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر، نه
دل خون شده وصلم و لبهای تو سرخ است
سرخ است ولی سرختر از خون جگر، نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟ آری! با اهل نظر؟ نه!
بدخلقم و بدعهد، زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر، بار دگر، بار دگر… نه
فاضل نظری
#شعر_خوب
#فاضل_نظری
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb1
دارم این کتاب رو تو نوار
با صدای شیرین عادل فردوسی پور
میشنوم و دارم به این فکر میکنم برای نوشتن
یک کتاب چقدر زحمت باید بکشم
نویسنده در ۹ ماه به ۲۲ تا کشور سفر کرده تا بتونه هوادارا و باشگاه ها و بازیکنا رو ببینه
از اوکراین و اروپای شرقی تا کامرون و لس آنجلس ....
واقعا همتش برای نوشتن ستودنی است
یک کتاب جستاری بکر
ریختن فوتبال درون سطل سیاست
و یا سیاست را پاشیدن روی فوتبال دم کشیده
فقط زیتون روانشناسی و ماست جامعه شناسی و سبزی فرهنگ شناسی و مردم شناسی اش کم است .
برای صبحانه خوب یک کتابخوار خوب است
اما ناهار نمیشود
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
اگر به رشته های زیستی علاقه مند هستید
و یا در یکی از رشته های زیر شاخه ی بیولوژی مشغول به تحصیل هستید از آبیاری گیاهان دریایی تا نانوبیوتکنولوژی و نمی دانید که آینده
چه کاره می شوید
و یا بسیار نا امیدهستید و فکر میکنید در ایران کسی به شما بهایی نمی دهد و باید به بلاد فرنگ بروید و آنجا حلوا ،حلوایتان میکنند
و یا سودای بزرگی در سر دارید و میخواهید
در آینده بزرگترین کارخانه تولید کیت و یا دارو و یا .....را داشته باشید .
من به شما پیشنهاد میکنم این کارگاه را بروید
چون واقعا هیچ کسی در استان قم و حومه ،نسبت به این مسائل اشرافی بیشتر از استاد دکتر فتوحی ندارند و بقیه اساتید در این رشته با احترام با فاصله ی بسیار زیادی از ایشان در ردیف های دوم تا چهارم مقام قهرمانی ایستاده اند (البته در صورت وجود داشتن).خلاصه از من کله سبزیجاتی به شما نصیحت اگر به این مباحث علاقه مند هستید
این کارگاه رو از دست ندید
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
یعنی قیمت ها یک طوریه و بعضی افراد هم اونقدر اعتماد به نفس دارند
که اگه یک عدد درب پراید داشتید داخل خونه
میتونید بزارید تو دیوار بعد بنویسید
پراید ۳۰۰ تا کارکرد مدل ۸۲ ،فقط سه تا در و اتاقش نیست و موتور و اینا نداره ،بدون رنگ
موتور بالابر شیشه سالمه ،به شرط میدم
تخفیف پای معامله ،آماده برای مسافرت،فقط مصرف کننده زنگ بزنه 😁
.
.
.
مرد مومن یک سوم ماشینت رفته ،بعد گذاشتی تو دیوار ۲۲۰ میلیون ،سیدابرام ،جمال تو عشقه ،خنکای آتیشتو عشقه .....تبرت رو در بیار
بزن بر سر این دلار بت نشان که پدر ما رو این کائنان معبد همین بت ها در آوردند .......
منم یک عدد چادر روی ماشین پراید دارم میدم ۱۵ میلیون،چادر بدون رنگ و در حد میباشد ،فقط برای مصرف کننده
وقتی بازار خرتوخر میشه ،قورباغه ابوعطا که نمیخونه، هیچ ، سیگارم میکشه
#دلار
#خودرو
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
ناشر پر حاشیه! - خبرآنلاین
https://www.khabaronline.ir/news/1707880/%D9%86%D8%A7%D8%B4%D8%B1-%D9%BE%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%87
مشت نمونه خروار
بخوانید سیر تطور تاریخی یک ناشر دولتی
و اینکه چرا در این صنعت نشر ما رشد نمی کنیم
و نیویورک تایمز رشد می کند
اقتصاد نهادی و نهادگرایی فرهنگی ،راه به جایی نمی برد
فرق بین نشر فرانکلین (علمی و فرهنگی ) با نشرهای خصوصی
فرق بین استقلال و پرسپولیس است با بایرن مونیخ و بارسلونا
فرق بین اینستاگرام و سروش
هرجا هر شرکت اقتصادی و فرهنگی ای ،خصوصی بود .
رشد کرد ،روبه جلو رفت ،نوآوری داشت و درآمدزایی کرد و گرنه می مرد
و هرجا نهادی و دولتی شد
چون عمو یادگار بود و پشتش گرم بود
در روزمرگی می مرد و تکرار و درجا می زد
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
معرفی کتاب توسط یکی از نوجوانان مخاطب کانال نوشتنی جات ،آقای عبدالله رضایی
#معرفی_کتاب
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
امشب یکی از دوستان نویسنده ام
گفت این خیلی خوبه که هر روز مینویسی
خیلی خوب زد توی خال
نوشتن برای یک نویسنده
همچون وزنه زدن برای یک بدنساز است
اگر یک هفته ،باشگاه نرود ،یک مقداری از کات های عضلاتش میپرد و اگر یک ماه نرود کم کم شکم در می آورد ،و اگر سه ماه نرود .....
نوشتن هم همین است اگر شما یک روز ننویسید تنبل می شوید
اگر یک ماه ننویسید تنبل تر
و اگر یکسال ننویسید آنقدر رحم قلمتان تنبل می شود که هیچ کلمه ای نمی تواند بزاید!
و تکرار و تمرین ،پدر و مادر یک موفقیت با پدر و مادر دار است نه یک موفقیت رانتی
برای همین خیلی از نویسندگان خوب دنیا
همچون گابریل گارسیا مارکز و یا ژرژ سیمنون
روزنامه نگار بودند ،و دستشان رووان و گرم شد و توانستند آرماکندو ها یا کارگاه مگره ها را خلق کنند.همین آقای سیمنون که بلژیکی است .(و اصلا سورئال نمی نویسد و رئال می نویسد 🤔🙄😉؟!)پانصد رمان چاپ شده و صد و هشتاد مقاله دارد و بعضی آنقدر مبالغه میکنند که می گویند در سه ساعت می توانست یک رمان بنویسد و ویرایش کند و بفرستد برای چاپ .!!ولی معمولش این بود که هر روز بلند میشد از چهار صبح تا ظهر مینوشت و ۱۲۰۰۰ هزار کلمه مینوشت و عصر ها برای خودش آزاد بود.یعنی معمولا هر سه روز یک رمان.حالا می فهمید که اینجا یکی از مقاصد تولید کننده اش ،محل تمرینات آن جناب است.و یکجورایی باشگاه کله سبزیجاتی است .و خوشحالم از اینکه کله سبزیجاتی در این دو ماهی که این کانال را به برکت فیلترینگ اینستا خوانده ،این همه بازخورد از مخاطبانش گرفته
و روزنامه و مجله و گاه نامه و شبنامه و انتشارات و دفترش اینجا بوده ،خدا را شکر که روزنامه های چپ و راست هیچکدامشان قبول نکردند تا برایشان بنویسم و اینجا مینویسم و اگر هم قبول میکردند ،کله سبزیجاتی شکل نمی گرفت و اگر هم شکل میگرفت باید با قالب های آنان مینوشتم و آنموقع دیگر من نبودم ،چون تناسب بین تکس و کانتکس و محتوا و متن ،پدید نمی آمد و اگر هم می آمد ،دائم ویرایش میشد
که آقا این تیکه ای که به پسر خانم خزعلی انداختی ،خانم خزعلی ناراحت میشود و یا به سیبیل آقای ابطحی نباید گیر بدهی چون ایشان ریش دارد و اساسا روحانی است و از این جور مزخرفات ......خلاصه ممنون از شما بابت تحمل کله سبزیجاتی ،کله سبزیجاتی که نویسنده نیست.
اما نویسنده ای است در حال شدن
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
من اگر توی این مملکت یک مسئولی بودم که خداروشکر نمیشم و از خدا خواستم همیشه بهلول وار زندگی کنم و حرفم را بزنم
کارمندان این اداره را ،و آن آدم احمقی که این بنر را زده و آن خرتری که دستورش را داده همه را میدادم اخراج کنند .آقای استاندار اگر واقعا این کار را کرده وظیفه اش را انجام داده و تشکر ندارد و اگر انجام نداده ،غلط کرده .....
ولی اداره برق در هر صورت به نظرم کار بسیار خوبی انجام داده ،بودجه بیت المال را در یکجای بسیار خوب خرج کرده و احتمالا باز استانداری براشون گل میبرن ،باز اداره برق شیرینی میبرن ،باز اونا یک کاسه شیر برنج میارن و باز اینا کاسه شیر برنج رو پر شکلات میکنن....خلاصه آقا جان اگه خیلی بیکارید ،این خاله زنک بازی ها و خاله بازی ها رو نکنید .....بازی مردونه راه بندازید ....مثلا کمربند بازی برای کارکنان ....یا کشتی با چوخه ....
اینا بهتره انصافا ،مردونه تره .....
و اگر استاندار اینجور که بادمجان دور قاپچین ها و دست مال به دستان می گویند خوب است ،آن مگس گرد شیرینی ای که دستور این بنر را داده ،پیدا می کنم ،و لختش می کنم و بنر را تنش میکنم ،و دور شهر، پشت نیسان آبی میچرخانم و میگویم ....اگر کس دیگری آشمالی و پاچه خواری کند او را بدتر از این میکنم .بابا کار کنید بس کنید این خاله بازی های اداری رو .....
امضا کله سبزیجات
#کله_سبزیجات
#تشکر_از_مسئول
#نوشتنیجات
#neveshtanijat
https://eitaa.com/joinchat/333643997C438ccb16be
هدایت شده از •| آقای عَین.جیم |•
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر تمام قیداران عالم!
قیدار، صدای فطرت انسان است، برای همین است که با شادیاش شاد میشوی و با غمش غمگین. قیدار صدای مردهای جهان است در هر قطعهی تاریخ، صدای مردانیست که از خوشنامی به بدنامی و از بدنامی، به گمنامی رسیدهاند، طوبی للغرباء ...
بار دوم است که میخوانمش، بار اولش گمانم ۵سال پیش بود، در کتابخانه حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، از آن کتابهایی بود که او مرا پیدا کرده بود، نه مر او را! قیدار روایت پهلوانیست که مردانگی سیره و روش اوست و در دوران پهلوی میزید، گاراژدار یک تهران است و پول برایش چرک کف دست. قیدار روایت عاشق شدن مردیست که پای زن جوانش مانده است، زنی که دست خورده است ... قیدار روایت مردیست که ابتدا صاحب اتول بود و بعد شد مصاحب رانندهی اتول! قیدار حکایت مردیست که سفرهدار بود و یتیمنواز و مردمدار. قیدار حکایت یک مرد است، یک مرد ...
۴ دیماه ۱۴۰۱، ۱۸ تمام !
خانه دامغان
#معرفی_کتاب
#قیدار
@mrainjim
نوشتنی جات
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر تمام قیداران عالم! قیدار، صدای فطرت انسان است، برای همین است که با
معرفی کتاب از کانال مستر عین جیم
رفیق شفیق و هنرمند و خوش ذوق و کتابخوانم
به کانال آقا عرفان سر بزنید پشیمان نمی شوید
در ضمن آقا عرفان ،تایپوگرافیست ماهری هم هست .
بروید به کانالش بپویندید با تضمین کله سبزیجات
#کله_سبزیجات
#نوشتنیجات
#آقا_عرفان
#عین_جیم
#neveshtanijat
#mrainjim
@mrainjim
@neveshtanijat
دلنوشته آقا سید مهدی جابری عزیز
از مخاطبان نوجوان کانال که زحمت کشیدند و
برای ما ارسال کردند
<< خیزش شب هنگام >>
ناچاری در طول روز تا با انواع و اصناف مختلفی از مردم معاشرت و نشست و برخاست داشته باشی.
این برخورد ها و گفتگو ها و غفلت ها، و سنگینی ارواح دیگران، روح تو را هم خسته و سنگین می کند.
گاهی آنقدر سنگین که دیگر حوصله ی خودت را هم نداری و خودت را هم طالب نیستی.
شلوغی روز نمی تواند برای تو خلوتی بیاورد، لاجرم باید شب را به پا خیزی.
در سکوت و آرامش شب، در سکون و خلوت شب، وقت خواب دیگران، تو باید با دوست خلوت کنی. دوستی که در طول روز نگه دارت بوده و قوتت بخشیده و در آناء لیل منتظر توست.
آنگاه می بینی که چگونه روحت سبک می شود. به قدری سبک که دیگر میل به ماندن در این بدن ندارد. قدرت پرواز و معراج دارد. با همین سبک بالی بود که رسول به معراج رفت.
در غار حراء، زیر تابش نور ماه و ستارگان پر التهاب، زیر صدای جیرجیرک ها. او مشغول بود. چنان خلوتی کرده بود که انگار غیر او و خدا کس دیگری و چیز دیگری موجود نیست.
همین حالت در قیام در لیل برای تو رخ می دهد. چنان جهان ساکت است و آرام و ساکن، که گمان می کنی غیر تو و او وجود دیگری وجود ندارد. تاریکی شب، تو را پوشانده. و در عوض نور او، تو را روشنا کرده. قلبت شناور است بر موج های آرام و ملایم محبت او.
جبرئیل نازل شد بر آن روح آماده. بر آن روح صیقل داده شده و آزموده شده.
او را به خوانش نام خدا فراخواند: اقرأ باسم ربک الذی خلق.
سیر او را به یاد آورد: خلق الانسان من علق.
و باز به سوی پروردگار ارجاع داد.: اقرأ و ربک الاکرم
آنگاه تو را تلویحا به آگاهی و دانش می خواند و یاد آوری می کند تا بلکه به او بازگردی: الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.
با یاد آوری این ها، از عصیان و سرکشی تو سخن باز می کند که تو بودی که بر او گردن بلند کردی و به منیّتی رسیدی: کلا ان الانسان لیطغی، أن رآه استغنی
در آن هنگامه ی لیل است که وجود و روح تو چون زمینی خشک و تشنه، می شود آباد و سیراب از عشق و محبت و معرفت و شناخت. می بینی که باران حکمت و عشق بر تو می بارد و هر چه این ریزش این باران بیشتر، احساس کویر بودن و نداری و نیاز تو به او بیشتر...
جان کلام اینکه با این سبکی و این معراج، برای روز قدرت و همت می یابی و حرکت می کنی. و چاره برای معاشرت هم ثبات است و مدارا و تحمل!
کله سبزیجاتی به خود می بالد که چنین مخاطبانی دارد و خدا را شاکر است که نوشتنی جات را خانه خودتان می دانید و اینجا هرچند ناچیز ،تبدیل به رسانه ی کسانی است که دوست دارند ،بنویسند و بخوانند
(پذیرای دل نوشته ها ،داستان ها ،معرفی کتاب ها و ....یتان هستیم در هر قالبی از مدیا که باشد ،صوت و گرافیک و نوشته و فیلم کوتاه ،
نوشتنی جات خانه شماست )
#نوشتنی_جات
#کله_سبزیجات
#برای_ما_بنویسید
#neveshtanijat
@neveshtanijat
#نوشتنی_جات
#کله_سبزیجات
#سید_مهدی_جابری
امروز با آقا رضا رفتیم پمپ بنزین خاکفرج بنزین بزنیم که تا رفتیم توی اون لاین باریک و نوبتمون شد
یک آقای تپل گفت :آزادی ،گفتم آره
آقا رضا نازل رو برداشت و اندازه پنجاه هزارتومان از این سیاه سرمایه ی پدری مان (بنزین) زد به خیک پراید زیبایش و تا تمام شد دویدم که من حساب کنم و تپله پرسید ،ماشین مال کیه ،آقا رضا گفت مال من ،گفت از تو نمیگیرم پس ،تا رضا داشت دنبال کارتش میگشت ،گفت اووو طول میکشه ،کارت من رو کشید ،و گفت خدا انشاالله بهت بچسبه ،نفر بعدی که اومد ،گفت آقا :آزادی ؟گفت آره بعد همینطور میگفت آزاد ،آزاد ،بدووو آزاد دارم
توی ماشین که نشستیم به آقا رضا گفتم : این تپله احتمالا توی میوه فروشی کار میکرده ،از اینایی که تو جمعه بازار بساط می کنند و می گن بلال بلال بدو حراجش کردم ،خندید و گفت : عجب شغل مسخره ای دارن ،همینجا میشینن و ...گفتم با شغلشون کار ندارم ،شخصیت ،شخصیت جذابی بود. به من گفت انشاالله خدا بهت بچسبه ،بهش گفتم دعا کن خدا سفت بچسبه ،خندید و گفت انشالله با چسب دوقلو بهت بچسبه ،من هم گفتم انشالله ....تا حالا از هیچکس این جمله رو نشنیده بودم ،خدا بهت بچسبه !!عجب جمله ای
آقا رضا فرمود :این میتونه یکی از شخصیت های رمان باشه
من گفتم :آره شخصیت جالبی داشت
.
.
.
یک بحثی دارند دوستان به نام تیپ یا شخصیت
.مثلا بحث میکنند که در داستان فلانی ،اصغر آقا آیا شخصیت بود یا تیپ بود ،آیا از اصغر آقا
تنها سیبیل کلفت و صدای کلفت و ساتور و خال گیلاسی و هیکل درشت و داش مشتی طوری دیدیم ازش یا نه
اصغر آقا با اینکه قسی القلب است ،هر روز روی گل های آفتابگردان دست میکشد
آیا با اینکه قیافه زمختی دارد ،اهل لولشک و پاستیل خرسی هست ؟؟!!آیا تضاد درونی دارد
آیا هدف دارد ؟؟آیا ایدئولوژی دارد؟آرمان و آرمانشهر دارد؟؟
اگر پاسخ بله باشد .میشود شخصیت.واگر پاسخ خیر باشد .میشود تیپ .خب کله سبزیجاتی به ما چه تئوری داستان درس میدی
خب میخواهم بگویم من این تقسیم بندی را قبول ندارم ،من می گویم شخصیت وجود دارد و تیپ معنایی ندارد .هر فردی ویژگی ها و آرمان ها و اهداف و پارادوکس های خودش را دارد ،هر فردی یک شخصیت است حالا چه در فضای حقیقی و عینی چه در دنیای داستان ،در دنیای داستان هم آن فرد خودش یک شخصیت است .حالا داستان نویس یا می تواند این وجوه شخصیتی را به ما بنمایاند یا در نمایش وجوه مختلف شخصیت به مخاطب،کمیتش لنگ میزند.و خود تیپ هم تکرار یک شخصیت است.و شاید نمونه های مختلف از قصاب هایی که سیبیل ندارند و خال گیلاسی و صدای کلفت و....گواهی بر این مدعا است.اصلا این که بخواهیم تیپ ارائه بدهیم نیاز به استقرا دارد که آقایان در منطق ارسطویی به استقرا بهایی نمی دهند و اجماع محصل هم به قول علما لا یحصل ...پس تیپ هم ،خط کشی است که از به وجود آمدن شخصیت جلوگیری میکند......
حالا کله سبزیجاتی ....این تئوری داستان نویسی به چه درد ما میخورد .........
اگر بخواهم بحثم را از مباحث انتزاعی به عینی بکشانم .....مرحوم عین .صاد میفرمودند اگر به فرزندتان چندچیز اگر بدهید در هر محیط آلوده ای اگر برود سالم بیرون می آید ...ویژگی اول .شخصیت است .اگر ما به فرزندمان شخصیتش را نشناسانیم و به او نفهمانیم که تو فردی با ویژگی های ممتاز هستی که هیچکس مثل تو نیست .آنوقت آن فرد خیلی شکننده است .آنوقت او مثل همین تیپی است که داستان نویس ها می گویند .اما باید بداند و بدانیم که او متمایز از دیگران است چه در فکر چه در فیزیک چه در فهم ،او وجودی خارق العاده است .او اگر ریاضی اش صفر باشد ،در عوض نقاشی میشود در حد پیکاسو ...ویا اگر زبانش صفر بود و استعداد زبانش صفر بود ،تاجر فرش خوبی میشود.او را با خفت به کلاس زبان نفرست و پسرخاله اش را نیاور تا با او ریاضی درس بدهد
به او بفهمان که او شخصیت دارد،تیپ نیست.
او میتواند دنیا را تکان دهد حتی اگر تنها هنرش خنداندن باشد .او میتواند همه را مجذوب صدای خودش کند حتی اگر نصف بدنش نباشد (قاری افتتاحیه جام جهانی فوبال۲۰۲۲در قطر)
نباید پسر همسایه که تمام نمراتش بیست است و شلوارش را نمی تواند بکشد بالا را شابلون قرار بدهی و با کاتر اضافات فرزندت را ببری ،آن اضافات شخصیت او هستند .و اگر به او بها بدهی با همان شخصیتش کاری میکند که رستم نکرد.......به کودکان مان و فرزندانمان و خودمان
بیاموزانیم و بیاموزیم که ما نویسندگان رمان زندگی خودمان هستیم و می توانیم به مخاطبمان ،شخصیت خودمان را تیپ معرفی کنیم و یا شخصیت ....بدانیم که ما شخصیتیم و منحصر بفردیم ......فارق از اینکه شخصیتمان خوب است یا بد ،خودمان را شخصیت نشان دهیم نه تیپ
خودمان باشیم و نه پلاستیکی خودمان
واقعی باشیم و نه کاغذی
و از خودمان بودن خجالت نکشیم
چون وحدت در کثرت معنا می یابد
و صمدیت خالق در الوان مختلف مخلوق ،معنا می یابد
#کله_سبزیجات
#نوشتنی_جات
#neveshtanijat
@neveshtanijat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی سید حمیدرضا برقعی برای حضرت زهرا
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#کله_سبزیجات
#نوشتنی_جات
#neveshtanijat
@neveshtanijat
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز شهادت حضرت زهرا (س) است.امروز را و این ایام را باید به عزا نشست در آن شکی نیست .ولی شک در این است .آیا شهادت حضرت زهرا را تنها در سیلی و مسمار و بستن دستان علی
ومظلومیت حضرت میتوان محدود کرد یا نه ،آیا حضرت زهرا را تنها برای گریه میخوانیم و میخواهیم ،حقیقت این است که بله ،من این کار را مقدس میدانم و توفیق میخوانم و گریه و توسل بر حضرت زهرا را دوای تمام دردها ،
اما فرض کنیم تمام دردها دوا شود ....بعد چه ...
چطور زندگی کنیم .....آیا زندگی ما نسبتی با زندگی ائمه دارد ؟؟؟از من بپرسی ،خیر ....تعارف نداریم .......ما خودمان را تطبیق نمی دهیم با معصوم .....هدف ما رسیدن به آسایش و آرامش است ....و برای این هدف ،هیچ سبک زندگی بهتر از این نیست که شعائر زده شویم ....یعنی چه .....یعنی بشویم عین بعضی بچه هیئتی ها که
تنها محرم و صفر و فاطمیه و اعیاد و نیمه شعبان را انتظار می کشند که تنها گریه کنند یا کف بزنند
سینه بزنند یا قهقه بزنند ...در آشپزخانه هیئت ظرف بشورند یا خادم انتظامات هیئت باشد ......
(البته خاک کف پای این عزیزان سرمه چشم من و امسال من دنیا زده که توفیق چنین کاری را هم ندارم )اما این حداقل است .باید بینیم زندگی ما با معصوم نسبتی دارد ؟؟؟اصلا معصوم آمده که دستورالعمل زندگی بدهد یا خیر ؟؟؟
حقیقتا دینی که تنها باید در آن بگرییم و یا شاد باشیم در ادیان دیگر شرقی هم هست (باز سو برداشت نشود ،گریه بر حسین ع که قطره ای از آن تمام گناهان را میشوید ،با آنها قابل قیاس نیست )منظورم این است .دین حداقلی که تنها برای آرامش باشد را من نمی پسندم ،دین فردی را که تنها به خودمان و هیئتمان بپردازیم .من دینی را می پسندم که همه چیز داشته باشد (یادتان هست با شوخی در سفر میگفتیم همه چیز با کاروان است )دینی جالب است که همه ابعاد زندگی را در بر می گیرد .خب اگر ادعا داریم که اسلام اینطور است .از خودمان باید بپرسیم ،نسبت آن کاری که میکنم با اسلام چیست .یا به تعبیری دیگر،اسلام که در همه چیز نظر دارد در اینجا حرفش چیست.مثلا من دانشجوی بیولوژی تا به حال برایم سوال نشده ،که معصوم ع نظرش راجع به کتگورایز و گونه شناسی حیوانات چیست؟آیا گیاهان را همچون کارل لینه طبقه بندی میکرده یا خیر
یا در فیزیک ذرات بنیادی ،نظرش راجع به کوارک چیست ؟آیا کسی راجع به اتم و لایه های پایین تر آن از معصوم پرسیده ،یعنی دموکریتوس یونانی هزار سال قبل برایش سوال شده ،آنوقت معصوم ...؟یا من سازنده برایم سوال نیست ،اگر حضرت زهرا امروز بود نظرش راجع به آپارتمان نشینی چه بود ؟آیا به آپارتمان ساختن راضی بود ؟یا مجتمع ساختن ؟یا ایران مال ساختن ؟یا
برای خانه سازی هم حرف داشت ؟من دانشجوی تاریخ برایم سوال نیست که معصوم تاریخ را چگونه میدیده ،آیا همچون هگل به شکل دیالکتیک تاریخی میدیده یا ساختارگرایانه میدیده ؟آیا من مدیر مدرسه مراحل تربیتی ژان ژاک روسو را پیاده میکنم یا برایم سوال پیش آمده که نظر اسلام در این زمینه چیست ؟؟
آیا من استاد اقتصاد با این افسارگسیختگی قیمت دلار از خودم میپرسم که اگر پیغمبر امروز بود برای تنظیم بازار ارز چه میکرد ، راه حل های نهادگراها را میپذیرفت یا نئوکینزی ها را یا اقتصاد مکتب تاریخی آلمان را پیاده می کرد ؟؟و
...
حقیقتا ما با این سوال ها کار نداریم ،و زیاد خودمان را به تقلا نمی اندازیم(اصلا به تقلا نمی اندازیم )و اگر خودمان به دنبالش نمی رویم ،دنبال کسی هم نیستیم که اینها را از او بپرسیم .چون دین تنها خلاصه شده در ابعاد فردی .و اینکه :هرکس که صبح را بگذراند و به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد ،مسلمان نیست .من خودم را عرض میکنم در دعاهایم و دغدغه هایم همسایه ام جایگاهی ندارد ،چه برسد به دیگر شیعیان و مسلمین و حاشیه شهر خودم تا برسد به مسلمانان ایغور چین که تحت شدیدترین تبعیض ها و ظلم ها هستند تا مسلمانان چاد و یا تریندادو و توباگو....اصلا به اینها فکر نمی کنم (خودم را عرض میکنم)که دعایشان کنم و تازه دعا کف کار است .باید کار کرد برای آنها .یعنی نهایت اهتمام خود را انجام داد.تازه من با جمهوری اسلامی نسبتی ندارم ...برایم تنها چای روضه مهم است ....اصلا برایم فرقی دارد که در راس باشد و که در ذیل .....در صورتی که حضرات معصومین ساسه العباد بودند ....سیاستمدار بودند ......من کله سبزیجاتی فقط بلدم غر بزنم ،و تنها بلدم در این ماتم قمه بزنم ،کله که در آن عقل نباشد باید قمه بخورد .مثل کله من که پر از سبزیجات است.
خلاصه این دینی که من دارم که فردی است و در بهترین حالات اگر شیطان گولم نزند و فضای سایبری ،شیاطین زیبایش را سراغم نفرستد که بتوانم مرتب حرم ام را بروم و نماز سر وقت بخوانم و تعظیم شعائرم را در سوگواری های ائمه به جا آورم .درست است که در این آشفته بازار بی معنویتی و بحران هویتی ،زیبا است .ولی جذاب نیست .یدخلون فی دین الله افواجا نیس
ت...........
شهادت مادرمان تسلیت
امضا کله سبزیجات
#کله_سبزیجات
#نوشتنی_جات
#neveshtanijat
#neveshtanijat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز باید از خودمان بپرسیم
که چه از فاطمه س میدانیم
چقدر مانند او عمل کردیم
و چقدر تلاش کردیم که آن را به دنیا بشناسانیم
حقیقتا این سه سوال را از خودمان بپرسیم و به وجدانمان پاسخ بدهیم
میتوانیم ،دغدغه های شخصی،مشکلات شخصی و ....را بهانه کنیم و بگذاریم شاسی های وجدانمان بدون ترک و پلمب باشد و یا می توانیم از خودمان سوال کنیم ،چرا حضرت زهرا را به دنیا نشان ندادیم (هر فرد به اندازه توانش ،من کله سبزیجاتی به اندازه کلم بروکلی درون مغزم و تو انسان فرهیخته به اندازه میلیاردها نورون درون مغزت) که چرا این زنی که مسلمان شده نیز ،حضرت زهرا را نمی شناسد و حرفی از حضرت زهرا نمی زند.
#کله_سبزیجات
#نوشتنی_جات
#neveshtanijat
@neveshtanijat
بسم الله الرحمن الرحیم
شب نوشت
امروز هم گذشت و دارم پرونده اش را می بندم
و دارد خستگی مرا لوله میکند ولی سعی میکنم به بند قلم بکشمش که بند قلمم ،مثل کش شلوار کردی ام شل نشود که نتوانم بعدها ننویسم
پس مینویسم ،با اینکه یکبار دیگر میگویم ،خسته ام و تا الان هم به لطف خدا بیدار ماندم و قهوه ای که به بهانه ابولفضل خوردم و نمیدانم به حساب او و یا به حساب آقای حاج پروانه ،آنقدر خسته بودم که تنها خوردنش را حس میکردم.می نویسم در حالی که محمد آقا یک دست روی چشمم گذاشته و با دست دیگرش میخواهد گوشی را برباید و وقتی موفق نمی شود متوسل به گریه میشود و مادرش حواسش را پرت می کند .سمت مادرش می رود تا پدرش با این ۳ درصد باتری آخر مغزش بتواند تایپ کند و ذهنش را بپاشد روی ال سی دی گوشی،اما نوشتن به من انگیزه میدهد و نهال های خشک امیدم را سبز میکند (.در همین حین محمد رفته از تخت پایین و شست پدرش را لمس میکند) .نوشتن همانقدر به من امید میدهد که بودن در بین قفسه های کتاب در سه شنبه ها در جوار مسجدی با گنبد فیروزه ای ،برای انتظار دیدن لبخند آقای مطهری در بدو ورود و یا (محمد با دو دستش دماغم را گرفته و بعد انگشت کوچکش را درون دماغم میکنم وسلول های گوشت دماغم درد ناشی از خراشیده شدن سطحش را به مغزم می رساند)تشکر آقا مهدی در آخر کار و یا شنا در دریای دیالکتیک هگلی رضا پیشوا که آنا و آنا
تز و آنتی تز و سنتز می سازد و روزی که رفیق دبیرستان و همتشکیلاتی ات را دیدی و با آن صبحانه و ناهار خوردی و او از تجربه حضورش در نهاد های لشگری و دولتی می گوید و قفلیدگی ساختارهای دولتی ،از حبابی که خودمان را با آن زندانی کردیم و هرآن امکان ترکیدن دارد.از قیمه ای که نصیبم شد در ظهر شهادت ،تا شامی که نصیبم نشد در شام آن حضرت ....نوشتم امروزم را تا بماند کلمات گنگ شخصی ام در تاریخ ادبیات ایران زمین که جوانی در حال شدن ،یک روزش را نامفهوم و گنگ درون کلمات ریخت ،نه به گنگی فلاسفه .......بروم بخوابم انشاالله و ان محمد بگذارد !!
امضا کله سبزیجات
#کله_سبزیجات
#نوشتنی_جات
#neveshtanijat
@neveshtanijat
#