eitaa logo
کانال خبری بهشهرنو
5.4هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
15.1هزار ویدیو
180 فایل
📌کانالی براساس سلیقه بهشهری ها 🔸️اخبار و اطلاعیه های ادارات، سازمان ها و هیات ها 🔸️آخرین اخبار شهر و روستاهای بهشهر 🔸️جاذبه ها و مناطق گردشگری بهشهر 🔸️آداب و رسوم بهشهری ها 🔸️صدای مردم بهشهر 🔻ارتباط با ادمین کانال @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال خبری بهشهرنو
مداحی آنلاین - دعای سفره افطار ربنا - علیرضا موسوی.mp3
1.79M
🌙 🍃 🍃ربَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا 🎤 👌بسیار دلنشین هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
هدایت شده از کانال خبری بهشهرنو
🕊 📿 🍃وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا 🍃 🕊 سوگند به خورشید و گسترش روشنی اش و به ماه هنگامی که از پی آن برآید. ✨ضحی، ۱و۲ ✨ هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹انجام اعمال شب قدر به زبان غیر عربی ⁉️ آیا می توان اعمال شب قدر را به زبان غیر عربی انجام داد؟ ✅ج: مانع ندارد، ولی قرائت سور و آیات قرآن و ادعیه مأثوره، به نیت تحصیل ثواب مخصوص، منوط به قرائت متن عربی آن است. 📕منبع: leader.ir هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 يا اميرالمؤمنين گريه زينبت را نتوانستی تحمل کنی؟ 🏴 ذكر مصائب امیرالمؤمنین(ع) توسط رهبر معظم انقلاب هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🍃 مقام معظم رهبری: ایشان حکیم هستند. از ایشان استفاده کنید. ایشان همیشه بحمداللَّه جزو زبده گوها و گزیده گوها هستند. 🍃 آیت الله میرباقری: ایشان، حقیقتاً مصداق اولی الالباب بود. ایشان از کسانی بود که طعم توحید را چشیده بود. قلب ایشان چشمه جوشان حکمت بود. ایشان یک ویژه بود. 🍃 حجه الاسلام پناهیان: کتاب های ایشان خیلی دلچسب تر از کتاب های شهید مطهری بود. گرمای کتابهای ایشان نسبت به کتابهای مشهورترین علمای ما غیر قابل مقایسه است. ایشان بودند. ما عالم دینی داریم اما اهل حکمت کم داریم. هیچ عالم دینی در حوزه های علمیه به اندازۀ ایشان برای طبقات مختلف مردم، حرف در سبک زندگی ندارد! 🔹 اسقف پیر گیاکومو گرامپا: به شدت تحت تأثیر شخصیت این قرار گرفته ام. هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف_سری_سوم @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_هشتاد_و_نه هرکاری کردم دیگه نتو
@kheymegahevelayat وقتی موتور و روشن شد گازو پر کردم افتادم دنبال سوژه ها که از دستم در رفته بودن. اون چندتایی که داشتن درگیری من با سگ و میدیدن، دیدم که یکیشون از روی زمین چوب برداشت تا منو که داشتم با موتور میرفتم بزنه، گازو بیشتر کردم ، فرمون موتور و کج کردم رفتم سمتش. وقتی از روی زمین چوب و گرفت معطل نکردم یه دونه محکم زدم به پهلوهاش و چنان خورد به درب همون خونه که فکر کنم از شدن کوبیدنش به اون در، استخوناش ترک برداشت. رفتم بیرون از اون کوچه و یه کناری ایستادم.. یه هویی دیدم یه دوچرخه ای اومد کنارم.. خوب که نگاش کردم فهمیدم یاسر هست، همونی که نیروی کمکی من بود. یعنی پسر شهید حاج احمدالعبیدی جانشین فرمانده اطلاعات حشدالشعبی. گفت: «اتبع نفس المسار واذهب إليهم.**همین مسیرو برو تا بهشون برسی.» هنگ کرده بودم که این چرا نرفته. چیزی نگفتم فورا گاز دادم رفتم.. شاید حدود 4 کیلومتری با اون موتور رفتم تا اینکه بهشون رسیدم... به خاطر شدت خون ریزی از پای سمت راستم داشتم روی موتور از حال میرفتم. آب بدنم کم شده بود. از طرفی خون ریزی شدید و سوزش پاهام بیش از حد بود. خیلی تشنم شده بود، اما نباید آب میخوردم تا یه وقت خون ریزیم بیشتر نشه. انقدر تنم بوی زباله میداد که حالم داشت به هم میخورد. بوی خون و زباله قاطی شده بود. پای پر از خونم پشت موتور یخ کرده بود و بی حس شده بود و داغون بودم. همینطور دنبال اون سه تا ماشین رفتم تا اینکه یه جایی متوقف شدن. منم با فاصله ای حدودا 300 متری ازشون، زدم کنار جاده، موتور و خوابوندم روی زمین، رفتم پشت یه بوته مخفی شدم. هوا تقریبا روشن شده بود، اما من دیگه خسته و کوفته بودم از فرصت استفاده کردم و درد کمرم و بیخیال شدم، چفیه دور کمرم و باز کردم بستمش به پای سمت راستم.  یه چفیه روی صورتم بود که گذاشتم باقی بمونه اوضاع وحشتناکی داشتم، اما نمیخواستم از نیروی کمکی استفاده کنم. خدا خدا میکردم از ایران برام سایه گذاشته باشن تا اینجا اما... نکته: سایه یعنی برای هر نیروی اطلاعاتی و عملیاتی در ماموریت، به طوری که خودش متوجه نمیشه یک مامور اطلاعاتی دیگه میزارن تا هم اونو کنترل کنه وَ هم اگر سوژه از دستش در رفت اون سایه بره خلاء رو پرکنه و تعقیب کنه برگشتم همه جارو نگاه کردم اما تا چند کیلومتریم در اون بیابون آدم نمی دیدم. اصلا انگار در اون موقعیت بوی آدمیزاد نمی اومد مسیری هم که ما داشتیم میرفتیم مسیر کربلا نبود و یه مسیر دیگه بود که نمیدونستم به کجا میخوره. چون اگر مسیر کربلا بود، باید جاده شلوغ بود معلوم بود دارن میرن به یک جایی غیر از کربلا. حاج هادی بهم گفته بود ۱۵ درصد حق ارتباط با نیروی کمکی رو داری. منم مستاصل مونده بودم چیکار کنم. چقدر اینجا دلم عاصف و میخواست. خدا خدا میکردم که سوژه ها حرکت نکنند فورا جی پی اس زدم موقعیتمون و پیدا کردم، بعدش موقعیتم و فرستادم برای نیروی کمکی تا خودش و بهم برسونه. شاید چیزی حدود نیم ساعت شده بود اما نیومد دیدم سوژه ها دارن حرکت میکنند.. آروم، آروم، بلند شدم موتورو از روی زمین گرفتم سوار شدم.. وقتی سوار شدم هندل زدم اما روشن نشد.. هرچی هندل میزدم روشن نمیشد، اصلا انگار اون موتور لج کرده بود اعصابم داشت میریخت به هم. از طرفی نیروی کمکی نرسیده بود از طرفی سایه نداشتم. از طرفی موتور روشن نمیشد از طرفی من مجروح شده بودم. از طرفی سوژه ها داشتند کم کم از نگاه من محو میشدن حالا هرچی با پای زخمی هندل میزدم، موتور روشن نمی شد مجبور شدم ساسات موتورو دست بزنم تا این شانسم رو امتحان کنم شاید روشن بشه اما بازم هرچی هندل موتورو زدم روشن نمیشد نکته: ساسات در موتور سیکلت به دکمه ای میگن که با بستن اون دریچه جلوی ورود هوا به کاربراتور گرفته میشه و باعث میشه گازی که وارد موتور میشه اون و قویترش کنه. این نوع کارا برای روشن شدن درهوای سرد هست یا برای موقعیت های بیابانی با این حرکت هم نتونستم روشنش کنم از درد پا داشتم میمردم میشدم از طرفی انگشتام سر ماجرای خانومم هنوز خوب نشده بود. در همین گیر و دار دیدم یه هویی یه لندکروز کنارم ترمز دستی کشید با اخم  به داخل خودرو نگاه کردم، وقتی دقت کردم دیدم یاسر هست. فورا کیفم و برداشتم رفتم سمت ماشین و سوار شدم وقتی نشستم داخل ماشین بهش گفتم: + تابع على الفور بنفس السرعة واستمر في ياسر فورا همین مسیرو  با تمام سرعت ادامه بده _ لِعَين الأخ... به روی چشم برادر دیدم یه جعبه از زیر صندلیش گرفت داد بهم گفت: _هناك مربع الإسعافات الأولية الطبية...جعبه پزشکی کمک های اولیه هست +شکراً اخی یاسر.. شکرا مزیدا  تشکر برادر یاسر. بی نهایت تشکر چفیه رو از پای سمت راستم باز کردم، همینطور که خم شده بودم و مشغول باز کردن چفیه خونی از پام بودم، چشمم خورد به یه بطری آب که زیر صندلی بود.
کانال خبری بهشهرنو
💧 منطق اشک (ج۵) - چرا اشک و تضرع، ضرورت دارد؟ - احساس بی‌نیازی از دعا و اشك، یک جلوۀ تکبر است - طب
💧 منطق اشک (ج۶) - نداشتن اشک و حالِ تضرع، نتیجۀ قساوت قلب است - طبق روایت، هیچ عقوبتی بالاتر از قساوت قلب نیست - برای برطرف‌کردن قساوت قلب چه‌کار کنیم؟ - برخی از مصادیق و جلوه‌های قساوت قلب 🚩حرم مطهر رضوی- ۹۹.۲.۱۱ 👈🏼 صوت(۱۱دقیقه) و متن: Panahian.ir/post/6209 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5900051309578422073.mp3
5.84M
🎧 بسیار زیبا💔 🎼 علی تنها وسط جاده 🎤 🏴 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
💠 حالا که خدا فرصت داده از او معذرت بخواهیم 🔺️ رهبر انقلاب: شب قدر، فرصتی برای مغفرت و عذرخواهی است. از خدای متعال عذرخواهی کنید. حال که خدای متعال به من و شما میدان داده است که به سوی او برگردیم، طلب مغفرت کنیم و از او معذرت بخواهیم، این کار را بکنیم، والّا روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون». 🔻خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمی‌دهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن‌جا جای عذرخواهی نیست. این‌جا که میدان هست، این‌جا که اجازه هست، این‌جا که عذرخواهی برای شما درجه می‌آفریند، گناهان را می‌شوید و شما را پاک و نورانی می‌کند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. 🔺این‌جا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛ مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم. ۱۳۷۶/۱۰/۲۶ هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
970206-Panahian-Gomnam-TarikhTahlili-j103-18k.mp3
8.67M
جلسه صد و سه 🔹 استاد پناهیان 🔺 تهران _ هیات شهدای گمنام هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar