eitaa logo
نیم پلاک
420 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
306 فایل
کانال #اختصاصی #سبک_زندگی و #خاطرات شهدا https://eitaa.com/nimpelak_m @abbasma
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حقیقت
روزی یکی از دوستان اهل به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در خم استناد کردم. ایشان می‌گفت: «مولا» در این حدیث به معنای آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانواده‌ام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی. 😊 👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: می‌خواستم بهت بگم: . گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانواده‌ام منتظرم بودند و باید می‌رفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت می‌کنی؟🙄😠 گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند می‌روی و شما را از راهتان بر می‌گردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت می‌شوی و در عقل من شک می‌کنی، ولی وقتی اسلام ده‌ها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود می‌رفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه می‌دانی؟ 😉 آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - می‌خواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»🙂 خاطره ای از از علمای برجسته سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید. 📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138 الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة أميرالمؤمنين و اولاده المعصومين عليهم السلام... پخش کن @hagigei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴باران سنگ بر سر نظامیان صهیونیست در بیت امر ♦️خبرگزاری شهاب با انتشار تصاویر ویدئویی از پرتاب سنگ از سوی جوانان فلسطینی به نظامیان صهیونیست در شهرک بیت امر گزارش داد: این گونه باران سنگ در بیت امر در الخلیل بر سر نظامیان صهیونیست بارید. 🌍 @ebratha_ir
🔺 عکس شیخ ابراهیم زکزاکی و شش پسر شهیدش 👈 این عکس عالم مجاهدی است که ۶ پسرش را به خاک و خون کشیدند و اینک پس از ۶ سال شکنجه در آستانه غدیر از زندان آزاد می‌شود! ⏪ اینک دستنوشته و توصیۀ جالبی از شیخ ابراهیم زکزاکی را تقدیم می‌داریم که مرامنامه غدیر باوران را نشان می‌دهد (ترجمه): 📖"بر شما باد به فراگرفتن آموزه‌های اهل‌بیت (علیهم السلام)؛ و تا جایی که توان دارید در عمل به دانسته‌های خود بکوشید، زیرا کسب دانش بدون عمل به آن ثمره‌ای ندارد"
ٰ 🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 ☘☘🌹🌹☘☘ ☘☘☘ 🍀 🍀 🍀 🍀🍀 🍀 🍀🍀🍀 🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀 🍀🍀🍀🍀 🍀 🍀🍀🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 🍀 این گل خوشرنگ تقدیم به شما که خودتون گل هستین...
هدایت شده از ایران سیاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️من بی غیرت نیستم! 🔹مصاحبه کمتر شنیده شده از حسین خلعتبری، بهترین خلبان F4 جهان 🔸فاصله آرمان و اهداف این شهید را با وضعیت امروز مقایسه کنید! 🔹لطفاً تا انتها گوش بدهید و ببینید شهدا برای چی رفتند... 🇮🇷@iransiasat_ir👈
هدایت شده از ایران سیاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت العربی قطر از حمله به کشتی رژیم صهیونیستی 🇮🇷@iransiasat_ir👈
💢"پیام تبریک" کسب درجه سرتیپ دوم پاسدار حاج علی مقواساز 🔹به گزارش خبرگزاری بسیج از اصفهان،جانشین فرماندهی سپاه حضرت صاحب الزمان(عج) استان اصفهان مفتخر به کسب درجه سرتیپ دوم پاسدار گردید. https://b2n.ir/x37682. @basijnews_isf
💢"پیام تبریک" کسب درجه سرتیپ دوم پاسدار محمد هاشمی پور 🔹به گزارش خبرگزاری بسیج از اصفهان،فرمانده لشکر مقدس ۱۴ امام حسین (ع) استان اصفهان مفتخر به کسب درجه سرتیپ دوم پاسدار گردید. https://b2n.ir/s30756 @basijnews_isf
هدایت شده از فاطمیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 روایت سردار فلاح‌زاده، معاون هماهنگ کننده سپاه قدس از نحوه تشکیل فاطمیون توسط سپهبد شهید سلیمانی @Fatemiyoun1434
هدایت شده از فاطمیون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 خودم دیدم که حاج قاسم پای رزمنده فاطمیون را بوسید! @Fatemiyoun1434
هدایت شده از حقیقت
همراه رفته بودم ، مأموریت. موقع برگشتن، بردمان . به که رسیدیم، گفت: "بچه‌ها؛ دوست دارید دری از درهای رو به شما نشون بدم؟ گفتیم: "چی از این بهتر سردار!" کفش‌هایش را در آورد. وارد گلستان شد. یکراست بردمان سر مزار با یقین گفت: " از این قبر مطهر دری به بهشت باز می‌شود." موقع فاتحه خواندن، حال و هوای سردار تماشایی بود، توی آن لحظه‌ها هیچکدام از ما نمی‌دونستیم این حال و هوا ، حال و هوای است؛ ده روز نکشید که خبر آسمانی شدن خودش را هم شنیدیم. کرده بود حتما کنار شهید خرازی دفنش کنند. سردار شهید سردار شهید @hagigei
هدایت شده از استکبار ستیزان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ورزشکار پاکستانی گفته بود اسرائیل را به رسمیت نمیشناسم اما بازی میکنم و برای همیشه از صحنه بازی حذفش میکنم...و در اوائل بازی با یک ضربه کاری اسرائیلی رو به درک واصل کرد. ‼️ استکبارستیز / کارشناسان هر چقدر این فیلم را ببینند نمی توانند تشخیص بدهند که قهرمان پاکستانی با چه ضربه ای ورزشکار صهیونیست را به درک واصل کرد ، آری به بی غیرتی اصلاح‌طلبان در ایران نگاه نکنید مردان غیوری در دنیا هستند که در تمامی میادین با صهیونیست ها مبارزه میکنند ، درود به شرفشان ‼️ @estkbarsetizan استکبارستیزان
هدایت شده از بچه های مسجد
✨﷽✨ 🔴 لعنت خداوند بر مدیر ناکارآمد❗️ 🔻عن امیرالمؤمنين "عليه الصلاة و السلام" : لعن الله امرأ" تكلف أمرا" لايقدر عليه. الغدير. ج ٨ 🔹خداوند لعنت کند، ( می کند)، کسی را که امری (مسئولیتی) را بر گردن می گیرد که توان و بر انجامش را ندارد. 🔥 بر کسیکه و امری را پذیرفته که و ناتوان از انجام آن است. ✍
نامه ای از شهید احمد قاسم زاده لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ای رسول خدا هرگز مردمیکه ایمان به خدا و روز قیامت آورده اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول خدا کنند هر چند آن دشمنان پدران و مادران و فرزندان و برادران و خویشان آنها باشند این مردم پایدارند که خدا بر دلهایشان نور ایمان کاشته و بروح قدس الهی آنها را موید و منصور گردانیده و در قیامت به بهشتی داخل کند که نهرهای مصفا زیر درختانش جاریست و جاودانی در آنجا و این بهشت نعیم و بالاتر از آن بهشت رضوانست که خدا از آنها خشنود و انها هم از خدا خشنودند اینان به حقیقت خوب خدا هستند الا ای اهل ایمان ندانستید که حزب خدا رستگاران عالمند . با درود و سلام بر خاتم انبیا محمد مصطفی و با درود به مهدی موعود که خداوند هد چه زودتر فرج آن مولا را نزدیک کند و با درود بر نائب بر حقش و با سلام بر شهیدان اسلام از هابیل یا کربلا و از کربلا تا سرزمین لاله زرده و کربلا و با درود بر ملت و امت ایثارگر و قهرمان امتحانهای خداوندی و با درود بر رزمندگانی که با جهاد فی سبیل الله در راه مبارزه با جهاد اکبر که همانند جهاد با نفس عمار
نیم پلاک
نامه ای از شهید احمد قاسم زاده لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَاد
نامه ای از شهید احمد قاسم زاده لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُوْلَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ای رسول خدا هرگز مردمیکه ایمان به خدا و روز قیامت آورده اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول خدا کنند هر چند آن دشمنان پدران و مادران و فرزندان و برادران و خویشان آنها باشند این مردم پایدارند که خدا بر دلهایشان نور ایمان کاشته و بروح قدس الهی آنها را موید و منصور گردانیده و در قیامت به بهشتی داخل کند که نهرهای مصفا زیر درختانش جاریست و جاودانی در آنجا و این بهشت نعیم و بالاتر از آن بهشت رضوانست که خدا از آنها خشنود و انها هم از خدا خشنودند اینان به حقیقت خوب خدا هستند الا ای اهل ایمان ندانستید که حزب خدا رستگاران عالمند . با درود و سلام بر خاتم انبیا محمد مصطفی و با درود به مهدی موعود که خداوند هد چه زودتر فرج آن مولا را نزدیک کند و با درود بر نائب بر حقش و با سلام بر شهیدان اسلام از هابیل یا کربلا و از کربلا تا سرزمین لاله زرده و کربلا و با درود بر ملت و امت ایثارگر و قهرمان امتحانهای خداوندی و با درود بر رزمندگانی که با جهاد فی سبیل الله در راه مبارزه با جهاد اکبر که همانند جهاد با نفس عماره است و هر لحظه عزیزی از سرزمین خون و پیام و عشق و ایثار و عشق ورزی معشوق با معبود خود که همانند دلبر از این دنیا فانی ست و به ملکوت الله می رسید با گل و زهای ایثار درس چگونه زیستن را به ما می آموزند و می گوید این معشوقان بی معبود این درس درس شهادت بله اینان هستند که با خداوند خود معامله می کنند و چه خوش معامله ایست معامله معشوق با معبود زیرا زندگی جهاد است در راه عقیده ای بندگان خدا اینان از چه راهی به این جا راه پیدا کرده اند که هر لحظه برای انها در این دنیا بمانید سالی است و انسان وقتی که به حد کمال می رسید این دنیا برای او تنگ می شود به مانند قفس که برای یک پرنده است آنجاست که تمام کوش جز برای آزادی چیزی نیست ولی خود را به آب و آتش می زند که فرزندهای خود را نجات دهند و به دنیایی جاوید با صفا با عشق و وفا و دور از هر گونه خودخواهی ها دور است بی الایش مکان برزخ مکان خوبیهای بندگان خدا سختیهای دنیا برای بنده خدا خوبیهای آخر است و خوشی های دنیا عذاب آخر ایا به آنجا نمی رسید که جز بنده های پاک بودید آیا نباید خداوند را شکر کرد و سجده ی شکر به جا اورد خداوندی که انسان را از خاک و نیستی به هستی آورد و خلق الله شد نمایند خداوند روی زمین و خداوندی که این نعمتهای بی شمار را به ما داده است برای این که بنده اش در عذاب نباشد این دنیا دار امتحان است بیایید به خود آییم بیایید توبه کنیم بیایید لحظه ای به درون خود فکر کنیم چه دارم با چه عملی در محکمه ی عدل الهی حاضر شوم با بی نمازی با بی آلایشی با گناه که سر تا پای ما را فراگرفته است اگر توبه نکنبم توقیفتان می کنیم برادران تو را به کسی که دوست دارید بیایید نماز به پای دارید آیه را فکر کنید دیگر عرضی ندارم دوستدار مسلمانان راستی و آزاد مردان الام شیرمردان و دلیران و معلولین مجروحین و طول عمر امامت و به امید زیارت کربلا ی حسین دنیا خداحافظ التماس دعا و من الله التوفیق ساعت 10/5 دربندی خان عراق 🌹هدیه به روح پر فتوح مجاهد شهید احمد قاسم زاده صلوات🌹
1⃣5⃣ 📚کامبوزیا زندگینامه و خاطرات دانشمند شهید امیر توکل کامبوزیا استادی که به ۷ زبان مسلط اما به زاهدان تبعید و به دست ساواک به شهادت رسید. یکی از شاگردان او رهبر انقلاب بودند. 📖 اثر گروه شهید هادی ۱۴۴ صفحه مصور ۱۳۰۰۰ تومان ✅خاطرات اثرگذار و زیبا چاپ اول ۹۷ چاپ سوم ۹۸ @pkhadi
🌷شهید امیر توکل کامبوزیا نابغه ای که در ۲۰ سالگی مدرک دانشگاهی خود را از روسیه گرفت! دانشمندی که دانشگاه های خارج از کشور؛ بیش از داخلی ها او را شناختند. دانشگاه سوربن فرانسه کرسی استادی تاریخ برایش در نظر گرفت. این دانشمند؛ با نظام پهلوی مخالفت می کرد‌. آنها را مجری دستورات صهیونیست می دانست. او عاشق امام خمینی بود و ۳۰۰ صفحه پرونده ساواک در مورد او به همین خاطر است. او شعار دو بچه کافی است را شعار یهود می دانست و برای مخالفت با این شعار؛ در زاهدان چهار بار ازدواج کرد(ازدواج ها همزمان با هم نبود) و ۲۸ فرزند از خود به یادگار گذاشت که تقریبا تمامی فرزندان استاد؛ از فرهیختگان جامعه هستند. ✅۱۴ پسر ایشان در خط اسلام و انقلاب بوده و هستند. پنج جانباز و دو شهید در میان فرزندان ایشان دیده می شود. 📙برگرفته از کتاب کامبوزیا. اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔵امربه معروف و نهی از منکر در کلام شهدا وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را درشبکه های اجتماعی میگذارند، این است که این کار شما باعث می‌شود امام [زمان] خون گریه کند ... بعد از اینکه وصیت و خواهشم را شنیدید به آن عمل کنید زیرا ما میرویم تا از شرف و آبروی شما زنان دفاع کنیم؛ مانند خانم حضرت زهرا س باشید... 🌷شهید‌مدافع‌حرم‌ لبنانی، مهدی محسن‌رعد 📙برگرفته از کتاب به قلم بهشتیان. اثر گروه شهید هادی 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️ ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.... ✅ادامه دارد 📖برگرفته از کتاب تا شهادت اثر گروه شهید هادی
ادامه ماجرا... هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد. به نماز خواندن او نگاه کردم. انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود. يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران. توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام. عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم. بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن. فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن. مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و... من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت. عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند. او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند. روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج. باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه. خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند. برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند. به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند. پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد! مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم. بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود. خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد. از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد. آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد! 🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات! 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) ص ۲۸ تا ۳۳ کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63