eitaa logo
« نیما حیدری دخت »
197 دنبال‌کننده
141 عکس
133 ویدیو
1 فایل
یادداشت های یک دانشجومعلم، از شهرستان بشرویه لطفا کانال را به دوستانتان معرفی کنید ارتباط با ما: @nh_nima
مشاهده در ایتا
دانلود
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها ، غزل ۱ «نیما حیدری دخت» @nh_nima_512
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نَبوَد ز راه و رسم منزل ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها😢😏 همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفل ها حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَعِ الدنیا و اَهمِلها ، غزل ۱ «نیما حیدری دخت» @nh_nima_512
اگر آن تُرک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را بده ساقی مِی باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رُکناباد و گلگشت مصلا را فغان کاین لولیانِ شوخِ شیرینْ کارِ شهرْآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان، خوان یغما را ، غزل ۳ «نیما حیدری دخت» @nh_nima_512
ز عشق ناتمام ما، جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را اگر دشنام فرمایی و گر نفرین، دعا گویم جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را ، غزل ۳ «نیما حیدری دخت» @nh_nima_512
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند جوانانِ سعادتمند، پندِ پیرِ دانا را حَدیث از مُطرب و مِی گو و رازِ دَهر کمتر جو که کس نَگْشود و نَگْشاید، به حکمت این مُعمّا را غزل گفتی و دُر سُفتی بیا و خوش بخوان حافظ که بر نظمِ تو اَفشانَد، فَلَک عِقد ثریّا را ، غزل ۳ «نیما حیدری دخت» @nh_nima_512