eitaa logo
مجله نیوجوان🎯
116 دنبال‌کننده
148 عکس
39 ویدیو
14 فایل
📰 نیوجوان🎯 نشریه مجازی نوجوان امروز 💗 همدلی 💪 تلاش 🎯 موفقیت ✍️ دست به قلم شو ... منتظر مطالب شما هستیم. ادمین کانال: @Newjavanadmin 🌸🌸🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
نیوجوان1.pdf
4.94M
📰 نشریه نیوجوان🎯 شماره اول 1⃣ نشریه مجازی نوجوان امروز 🖌 به قلم نوجوانان خوب ایرانی💪 با ستون های متنوع: 😄 🔅با موضوع ماه مهمانی خدا 📆 رمضان ۱۴۰۰ 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔅صبحانه 🌸 سلام به دوستان گلم؛ امیدوارم که حالتون خوب ِ خوب ِ خوب باشه. خداروشکر فصل اول نشریه نیوجوان با موضوع "ماه خوب خدا" به پایان رسید. 🌀 چند روزی نبودیم ولی اومدیم که با قوت 💪 توی این تابستان گرم و پرنشاط با کمک شما فصل دوم نشریه نیوجوان رو شروع کنیم. 🔸 موضوع این نشریه "محرم" و با محوریت طرح ویژه "مرد و نامرد" خواهد بود. ✅ البته بقیه ستون های نشریه هم به قوت خودش باقیه ولی میتونه حال و هوای محرم رو داشته باشه. مطالبتون رو در قالب ستون هایی مثل ، ، ، ، و ... به آیدی @Ashenaaa بفرستید. 👈 پس زودتر دست بکار شو و کاغذ و قلمتو آماده کن. توضیحات تکمیلی طرح مرد و نامرد در قسمت های دیگه میاد. 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
سلام پیدا شدم دوباره تا بهت موضوعی رو بگم تو ذهنت تصوراتی داری از اینکه محرم چیه ؟ اصلا برا چی باید اینهمه مراسمات برگزار کنیم؟ برای کی؟ اصلا به چه علت ؟ اخه مگه مهمه؟ خیلیا هستن خودشون محتاجن ولی بانی مراسمات هستن؟ اخهههههه چرا؟ علتشون چیه ؟ محرم دیگه چه معناست؟ ولی جوابی که میده عمق درونمو اشوب میکنه محرم واسه خاندانی است که عشق واقعی است واسه زنده نگه داشتن زجر خاندانی است که گریه اور است واسه شهامت و بزرگواری کسایی است که الگو افرینن برای اون خاندانی است که مردی دارد که عشق دوعالم است مردی که عالم و ادم جز یاد نیک و عشق حقیقی و دوست و رفیقی باهاش جز مردی باغیرت و باعزت نفس و شهامتی یاد میکنند اری حسین ع حسینی که نام او تماااااام دل ها رو زیرو رو میکند حسینی که نام او عزت بار تمام نام هاست حسینی که مفهوم عشق و علاقه رو لانه شده در خانه تک تک دل هامیگزارد از این بگذریم اون خاندان مهم ترین رویدادی است که عالم و ادم به هیچ عنوان فراموش نمیکنند محرم فراموش نشدنی است محرم حسینی دارد که مرد عالم است و عشق جان افرینی جهان ✍ ریحانه سلیمی اصفهان 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔸 ماه دوازدهم 💠 دیدار امام زمان(عج) با آهنگر🌹 شخصی که مسلط به علوم غریبه بود، توانست در زمان خاصی، مکان حضور امام زمان(عج) را در بازار آهنگران شناسایی کند، و پس از آن به سرعت برای دیدار ایشان راهی محل شد و مشاهده کرد که حضرت در کنار دکانی نشسته است که صاحب آن بی‌توجه به ایشان مشغول نرم کردن آهن است، اما پس از مدتی مشاهده کرد که پیرمرد صاحب دکان به امام زمان(عج) گفت: «یابن رسول الله، اینجا مکان گرمی است اجازه دهید برای شما آب خنک بیاورم».  اینگونه بود که استنباط شخص سوم، مبنی بر اینکه فقط خودش متوجه حضور حضرت است، غلط از آب درآمد.  پس از مدتی پیرزنی به دکان مرد آهنگر مراجعه کرد و گفت: «فرزندم بیمار است و خرج مداوای او هفت درهم است، تنها دارایی من هم همین قفل است که هیچ کس در این بازار بیش از شش درهم برای آن نمی‌پردازد، به خاطر خدا آن را به قیمت هفت درهم از من بخر»، مرد آهنگر با دیدن قفل بدون کلید، به پیرزن گفت: «که متاع او با این شرایط ۱۰ درهم ارزش دارد و در صورت ساخته شدن کلید برای آن دوازده درهم در بازار به فروش می‌رسد، حال هر یک از این دو کار را که بخواهی، برای تو انجام می‌دهم»، سپس در برابر دیدگان متعجب پیرزن، ۱۰ درهم در ازای خرید قفل به او پرداخت کرد، آن‌گاه بقیة‌الله(عج) رو به شاهد کرد و فرمود: «برای پیدا کردن ما رمل نیندازید، اگر همه مثل این مرد، مسلمان باشید، ما به سراغ شما می‌آییم». 🌷🌷🌷 ✍ مجید عرب پور 🔴 گروه شهید عسگری 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
حضرت مهدی(ع): إنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِكُم ولا ناسین لِذِكرِكُم و لَولا ذلِكَ لَنَزلَ بِكُم اللّأْواءُ وَاصطَلَكُمُ الأَعداءُ. ما در رعایت حال شما هیچ کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم وگرنه محنت و دشواریها شما را فرا می‌گرفت و دشمنان شما را از بُن و ریشه قلع و قمع می‌ساختند. (بحار، ج ٥٣، ص ۷۲) ✍ مجید عرب پور 🔴 گروه شهید عسگری 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
هدایت شده از سلام رفیق (یه لحظه)
داستانک😍😍 ﺭﻭﺯﮔﺎﺭي ﭘﺎﺩﺷﺎهي بود که ﻭﺯﻳﺮي داشت که همیشه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ حادثه و ﺍﺗﻔﺎﻕ خير ﻳﺎ ﺷﺮي ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ شاه می افتاد،ﺑﻪ پادشاه ميگفت : "ﺣﺘﻤﺎ ﺣﻜﻤﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ!" ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ چاقو ﺑﺮﻳﺪ ﻭ ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﻜﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ! »   شاه ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ بسیار ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ به شدت ﺑﺎ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ که ﺑﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ معتقد نبود، ﻭﺯﻳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁن رﻭﺯ ﻃﺒﻖ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭگاه ﺭﻓﺖ، ﻭﻟﯽ این بار ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺯﻳﺮ ﺑﻮﺩ. پادشاه ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﺍي از ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻮﻣﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ خواستند ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺪﺍﻳﺎﻧﺸﺎﻥ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻛﻨﻨﺪ. ﻭﻟﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ کردن، ﻣﺘﻮﺟﻪ شدند ﺩﺳﺖ پادشاه ﺯﺧﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻧﻘﺺ می خواستند. ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻴﻦ پادشاه ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ کردند. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﺼﺮ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ پیش ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻗﻀﻴﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:« ﺣﻜﻤﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ ﻭﻟﯽ ﺣﻜﻤﺖ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ!» ﻭﺯﻳﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:« ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺷﻜﺎﺭ ﻣﯽﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺣﺘﻤﺎً قرباني می شدم.» @shahidfahmide313
مجله نیوجوان🎯
داستانک😍😍 ﺭﻭﺯﮔﺎﺭي ﭘﺎﺩﺷﺎهي بود که ﻭﺯﻳﺮي داشت که همیشه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ حادثه و ﺍﺗﻔﺎﻕ خير ﻳﺎ ﺷﺮي
👆👆👆 دوستان عزیزمون از گروه شهید فهمیده نشریه خودشون رو در قالب کانال "سلام رفیق" منتشر میکنند. حتما به کانالشون سری بزنید. @shahidfahmide313 👏👏👏 خداقوت به همشون موفق باشید یاعلی
🔸 مرد و نامرد ⁉️ از قدیم گفتند مرد هست و قولش، مرد اونیه که حرفش با عملش یکی باشه و پای حرف درستش بایسته، اهل نامردی نباشه، حتی اگر براش بخاد هزینه بده. نامرد هم معلومه دیگه، به کسی که مرد نباشه میگن نامرد. 🔸 کربلا و داستان عاشورا پر از آدمای مرد و نامرد هست، ایی که پای حرفشون و امامشون تا آخر ایستادند و ایی که اول به امام حسین ع نامه نوشتند و از ایشون دعوت کردند و با ایشون بیعت کردند و بعد زیرش زدند و در مقابلش شمشیر کشیدند. ما قراره توی این سری نشریه روی این موضوع "مرد و نامرد" بیشتر کار کنیم. 📝 شما میتونی یه آدم مرد و یه آدم نامرد از شخصیت هایی که در کربلا حضور داشتند رو انتخاب کنی و شرح کوتاهی از زندگی نامه او رو بیان کنی و به آیدی نشریه ارسال کنی. در ادامه ما چند تا مرد و نامرد رو معرفی میکنیم که میتونی از اونها استفاده کنی. 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔸مرد اول: حضرت مسلم بن عقیل ع ✍ متن پژوهشی درباره حضرت مسلم ع را که در ادامه آمده است رو خوب مطالعه کنید و درباره شخصیت و مردانگی ایشان مطالبتون رو بنویسید. متن های شما میتونه خلاصه زندگی نامه، دلنوشته، خودم و خودم و خودم و خدا و نکاتی از زندگی ایشان باشه. پس زودتر دست به قلم شو ... 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
📖 جزوه پژوهشی آشنایی با حضرت مسلم‌ بن عقیل 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
◾️ سالروز شهادت غریبانه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 بخش هایی از فیلم مختارنامه در خصوص شهادت حضرت مسلم بن عقیل ع 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
📜 متن پژوهشی مسلم بن عقیل ع 1⃣ بخش اول از بالای دارالاماره ی کوفه، با چشمانی تیره و تار از تشنگی بی حد نگاهم را به قافله ی حسین (ع) دوخته ام. انگار ابرهای سرخ و سیاه اطراف کوفه را پوشیده و جز دود چیزی نمی بینم. ای کاش می توانستم چاره ای بیاندیشم. کاش راهی بود. دیگر می شود با گوش دل صدای زنگ کاروان و بازی های کودکانه اطفال قافله ای را بشنوم که عده ای به سوی شهادت و عده ای به سوی اسارت حرکت کرده اند. ای نفرین بر این همه خیانت و بی وفایی! نفرین بر این طلا و سکه های ابن زیاد! نفرین بر ترس و جهل و کینه ی این مردم! و نفرین بر جاهلانی که لباس علم و دین بر تن کرده اند و این چنین حسین (ع) را تنها گذاشتند. همانانی که خود نامه اش دادند و او را دعوت کردند. و چه بد میزبانانی هستند برای بهترین میهمان. ای کاش قلمم می شکست و جوهرم خون می شد و آن نامه را نمی نوشتم. ای پسر عمو! می دانم که توی صدایم را می شنوی. غربت و درماندگی ام را می بینی. کاش هر جایی که هستی برگردی و دست اهل و عیالت را بگیری و راه دیگری بجویی که این مردم بی وفا شمشیرها و سنگهایشان را برای استقبال از تو و اهل بیتت آماده کرده اند. تشنه ام. زخم و جراحت و خستگی جنگ امانم را بریده است. جرعه ای آبم دهید. بسم الله... انگار قرار نیست خون دهانم بند بیاید و هر دفعه جام آب پر از خون می شود. نمی دانم؛ شاید حکمتی است در این که تشنه و غریب جان دهم. دستم بسته است و با چشمان اشکبار و پر اضطراب از حال مولایم به جمعیتی که پایین دارالاماره هلهله می کنند می نگرم. امان از دل زینب... نوبت پرواز است. پروازی از بالای دارالاماره با دست های بسته... دم آخر همه ی لحظات زندگی ام رو به روی چشمانم است. مثل برق شمشیر بالای سرم می گذرد ... 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
📜 متن پژوهشی مسلم بن عقیل ع 2⃣ بخش دوم یاد پدرم عقیل، برادر امیرالمومنین (ع) و مادرم «علیّه» که همیشه برایم تعریف می کرد که روزی عمویم امیرالمومنین (ع) از پیامبر اکرم (ص) پرسید که آیا برادرم عقیل را دوست دارید؟ پیامبر (ص) هم فرمودند که هم او را دوست دارم و هم پدرش ابوطالب را و هم پسرش که در راه محبت فرزند تو کشته خواهد شد. یاد روزهایی که در آغوش عمویم علی (ع) می نشستم و در کنار پسرعموهایم حسن و حسین (ع) بزرگ شدم. یاد روزهای سخت صفین و روزهای غربت علی و حسن در مدینه و کوفه و خون دلهایی که آنان از دست این مردم جاهل و بی وفا خوردند. چقدر زود فراغ مولایم علی و حسن (ع) رسید و امامت به مولایم حسین (ع) رسید. مولایم به عهدی که برادرش حسن (ع) با معاویه بسته بود وفا کرد ولی معاویه برخلاف پیمان، از همه برای ولیعهدی پسر پلیدش یزید بیعت می گرفت. معاویه هم با همه ی ظلم و جنایتش، با همه ی کاخ و حکومتش راهی دوزخ قبر شد. بعد از معاویه، یزید خودش را خلیفه ی پیامبر می دانست و از مردم و بزرگان هر شهر بیعت می گرفت. برای خیلی ها سنگین بود این بیعت. بیعت با جوانک شراب خوار و سگ باز و میمون باز به عنوان خلیفه ی رسول خدا (ص). مولایم حسین (ع) نیز از این بیعت خودداری کرد و فرمود: «من و امثال من با یزید و امثال او بیعت نخواهند کرد.» او می دانست اگر یزید بر جای منبر رسول ا... بنشیند دیگری چیزی از اسلام باقی نمی ماند. مردم کوفه هم که از شر ظلم و ستم های معاویه تازه راحت شده بودند و فقر و جنگ امانشان را بریده بود، خیال بیعت با یزید را نداشتند. آنها که شنیدند حسین بن علی (ع) نیز با یزید بیعت نکرده و به خانه ی خدا پناه برده است، دور هم جمع شدند و برای مولایم نامه ای نوشتند و از ایشان دعوت کردند که به کوفه بیایند تا با ایشان بیعت کنند. عده ای از کوفه راهی مکه شدند و نامه را به امام حسین (ع) رساندند. امام که جهل و بی وفایی مردم کوفه نسبت به پدر و برادرش را دیده بود، مرا به عنوان سفیر و نماینده ی خود به سمت کوفه روانه کرد تا اوضاع و احوال کوفه و مردمش را برای ایشان گزارش کنم. سالها در کوفه بودم و مردمش را می شناختم. مردم کوفه نیز مرا به شجاعت و تقوا یاد می کردند. اما با این دل خوش نداشتم که دوباره به کوفه بازگردم. ولی امر مولایم حسین (ع) بود که با جان پذیرفتم و نامه ی ایشان را بر چشمانم گذاشتم. متن نامه این گونه بود: «من برادر، پسرعمو و مطمئن‌ترین فرد خانواده‌ام را به سوی شما فرستادم و به وی دستور دادم تا نظر برگزیدگان و خردمندان شما را برای من بنویسد. پس، با پسر عموی من بیعت کنید و او را تنها نگذارید». راهی کوفه شدم. مسیر ناامن بود و سربازان یزید حتی کوره راه ها را هم مراقبت می کردند. مجبور بودیم از بی راهه حرکت کنیم. مسیر سختی بود. همراهانم از تشنگی جان دادند و من هر طور که شده خودم را به کوفه رساندم. وارد خانه ی مختار شدم. او دوست کودکی پسرعمویم بود. مردم کوفه گروه گروه می آمدند و می رفتند. نامه ی مولایم را برایشان می خواندم و دسته دسته با من به عنوان جانشین امام بیعت می کردند. حدود هیجده هزار نفر اعلام هم پیمانی کردند. 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
📜 متن پژوهشی مسلم بن عقیل ع 3⃣ بخش سوم نامه ای برای امام حسین ع نوشتم و ایشان را از اشتیاق مردم به حضور امام آگاه کردم. اوضاع خوب پیش می رفت. گزارش احوال کوفه به شام رسید و یزید عبیدالله بن زیاد را راهی کوفه کرد تا اوضاع را کنترل کند و مرا دستگیر کند. ظلم ها و خیانتها و حیله های او و پدرش یادم نرفته بود. باید بیشتر مراقب بود. به خانه ی «هانی بن عروه» رفتم. او از بزرگان کوفه بود و بیماری اش بهانه ی خوبی بود برای این که بزرگان کوفه به بهانه ی عیادت از او به اینجا بیایند تا برای قیام آماده شویم. ابن زیاد خودش نیز برای عیادت به خانه ی هانی آمد و من در سراپرده ی خانه پنهان شده بودم تا با خنجری مرگ را به او هدیه کنم. ولی یاد مرام رسول ا... افتادم که از کشتن غافلگیرانه نهی می کرد. ابن زیاد فضای کوفه را شدیدا ترس و تهدید کرده بود. ترس از لشکر موهوم شام و تهدید به زندان و کشتار. زود به زود پناهگاهم را تغییر می دادم. ابن زیاد با سکه ها و جاسوس هایش توانست بفهمد که من در خانه ی هانی هستم. او را به دارالاماره کوفه احضار کرد. خبر دستگیری هانی مردم را بیش از پیش برای قیام علیه یزیدیان شوراند. چهار هزار نفر برخاستند و دارالاماره به محاصره درآمد. ابن زیاد که شرایط را سخت دید، هر راهی که می توانست استفاده کرد. خیلی ها را با سکه و طلا، خیلی ها را با ترس و تهدید پراکنده کرد. برخی بزرگان کوفه را بین مردم فرستاد تا آنان را از قیام منصرف کنند. عده ای را با شک و تردید خام کرد و گفتند ما الان نمی جنگیم؛ هر وقت خود حسین (ع) آمد، آن وقت می جنگیم. او «شریح»، قاضی کوفه را نزد قبیله ی هانی فرستاد تا شهادت دهد که جای هانی خوب است. و مادران و همسران افراد را با ترس به جان شوهران و پسران انداخت. طوری که نزدیک شب از آن تعداد فقط سیصد نفر باقی مانده بودند. وقت اذان راهی مسجد شدیم و در نماز یکی یکی برخاستند و مرا رهایم کردند. تنها سی نفر دیگر مانده اند. از مسجد به سمت دارالاماره حرکت کردیم و بعد از دقایقی دیدم که تنها در کوچه های سرد و تاریک کوفه غریب مانده ام. غریبانه در کوچه های کوفه به امید یار و سرپناهی می چرخیدم. خسته بودم و تشنه. به دیوار خانه ای تکیه دادم و نشستم. خدا خیر دهد بانو «طوعه» را که برایم جرعه ای آب آورد و وقتی مرا شناخت در اوج غربت پناهم داد. مژده هزاران سکه برای یافتن من خیلی ها را وسوسه می کرد. پسر طوعه بعد از مستی وارد خانه شد و مرا دید و صبحگاه ابن زیاد را مطلع کرد. به سرعت خانه در محاصره درآمد. به میدان زدم و تعداد زیادی را به هلاکت رساندم. از هر طرف حمله می شد و عده ای هم از بالای بام ها سنگ و آتش پرتاب می کردند. مرا روانه ی گودالی کردند و تیغ شمشیر لبانم را برید. خسته و زخمی در گودال به شمشیر تکیه داده بودم. پیشنهاد امان نامه کردند. من که خود می دانم که آن ها به عهد خود عمل نمی کنند ولی شاید چاره ای جستم برای اینکه مولایم را از این اوضاع باخبر کنم و از آمدن به کوفه بازدارم. دست بسته وارد دارالاماره شدم. همان طوری که فکر می کردم شد. ابن زیاد به امان نامه اش عمل نکرد و دستور داد مرا از بالای دارالاماره به پایین بیاندازند. جانم فدای حسین و اهل بیتش (ع). اما چگونه حسین (ع) را از خیانت این مردم آگاه کنم. نگاهی در حاضرین انداختم. عمر سعد را دیدم. به او گفتم تو از قوم قریش هستی و با ما قرابتی داری. وصیتی دارم. در آغاز ورودم به کوفه مقداری درهم از کسی قرض گرفته‌ام شمشیر، زره و اسبم را بفروش و آن را بپرداز .پیکرم را به خاک بسپار و کسی را نزد حسین (ع) بفرست تا او را باز گرداند. می دانم به او نیز اعتمادی نیست؛ اما چه کنم راه دیگری برایم نمانده است. همه ی این اتفاقات گذشت و من بین ابرهای آسمان با دستان بسته ام پرواز می کنم و این ننگ تا ابد برای خیانتکاران و جنایتکاران باقی خواهد ماند. مولایم خدانگهدار! پسرعموهایم خدانگهدار! پسرانم شما را به خدا می سپارم! خدانگهدار 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
•°🌱 عطری که می آید، از حرم می آید از تُربت سیدالامم می آید آوای مُحّرم و حسین و زینب با مرثیه های مُحتشم می آید 🏴 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔅صبحانه 🙋‍♂ سلام به دوستان خوب؛ حالتون خوبه؟ 🏴 ماه محرم آمد و ایام عزای سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرا رسید. 🌀 ما نوجوانان هم میخایم، سهم خودمون از عزای سالار شهیدان رو در نشریه نیوجوان ادا کنیم و با قوت 💪 فصل دوم نشریه رو با موضوع محرم کار کنیم. 🔸 موضوع این نشریه "محرم" و با محوریت طرح ویژه "مرد و نامرد" خواهد بود. ✅ البته بقیه ستون های نشریه هم به قوت خودش باقیه ولی میتونه حال و هوای محرم رو داشته باشه. ◾️مطالبتون رو در قالب ستون هایی مثل ، ، ، ، و ... به آیدی @Ashenaaa بفرستید. 👌 عکس ها، کلیپ ها و پیام های صوتی و تصویری در مورد محرم و عزاداری هاتون رو بفرستید. 👈 پس زودتر دست بکار شو و کاغذ و قلمتو آماده کن. توضیحات تکمیلی طرح مرد و نامرد در قسمت های دیگه میاد. 🎁 به نفرات برگزیده و برتر هم جایزه میدیم. 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔸 مرد و نامرد ⁉️ از قدیم گفتند مرد هست و قولش، مرد اونیه که حرفش با عملش یکی باشه و پای حرف درستش بایسته، اهل نامردی نباشه، حتی اگر براش بخاد هزینه بده. نامرد هم معلومه دیگه، به کسی که مرد نباشه میگن نامرد. 🔸 کربلا و داستان عاشورا پر از آدمای مرد و نامرد هست، ایی که پای حرفشون و امامشون تا آخر ایستادند و ایی که اول به امام حسین ع نامه نوشتند و از ایشون دعوت کردند و با ایشون بیعت کردند و بعد زیرش زدند و در مقابلش شمشیر کشیدند. ما قراره توی این سری نشریه روی این موضوع "مرد و نامرد" بیشتر کار کنیم. 📝 شما میتونی یه آدم مرد و یه آدم نامرد از شخصیت هایی که در کربلا حضور داشتند رو انتخاب کنی و شرح کوتاهی از زندگی نامه او رو بیان کنی و به آیدی نشریه ارسال کنی. در ادامه ما چند تا مرد و نامرد رو معرفی میکنیم که میتونی از اونها استفاده کنی. 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔸مرد اول: حضرت مسلم بن عقیل ع ✍ متن پژوهشی درباره حضرت مسلم ع را که در ادامه آمده است رو خوب مطالعه کنید و درباره شخصیت و مردانگی ایشان مطالبتون رو بنویسید. متن های شما میتونه خلاصه زندگی نامه، دلنوشته، خودم و خودم و خودم و خدا و نکاتی از زندگی ایشان باشه. پس زودتر دست به قلم شو ... 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
📖 جزوه پژوهشی آشنایی با حضرت مسلم‌ بن عقیل 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔸مرد و نامرد سلام رفقا 🌹😘 من داستان مسلم ابن عقیل و یزید رو خوندم و این گونه نتیجه گرفتم که مسلم ابن عقیل بسیار مرد بود. در حالی که غرق خوندن بودم به این فکر میکردم که چرا او مرد شد و یزید نامرد. مسلم برای این مرد شد که یک دست بود همیشه طرفدار حق بود و مثل بعضی ها نماز را اول وقت میخواند و همیشه خدا رو عبادت میکرد اما یزید به نماز چندان اهمیت نمی داد دروغ می گفت و... ❤️ و یاد ضرب المثلی افتادم که میگفت من از خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها. من ماندم حالا کسی که حیوون باز و شراب خار است پادشاه اون زمان باشد، یا به زمان حال مثلا یکی که چاقوکش کف خیابونه، با سواد کم بیاد رئیس جمهور بشه، خوب خیلی مسخرس که مردم این زمان بیان به این ادم رأی بدن. 🤦‍♂🤦‍♂ الان همین حرفی که من زدم رو اون زمان مردم کوفه گفتن،‌ نیومدن دودوتا چهارتا کنن، نامه نوشتن امام رو دعوت کردند ولی دم آخر یزید یه وعده ای بهشون داد که دور از جون خر شدن و بجای اینکه بگن این وعده همیشگی نیست و خام نشن. اونا قبول کردند آخرش هم همه ی اون پولایی که بهشون داده بود که هیچ حتی با مالیات های سنگین دو برابر اون پولا رو گرفت. بعد از چند سال مختار اومد راه امام حسين رو بره ولی نمیدونم چرا از یه سوراخ دوبار گزیده شدن. وای. حالا بگذریم سرتون رو درد نیارم خلاصه شما مثل مسلم ابن عقیل همیشه طرفدار حق باشید و مثل یزید و مردم کوفه نباشید و به عقل و فکر خود اکتفا کنید و راه درست رو انتخاب کنید. ✍ متن منتخب گروه شهید فهمیده از کانال گروه @shahidfahmide313 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
🔅 هر کس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند ... شهید سید مرتضی آوینی 🍀🍀🍀 🌀 مجله نیوجوان🎯 @newjavanmag
هدایت شده از سلام رفیق (یه لحظه)
43.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بچه ها ،😊 اماده این ؟!🧐 پیرهن مشکیاتون رو از کمد در اوردین ؟ داره محرم میادا خودتون رو آماده کردین برای عزاداری سیدالشهدا ؟ راستی داشت یادم میرفت ، چه قدر قشنگ میشه ، قبل از اینکه محرم بیاد با امام حسین عهد ببندیم که تو این شبا حسینی باشیم ، میدونید کسی که حسینیه باید چه کارایی بکنه و چه کارایی نکنه ؟ اره باید گناه نکنه ، هوای مظلوما رو داشته باشه ، به دیگران کمک کنه ، به فقیرا و مستمندان کمک کنه ، و از همه مهم تر نمازش رو اول وقت بخونه پس بسم الله ✋😊 @shahidfahmide313