بنام خدا
شب قدر نزدیک است. در این شب سراغ همه میآیند، پس سراغ تو هم میآیند. پروندهات را باز میکنند و راجع به تو حکم میکنند که به تو چه بدهند و چه ندهند، روزی و بلاها را تقسیم میکنند. اینکه بمانی یا بمیری. اینکه چطور بگذرد. این شب را سعی کن بیدار باشی و برای خودت باشی. این یک شب همه چیز و همه کس را به فراموشی بسپار. لااقل بخشی از این شب را تنها و ترجیحاً زیر آسمان سپری کن. این شب شبی است که خدا همهٔ فرشتگان و روح را بسوی زمین میفرستد و خودش زمام همهٔ امور را بدست میگیرد و میگوید خودم میخواهم مستقیم با همهٔ بندگان در ارتباط باشم. در این شب هرکس فریاد بزند صدایش را خود خداوند میشنود. یعنی واسطهها کنار میروند و بار عام است. این شبی است که رحمت خداوند ساری است. شبی است که سرنوشتهای گره خورده را میشود باز کرد. بدبخت کسی است که این شب را از دست بدهد. کسی که این شب را تا سحر خوب طی کند امید است که حسابش پاک شود. در این شب خودت باش و با زبان خودت با خدا حرف بزن و اعتراف کن و گناهانت را به زبان آور، بخصوص اینکه از چه کسی کینه داری و چه کسی از تو کینه دارد و از خدا بخواه همه را برایت صاف کند و ببخشد که اگر فردا از خواب برنخواستی در محکمهٔ الهی گناهی نداشته باشی. بعد، نعمتها را بشمار. به خدا بگو خدایا ممنون از سلامتی که به من دادی. ممنون از خانوادهای که به من دادی. ممنون از اوقات خوبی که به من بخشیدی. ممنون از همه چیز. خدایا امشب که قرار است پروندهٔ مرا بررسی و راجع به من حکم کنی، از دریچهٔ رحمت به من نگاه کن. خدایا مراقبم باش. خدایا به خودت پناه میآورم، پناهم بده. خدایا توفیق نیکی به والدین و سایر انسانها عنایت کن. خدایا از من راضی باش و مرا ببخش. بعد که اینها را گفتی اگر خسته نبودی بنشین که بار عام است و حیف است و کم پیش میآید. اگر هم خسته بودی برو بخواب. همین مطئمن بودن به اینکه خدا حرفت را شنیده و تو را بخشیده بخش مهمی از کار است. چنین خوابی بهتر از بیداری است.