گفتم: همه #رأی میدهید دیگه؟
گفتند: ما بله. اما برخی نه!
گفتم: چه عجیب! پس دغدغه ندارند برای حل مسائل سرزمینشان.
گفتند: دارند. اما سیستم را چون قبول ندارند، رأی دادن را بیفایده میدانند.
گفتم: درختی را تصور کنید که شاخ و برگش آفت زده. هرچند کلی بار و میوه داده.
راه حل یک باغبان دلسوز چیه؟
از ریشه درخت را میکنه؟ درختی که با خون عزیزترینهاش آبیاریش کرده؟ هزاران جوان غیرتمند برای تبدیل باغ ویران شده به یه باغ زنده و ثمرده آمدند و بر این زمین و این درختان کار کردند و رفتند. حالا نوبت این باغبان رسیده تنها ایدهاش از ریشه کندن این درخت باشه؟!
یا اینکه نه معقول اینه که شاخ و برگ خراب شده را هرس کنه؟ به فکر فرو رفتند...
حرف زدن و مثال آوردن کلا خوبه.
افراد را به فکر فرو میبره.
آخه استادی فرمود:
«استعمار نو یعنی تعطیلی فکر. نه به آن معنا که اجازه ندهند شما فکر کنید، بلکه به آن معنی که به شما فرصت ندهند که فکر کنید...»
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط مشکل اینه: نمیدونیم...
و شبکههای پولی هم کارشون این بوده برعکس این رو مدام القا کنند.
وظیفه ما هر روز جدیتر میشه در معرفی ایران و مردم تلاشگر ایران به خودمان!
و ما واقعا در مسیر بلوغیم...
در هیچ #انتخاباتی تا به حال ندیده بودم اینطور آحاد مردم تلاش کنند که ایران را و دستاوردهایش را به هم بشناسانند و یکدیگر را دعوت به #مشارکت_بیشتر و بهتر و عاقلانهتر بکنند...
از هر زاویه نگاه میکنیم، آینده درخشانی در انتظار ایران ماست...
الحمدلله رب العالمین.
همیشه میگویم: خدایا! به تلاشمون نمره و برکت بده... هرچند ضعف زیاد داریم، اما داریم تلاش میکنیم...
نمیدونم چند نفر را موفق شدم به مشارکت دعوت کنم. اما موفق شدم چند نفری را. و چه شیرین است.
🌸🍃دست در دست هم دهیم به مهر
میهن خویش را کنیم آباد...
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
۱. بهش گفتم بیا بریم رای بدیم و قبول نکرد...
۲. توضیح دادم رای ندیم چی ممکنه در انتظارمون باشه
۳. پذیرفت اما گفت: سفید میدم...
۴. تصویری از لحظه شیرین که داشتیم با هم می نوشتیم...
کل فهرست را پر کرد و تازه نگران یک اسم بود که بیکد نوشتیم... گفت: نکنه حساب نکنن...
☺️😍😄
پاسخ پیامکی من بعد از اینکه از هم جدا شدیم:
ممنونم اومدی...
ممنونم فهرست رأیها رو کامل نوشتی.
حتی اگر برخی به وظیفشون درست عمل نکنند. تو درست عمل کردی. و مسئولیتی که به عهده داشتی و تکلیفت رو عمل کردی. قبول باشه ازت. نور باشه تو زندگیت...
#جا_نمونید...
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
گفت: چه طور به این حکومت فاسد رأی میدهی؟!
گفتم: حکومت و حاکمانش نزدیک ۱۰۰ درصد فاسد شده بودند. مردمانش رعیت خطاب میشدند و یا حق و فرصت رأی نداشتند یا امکان رأی نداشتند. این مردمان تا ۸۵ درصد زیر خط فقر و بیسوادی و نبود امکانات رفاهی بودند.
انقلاب شد...
انقلابیون تلاش کردند.
حالا این درصد فساد و خط سواد و فقر در حکومت و حاکمان و مردمانش به درصدهای تک رقمی رسیده.
رأی دادن ندارد؟
فقط کافیه تاریخ بخوانیم.
ما در مسیر رشد و تعالی هستیم.
نرسیدیم به قله،
اما مسیر زیادی را از قعر به سمت قله پیش آمدیم...
دیدت تغییر کند و دانشت افزایش پیدا کند، متوجه میشوی خط سیر انقلابها از قعر تا قله همه شبیه هم بوده است.
با این تفاوت که ایران تازه چهل ساله شروع کرده، در حالی که ۲۰۰ سال عقبگرد بوده و این تفاوت که آنها زودتر شروع کردند و مثل مسابقه دویی میماند که آنها دیروز شروع کردند و ما امروز. خیلی بیشتر و سریعتر باید بدویم که به آنها برسیم و جلو بزنیم.
اما بدون، نه تنها بازی و مسابقه عادلانه شروع نشده. عادلانه هم پیش نمیره. وقتی هر نوع سنگاندازی داخلی و خارجی هم مانع طی مسیر عادی شده.
این روزها هم خواهد گذشت و ثبت خواهد شد چه کسانی این کشتی را در امواج طوفانها پیش بردند. و چه کسانی یا غر زدند یا از خشم نارضایتی که چرا آنچه میخواهیم هنوز نشدیم جای جای این کشتی را آسیب زدند...
تا بوده تاریخ بشریت اینگونه بوده...
و برای ما شیرین است این سیر تاریخی. چون میدانیم چه بودیم و امروز به چه سمت در حرکتیم و چقدر نمودار رشد و پیشرفت و موفقیت صعودی است و نمودار موانع و نقصها و آسیبها نزولی.
وقتی بحرانهای پیچیده و فشرده و چندوجهی دهه ۶۰ را میخوانم، با خود میگویم در بهترین و بالاترین و سالمترین زمان کشورمان به سر میبریم... پر واضح قله پیداست...
💫آفرین به برندگان امتحان دیروز👏
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
یک سوال بزرگ
قبول دارید مشکل افراد مخالف نظام، اقتصادی نیست؟
به نظر میرسد غالب افرادی که در رأی دادن مشارکت نکردند، دغدغه اقتصادی نداشتند. هرچند این موضوع را بهانه کنند.
چند نمونه: بازار فرش دارد. منزلش چیزی شبیه قصر است. یک پایش خارج از کشور است و خلاصه از نظر مادی در ایران در بازه زمانی ۳۰سال به ثروت انبوه رسیده.
اما نه خودش رای داد و نه گذاشت خانوادهاش رأی بدهند.
اما در مقابل خانوادهای را میشناسم با سه فرزند. شغل متوسط پدر در خانواده امکان پشتیبانی مالی خانواده را نداشت. دو پسر کار میکنند تا خانواده را حفظ کنند. همیشه مستاجر... اما مادر عضو بسیج محل است. در تمامی فعالیتهای فرهنگی برای رضای خدا بدون ریالی حقوق و درآمد کار میکند. همیشه در همه انتخابات یکی از ناظران صندوقهای رای بوده، سختگیرانه، که خللی در سلامت و امنیت رایگیری ایجاد نشود. بارها شرایط خانوادگی به حدی رسیده که به کمک مالی فوری نیاز پیدا کردهاند. اما تابحال حتی یک بار یک جمله ضد نظام، مملکت، دین، آیین، رهبر و حکومت از خانواده ایشان نشنیدهام.
و این دو مقایسه بسیار مشابه دارد.
دخترخانمی همین اواخر گفت در دیجیکالا کار میکند. ماهانه ۲۲ میلیون حقوق دارد. موفق به خرید ماشین و خانه به شکل قسطی شده در این سال ها و...
اما با بدترین ادبیات از ایران و اقتصادش میگفت و اینکه اینجا جای ماندن نیست. و وقتی پرسیدم دقیقا چه انتظاری با این سن و سال از خودت داری که داشته باشی و نداری، پاسخ مشخصی نداشت.
آقا پسری در یک جلسه کارآفرینی از موفقیتش در زدن چندین کافه در شهرش میگفت و سود و سرمایه چند میلیاردی ظرف سه سال؛ اما به طرز بدی به حکومت بد و بیراه میگفت و احساس نقصان و بدبختی میکرد...
خانمی ایرانی از گرانی قیمت خانه در کانادا میگفت که بیداد میکند. از حتی روغن زیتونی که توان خریدش را دیگر ندارد. از هزینههای سنگین انرژی میگفت. از اینکه پسرش بعد از ۱۵ سال! موفق به استخدام در شغلی با ۴۰۰۰ دلار درآمد شده که ۲۰۰۰ دلار را باید به بانک بابت خرید قسطی خانه بدهد و حدود ۷۰۰ دلار پول هزینه انرژی میدهد و ۵۰۰ دلار هم پول خرید قسطی ماشین و به همین خاطر خانمش هم کار میکند که خرج زندگی در بیاید. اما با این وجود در هر حال خودش را قانع میکرد که احتمالا وضعیت بحرانی اقتصاد کانادا بهتر از ایران است...
یا تمام کسانی که در پایتخت زندگی میکنند به جهت رفاه و دسترسی به شغل و امکانات و تحصیلات و سیستم پزشکی خیلی جلوتر از بسیاری شهرستانها هستند، اما میزان مشارکت مردم در بسیاری از این شهرها از میزان مشارکت مردمان پایتخت و امکانات رفاهیاش که توسط حکومت فراهم شده، بیشتر است.
واقعا چه تجزیه تحلیلی در این خصوص دارید؟
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
استاد بزرگواری که تجربه زندگی در غرب دارند و این روزها برای روشنگری و آگاهی بخشی در کنار فعالیت میدانی در ایران، فعالیت مجازی هم دارند، دیدم مطلب زیر را در کانالشان نوشتهاند.
این مطلب را هم لطف کنید بخوانید، تا از جمع بندی نظراتی که شما بزرگواران هم نسبت به متن فوق بنده ابراز داشتید، یک جمعبندی داشته باشم ان شالله
«چه کسانی در ایران بیشتر غر میزنند ؟؟!
از میان فرزندان خانواده، برادری دارم که بیشترین درآمد و بیشترین هزینه را دارد و پدرم هم بیشترین کمک مالی را به او میکند، اما بیشترین غر زدن و بی احترامی به پدر و خانواده متعلق به اوست...
در بین اقوام و فامیل، پولدارترینها و مرفهترینها، بیشتر از بقیه غر میزنند و از زندگی ناراضیاند و مشکلات اجتماعی بیشتری دارند...
درکلاس دانشجویانم، دانشجوی مرفه که پدرش کارخانهدار است، بیشتر از مابقی غر میزند و امواج منفی میپراکند...
در شهرمان، مردم مناطق مرفه و پولدار بیشتر از مناطق فقیر و بیبضاعت غر میزنند و از زندگی و مملکت مینالند...
در مرکز استان، با وجود بیشترین رفاه و سهم بودجه، بیشتر از شهرستانها غر میزنند و مینالند ...
استانهای مرفه و برخوردار، بیشتر از استانهای محروم غر میزنند و خودتحقیر و ابراز فلاکت میکنند...
در تهران با وجود رفاه و امکانات بهتر، بیشتر از دیگر شهرها غر میزنند و ناامیدی همراه با مشکلات روحی و روانی بیشتری دارند...
لطفا بفرمایید چرا؟
آیا با سبک زندگی غربی خانواده ارتباطی دارد؟
آیا زمان آن نرسیده که محرومان جامعه جایگاه واقعی خود را بیابند؟ و این غر زنندگان مرفه، مالیات واقعی خود را بپردازند؟؟؟
✍🏻 کانال ناگفتههای غرب،
آدرس و لینک کانال ایتا:
https://eitaa.com/dr_mirzaee
💡ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
هنوز خانه تکانی نکرده این دل من
و ماندهام که بگویم کجا بفرمایی...
@ninfrance
طلبکار یا بدهکار؟
چیزی که باید در برخی از ما مردم تغییر کند. روحیه طلبکاری است.
گفتیم بسیاری از کسانی که مخالف با نظام حاکم شدهاند و مثلا در انتخابات شرکت نمیکنند، مبتلا به مشکل و ضعف اقتصادی، که پررنگترین اعتراض امروزی است، نیستند و اتفاقا برخی بسیار دارا هستند و انگار اصلا هرچه داراتر، طلبکارتر...
انقلاب اسلامی به دست داراها شکل نگرفت و رهبری نشد. جمهوری اسلامی به دست داراها حفظ و حراست نشد و غالب پاسداران این مرز و بوم، از خانوادههای دارا نبودند.
آنچه برایم پررنگ شده است موضوعی عمیقتر از بحثهای سیاسی روز است.
جنس انقلاب ایران اصلا اقتصادی نبوده. یعنی مردم بخاطر مشکلات مالی، خون ندادند. چیزی مهمتر مردم آن زمان را غیرتی کرد و به حرکت واداشت و از بین رهبران متعدد شکل گرفته، رهبری یک عالم دینی را پسندید و انتخاب کرد.
جنس این انقلاب، دینی بوده. استقرار احکام الهی بر مردم و جامعه و سیاست و حکومت.
و جنس اعتراضات امروز که متاثر از رسانههای هدایت شده غربی است، باز هم اقتصادی نیست. چیزی دقیقا در رویارویی دین و ملزومات آن است.
درک این مسأله شکل تفکر ما را زمین تا آسمان نسبت به مسائل روز، تغییر میدهد.
برخی گفتند میشناسند افرادی که نارضایتی اقتصادی مانع رأی دادن ایشان شده. این گروه اصلا در جنگ امروز نقشی ندارند. اینها همان گروهی هستند که وقتی میگوییم رأی ندهی اعتبار کشور ضعیف و احتمال حمله به ما و جنگ زیاد میشود، میگوید: رأی نمیدهم اما اگر جنگ شد میجنگم...
نه. جنگ آخرالزمان، بین دو گروه خواهان دین و معنویت و هویت الهی بشر و خلاف آن است.
ادامه دارد...
@ninfrance
طلبکار یا بدهکار؟
قسمت دوم
به هزار نشانه در کشور دو گروه از مردم را داریم. برخی از ما طلبکاریم. طلبکاریم که چرا این جمهوری اسلامی مشکل دارد. چرا همه را پولدار و بیدرد و مرفه نکرده است هنوز...
اما گروه دیگری هستند که حس بدهکاری دارند مدام. میگویند جمهوری اسلامی به ما عزت داد. آبرو داد. قدرت داد. اسلام را زنده کرد. معنویت را احیا کرد. حیا و عفاف آورد. جوانان ما را از محیطهای ناسالم به سمت اهداف متعالی کشاند. زنان ما را از جاهای نامناسب و دور از شان، به دانشگاه و تحقیق و مسئولیتهای بزرگ کشاند. عمق فقر مادی معنوی را کاهش داد. مردم را از رعیت به سالار رساند. پس خودم و فرزندانم فدای جمهوری اسلامی.
این جمهوری اسلامی کیست؟
برخی مردم جمهوری اسلامی را تعدادی مسئول سیاسی و اقتصادی میدانند که خطا زیاد از آنان دیده شده پس ارزش حمایت و دفاع ندارد.
اما برخی مردم، جمهوری اسلامی را مردان و زنان زیادی میدانند که از همین در و همسایهشان برای اعتلای اسلام و ایران از جان و مال و آبرو میگذرند و همین ایران را از قعر جدول در ۴۰ سال در هر حوزهای به صدر جدول در این کره خاکی رسانده اند.
برخی از ما مردم گوشه نشستهایم و فقط خدمات میطلبیم. این میشود که یک خطا را هم نمیبخشیم. مثل وقتی هتل میرویم...
اما مردمانی در این سرزمین داریم که وطن را خانه خود میدانند که هرجایش هم عیب کند فقط درصدد رفع نقص برآیند. جایی برای طلبکاری نمیبینند.
پس یک بحث هم تفاوت ریشهای نگاه به ماجراست. و اینکه تو در کدام گروه پرورش یافته باشی.
ادامه دارد...
@ninfrance
انرژی سال نو من هستی...
سال نو برای من همیشه وقتی نو میشود که سخنرانی روز اول رهبر فرزانهام را گوش میدهم.
هرچه در خاطر دارم از سالهای نوجوانی به این ور، سخنرانی ایشان افق و چشمانداز و شور و انرژی و هدف و انگیزه و مأموریت برایم ساخته است.
همیشه بعد از گوش دادن به سخنرانی، خودم را آدمی دیگر یافتهام که پر از انرژی و دغدغه، میخواهم کاری برای کشورم بکنم.
امسال، بعد از سالها... از سخنرانی رئیس جمهور هم لذت بردم و کامل گوش دادم.
اینکه رئیس جمهور بداند بجای حرفهای احساسی و سیاستزده، باید گزارش اجرایی بدهد از سالی که گذشت و آنچه از برنامهها در پیش رو در نظر دارند، با پیوست تزریق امید و انرژی، عالیست حقیقتا. آدم احساس میکند همه چیز در جای خودش قرار گرفته است...
متنهای اخیر را ادامه خواهم داد، اما قصد داشتم به همین فرمایش ایشان برسم که #ما_مردم #غریق_نجات کشوریم نه هیچ کس دیگر...
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
#اعتماد_به_نفس ۱
در ایران تو ماشین اسنپ بودم، دوست راننده زنگ زد. با هم صحبت میکردند که راننده با تعجب و گله و شکایت گفت: ممد واقعا رفتی رأی دادی؟! نمیدونم شاید اون بنده خدا انکار میکرد که میگفت: فردا شناسنامهات رو باید بیاری ببینم... وای به حالت اگر مهر خورده باشه... بنده خدا در جریان نبود دیگه شناسنامه مهر نمیکنند... بعد هم با تأسف گفت: چی بگم البته که مادر و خواهر خودم هم یواشکی رفتند رأی دادند...
رفتم خونه همسایه. گفت: مامان بابام خیلی معتقدند. پدرم چاپخانه کار میکرده زمان شاه، با تودهایها و... بحثها میکرده... به ما میگه شما نمیدونید چی بود ایران... با این سن و سال به سختی با مادرم رفتن رأی دادن... اما تاکید کردن به من که داداشت نفهمه...
زنگ زدم به دوستم. گفتم یادت نره رأی بدی. گفت نمیدونی اگر خانوادهام بفهمن چی کار میکنن باهام! باید یه نقشهای بکشم به یه بهونهای بزنم بیرون...
رفتیم سفر؛ چندتا از بچهها میخواستن نماز بخونن؛ بخاطر تمسخر دوستای دیگشون منصرف شده بودن از خوندن. برخی هم یواشکی میخوندن یا به بهانهای از جمع فاصله میگرفتن.
رفتم هلند، دوستم میگفت: داستانی دارم برای نماز خوندن. روم نمیشه تو شرکتی که کار میکنم نماز بخونم. هر روز نیمساعت پیاده میرم یه نمازخونه اهل سنت، نماز میخونم بر میگردم.
و اما بعد...
گفت: ولی یه روز یه دختر مراکشی محجبه در شرکت استخدام شد. بخش مدیریت منابع انسانی. همون روز اول دیدم یه اتاق رو دارن آماده میکنند. آخر فهمیدم دختر خیلی جدی و رسمی گفته من هر روز ساعتی زمان عبادتم هست و مکان مشخصی برای نماز خواندن لازم دارم! و شرکت هم سریعا اتاقی را برای او داشت آماده میکرد!
رفتم در پارکی در هلند. با دوستم روی یک صندلی گپ و گفت داشتیم. دختر پسرهای جوان روی چمن نشسته بودند و بگو بخند. ناگهان چند دختر خانم محجبه را دیدم که آمدند و میان آن جمعیت چیزی پهن کردند و آنها هم به گپ و گفت مشغول شدند. توجه ام بهشان جلب شده بود و گاهی نگاهشان میکردم که ناگهان دو تا از دختر خانمها بلند شدند و ایستادند به نماز. شاید یک ایرانی محجبه این اعتماد به نفس را نداشت که در آن فضا و بین آن جمعیت اینگونه عمل کند...
تو را چه شده؟!
چرا دین، عقاید، باورهایت را باید قایم کنی؟
چرا تو که بر حقی کار حقت را باید پنهانی انجام دهی. او که ناحق میگوید تا این حد جسورانه عمل کند و حتی بیعقیده بودن خود را تحمیل کند؟
چه کسی باید اعتماد به نفس داشته باشد و سرش را بالا بگیرد؟
دختری که به این نتیجه رسیده که عفاف و وقار و حجب و حیا شأن و شخصیت ساز است و تاج بندگی بر سر دارد یا دختری که همه چیز را به هیچ باخته است؟
به نظرم دیگر بس است.
ورق را برگردانیم...
چه زیبا گفت نادر ابراهیمی در کتاب مردی در تبعید ابدی از زبان ملاصدرا که:
« نمازت را بلند بخوان؛ اعتقاد، جهان را آباد خواهد کرد.»
تا امروز در بیاعتقادی به دین، وطن، سیاست حق، فرهنگ سالم و ارزشهای الهی انسانی، هیچ دستاوردی یافت نشده است.
هیچ انسانی با حذف اینها از زندگیاش انسانتر نشده است.
هیچ افتخاری در این خصوص به دست نیاورده است.
عجیب است این حجم اعتماد به نفس...
و غریب است این حجم خودکم بینی از کسی که در مسیر حق است و حق میگوید و حق عمل میکند.
سرت را بالا بگیر و با عزت نفس به آنچه بر حق است عمل نما... خواهی دید که بسیاری به تو خواهند پیوست...
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
#اعتماد_به_نفس ۲
من اعتماد به نفس خوبی داشتم تا وقتی ایران بودم. دین داشتم. اعتقاد به راهی که در آن هستم و افق ظهور داشتم. دغدغه فعالیتهای فرهنگی مهارتی برای ارتقا جامعه داشتم و از هیچ کوششی دریغ نمیکردم.
اما وقتی تجربه خارج از کشور به تجاربم اضافه شد اعتماد به نفسم چندین برابر شد. وقتی حقیقت غرب را دیدم. وقتی فهمیدم بسیاری از این بندگان خدا که غرب میروند و بهبه چهچه میکنند، چقدر حفظ ظاهر میکنند. وقتی دیدم خود غربیها در چه ابتلائات و فسادهای متنوعی غوطه ور هستند و اینها هم از جهل و بیخبری ما سوء استفاده میکنند و ویترین خود را حفظ کردهاند، احساس قوت درونی و ایمان قلبیام به این که آینده از آن مومنین جهان است، بسیار بیشتر شد.
وقتی با مسلمانان جهان از نزدیک آشنا شدم و با شیعیان حضرت که چه جدی و بانشاط در مسیر تبلیغ حق تلاش میکنند ولی دیدم بسیاری از مردم ایران یا غیر آن در دنیا که با دین و خدا و معنویت و وطن قهر کردهاند، چه روزگاری را جسمی و روحی در غربت تجربه میکنند، یقین پیدا کردم که جهان به سمت سرنوشت محتوم خود که ارث رسیدن جهان به بندگان حقیقی خدا و صالحین است در حرکت است.
وقتی در سفرهای متعدد به ایران میآمدم و میدیدم مومنین و معتقدین به امام عصر، چه جدی و محکم در برابر جنگهای چندجانبه در حال تلاش هستند و هر روز دستاوردی از کنار دستاورد قبلی به ثمر مینشانند، به اطمینان قلبی رسیدم که هرچند مقابله حق و باطل هر روز شفافتر و علنیتر و پیچیدهتر میشود. اما پر واضح هر روز حق در حال قدرتمندتر شدن و باطل در حال تضعیف و فروپاشی از درون است.
دلایل و مثالها بیشمار است که در پست بعدی به برخی از آنها که با چشم خود شاهد بودم، اشاره میکنم.
✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance