فیلم سینمایی «نبرد فراموش شده»
که شرح وضعیت هلند در تهاجم آلمان به آن است...
@ninfrance
آخه آقا مرتضی! چقدر میتوانستی بر اثر اتصال به حق، نورانی شده باشی که کلامت، قلمت، صدایت همه تا عمق جان ما نفوذ کند؟
چه افق دیدی به شما بخشیده بودند که هر اثری از شما میخوانیم و میشنویم همه پر از نور امید و اطمینان و امکان تحقق است؟
« وطن ما اکنون مرکز جهان است. مرکزی که از آنجا نورالانوار رب در همه جا انتشار خواهد یافت. و واسطهی انتشار آن، این فرزندان از جان گذشتهی امت بزرگ هستند.
این ابزار و وسایل را غربیها ساخته بودند تا بدین وسیله تسلط خود را بر جهان همیشگی کنند، اما مگر به کجا میتوانستند رفت که از مکر خدا در امان باشند؟!
اکنون مؤمنانی دلاور، این ابزار را در خدمت اسلام کشیدهاند و با آنها همچون پرندگان ابابیل به سپاه ابرهه میتازند و سنگهای آتش بر سرشان میبارند.
انقلاب اسلامی کعبهی دلهای مسلمین و مستضعفین جهان است و بر این قیاس، ارتش دشمن سپاه ابرهه است.
اطمینان فقط با خداست. و هیچ حول و قوهای مگر از جانب او نیست!
فرمانده تیم آتش سخن از تسلط اسلام بر جهان میگفت و این سخن نشان از آیندهی روشنی داشت که به همه تاریخ چند هزار ساله زمین و عصر صدها هزارساله آن معنا و مفهوم میبخشد...»
@ninfrance
آزمایشگاه در هلند
نمیدانم در ایران هم رایج شده یا نه. اما میدانیم یکی از راههای کم کردن رفت و آمد خصوصا به مراکز درمانی، الکترونیکی شدن هرچه بیشتر اقدامات است.
خب درمانگاه نزدیک به منزل ما در ایران، وقت گرفتنهای پزشکان تخصصی، اینترنتی شده بود. یعنی تنها راه وقت گرفتن مراجعه به سایت بود.
اما مثلا دریافت جواب آزمایش همچنان حضوری بود.
اما دو تجربه جدید در فرانسه و هلند داشتم.
در فرانسه حتی برای پزشک عمومی هم باید وقت میگرفتیم، اما جواب آزمایش هم میتوانست حضوری باشد، هم میتوانستیم درخواست بدهیم از طریق ایمیل برایمان ارسال شود.
اما در هلند یک پله پیشرفتهتر را تجربه کردم و آن اینکه در سایت مخصوص درمانگاه وارد صفحه شخصی میشدم و نتیجه آزمایشم در آنجا موجود بود.
در فرانسه نهایت برگه آزمایش و نتایج بود.
اما در هلند، در ادامه هر نتیجه آزمایش، توضیحی چند پاراگرافی از معنی این حروف مخفف و معنی کم یا زیاد بودن آن در نتیجه تست، شرح داده شده بود که تجربه جدیدی بود و به اطلاعات پزشکیام افزود.
تا امروز کارهای هلندیها دقیقتر، منظمتر، تمیزتر و بیحاشیهتر اما گرانتر و رباتیکتر بوده است.
@ninfrance
پیام آزمایشگاهها در هلند
و واکنشهای شما
وقتی از روشهای امروز فرانسه و هلند از حذف برخی کارهای حضوری در آزمایشگاهها گفتم، تعداد زیادی از شما پیام دادید و اشاره کردید حتی از دو سال پیش هم این تجربه را در ایران دارید.
منتظر پیامهای شما بودم...
خیلی خوشحال شدم. به چند دلیل.
۱. واکنش شما و دفاع از واقعیتهای موجود
۲. فراهم شدن فرصت دریافت پیامهای شما و نشر آن
۳. ایجاد فرصت دوباره توضیح اینکه هنوز در فرانسه بسیاری از اقدامات کاغذی و حضوری است. و این بارها ما را کلافه کردهاست. مثلا وقتی آزمون زبان بین المللی فرانسه را دادم، در تاریخ مقرر نتیجه به دستم نرسید. هرچه هم ایمیل میزدم که برایم مهم هست از نتیجه آزمونم باخبر بشوم یک کلام بودند که باید از طریق پست به دست شما برسد! آخر هم نرسید! سه بار مراجعه حضوری هم بیفایده بود، آخر در مراجعه حضوری چهارم، مسئول کار گفت: مشکلی پستی است و به دست چندین نفر نرسیده! و همانجا مجدد پرینت گرفت و تحویل داد! کاری که همان بار اول میتوانست بکند. کاری که براحتی از طریق ایمیل میتوانست انجام بگیرد. حتی یک سایت نبود که ما با مراجعه به آن از نتایج خود باخبر شویم.
۴. طرح این مسئله که خیلی از ایرانیها سالهاست که از ایران دور هستند و در تصور ایران قدیم زندگی میکنند. اکثر کسانی که در مخالفت با ایران، سیاه نمایی میکنند، واقعا از پیشرفتهای نو به نو ایران بیخبرند.
۵. تجربه اینکه، برخی به دلیل کینهای که به دل گرفتهاند و ایران را ترک کردهاند، تمایلی به حتی شنیدن پیشرفت ایران ندارند و در کشورهای مختلف به سختیهای مختلف تن دادهاند و عمر را سپری میکنند.
۶. رسانههای فارسی زبان خارجی، از بیخبری مردم داخل ایران نسبت به حواشی مشکلات مردم در دنیای بیرون از ایران باخبرند و حسابی از آن سوء استفاده میکنند. یعنی در خصوص پیشرفتهای روزانه ایران سکوت میکنند و چیزی در خصوص داشتههای فعلی دنیای خارج از ایران نمیگویند. چون در این صورت خیلی موارد هست که مردم بگویند: خب این که در خود ایران هم هست!...
@ninfrance
مسخره نکن، پشیمون میشی...
وقتی در کلاسهای استارتاپی شرکت میکنی، از جمله نکاتی که متذکر میشوند این است که، ببین هرچقدر ایدهای که به ذهنت آمده مسخره است از دید دیگران، یعنی ایده خوبیه. یعنی بالقوه توان این را داری که یک کار جدید تحولی انجام بدهی. پس اتفاقا هرچه آدمهای دیگر مسخرهات کردند و گفتند محاله و نمیشه، ناامید نشو و اتفاقا بیشتر انرژی بگیر مصممتر بشو.
در کتب آسمانی همه ادیان از جمله قرآنِ ما هم، داستان واقعی حضرت نوح را شاهدیم که وقتی خداوند ایشان را از عذاب الهیاش باخبر کرد که به شکل سیل خروشان خواهد بود و دستور ساختن کشتی را داد. خیلی ها حضرت را مسخره کردند. خیلی ها. خیلی ها. اما ایشان با پشتوانهی ایمان قلبی، هر روز در کنار این تمسخر کارش را می کرد تا روز موعود فرارسید و همه مسخره کنندگان در بهت و حیرت و حسرت به نابودی کشیده شدند...
امروز هم در خصوص ایران و تمام کسانی که افق و چشم انداز #تمدن_ایرانی_اسلامی را برای خود ترسیم کردهاند، همین قدر و شاید بیشتر تمسخر وجود دارد. بخشی از مردم بخاطر عدم اعتماد بنفس و تحت تأثیر تلقین هر روزه رسانههای فارسی زبان خارجی، که همه چیز را حتی خود را به مسخره گرفتهاند، ذکرِ نمیشه و نمی توانیم و کاسه چهکنم چهکنم به دست گرفتهاند و امثال کسانی را که با قوت و قدرت، هر روز به پیشرفت های حیرت انگیز علمی و فنی و قدرتهای نظامی میافزایند مسخره میکنند و آیه یأس میخوانند و خنده عصبی میکنند.
اما خب ما آموختهایم که تاریخ همیشه تکرار شده است و در روال تاریخ هیچ تبدیل و تغییری نیست.
امروز واکسن ایرانی را مسخره میکنند. دیروز توان موشکی را مسخره میکردند، و برای فردا هم اتاق فکر میگذارند که چه توان دیگری را به سخره بگیرند. اما تاریخ ثابت کرده، آن ها که مخالف با تمسخرگرایان با جدیت و تمرکز در حال قوی کردن خود و قدرتهای خود هستند، چه آیندهی تحول آفرینی را رقم خواهند زد و به چه پیروزی های درخشانی دست پیدا خواهند کرد.
عبرت گرفتن از تاریخ یعنی اگر جزء گروه مسخره کننده هستی تجدید نظر کنی و اگر جزء گروه مسخره شونده هستی، قوت قلب بگیری که آینده از آن تو و امثال توست.
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند سال پیش، مستند «خط مقدم» را دیدم.
مستندی که با داستان غم انگیزی شروع میشد...
رژیم بعث عراق، ایران را موشک باران میکرد و کاری از دست ایران بر نمیآمد.
شهید حسن طهرانی مقدم از آن روزها به عنوان سخت ترین روزها و لحظات زندگیاش یاد میکند که کاری نمیتوانستند بکنند.
هیچ کشوری کمک نمیکند، جز سوریه...
اینگونه میشود که بلند میشوند میروند سوریه که برای توان موشکی کمک بگیرند. سوریه میگوید نمیتوانم موشک بدهم، اما میتوانیم آموزش بدهیم...
تیم ایران می گوید: آموزش دهید. با بحث، زمان آموزش را به شش ماه میرسانند. شهید طهرانی مقدم میگوید کمتر از ۴ ماه!
آن ها می گویند محال است.
ایشان میگوید باید بشود...
شیفتی، شبانه روز آموزش میبینند. انقدر که میگویند وقتی به ایران بر میگردند همه لاغر و نحفیف شده بودند. اما بلاخره آغازی میشود برای آنچه امروز از سیستم دفاعی موشکی ایران عزیزمان میبینیم.
جمله معروف ایشان را در نماهنگ بالا میبینید: «فقط انسانهای ضعیف، به اندازه امکاناتشان کار می کنند.»
و امروز ما میگوییم:خدا او را آفرید که ما برای انجام ندادن کارها؛ نتوانیم کمبود امکانات را بهانه کنیم...
@ninfrance
«چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر میرسد، همه چیز علیه شما کار میکند»...
این تیتر سایت «استارتاپهای بدون مرز» است که امروز مطلبش را خواندم. و این، تصویر دختری است از فلسطین که توانسته از بزرگترین زندان سرباز جهان، یعنی غزه، خارج شود و برای رساندن برق به غزه، استارتاپی راه اندازی کند.
داستان این دختر واقعا خواندنی است. و دلم نیامد فقط به خلاصهای از آن اکتفا کنم.
داستان دختری که با حضور ژاپنیها! در غزه و دیدن روحیات و توانمندیها و بلندپروازیهای او، کمک میکنند که او از غزه خارج شود و به ژاپن سفر کند! او وقتی چراغ های فراوان را در ژاپن میبیند، می پرسد نمیشود بخشی از این برق به غزه داده شود؟؟
او که در اولین ایده خود در غزه، توانسته بوده از خاکستر و آوار، آجرهایی بسازد که مردم بتوانند خانههای ویران شده خود را بازسازی کنند، حالا در استارتاپ جدیدی، همه انرژیاش را برای تولید برق در غزه قرار داده است...
یک دخترمحجبه خودباور، که حتی چراغهای شرق و غرب دلش را نمیبرد، و روشنایی قلبش را در روشنایی خانههای مردم کشور جنگ زدهاش میبیند.
در ادامه کل مصاحبه را برای شما ارسال میکنم.
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
آنچه می خوانید ترجمه پادکستی است که با این دخترخانم موثر غزه ای فلسطینی مصاحبه کرده است:
تقدیم به آن دسته از دختران سرزمینم ایران، که غرق در نعمت های متعدد، زبان ناله و شکوه دارند.
به یاد جمله ای افتادم که می گفت: انسان های موفق به داشته های خود فکر می کنند، انسان های ناموفق به نداشته های خود...
قسمت اول
«مجد مشروی» پس از بزرگ شدن در غزه جنگ زده، ایده ای باورنکردنی را مطرح کرد: بازسازی ساختمان های آسیب دیده با استفاده از آجرهای ساخته شده از خاکستر و آوار. دومین استارت آپ او SunBox، با یک سیستم انرژی خورشیدی مقرون به صرفه با بحران انرژی در غزه مبارزه می کند. مجد، داستانی را که در حین ساختن یک تجارت، در بزرگترین زندان روباز جهان پشت سر گذاشته، به اشتراک می گذارد.
هر بار که کلمه آزادی را می شنوید چه چیزی به ذهن شما خطور می کند؟ برای مجد مشروی، این واژه ای است که در تمام زندگی او حاکم بوده است. مردم غزه کنترل زندگی خود را ندارند. آنها هیچ حقی ندارند.
مجد، از سنین بسیار پایین، ایده ای باورنکردنی داشت: بازسازی ساختمان های آسیب دیده از جنگ، ایجاد آجرهای سازگار با محیط زیست از خاکستر و آوار. اما این کارآفرین بی قرار، به همین جا بسنده نکرد و سال ها بعد، دومین استارت آپ خود را با نام SunBox ایجاد کرد که یک سیستم انرژی خورشیدی مقرون به صرفه است که هدف آن کاهش بحران انرژی غزه است.
مجد در گفتگوی الهامبخش، اودیسههایی را که در تلاش برای ایجاد کسبوکار در بزرگترین زندان روباز جهان پشت سر گذاشته است، به اشتراک میگذارد. آماده شوید تا فراتر از باور الهام بگیرید...»
پایان قسمت اول؛ ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت دوم
نوار غزه از سال 2006 با حداقل آزادی برای جوامع ساکن در آن محاصره شده است. اگر در غزه زندگی می کنید، یا اگر در غزه به دنیا آمده اید، به این معنی است که نمی توانید کشور را ترک کنید، مگر اینکه چهار مجوز مختلف دریافت کنید، و حتی نمی توانید برای این مجوزها درخواست دهید. مجد توضیح می دهد که تقریباً غیرممکن است که همه این مجوزها را همزمان دریافت کنید.
مجد، در جوانی آرزو داشت آزادانه زندگی کند و از کشورهای زیادی دیدن کند. اما به نظر نمی رسید که والدین او امکان ترک غزه و سفر را داشته باشند. مثل رویایی بود که هرگز محقق نمی شد. "از کودکی می خواستم آزاد باشم. یادم هست در ۱۳ ۱۴ سالگی داشتم کارتون می دیدم، هواپیما و فرودگاه، ده کشور را دیدم و به پدرم گفتم: بابا، من می خواستم از این کشورها دیدن کنم و او گفت: این فکر را فراموش کن. تو هرگز نمیتوانی اینجا را ترک کنی چون ما مسدود و محصور شدهایم، این باعث شد به این فکر کنم که برای سفر از اینجا چه کاری میتوانم انجام دهم؟ برای دیدن مردم جهان چه کنم؟ چگونه می توانم به خودم و مردمم کمک کنم تا مانند هر انسان دیگری در سراسر جهان زندگی بهتری داشته باشند؟»
بسیاری از مردم، از جمله خودش، بی خانمان بودند، بدون امید به اینکه از کجا شروع کنند. این ایده که مردم در سرما نخوابند، او را به ساختن آجر از آوار و خاکستر سوق داد. من فکر کردم: ما می توانیم خاکستر را برداریم. ما میتوانیم خانههای ویران شده را بگیریم و برای این مردمی که خانههایشان را از دست دادهاند، امید جدیدی بسازیم.» این ابتکار عملی بود و آنها شاهد بودند که هزاران نفر توانستند خانه های خود را با بلوک های ساختمانی بازسازی کنند.
«من از سال ۲۰۱۱ سعی کردم غزه را ترک کنم و اولین باری که غزه را ترک کردم سال ۲۰۱۷ بود.»
مجد مجبور شد این شکنجه روحی را تحمل کند و رویای خود را در حال شکوفا شدن ببیند تا با شرایط جامعه اش کنار بیاید. این زندگی او از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود، از برنده شدن در بورس تحصیلی تا نامزد شدن برای جوایزی که قادر به دریافت آنها نبود.
«من چندین بورس تحصیلی گرفتم. من اولین دانشجویی بودم که بورسیه از دانشگاه فنی برلین دریافت کردم. و در سال ۲۰۱۶ با خود گفتم، حدس میزنم این سرنوشت من است. من هرگز نمی توانم این کشور را ترک کنم.»
«این وضعیت برای اکثر مردم کشورهای جنگ زده است. فرصتها و زمان از بین میروند و هیچیک را نمیتوانید کنترل کنید.» مجد احساس می کرد که مقدر شده است اینگونه زندگی کند. اما همانطور که گفته می شود، "همیشه تاریک ترین هوا قبل از طلوع آفتاب است."....
پایان قسمت دوم؛ ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت سوم
سپس گروهی از کارآفرینان ژاپنی به غزه آمدند و چالشی به نام چالش نوآوری ژاپن غزه را اجرا کردند. این فرصت، نور امیدی را برای او و جامعه غزه ایجاد کرد. او توانست در یک کمپ دو روزه شرکت کند و با افراد جوامع مختلف ارتباط برقرار کند. غیرت و الهام او توسط استادی که به او ایمان داشت بیشتر تقویت شد.
«تا زمانی که با استادی به نام یونیکرا آشنا شدم، او گفت مجد تو نیروی طبیعت هستی، من به تو ایمان دارم. و چون این را شنیدم، دانستم که آسمان را حدی نیست و باید به حرکت ادامه دهم.»
ترک غزه برای اولین بار
در سال ۲۰۱۷ از سازمان ملل با او تماس گرفتند که خبر دریافت سه مجوز را برای او داشتند. این خبر انقدر برایش جالب بود که او حتی نمیتوانست از تاکسی برای رفتن به دفتر سازمان ملل استفاده کند.
«وقتی دفتر سازمان ملل با من تماس گرفت و گفتند مجد، ما مجوز تو را گرفتیم. من فوق العاده هیجان زده بودم، همه چیز را رها کردم. و پیاده به آنجا رفتم. حتی سوار تاکسی هم نشدم.»
تصور کنید از زمانی که دختر یا پسر کوچک هستید در حال تماشای هواپیما با تلویزیون هستید. و حالا فرصتی برای شما، به عنوان یک زندانی، فراهم شده است که با یک هواپیما پرواز کنید تا به کشوری توسعه یافته تر سفر کنید. آن احساسی که انتظار دارید چیست؟ کودک درون شما چه خواهد کرد؟ این دقیقاً همان احساسی است که مجد برای اولین بار سوار هواپیما شد.
با فرود در ژاپن، اولین چیزی که او را تحت تاثیر قرار داد، مقدار نور بود.
«وقتی به زندگی در شهر یا کشوری عادت دارید که در آن برق جیره بندی وجود دارد، اگر در جایی فرود بیایید که خیابان ها به خوبی روشن است، شگفت زده خواهید شد.»
مجد تجربیات، شگفتی، هیجان و حسادتی را که پس از ورود آنها به ژاپن نصیبش شد، روایت می کند.
«و من گفتم اگر این بچه ها برق زیادی دارند، چرا یک خط از این خطوط را به ما نمی دهند تا بتوانیم برق را به کشور من هم برسانیم. خیابان ها برای من می درخشیدند. برای ما مثل روز است.» و اینگونه بود که شهر درخشان، دومین ایده تجاری او، SunBox را الهام گرفت.
"من می خواهم به غزه نور بیاورم"
مجد گوهر کمیاب است؛ او پس از اینکه فرصتی برای ترک زندان در فضای باز پیدا کرد، ۲.۱ میلیون نفری را که پشت سر گذاشته بود فراموش نکرد. و مردم جامعه اش متعجب شده بودند و مدام می پرسید که چرا به این نوع زندگی بازمی گردد.
«به غزه برگشتم و مردم پرسیدند چرا انقدر دیوانه هستم که برگردم. شما زندان را ترک می کنید. تو می خواهی برگردی که برای ما بی معنی است.»
«اما ما باید یک نوار بالاتر برای خود و مردم خود ایجاد کنیم. اگر این کار را نکنیم، هیچ کس این کار را نخواهد کرد.» مجد روایت می کند. برای رسیدن به رویاها و جاه طلبی هایش، او می دانست که باید تحصیلاتش را ادامه دهد...
ایان قسمت سوم؛ ادامه دارد...
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance
چگونه می توان موفق شد، زمانی که به نظر می رسد همه چیز علیه شما کار می کند، با مجد مشروی
قسمت چهارم
در سال ۲۰۱۷، او تصمیم گرفت به ایالات متحده برگردد و در یک بورسیه تحصیلی در ایالات متحده تجارت کند. حضور در فلوشیپ و دانشگاه نور. شرکت دوم مجد سان باکس بود. دانشگاه او را به چالش کشید تا ایده ای را توسعه دهد که به حل مشکل جامعه غزه و سرمایه گذاری در یک ایده جدید کمک می کند.
«دانشگاه و برنامهای که من در آن حضور داشتم، گفتند که روی یک ایده جدید سرمایهگذاری خواهند کرد. آنها از من خواستند تا چالش جدیدی را در جامعه خود حل کنم.»
انرژی اولین چیزی بود که به ذهنم رسید. از طریق این برنامه، او SunBox را راه اندازی کرد که بعدها بسیاری از سرمایه گذاران از آن حمایت کردند. ما سرمایهگذاریهای زیادی را از سوی اهداکنندگان و سرمایهگذاران شناختهشده و سخاوتمندی که به این ایده بهعنوان یک ایده باور داشتند، جمعآوری کردیم. مجد به یاد می آورد که ما هنوز شرکتی نداشتیم. با یک پیشنهاد ساده و بدون ساختار، اما انگیزه، اشتیاق و اشتیاق صرفه جویی و روشنایی غزه از ایده SunBox حمایت بسیار زیادی کرد. و ما گفتیم، میخواهیم غزه را نجات دهیم، میخواهیم به غزه نور بیاوریم.»
مجد به یاد می آورد: «ما سرمایه گذاری های زیادی تا سقف ۳۰۰۰۰۰ دلار جمع آوری کردیم. بدون ساختار مناسب و اقدامات سختگیرانه در غزه، این پروژه یک سال تمام طول کشید تا به طور رسمی راه اندازی شود. مجد به یاد می آورد: «حدود یک سال طول کشید تا اولین خلبان را به فضا پرتاب کنیم، اما ناموفق بود...»
پایان قسمت چهارم؛
قسمت بعدی: قسمت پایانی
🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 در هلند و فرانسه
@ninfrance