eitaa logo
کانال خبری بهشهرنو
5.3هزار دنبال‌کننده
49.4هزار عکس
15هزار ویدیو
180 فایل
📌کانالی براساس سلیقه بهشهری ها 🔸️اخبار و اطلاعیه های ادارات، سازمان ها و هیات ها 🔸️آخرین اخبار شهر و روستاهای بهشهر 🔸️جاذبه ها و مناطق گردشگری بهشهر 🔸️آداب و رسوم بهشهری ها 🔸️صدای مردم بهشهر 🔻ارتباط با ادمین کانال @Mehdi_hoseyni63
مشاهده در ایتا
دانلود
#علی_شناسی 🌴علی (ع) نگاه می کرد به دهان پیامبر(ص) که سخن خالق را می گفت. حرفش، حرف خدا بود. دستورش، امر خدا.❤️ 🌴مخصوصا در جنگ ها، که هرکس با پیامبر مخالف بود، دل و فکر و امکانات را برای نابودی اسلام به کار می گرفت و به جنگ بر می خاست❤️ 🌴علی (ع) همه را از دم تیغ می گذراند، حتی اگر پدر و فرزند و برادر و عمو هایش بودند. حتی جد و برادر و دایی معاویه را هم علی (ع) کشت. به امر خدا...❤️ 🔹 نهج البلاغه ⭕️ مسلمان شده ای ، مبارک باشد. زبانی اما کافی نیست، دلی هم کافی نیست، عرصه ی عمل صالح، عرصه ی اثبات تسلیم تو مقابل خداست.😊 🌴زیر و بم زندگی ات را باید با دستور خدا ببندی، قوم و خویش و فرزند و شهرت هم نباید تو را وادار کند امر خدا را زمین بگذاری. #مسلمان_که_می_شوی_تکلیف_مند_هم_می_شوی.🌺 📍اگر پا جای پای علی (ع) نگذاری، ناچار می شوی مثل زبیر به خاطر فرزندت، مثل طلحه به خاطر مقامت، مثل عمروعاص به خاطر قدرت، مثل... دشمن علی (ع) را بر کول و زندگی خودت سوار کنی. سواری به دشمن علی (ع)، سقوط در قعر جهنم است...🔥 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🌴علی (ع) که به خلافت رسید، علمای یمن می خواستند از بین خوب هایشان، خوب ترین شان را انتخاب کنند تا برای بیعت و یاری و اعلام کمک همه جانبه، خدمت امام بفرستند. 😊 🌴صد نفر از خوبان دور هم جمع شدند. از میان این صد نفر، سی نفر انتخاب شدند و از میان آنها، ده نفر. دست آخر، یک نفر شد گل سرسبد و سخنگو.🙂 🌴آمدند خدمت امیر مؤمنان. این ده نفر بیعت کردند و وفاداری شان را اعلام کردند. وقتی خواستند از جلسه بیرون بروند، امام دوباره سخنگو را خواست و از او بیعت گرفت.🙂 باز برای سومین بار...🙂 🍂سخنگو گفت: - ای امیرالمومنین! به خدا سوگند، ندیدم با کسی مثل من برخورد کنی.😕 🌴فرمود: - من زندگی و سعادت تو را می خواهم؛ تو کشته شدن من را. 🍂سخنگو متحیر شد.😐 🍂ابن ملجم مرادی...همان بهترین اهل یمن، همان مبارز و جانباز جنگ صفین، همان کسی که علی (ع) برای نماز صبح بیداری کرد. 🌿کاروان ده نفری یمن خواستند برگردند که سخنگو مریض شد. امام از او پرستاری کرد. به امام گفتند: - آدم خطرناکی است. از بین ببرش. - قصاص قبل از جنایت بکنم؟! اگر او قاتل من است، من نمی توانم قاتل خودم را بکشم! 🍃امام عبد خداست! دستور خدا می گوید، انجام می دهد، حتی اگر مقابلش کسانی در خفا نامردی می کنند.🍃 🔹بحار الانوار، ج۴۲، ص۲۶۲. ⭕️ تکبر، ریشه ی ریزش است. خودت را ببینی و معلوماتت را، خودت را ببینی و عبادتت را، خودت را ببینی و توانمندی هایت را.... مقابل امامت هم خواهی ایستاد.😔 . از کنار محور عالم هستی که خدا قرار داده کنار نمی کشی! نمی ایستی مقابل او، مقابل امام... مثل سلمان باش. پا جا پای امام بگذار همه ی خودت را فدای امام کن... رشد می کنی!😍 📗 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🌴دوست داشت یه غذای خوب با دست خودش بپزد و برای پیامبر ببرد. ام ایمن را می گویم. پرنده ای پخته بود. آمد کنار خانه ی پیامبر(ص) و ظرف غذا را داد. 🍃حضرت فرمود: - خدایا محبوب ترین بندگانت را برسان که با من در خوردن این غذا شریک شود.😊 در خانه به صدا درآمد. 🍃فرمود: - اَنَس در را باز کن. انس دوست داشت یکی از قوم و قبیله اش پشت در باشد؛ از انصار. در را باز کرد و دید علی (ع) است. راهش نداد.😔 دوباره و سه باره در به صدا درآمد و انس، علی (ع) را به خانه راه نداد.😔 🍃پیامبر(ص) فرمود: - او را به خانه راه بده. تو اولین کسی نیستی که قوم و قبیله ات را دوست داری. انس در را باز کرد و محبوب ترین بنده ی خدا داخل شد!❤️ 🔹 الغدیر، ج۳، ص ۵۱۲. ⭕️ #محبوبتربن_ و_ بهترین_ برادر_ پیامبر_یادش_عبادت_است... نگاه به صورتش هم عبادت است.❤️ 🍃دوستی او دوستی خدا، احترام به او، احترام به خدا، محبتش به همه واجب... علی بن ابیطالب. ❤️ دوست و دشمن در فضایل نوشته اند و گفته اند. حرمتش را بشکنند؟ خانه اش را آتش بزنند؟ زن و فرزندش را بکشند؟ حقش را غصب کنند؟❤️ 🍃فکر کن چطور امکان دارد کسی این قدر مورد حمایت و عنایت خدا باشد، و دیگران، حقش را مخالف دستور خدا بگیرند؟😒 با عقل جور در می آید؟ 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🌴همراه رسول خدا در کوچه باغ های مدینه قدم می زدند. 🌴باغ هایی که درختانش از سر دیوارها قد کشیده بودند، تا لحظه ی عبور محمد مصطفی (ص) و علی مرتضی(ع) را نظاره کنند و حمد خدا را بابت این نعمات صفای خاصی اول و ابتدای راه را پر کرده بود. 🌴 علی (ع) گفت: - یا رسول الله! چه باغ زیبایی. -بسیار زیباست. اما خدا در بهشت برای تو از این باغ زیباتر قرار داده. 🌴به باغ دیگری رسیدند. باز هم علی (ع) گفت و رسول خدا بغضی در گلویش نشست و پاسخ را تکرار کرد. 🌴از کوچه باغ که بیرون آمدند، پیامبر(ص) علی (ع) را تنگ در آغوش گرفت و اشک هایش جاری شد و فرمود: - پدرم به فدای تو یا علی، ای شهید تنها! علی (ع) بی تاب شده بود و اندوهگین علت را پرسید. 🌴اشک های پیامبر(ص) زمین و آسمان را بی تاب کرده بود. فرمود: - کینه هایی که در دل گروهی از مردم است و بعد از من آن را ظاهر می کنند، کینه های جنگ بدر و خون خواهی های جنگ احد. 😢 🌴علی (ع) درنگ نکرد و پرسید: - آیا دینم سلامت است و دیندار هستم؟ - دینت در سلامت خواهد بود.😊 🔹 اسرار آل محمد، سلیم بن قیس ⭕️ ظلم ظالمان و حاکمان همیشه بوده، خیلی ها سر همین، دین را کنار می گذارند. #چه_کسی_بالاتر_از_علی_به_او_هم_ظلم_می_شود.😔 اما یک دغدغه دارد: دینش باقی می ماند یا نه؟ دنیا تمام می شود با همه ی بند و بساطش، مقابل خدا می روی با همه ی دینداری ات . بر باد ورود....🙂 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🌴عدس ها را پاک کرد. آرد را خمیر کرد. تنور را روشن کرد. نان را پخت. جارو هم کرد. سفره که انداخت، لقمه گرفت برای بچه ها... آب از چاه کشید...🙂 🌴کارهای خانه را باید چه کسی انجام دهد؟ کار برای خدا باشد، هر کس سبقت بگیرد، برنده است. 🌴هر زمان که می شد در خانه کمک کار زهرایش می شد. کار خدا توفیق می خواهد انجامش...😉 🔹کافی، ج۵ ⭕️ دنیا یک مکان است. مکان برای آن که خودت را پیدا کنی. خدایت را عاشق بشوی.❤️ خودت رو گم کنی زیر سایه ی خدا، همه بشود خدا! دنیا یک زمان است!⏳ دلش تنگ شده برای رسیدن. تند تند می گذرد. تو را هم با خودش می دواند و می برد.🙂 کارهایت را در زمانی که داری یک مرور کن. ... درون و بیرون خانه ندارد. و ناگهان چقدر زود دیر می شود!😊 📗 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🌱انبوه لشکر اسلام دور کعبه حلقه زده بودند. اشک شوق در چشمان بسیاری جمع شده بود. هرکس چیزی می گفت. 😢 🍃اما نگاه پیامبر، به بتهابی بود که بر شانه ی کعبه سنگینی می کرد. خدا وعده داده بود و حالا مکه دست مسلمانان بود. باید آثار کفر و جهل از بین می رفت. 🤨 🌴علی (ع) به امتداد نگاه پیامبر(ص) نگریست. پیامبر آرام دست علی را گرفت و او را دنبال خود برد. علی گام به گام پشت سر پیامبر حرکت می کرد.🙂 🌱به دیوار کعبه تکیه داد و گفت: - علی جان! بر شانه های من برو و این لکه های ننگ را از دامان کعبه پاک کن. 🌴چهره علی (ع) تغییر کرد. خوشحال بود که مامور این کار شده، و هم شرمسار بود که باید پا بر شانه های پیامبر(ص) بگذارد.😊 🌴همانطور که سرش پایین بود، گفت: - یا رسول الله! شرم می کنم از اینکه بر شانه های شما بایستم، آخر شما...😓 🌱پیامبر (ص) لبخندی از رضایت زد و گفت: - این دستور خداست علی جان. پای افزار را از پاهایش درآورد و تسبیح گویان پای بر شانه های پیامبر گذاشت. 🙂 ☘لشکر اسلام، آسمان و زمین ... نظاره گر این صحنه بودند. برای اینکه همه ی عظمت اسلام را ببینند، با تکبیر های پیاپی، بت ها را از بالا به پایین افکند.🙂 🔹 بحار الانوار، ج ۳۸. ⭕️ #خدا_وعده_داده_که_عاقبت_دنیا_برای_اهل_تقوا_است. 🔅حجت بن الحسن که بیاید کسی که چون علی (ع) پای حق ایستاده، نلغزیده، نترسیده، نبریده همراهش، دنیا را از وجود بت ها پاک می کند. حیف است به خاطر کم و زیاد دنیا، چرب و شیرینش، سور و ساتش... امام را تنها بگذاریم. 🙂 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razman
☘هر روز هم که علی (ع) را می دید، باز دلتنگی می شد. محمد مصطفی(ص) را می گویم. حالا سه روز بود که علی (ع) را فرستاده بود برای جنگ و خبری از او نداشت..🙂 ☘فرمود: -هر کس از علی برایم خبری بیاورد، یک حاجتش را برآورده می کنم.🙂 🌱سلمان برگ برنده داشت. خبر سلامتی را خدمت رسول خدا (ص) داد. حالا نوبتش بود که درخواستش را بگوید.🙂 🌱سلمان زیرک بود. رفت سراغ خود علی(ع) و پرسید: - از پیامبر(ص) چه بخواهم؟⁉️ 🌱نزد پیامبر(ص) که برگشت درخواستش این بود: - سرّ و راز شب معراج را برایم بگوئید. ☘پیامبر، سلمان را راهی قبرستان یهودی ها کرد تا ذکری را که یادش بود، بگوید و مرده ای زنده شود. 🍂قبرستان ساکت و مرموز بود. سلمان ذکر را گفت. قبری باز شد و مردی بیرون آمد. سلمان مرد را نگاه کرد. می دانست که مرد خودش می داند باید چه بگوید. 🌿مرد ناراحت نبود. آرام بود، گفت: - من در خانواده ای یهودی به دنیا آمدم. یهودی بودم و با همین دین مردم. اما الآن در برزخ، از آتش در امانم.🙂 🌱سلمان شگفت زده پرسید: - چرا؟ 🌿مرد گفت: - من علی را دوست داشتم. دوست داشتم صورتش را نگاه کنم. کار هر روزم این بود که بایستم کنار کوچه، در مسیر رفت و آمد علی. در همان چند لحظه رد شدنش ببینمش...😍 ⭕️ خدا علی را دوست دارد. . خدا علی را وصی و جانشین پیامبر قرار داده است. خدا فرموده امیرالمؤمنین، تنها علی است. خدا علی را ملاک خوبی و بدی قرار داده، خدا بهشت و جهنم را دست علی قرار داده.❤️ خدا خالق جهان است. خدا می خواهد و عده ای نمی خواهند. خدا می گوید و عده ای نمی پذیرند. خلق چقدر عجیبند...😞 📗 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🌴سپاه علی (ع) از یمن بر می گشت. دست پر و سرافراز. 🌱نزدیک مکه سپاه را سپرد به یکی از یاران و برای گزارش کار، زودتر خدمت رسول خدا(ص) رسید. جانشینش دست برد به هدایا و لباس های آن را بین لشکریان تقسیم کرد تا بپوشند.😯 🌴علی (ع) بازگشت. از دیدن آنچه اتفاق افتاده بود، مبهوت ماند. دست بردن به بیت المال، لباس ها را پس گرفت. بی اجازه ی پیامبر(ص) نمی شود. دست به بیت المال زد. 🌴کاروان رسید مکه، و عده ای رفتند شکایت علی (ع) . پیامبر فرمود: - مردم از علی شکایت نکنید که او در راه خدا شدیدتر از این است که از او شکایت کنید. ⭕️ خدا را که بشناسی، شناخت راه راحت می شود. بعضی، با خدا معامله وار برخورد می کنند؛ در سختی و تنگی غر می زنند، در شادی و موفقیت کنارش می گذارند، در مریضی و ترس یادش می کنند. اما علی (ع) خدا را می دید، کارها را انجام می داد. کارهای خدا را...😊 #همه_ی_کارهای_خدا_کار_علی_بود.😍 📗#پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
🌱چشمانش درد گرفته بود. اگر در میدان نبرد نبود، غصه نداشت. خانه می ماند و فاطمه پرستاری می کرد . اما حالا صدای هیاهوهای نبرد را می شنید و خبرها را مدام می گرفت. هر دو چشمانش از درد باز نمی شد. حتی نمی توانست مقابلش را ببیند.😔 🌱لشکر اسلام آمده بود برای جنگ با یهودی هایی که قراردادها و پیمان‌ها را شکسته بودند. توطئه کرده بودند علیه مسلمین.😠 🌴شنید که روز اول ابوبکر فرمانده عملیات شد، اما جنگ پیروز نداشت و مسلمانان برگشته بودند. روز دوم هم عمر فرمانده شد، اما باز رفتند و بی نتیجه برگشتند.😏 🌱کار بر سپاه محمد(ص) سخت شده بود و یأس افتاده بود بین لشکر. 🍃محمد مصطفی (ص) رو به لشکریانش فرمود: - فردا پرچم فرماندهی را به دست کسی می دهم که خدا و رسول او را دوست دارند، او هم خدا و پیامبرش را دوست دارد، خیبر به دست او فتح می شود.🙂 🌤صبح همه می خواستند او را ببینند. نه اینکه نمی دانستند. پیامبر(ص) قبلا هم این جملات را بارها برای علی (ع) گفته بود، اما حالا علی بیمار بود. شاید....🙂 🌤صبح رسید. همه منتظر بودند؛ فرمود: - علی کجاست؟ - چشمش درد می کند. - بگوئید بیاید. 🍃با چشمان بسته آوردند خدمت رسول خدا. همه نگاه می کردند .... سکوت بود و انتظار... 🌴علی (ع) نشست. سرش را به دامن گرفت پیامبر... پارچه از چشمانش باز کرد... دستی به دهان برد و نمی از لب مبارک را کشید به چشمان علی.❤️ ☘همراه با دستان پیامبر، درد خودش را کنار کشید. چشم که باز کرد، مقابلش چهره ی خواستنی محمد مصطفی(ص) بود. - سلام بر تو ای حبیب خدا... دستان معجزه گر ایشان را بوسید و دوباره شد همان سرباز جان بر کف.💪 🔅درد که رفت، پرچم را آوردند، زره را، شمشیر را... موقعیت را سنجید، نیرو ها را چید، طرح عملیات ریخت. 🌓 شب نشده در خیبر دست علی (ع) بود. همان در که چهل مرد زورمند می خواست تا باز شود، به دست علی(ع) کنده شده بود... شب نشده، مرحب گشته شده بود، همو که پهلوان خیبری ها بود و چندین مسلمان را کشته بود... شب نشده امر خدا انجام شده بود.😍 🔹 بحار الانوار، چ ۳۵، ص ۲۶. ⭕️ . اگر تمام دنیا مقابلت بایستند، تو بلند شو برای یاری خدا، سستی نکن، بهانه نیاور، تحمل کن سختی ها را و رنج ها را. حرف ها و طعنه ها را، محرومیت و نداری ها را... قول داده خدا... یاری ات می کند. نکند حرف امامت زمین بماند...😊 📗 هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🍃نگاه به چهره ی مردم کرد رسول خدا(ص) دوستشان داشت! محبتش فراتر از محبت یک مادر به بچه ی شیرخوار بود.🙂 🍃نگاه به علی (ع) کرد. او هم همینطور بود؛ مقابل مردم، خاکی و متواضع... مقابل سختی ها، مقاوم ایستاده.... مقابل نامردی ها، باگذشت و چشم بسته... با فقرا همنشین، با بچه ها همبازی. با جوان ها همراه. با پیرها، همدل....😍 🍃فرمود: - من و علی پدران این امتیم! 😊 🔹 بحار الانوار، ج ۳۶، ص۵ ⭕️ من فرزند علی ام! ساکن خانه ای که مادرم فاطمه است! خانه ی ما تنها خانه ای در دنیاست که خدا گفته در آن به مسجد باز باشد .🕊 🍃چون ملائک به آن رفت و آمد می کنند. چون درش در علم است. حتی جبرئیل پس از پیامبر هم می آمد اینجا. چون سوره ی #هل_اتی برایش نازل شد. چون فقیر و یتیم و اسیر، درش را می زنند...🙂 🍃پدرم، علی(ع) است. من، فرزند علی(ع) هستم! خوشحالم که شیعه ام! که ساکن خانه ات هستم... هرچند در خانه ات را آتش زدند، مادرم را... بی حرمتی ها...😢 من فرزند توام! منتظر می مانم!💔😔 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🍃خانه بسیار بزرگ بود و امکانات فراوان داشت. برای یکی از یاران امام بود. امام آمده بود برای دیدنش که وسعت خانه در چشمشان نشست.🙂 🌴نگاه محبتش را روی صورت او انداخت و فرمود: - این خانه ی وسیع را برای چه کاری ساخته ای؟ می دانی که در آخرت به خانه ی وسیع محتاج تری.😊 دل صاحب خانه لرزید. 🙁 🍃منتظر ماند تا امیر مؤمنان علی (ع) سخنش را تمام کند‌. 🌴فرمود: - اگر بخواهی می توانی که از وسعت این خانه برای آخرتت استفاده کنی. مهمانی بده. اقوام را دعوت کن، برای حق و حقوق مسلمانان و آگاهی دادن آنها از خانه ات استفاده کن. فقط برای لذت های شخصی و کارهای خودت باقی نماند.🙂 نفس مرد آمد و دل و ذهنش راه را یافت. 🔹 کافی، ج۲، ص۶۶۶ ⭕️ روزیت زیاد است، نوش جانت! خانه ی وسیع و مرکب رهوار داری، باز هم نوش جانت!🙂 اما #آن_دنیا_نیاز_به_وسعت_داری. همه اش به فکر خودت، لذت هایت، آرزوهایت، تفریحاتت نباش! خانه ات بشود مأمن، بشود پناه، بشود هیئت، بشود خانه ی ذکر .... آخرتت آباد!☺️ 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar
#علی_شناسی 🌴از خانه که آمد بیرون، کیسه ای همراهش بود. می رفت سمت باغ ها. 🌴علی (ع) باغبانی می کرد برای امرار معاش خودش و کمک به فقرا! ☘یکی به بار همراه امام اشاره کرد و گفت: - یاعلی! چه چیزی همراه داری ؟ 🌴علی (ع) نگاهی به بارش کرد و لبخندی زد: - درخت خرما، ان شاء الله.😊 ☘نگاه مرد قفل ماند روی لبخند لب و چشم امام و بعد از لحظه ای پرسید: - درخت خرما؟!😳 🌴امام با همان لبخند از کنار مرد گذشت.😊 🍃چند سال بعد، یک نخلستان، پاسخ سوالش شد. هسته های خرمایی که امام هربار میبرد و می کاشت و گاهی کنارش دو رکعت هم نماز میخواند.🔅 🍃شاید خرماهایی که الان در مدینه، از دست شیعیان می خوری، خرمای نخل هایی باشد که علی (ع) به ثمر نشانده است.🙂 🍃هنوز هم همه مهمان سفره ی با کرامت و محبت اویند. 🔹 بحار الانوار، ج ۹، ص ۵۹۹. ⭕️ امید، قناد خنده ی امروز است؛ حتی اگر هسته ای باشد برای سالهای بعد. امید، رمز حرکت به سمت آینده ی نورانی است. شاید فرصت نشود که خودت از ثمر کارهای مخلصانه ات برداشت کنی.🙂 🍃اما همیشه شیعیانی هستند که کامشان به خرمای نخل های کاشته شده به دستتو شیرین می شود. #علی_وار_بار_آینده_را_به_دوش_بکش...❤️ درخت ظهور دارد به ثمر می نشیند. از قافله ی امام جا نمانی...🙂 📗 #پدر ✍ #نرجس_شکوریان_فرد هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر @heyat_razmanegan_behshar