فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تصاویر بالا چند اسکرین شات است از مدیر برنامه و دستیار رضا رشیدپور و همهکارهی تولید «حالا خورشید» و «شب یلدا» و «اتفاق» شبکه سه در دوران ریاست فخیمه جناب علی عسکری بر رسانه ملی.
🔹از توهین به امام خمینی تا تمسخر مبانی انقلاب و...؛ شاید اگر بر روی نام نویسنده توییتها "لاک" میگرفتیم، فکر میکردید نویسندهشان یکی از اکانتهای سایبری آلبانی یا سلطنتطلب یا وابسته به اپوزیسیون خارج از کشور است؛ خیر او با هویت واقعی خودش و در تهران و در شبکه سه تلویزیون مشغول بکار است. به گفته رشیدپور، اردوان رحیمی «داداش» اوست و بدون او نمیتوانسته هفتصد و هشتاد و هفت برنامه را بسازد...
💢جالب است بدانیم اردوان رحیمی دقیقا به همان صداوسیمایی با صدای رسا فحاشی میکند که از آن حقوق ماهیانهاش را دریافت میکند...
🔺صداوسیمای ما در حال سقوط به کدام وادی ضلالت است؟!
⁉️ آقایان علی عسگری و میرباقری و فروغی وقت استعفا فرا نرسیده؟
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
▪️از دست رفته...
🔻 رهبرانقلاب: «متأسفانه غرب، خانواده را، یعنی کانونی را که برای مرد و بخصوص برای زن محیط امن و آرامش است، از دست داده. بسیاری از خانوادهها متلاشی شدهاند. بسیاری از زنان تا آخر عمر تنها زندگی میکنند. بسیاری از مردان، زنِ موردنظر خود را نمییابند و بسیاری از ازدواجها از بین میرود.»
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃
🕗 #ساعت_عاشقی
#زیارت_از_راه_دور😍
در سینه می تپد دل شیدای شیعیان
هر دم که آرزوی امام رضا کنند
در حسرت طواف تو ای آشیان قدس
مرغان شکسته پر، چه پرها که وا کنند
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف @kheymegahevelayat #قسمت_صد_و_شصت وقتی عاصف گفت یه خبر بد برات دارم، ب
#مستند_داستانی_امنیتی_عاکف
@kheymegahevelayat
#قسمت_صد_و_شصت_و_یک
گفتم:
+بیا داخل پارکینگ منتظرتم.
چنددقیقه بعد اومد. درو باز کرد نشست داخل ماشین گفت:
_جانم حاجی، چیزی شده گفتی بیام؟
+حاج کاظم پیام داده گفته تورو با خودم ببرم خونشون.
_من باید برم 4412.
+فعلا که کاری نداری اونجا !
_میدونم، ولی...
+خب همه چیز تحت کنترل هست. به عماد بگو همه چیزارو زیر نظر داشته باشه، اگر خبری شد بهمون بگه. بچه ها دارن شنود میکنن، مرتضی هم که رفته جای حدید برای کنترل عزتی.. عزتی هم که الان خونشه.. خانوم کوثری هم که رفته جای 3200 برای رهگیری نسترن، که الان خونش هست. بیا بریم اونجا بعد برگرد 4412.
_باشه.. پس من عماد و با اجازه شما میزارم فعلا سرتیم بشه.. بهش پیام بدم؟
+بده.
ماشینم و روشن کردم، رفتیم سمت خونه حاج کاظم. وقتی رسیدیم فاطمه و مهدیس رسیده بودند. همه جمعشون جمع بود. پسرها و نوه ها و عروس حاجی همه اونجا بودند. از طرف بهزاد هم، برادر و خواهر و مادر و دامادش بودند. عکس بزرگی هم از پسر شهید حاجی که بدنش بعد از حدود 10 سال برنگشته بود، زینت بخش اون مهمونی بود.
عاصف رفت پیش حاجی نشست منم رفتم کنار خانومم نشستم. همه مشغول بگو بخند بودند، فاطمه و مهدیس و مریم و خواهر بهزاد و عروسای حاجی همه باهم میگفتن میخندیدن.
حاجی هم با پسراش و هر از گاهی هم با بهزاد میگفت میخندید. اما من ظاهرم آروم، ولی دلم آشوب بود. حاج کاظم دو بار بهم اشاره زد که چته؟ اما ظاهرم و حفظ میکردم میخندیدم تا شک نکنه.
حاج کاظم یه هویی وسط جمع گفت:
_بیا اینجا پیش من بشین کارت دارم.. انقدر زن ذلیل نباش و کنار خانومت نشین... بیا توی جمع مردا !
همه خندیدن. منم ناچاراً بلند شدم رفتم سمتش. انقدر سر و صدا بود و همه میگفتن میخندیدن که صدا به صدا نمیرسید. نوه های حاجی هم که دیگه ماشالله خونه رو گذاشته بودن روی سرشون. یکساعتی گذشته بود که حاج آقا محمدی که از دوستان حاجی و امام جماعت اون محل بودند، برای جاری کردن صیغه محرمیت بین زوجین تشریف آوردند.
وقتی رسید نشست کنار حاج کاظم. یه اسکان چای خورد بعدش با بهزاد و حاج کاظم کمی شوخی کرد.
تقریبا دیگه همه ساکت شده بودند و آماده و چشم انتظار بودند تا صیغه محرمیت رو برای بهزاد و مریم خانوم جاری کنه تا چندماهی باهم محرم باشن که همدیگرو بشناسن، بعدش ان شاءالله عقد رسمی بشن.
قرار بود طی این چند ماه هیچکسی جز خانواده های پسر و دختر یعنی همون کسانی که در این مراسم بودن با خبر نشن، که طی این چندماه مشخص بشه میتونن باهم زندگی کنند یا نه.
همه ساکت شدند، بعد از دقایقی حاج آقا محمدی صیغه محرمیت و جاری کرد و همه کف زدند. عاصف عبدالزهرا یه هویی دیالوگ معروف عرضم به حضورتون رو به کار برد گفت:
_عرضم به حضورتون که...
بعدش سه چهارتا سوت بلبلی زد.. همه زدند زیر خنده. فاطمه از این رفتار عاصف همیشه میخندید.. این عبارت عرضم به حضورت تیکه کلام همیشگی عاصف بود!
حاج کاظم هم میدونست عاصف چقدر شوخ و طنز هست بهم گفته بود همراه خودم بیارمش.
عاصف شروع کرد سر به سر بهزاد گذاشت و اذیتش کرد... یه هویی خطاب به جمع گفت:
_خب شام چیه؟ فککنم بوی کله پاچه داره میاد... درسته؟
بهزاد نزدیک بود بالا بیاره.. اما جلوی خودش و گرفت. خودمم یه لحظه خندم گرفت.
دیدم بهزاد از بس به خودش میپیچه، اشک توی چشماش جمع شده.. عاصف گفت:
« آقا بهزاد، گریه میکنی؟ هنوز چیزی نشده داداش!! اشک ها در راه است داداش.»
بعد از کلی صحبت و خندیدن، حاج آقا محمدی یه هدیه به بهزاد و همسرش مریم داد، براشون دعایی کرد و از جمع خداحافظی کرد..
وقتی داشت میرفت حاج کاظم بهم گفت:
« با بهزاد و عاصف برید بدرقه حاج آقا ! »
با بهزاد و عاصف رفتیم تا بیرون از خونه و حاجی محمدی رو بدرقش کردیم.
وقتی رفت اومدیم داخل حیاط به بهزاد گفتم:
+بهزاد جان چند لحظه بمون اینجا میخوام با تو صحبت کنم.
_درخدمتم آقا عاکف..بفرمایید.
+ببین داداش. چیزایی که بهت میخوام بگم نصیحت نیست.. یه صحبت دوستانس که تو خودت خیلی خوب اینارو میدونی و پیش تو صحبت کردن از این چیزا، زیره به کرمون بردن محسوب میشه.
_نه اختیار دارید. شما برادر منی آقا عاکف.
+ببین عزیزم، این چندماه که محرمید سعی کن کسی نفهمه. حاجی خیلی روی این موضوع حساسه. هرچند شما زن و شوهرید از الان، وَ به کسی مربوط نمیشه، اما خب کاره دیگه ! یه وقت میبینید نمیتونید باهم بسازید و تفاهم ندارید، اونوقت برای تو شاید آب از آب تکون نخوره، اما برای دختر حاجی بد میشه! خلاصه باید عُرف رو در نظر گرفت.
_بله درسته حق باشماست.
+مطلب بعدی اینکه، به پدر خانومت احترام کن، و از همه مهمتر اینکه هر مشکلی داری بیا به خودم بگو کمکت میکنم. حالا اگر خدا خواست بعد از چند ماه که عقد رسمی شدید، ممکنه یه وقت مثل تموم زن و شوهرها بینتون بحث و جدلی پیش بیاد.
مداحی آنلاین - دلم گرفته خستم - مجتبی رمضانی.mp3
3.08M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃دلم گرفته خسته ام
🍃یه عالمه غم دارم کسی نمیدونه
🎤 #مجتبی_رمضانی
⏯ #شور
👌 #پیشنهاد_ویژه
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#همسرانه❤️
🔹 زوجهای موفق همدیگر را مرکز توجه قرار میدهند. آنان همدیگر را دست کم نمیگیرند و همیشه به فکر خوشبختی همسر خود و خانواده هستند.
🔸 معمولاً افراد چند سال پس از ازدواج مانند سالهای اول به هم توجه نمیکنند. ولی زوجهای موفق، کارهای کوچک نظیر اولویت قرار دادن نیازها و کارهای همسر و کارهای بزرگ نظیر احترام و گوش کردن به حرفهای هم را مدنظر قرار میدهند.
✅ ازدواج دریای تغییرات است. شما اغلب فراموش میکنید همسرتان مهم است و به او توجه نمیکنید. در عوض به کار، سرگرمی و دوستان اهمیت میدهید ولی زوجهای موفق همدیگر را مرکز توجه قرار میدهند.
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
960311-Panahian-Gomnam-TarikhTahlili-j77-18k.mp3
5.74M
#تاریخ_تحلیلی_اسلام
جلسه هفتاد و هفت
🔹 استاد پناهیان
🔺 تهران _ هیات شهدای گمنام
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#ساعت_نجات
💠 قرار منتظران هر شب راس ساعت ۲۲
🍃 دعای الهی عظم البلاء🍃
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
4_5999294908433696372.mp3
7.15M
﷽
#دعای_فرج
🍃 الهی عظم البلا🍃
#پویش_همگانی
#چله_قرائت_دعای_فرج
#هر_شب_رأس_ساعت_۲۲
#نشر_حدأکثری
هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
ڪاش
خنثی ڪردنِ نفس را هم،
یادمـــــان مےدادیـد ...
مےگوینــــــد :
آنجا ڪہ نفس مغلوب باشد
عاشـــــــق مےشویم
عاشق کہ شدی شهیـد میشوی.
شب جمعه شب زیارتی مولا💔
شهدا التماس شفاعت🌷
شبتون متبرک به نگاه #شهدا
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🍃
🌙|وَالْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى تَحَبَّبَ إِلَىَّ وَهُوَ غَنِيٌّ عَنِّي
🌱|سپاس خدای را که با من دوستی ورزید، درحالیکه از من بینیاز است
#مناجات
#ابوحمزه_ثمالی
#الهی_به_امیدتو💚
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🗓 #تقویم
جمعه
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
۲۳ شعبان ۱۴۴۱
۱۷ آوریل ۲۰۲۰
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#قرآن_نور_است.
💠هر روزمان را با قرآن شروع کنیم.
✨ این صفحه ی نورانی تقدیم به
🌷 روح ملکوتی عالم عامل 🌷
#حضرت_آیت_الله_سیدصابرجباری
صفحه ۲۳۶
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#سلام_امام_مهربانیها💚
کی شود در
ندبه های جمعه پیدایت کنم
گوشه ای تنها
نشینم تا تماشایت کنم
می نویسم روی
هر گل نام زیبای تو را
تا که شاید
این روزجمعه ملاقاتت کنم
🌸السلام علیک یاصاحب الزمان🌸
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
Dua-Nodbeh-Farahmand(1).mp3
25.23M
🍃 #دعای_ندبه
🎵نوای استاد محسن فرهمند
به نیابت از امام وشهدا❤️
#التماس_دعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
#کرامات_شهدا
یکی از شهدا که داخل یک سنگر نشسته بود و ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود را یافتیم.
خواستم بدنش را داخل یک کیسه بگذاریم و جمع کنیم که انگشت و انگشتر وسط دست راست او نظرمان را جلب کرد. از آن جالبتر این که، تمام بدن کاملا اسکلت شده بود، ولی آن انگشت، سالم و گوشتی مانده بود.
خاک های روی عقیق انگشتر را که پاک کردیم، اشک همه مان درآمد.
روی آن نوشته شده بود: «حسین جانم!»
#صبحتان_شهدایی🌤
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar