eitaa logo
نوشته های آخوندی
43 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
کانالی براساس تجربیات آخوندی یک آخوند... .
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای روزهای ناامیدی 🌴اراده خداوند بزرگ بر این قرار گرفت که این کم‌ترین پای خود را بر راهی قرار دهد که نامش را سربازی امام زمان (عج) قرار داده‌اند. نمی‌دانم اسم با مسما سازگار است یا حتی نمی‌دانم در این سال‌ها حتی ذره‌ای برای حضرت‌ش (عج) قدم برداشته‌ام یا نه؛ اما خوب می‌دانم که از وقتی در این راه قرار گرفته‌ام، الطاف ویژة آن غایب از نظر را در تک‌تک‌لحظات زندگی‌ام با تمام وجود احساس کرده‌ام. 🌴چه توفان‌هایی که اگر شما نبودید، خانة قلبِ آکندة از مهرِ به خانواده‌ام را به ویرانه تبدیل می‌کرد. چه روزگاری که نیزه‌های سختی زندگی بر این ناتوان فرود می‌آمد و اگر شما نبودید، این روح رنجور دیگر توان بلند شدن نداشت. 🌴راستی، آقا جان، شما که خوب یادتان هست؛ حتما خیلی چیزهای دیگر که من یادم رفته هم یادتان هست؛ اما بعضی از آغوش‌های‌تان این‌قدر پرحرارت و پرنور بوده که من کوردل هم نتوانسته‌ام حس نکنم و تک‌تک لحظات‌ش را یادم مانده. آقاجان، هیچ‌وقت یادم نمی‌رود که در خانه آه نداشته‌م که با ناله سودا کنم و این بچة آن هنگام کم‌تر از یک‌ساله‌ام یکی از اولین نیاز‌های زندگی‌اش تمام شده بود. شاید باور کسی نشود؛ هم قیمت‌ش را و هم این‌که من این خوردریال را هم نداشتم. 10هزارتومن؛ فقط 10هزارتومن پول پوشکی بود که آن را هم نداشتم. به همسرم، آن معدن تمام‌نشدنی پر از عشق خانه‌ام گفته‌م که نگران نباشد، به‌خدا که جور می‌شود. گفته‌م: اگر روزیِ ما هم نرسد که می‌رسد، امکان ندارد که روزی این طفل نرسد. گفته‌م: بزنیم بیرون. سوار آن پراید مسی‌ِ متالیک‌رنگ‌م شدم که شهره عام و خاص بود. تا نشسته‌م، دیده‌م از گوشه کفی ماشین، کاغذ سبزرنگی هویداست. خم شده‌م. برداشتم. نمی‌دانستم بخنده‌م؛ گریه کنم. به‌اندازه همان 10هزارتومن، پول زیر کفی ماشین بود. اشک دیگر جایی در گردی چشمانم برای ایستادن پیدا نمی‌کرد؛ سرازیر شد. نگاهی به همسرم انداختم و پول را نشان‌ش دادم و گفتم: بهت گفتم که جور می‌شود... . 🌴آقاجان، کم نیست از این الطاف خفیه و جلیه شما؛ اما چه کنم که توان این ناتوان برای شمارش و یادآوری و بیان و ریختن آن بر عرصه نوشتار بسیار اندک است... . آقاجان، به کَرَم خودت ببخش که جز آن به چیز دیگری امید ندارم... .