🌺🌺 عید قربان مبارکباد 🌺🌺
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
ماجرای جالب گفتگوی یک مسئول ارشد با راننده تاکسی پس از بازگشت از بیت رهبری !!
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
کانال خبری بهشهرنو
مجید نوشت: «قربان میشه یه کاریش کرد!» نوشتم: «نه ... صبر کنین ... بالاخره یا جنازه عمار از این رِنگ
بسم الله الرحمن الرحیم
مستند داستانی کف خیابون(2)
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«قسمت پنجاه»
چشمام روی هم بود و داشتم صلوات میفرستادم. زورم گرفته بود که روی تخت، زمینگیر شده بودم و نمیتونستم خودم اون بازجویی را رتق و فتق کنم.
بازم گوشیم وور خورد ... خانمم بود ... یه کم عصبانی بودم ... از دست همه شرایط ... هم از اینکه نمیتونم صحبت کنم و هم از اینکه اونجا بودم و...
تماسشو رد کردم و نوشتم: «خانمم! لطفا زنگ نزن که کار دارم. بعدا صحبت میکنیم. بای.»
فورا نوشت: «اه چه بداخلاق! خودت بای.»
شاید یه نیم ساعت دیگه هم طول کشید. داشتم رسما نگران میشدم. وقتی نگران میشم، با انگشتام ور میرم ... معدم به هم میریزه ... پاهامو زیاد تکون میدم ... اما ... اون لحظه سوز و درد گلوم هم شروع شده بود و من نمیتونستم دستش بزنم و یه کم بگیرمش و ماساژش بدم تا آروم بشه!
کلی کلافه بودم.
حالا وسط همه اون استرس ها، پرستاره اومده بالا سرم و داره نصیحتم میکنه! از اوناش هستن که لبشون و لپشون گنده است و یه رژ جیغ هم کشیدن و وقتی حرف میزنن، تلاش میکنن لبشون به هم نخوره که یه وقت خدایی نکرده رژشون پاک نشه! از همونا ... که تهوع میگیره آدم ...
اومده و میگه: «آقا ... چرا نژستین شما؟ اشلا میدونشتین واشه شما نششتن درشت نیشت؟ هیژ با خودتون فکر کردین که اگر خدایی نکرده دوباره گردنتون خونریزی کنه، شققققدر شرایطتون از اوکی بودن خارج میشه؟ لطفا دراز بکشین و یه کم شل کنین و به چیزای خوب فکر کنین!»
میبینین خدا وکیلی؟! دختره اومده میگه یه کم بخواب و شل کن تا اوکی بشی!!
بعدشم اومد طرفم و مثلا میخواست منو آروم روی تختم بخوابونه!
دختره نقطه چین فلان طور شده اومده بالا سرمو میگه: «آقا شما روژ شختی داشتین! اجاژه بدین یه آرام بخش توی سرومتون خالی کنم تا یه کم اوکی تر بشین و بتونین یه کوچولو بخوابین!»
من که داشتم منفجر میشدم از عصبانبت و نفرت از اینجور هیولاها، کاغذمو برداشتم و براش نوشتم: «لازم نکرده! میری بیرون یا پاشم؟»
نوشتم و گرفتم جلوش تا بخونه!
وقتی خوند، بد نگا کرد و گفت: «وا ... آقا ... از شما بعیده! اگه نگرانین میخواین یه کم بشینم پیشتون و آرومتون کنم؟»
خدا شاهده به محض اینکه اینو گفت، دفتر و خودکارمو بلند کردم و چنان محکم کوبیدم زمین که خودکاره تا یکی دو متر برگشت هوا و افتاد اونجاها!
پلنگه ترسید و دمشو گذاشت رو کولشو در رفت! وقتی میخواست بره، زیر لب گفت: «اه ... چه وحشی ... محبت بهش نیومده!»
حالا اگه صد بار به پرسنل بیمارستان نسپرده بودیم که اطاق های بچه های ما را از اینجور جک و جوونورها نفرستن، زورم نمیومد!
بگذریم.
دیگه داشت میشد یه ساعت که دیدم عمار اومد پشت خطم و گفت: «حاجی هستی؟»
گوشیو برداشتم که بگم: «حاجی و زهر مار! حاجی و درد بی درمون! حاجی و گلوله کاتیوشا! حاجی و بمب خوشه ای! حاجی و موشک سجبل! حاجی و تاسیسات هسته ای کیم جونگ اون! حاجی و عصای مرحوم هوگو چاوز! حاجی و استخر فرح پهلوی! معلومه کدوم فلان دره ای هستی؟ چرا در را قفل کردی فلان فلان شده؟ حالا دیگه خط منو هم قطع میکنی پدر صلواتی؟!»
که یادم اومد نمیتونم حرف بزنم! بخاطر همین فقط براش نوشتم: «آره! نتیجه؟!»
گفت: «این دختره که تو خونه صبح به قتل رسیده، خواهر همین سوسولی بود که دیشب به قتل رسید و کسی که باهاش بوده خرخرشو جویده! خواهر همونه!»
تعجب کردم! نوشتم: «خب؟ علت قتل؟»
گفت: «مجید تلفن همراه دو تا غول بیابونی رو چک کرده و اطلاعات خطشونو درآورد. فهمیدیم که به اون یکی دستور دادن اینکارو بکنه. اونم معطلش نکرده!»
نوشتم: «کی دستور داده؟»
گفت: «حالا مجید داره روش کار میکنه اما حاجی فکر نکنم بتونیم مثل یکی دو مرحله دیشب گازنبوری و سریع پیش بریم. چون این بابا آدرس و اطلاعات جایی را نداره الا خونه ای که توش بودن! یه چیزایی میدونه و بعضیاشم گفته اما دیگه چیز دندون گیری نمیتونیم ازش بگیریم.»
نوشتم: «چند درصد ممکنه راست بگه؟ چرا اینقدر مطمئنی دربارش؟»
گفت: «نه ... ردیفه ... دروغ نمیگه ... این با من!»
نوشتم: «چرا صداش نمیشنیدم؟»
چیزی گفت که حسابی تعجب کردم! گفت: «آخه بنده خدا زبونش مشکل داره! کار نمیکنه. میشنوه ولی نمیتونه حرف بزنه!! مینوشت و منم میخوندم»
ادامه دارد...
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@Mohamadrezahadadpour
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
🔘
#خدا_باهات_حرف_داره
📎 آیه ۱۴ سوره ی ابراهیم به پیروزی مؤمنان و هلاکت ظالمان اشاره دارد.
⚜ و همانا بعد از (هلاكت) ستمگران، شما را در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين، براى كسانى است كه از مقام من پروا كنند و از وعده تهديدآميزم بترسند.
⚜خداوند متعال وعده داده است كه ستمگران نابود و اولياى او حاكم شوند و چون تاكنون اين وعده به صورت گسترده محقّق نشده، در زمان ظهور امام زمان (عليه السلام) عملى خواهد شد.
⚜ قرآن كريم بارها وعده داده است كه «اولياى خدا بر زمين حاكم خواهند شد و دشمنان آنان به هلاكت خواهند رسيد.»
👈 به هر حال، پيروزى حقّ بر باطل و تشكيل حكومت الهى به دست مردان خدا از وعده های قطعى و مكرّر قرآن است.
⚜ ذات الهى، سرچشمه خيرات و خوبىهاست و دوست داشتنى است.
و مؤمن بيشترين علاقه را به خدا دارد. آنچه سبب پرواست، مقام خداست.
👌آرى! اگر دوست شما قاضى باشد و كار شما به دادگاه بكشد و پاى حساب به ميان آيد، شما از دادگاه و مقام عدل او مىترسيد با اينكه او دوست شماست.
🔹 نکته ها
۱- كفّار، زمين را منطقه ى قدرتنمايى خود مى دانند غافل از آن كه حكومت زمين به دست انبيا و مؤمنان مى رسد، در برابر تهديد كفار، وعده خداوند است.
۲- خداوند به اولياى خود وعدهى پيروزى داده است.
۳- انبيا تنها براى بيان احكام و موعظه نيامدهاند، بلکه براى حكومت نيز آمدهاند.
۴- شرط پيروزى بر ستمگران، داشتن تقواست.
۵- از تهديد كفّار نترسيد كه مىگويند: «لَنُخْرِجَنَّكُمْ»
از تهديد خدا بترسيد كه مىفرمايد: «خافَ وَعِيدِ»
💠پیام صفحه ۲۵۷ قرآن
هیات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
@heyat_razmanegan_behshar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ بخش #جنجالی سخنرانی استاد ازغدی که موجب واکنش علما شد!👆
▪️هنر نیست، در درس خارج فقها بحثهای طهارت،نجاست و... تکرار بشود
@heyat_razmanegan_behshar