eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
این صحنه را هلندی‌ها در روتردام درست کرده‌اند... ۸ هزار جفت کفش کودک و نوجوان... که نماد بچه‌های غزه است که دیگر بر این کره خاکی نیستند... اهل حق در سراسر دنیا در حال پیوستن به هم هستند و اهل باطل هم به همین ترتیب و ایران و ایرانی هم در حوادث آخرالزمان استثناء نخواهند بود. دوستی در هلند می‌گفت: ایرانیانی که برای از دنیا رفتن یک دختر ایرانی به خیابان‌های هلند آمدند، برای این حجم جنایت هولناک و کشتار زنان و کودکان مردم غزه نیامدند و واکنش این روزهای برخی را نسبت به مردم کشور خود هم حتی می‌بینیم. یا سکوت یا شبهه‌افکنی. خیلی ترسناک است که چه چیزی را با چه چیزی دارند معامله می‌کنند در این عمر کوتاه. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
آفرین به آفرین به لذت بردم دیدم در بله، تبلیغ روز مادر، دختر و مادر را محجبه قرار داده و روبیکا هم که همیشه ویترینش تصاویر فیلم‌ها و بازیگرهاست، این ایام، معرفی کتاب و فیلم و مستند مرتبط با حاج قاسم را ویترین خود قرار داده. احسنت. دنیای فردا دنیای طهارت و سلامت و نمایش قهرمانان واقعی است... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
با سلام و احترام؛ و خداقوت. لطفا به دوستانی که این مطالب را تدوین و تهیه می‌کنند اگر دستتان می‌رسد بفرمایید از تصاویر کودکان ایرانی بهتر است استفاده کنند. استفاده از تصویر کودک با چهره اروپایی همان داستان انتخاب عروسک‌های اروپایی توسط کودکان ماست‌... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
همیشه مراقب بودم؛ اما امروز بیش از هر زمان به این مسأله حساس شده‌ام. رفتم در فروشگاهی در خرما بخرم که دیدم تولیدش... همه کسانی که آرمان رهایی فلسطین از چنگال ظلم و جنایت رژیم جعلی اسرائیل را در سر می‌پروراندیم فهمیدیم حتی نوشابه‌ای که یک عمر خوردیم سودش به جیب همین اسرائیل می‌رود. حالا که داستان هر روز شفاف‌تر می‌شود معلوم می‌شود اسرائیل چگونه زنده است. دیگر محصول برند و معروفی نیست که بشناسیم و بفهمیم توسط این سیستم خریداری شده و سودش به او می‌رسد... باورش سخت است که حواسمان نبوده و به تعبیری ۲ درصد مردم جهان حکومت بر ۹۸ درصد آن را به ظلم و جنایت و تعدی و تجاوز به دست گرفته‌اند.... آرمان مردم آزاده جهان دیگر محدود به فلسطین نیست که برای آزاد شدن خود و کشورهای خود از چنگال و تار نامرئی این عنکبوت حریص پیر می‌جنگند... پیوند برخی سایت های هلندی که به این مسأله می‌پردازد در ادامه می‌آید... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
روی پوستر نوشته بایکوت استارباکس. با نمادی از قطرات خون. پایینش هم نوشته آن‌ها از نسل‌کشی در غزه حمایت می‌کنند... در هم بحث تحریم کالاهای اسرائیلی بین مردم به شکل جدی مطرح شده است. سایت‌های زیر نمونه آن هستند. اصل موضوع مهم است. اصل دغدغه‌ای که در جهان ایجاد شده... نقش تک‌تک انسان‌ها... https://nos.nl/artikel/2503858-waarom-starbucks-en-zara-mikpunt-zijn-van-een-boycot-en-of-het-effect-kan-hebben https://www.somo.nl/nl/handel-met-israelische-nederzettingen-ministerie-negeert-interne-waarschuwingen/ https://www.bnnvara.nl/joop/artikelen/aldi-ontkent-boycot-kolonistenwaar https://bdsnederland.nl/over-bds/ 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران
فیلم «قاتلان ماه گل» با بازی رابرت دنیرو و دکاپریو را دیدم. فیلمی تلخ، غم‌انگیز و آزاردهنده. این فیلم که بر اساس واقعیت ساخته شده، داستان یک گروه سرخ پوست بومی در آمریکاست که در زمینشان نفت کشف می‌شود و ثروتمند می‌شوند و همین باعث طمع آمریکایی‌‌ها می‌شود. آن‌ها نقشه می‌کشند که با طرح‌های مختلف ثروت آنان را بدزدند و مال خود کنند که یکی از روش‌های کثیف آن‌ها ازدواج با زنان آن‌ها و بعد طرحی برای کشتن زنان و به ارث بردن دارایی آن‌ها بوده است تا طبیعی جلوه دهد. آنچه برای اولین بار می‌بینم این است که در فیلم اشاره می‌کند که سر دسته این جانیان فاسد، یک... هرچند آزاردهنده است اما حتما فیلم را ببینید. اطلاع از تاریخ واقعی جهان و تکرار تاریخ در جای جای این کره خاکی، هوشمندی انسان را بالا می‌برد که هرگز ساده‌انگاری نداشته باشد و اغفال سیاسی اجتماعی، نشود. این فیلم تفریحی و خانوادگی نیست. 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
کتاب جلال آل احمد، از جمله کتاب‌هایی است که کاش واحد درسی می‌شد... شاید برای این روزها، بهترین سند باشد که چه شد در ایران انقلاب شد. تا آدم‌های هدفمند از ضعف اهل مطالعه نبودن بسیاری، سوء استفاده نکنند و نگویند مردم ایران، احساساتی و تحت تاثیر جو، منقلب شدند... بخش‌های زیادی از این کتاب باید بازنشر و به آن پرداخته شود که سعی می‌کنم بیشتر از آن بگویم. بخشی از متن کتاب: « اعداد را خودتان از هم‌دیگر تفریق کنید. من خجالت می‌کشم. و به جایش خبری نقل می کنم از صاحبنظران بانکی: در ظرف مدتی قریب به ۳۲ سال، فقط ۱۲ بانک با چند شعبه در ایران فعالیت می‌کرد که پنج‌تای آن‌ها بانک تخصصی بود. ولی از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۹ (دوران حکومت دروازه‌های باز) فقط در ظرف سه سال،‌۱۴ بانک دیگر با چند شعبه و نماینده و کارگزار تاسیس شد... و کارشان پرداخت مزد به کارگران کارخانه‌های خارجی بود که جنسشان را ما خریداری می‌کردیم... نفت را که غربی خودش استخراج می‌کند و خودش می‌پالاید و خودش می‌برد و خودش حساب می‌سازد و سالی مثلا چهل میلیون لیره حق السهم ما را - به عنوان اعتباری برای خرید مصنوعات خودش، در بانک‌های خودش - به حساب ما می‌گذارد. ناچار ما مجبوریم که به ازای آن اعتبار، فقط از همین «خودش» خرید کنیم؛ و این «خودش» کیست؟ چهل درصد آمریکاست و اقمارش؛ چهل درصد انگلیس است و من تبع، و مابقی فرانسه‌ای یا هلندی و امثالهم... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
جلال آل احمد کتاب ۱۳۴۲ گزیده دیگری از متن کتاب: « اگر سدی می‌سازیم، یا اگر چاه نفتمان (یعنی چاه نفتشان...) آتش می‌گیرد، دست به دامان فلان کارشناس خارجی می‌شویم که کارکشته است و سابقه و تجربه بیش از ما دارد؛ اما تاسف در این است که نه تنها در این نوع موارد استثنایی به کارشناس خارجی رجوع می‌کنیم؛ بلکه برای بسیاری از کارهای دیگر نیز. هنوز برای سوار کردن یک کارخانه‌ی قند یا سیمان یا پارچه‌بافی یا نخ‌تابی یا روکش لاستیک(!) نه تنها ماشین را تمام و کمال از فرنگ و آمریکا وارد می‌کنیم، بلکه یک دار و دسته‌ی عریض و طویل فرنگی از کارگر ساده گرفته تا مهندس و سرمهندس به دنبال ماشین ‌می‌آوریم. با حقوق‌های گزاف ارقام نجومی مانند؛ و سه سال و چهار سال و ده سال در فلان نقطه از ایشان پذیرایی می‌کنیم که بریزند و بپاشند، تا کوره‌ی سیمان روشن شود یا شیره‌ی قند سفید شود یا رشته‌های نخ و پشم یک دست درآید؛‌ و البته اگر دقیق باشیم، در این هم تعجبی نیست. یا به جای این آدم‌ها کسی را نداریم و یا اگر هم داشته باشیم فایده ندارد. چون آن‌که کارخانه را به ما می‌فروشد، ضمن قرارداد فروش گنجانده است که وقتی صحت عمل کارخانه را تضمین خواهد کرد که کارشناسان خود او سوارش کرده باشند و تحویل داده باشند. بله این است جبر اقتصاد عقب افتاده‌ی غرب‌زده! و اگر تو خودت بهتر می‌زنی، بستان و بزن. خودت بساز تا خودت سوار کنی و من که سازنده‌ام، باید کارشناسم را به دنبال ماشین به نوایی برسانم؛‌ به سفری به جنوب و گرما، به گردش و تفریحی، به تجربه تازه‌ای، به دست بازتر و دیدی گسترده‌تر در این دنیای مصرف‌کننده ماشین!» 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
این متن‌ها در سال ۱۳۴۲ نوشته شده است... «اکنون ما به عنوان ملتی در حال رشد، در برابر ماشین و تکنیک ایستاده‌ایم و از سر بی‌ارادگی؛ یعنی به هرچه پیش آید خوش آید،‌ تن داده‌ایم. چه بایدمان کرد؟ آیا هم‌چنان که تا کنون بوده‌ایم باید فقط مصرف‌کننده باقی بمانیم؟ یا باید درهای زندگی را به روی ماشین و تکنولوژی ببندیم...؟ یا راه سومی در پیش است؟ تنها مصرف‌کننده ماشین ماندن و به تسلیم صرف تن به این قضایای قرن بیستمی دادن، همان راهی است که تا کنون پیموده‌ایم. راهی که به روزگار فعلی منتهی شده است. به روزگار غرب‌زدگی. به روزگار دست به دهان غرب ماندن که بیایند و هرچند سال یک‌بار، اعتباری بدهند یا کمکی، که مصنوعاتشان را بخریم و ماشین‌ها که قراضه شد از نو. درست است که این راه آسانی است و برآورنده بسیاری از کاهلی‌ها و تنبلی‌ها و بی‌عرضگی‌ها و بیکارگی‌ها؛‌اما اگر این راه به جایی می‌برد که این همه نابسامانی در کارمان نبود... اما این که به درون پیله‌ی خود بگریزیم،‌ هیچ زنجره‌ای چنین نکرده است... آیا نه این است که به جبر سیاست و اقتصاد و همبستگی منافع با دیگر دسته‌های بشری، نیمی از اراضی مملکت را در اختیار بیل و مته‌ي کمپانی‌های خارجی گذاشته‌ایم؟ که بیایند و بکاوند و حفر کنند و درآرند و ببرند؟... اما راه سوم - که چاره‌ای از آن نیست - جان این دیو ماشین را در شیشه کردن است. آن را به اختیار خویش درآوردن است. هم چون چارپایی، از آن بار کشیدن است. طبیعی است که ماشین برای ما سکوی پرشی است؛‌ تا بر روی آن بایستیم و به قدرت فنری آن، هرچه دورتر بپریم. باید ماشین را ساخت و داشت؛‌ اما در بندش نبایست ماند. گرفتارش نباید شد. چون ماشین وسیله است و هدف نیست. هدف، فقر را از بین بردن است و رفاه مادی و معنوی را در دسترس همه خلق گذاشتن است...» متن بالا را جلال آل احمد در کتاب اش نوشته است و بیست سال پس از آن، مردی دیگر به نام «سید مرتضی آوینی» قلم به دست می‌گیرد و در دوران پسا انقلاب اسلامی و در اوج دوران جنگ تحمیلی، می‌نویسد... و چه شیرین است... چه هیجان انگیز است... چه افتخارکردنی است... و در متن بعدی خواهد آمد... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
این جملات سید مرتضی آوینی، بیست و اندی سال بعد از نوشته‌های سید جلال آل احمد است... قدرت و شجاعت ما در کجا نهفته است؟... راستی پشتوانه شجاعت ما کدام قدرت عظیم است که اینچنین بی‌پروا و از سر یقین و اطمینان سخن می‌گوییم. می‌گفت:‌ ما خلیج فارس را گورستان آمریکایی‌های متجاوز خواهیم کرد. و اگر کسی ما را نشناسد از خود می‌پرسد، مگر آن‌ها به منبع لایزال کدام نیروی عظیم دست یافته‌اند که اینچنین سخن می‌گویند؟ آمریکا را تا امروز در عرف سیاست بین المللی بزرگترین قدرت دنیا می‌شناختند و کسی نبوده است که در این اعتبار شک کند، چه برسد به اینکه آن را به مسخره بگیرد. شجاعت غالبا از احساس قدرت است که ریشه می‌گیرد و ریشه شجاعتی که ما را اینچنین دلاورانه به صحنه‌ی نبرد کشانده است، ‌در کدام قدرت است؟ آیا این قدرت بر سلاح های پیشرفته‌ای که در اختیار داریم متکی است؟ تسلیحات نظامی ما عمدتا از ساده‌ترین تجهیزاتی است که در ارتش‌های دنیا موجود است. حال آنکه موازنه قدرت در دنیای امروز بر سلاح های اتمی استوار شده است. آن‌ها مثل گرگ‌هایی متخاصم رو در روی یکدیگر ایستاده‌اند و چشم به دندان‌های هم دوخته‌اند. آنچه که این گرگ‌ها را از تهاجم باز داشته است رحم و عطوفت و بشردوستی و جوانمردی و عدالت نیست. آن‌ها از دندان‌های یکدیگر می‌ترسند. معیار قدرت در جهان امروز ابزار است و آنکه ابزارهای مهلک‌تری در اختیار دارد قدرتمند‌تر است. صلح و امنیت در دنیایی این چنین، بر این موازنه است که متکی است. این انگار که در جهان وارونه امروز برای حفظ صلح و امنیت باید تسلیحات نظامی پیشرفته‌تری ساخت تا دشمن را از حمله باز دارد، یعنی بمب‌های اتمی حافظ صلح و امنیت و آرامش هستند. آیا به راستی در این دنیای وارونه که منطق دیوانگان حکم فرماست، ما نیز با همین معیار پای به میدان نهاده‌ایم؟ آیا براستی قدرت و شجاعت ما بر موشک‌های استینگر و سلاح‌های پیشرفته‌تر دیگری که در اختیار داریم متکی است؟ جواب این است: خیر! ما به حول و قوه خدا بر قوه اتم نیز دست خواهیم یافت. اما هرگز بر آن تکیه نخواهیم کرد. و اگر راستش را بخواهی، اصلا موشک استینگر برازنده دستان ماست. چرا که ما علمدار استمرار نهضت انبیا هستیم و برای تحقق حاکمیت احکام خدا در کره زمین، قیام کرده‌ایم. آنگاه که موشک استینگر بر شانه‌ی یک پاسدار مومن قرار گیرد، ابزار درست در خدمت آنچه که باید، یعنی در خدمت اشاعه توحید بر سراسر سیاره زمین بکار رفته است. ولکن ما هرگز بر قدرت ابزار تکیه نخواهیم کرد. قدرت حقیقی در جایی دیگر است... دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمده‌اند و اصلا وحدت جز در میان موحدین تحقق نمی‌یابد. با این معیار بسیج مردمی، قدرتمندترین ارتش دنیاست. اگر کسی در جستجوی مصادیق کاذب قدرت باشد آن را در میان بسیجیان نخواهد یافت. آن‌ها آرتیست‌های دروغین سینما، هرکول و سامسون یا جیمزباند و سوپرمن نیستند. آن‌ها هم مثل من و تو کارگر و کارمند، دانشجو و دکان‌دار هستند و قدرتشان نه در موهای بلند و بازوهای کلفت است و نه در بال‌های آهنین و پاهای الکترونیکی،‌ در ایمان است... چیزی نخواهد گذشت که مستضعفین سراسر عالم در خواهند یافت که قدرت حقیقی تنها در وحدت ایمانی نهفته است و راهی جز جهاد مسلحانه برای دست یافتن به عدالت وجود ندارد. آن‌گاه حقیقتی که در نام بسیج مستضعفین نهفته است، به تحقق خواهد پیوست و همه مظلومان برای مبارزه با ظلم لباس رزم خواهند پوشید و به صحنه نبرد خواهند آمد... این جملات در سال ۱۳۶۶ نوشته شده و در مستند «سحر یا معجزه» روایت فتح که به شدت دیدنی است، توسط ایشان بیان شده است... https://youtu.be/pNaZEboy7b4?feature=shared مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
این جملات بیست سال بعد از نوشته‌های جلال آل احمد نوشته شده است... سال ۱۳۶۶ اینها را بخوانیم تا به بیست سال بعد هم برویم... دیدن وقایع امروز ایران و جهان شکل عمیقا متفاوتی به خود می‌گیرد با خواندن این دست‌نوشته‌ها به ترتیب تاریخی که بر آن گذشته است. «صلح و امنیت و آرامشی که ابرقدرت‌ها از آن سخن می‌گویند، صلح و امنیت و آرامشی است که با ترس از سلاح‌های جهنمی آن بر دنیا سایه انداخته است. اما اکنون دیگر وقت آن رسیده که خورشید حقیقت از غروب غرب خارج شود و در نور جهانگیر طلعت آن، بار دیگر معیارهای حق بازشناخته شوند و شیطان که دیریست در نقاب آزادی خواهی و علم و تکامل و با دست‌های استکبار جهانی بر جهان حکم می‌راند رسوا شود. نه عجب اگر در جهان وارونه امروز، آمریکا یعنی مظهر بزرگ شیطان، چهره شیطانی خویش را در نقاب آزادی و دفاع از حقوق بشر پنهان کند و با سوء استفاده از جاذبه‌های غریزی وجود بشر، سیطره جهنمی خویش را بر پهنه‌ی کره ارض بگسترد. اما دوران سیاه حکومت دنیایی شیطان با انقلاب اسلامی ایران به سر آمده است و ما که علمدار استمرار نهضت انبیاء در جهان هستیم، به حول و قوه‌ی خداوند، این بت بزرگ را در هم خواهیم شکست که بت‌شکنی سنت انبیاء و پیروان آن‌هاست. منشا قدرت و شجاعت ما، اگرچه برای دشمن معمایی است،‌ اما برای ما و همه‌ي بسیجی‌های دیگر روشن است. حضور چهره‌های سوخته بچه‌های سیزده چهارده ساله بندری در میان جمع، پیش از هر جواب دیگری صراحت و بلاغت دارد. آمریکا اگر کور و غافل نباشد، از حضور این بچه‌های لاغر و سیاه چرده بسیجی بیشتر از وجود موشک استینگر در دست‌های ما وحشت خواهد کرد. اما خدا را شکر که کید و مکر شیطان ضعیف است و آمریکا هرگز از آن عقل که بتواند مبادی و مبانی قدرت ما را پیدا کند، برخوردار نیست. جهان در آستانه تحولی عظیم قرار گرفته است. وقتی مومنین بر محور ولایت اجتماع کنند، به آنچنان منبعی عظیمی از قدرت دست خواهند یافت که هیچ نیروی دیگری در سراسر جهان با آن یارای رو در رویی ندارد. سحر با معجزه پهلو نزند، دل‌خوش دار! اگر سحر فرعونی توانست بر معجزه موسوی غلبه کند،‌ آمریکا نیز خواهد توانست با تسلیحات پیش‌رفته خویش بر ایمان ما چیره شود. قدرت حقیقی اینجاست. چرا که دست خدا با جماعتی است که بر محور حق گرد آمده‌اند...» این نوع نوشته‌ها مهم است و باید در نظم مشخصی، به عنوان تاریخ و سرگذشت ایران در مدارس و دانشگاه به دانش‌آموز و دانشجو تدریس شود. چه بودیم و چه شدیم یک جمله کلیشه‌ای نیست. بخشی از شخصیت و هویت با شناخت حقیقت تاریخی که رخ داده است شکل می‌گیرد... نه گیر کردن در حوادث امروز و دیروز و یا تزریق دلهره فردا... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
سفر به شاید جالب‌ترین تجربه در ماه مبارک رجب (ماه ذکر و دعا)، برایم شد سفر به و دیدن شهر فاطیما و محل تجلی بانوی تسبیح از نزدیک... به زودی ان شالله با فیلم و تصویر از آن خواهم نوشت... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران 📿📿📿📿 @ninfrance
داستان از اینجا شروع می‌شود که در سال ۱۹۱۷ بانویی محجبه و تسبیح در دست، در روستایی در پرتغال بنام فاطمه (خود پرتغالی‌ها نام این شهر را فاطِمَه تلفظ می‌کنند نه فاطیما)، چندین بار در زمان‌های مشخص در برابر سه کودک و نوجوان چوپان ظاهر می‌شود و با آنان صحبت می‌کند. پیام‌هایی دارد و رازهایی را با آن‌ها در میان می‌گذارد. امروز این روستا یکی از مراکز توریستی مذهبی جهان است که هر سال در ماه اکتبر (روزی که آن بانو طبق وعده نهایی بر سه کودک ظاهر می‌شود و معجزاتی نشان می‌دهد. ) بیش از یک میلیون زائر از سراسر جهان دارد... این روستا پر از مغازه‌های کوچک محلی است که نمادهایی از آن بانو که تسبیح در دست دارد و پوشش کاملی مانند چادر بر سر دارد و مجسمه‌هایی از آن سه کودک چوپان، به فروش می‌رسد. 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران 📿📿📿📿 @ninfrance
نت محل خوبی برای کشف و یافتن برخی حقایق نیست. حالا بعدا درباره اینکه حقیقت داستان این تجلی چیست صحبت خواهیم کرد. اما از جمله مواردی که خیلی توجهم را جلب کرد داستان تسبیح بود. بانویی که تسبیح برای ذکر گفتن در دست داشته... در آن شهر می‌دیدی که افراد تسبیح در دست دارند و ذکر می‌گویند. و مغازه‌ها پر بود از فروش تسبیح. البته تعدادش شبیه تسبیح ما نبود. ۵ تا ۱۰ تا بود. و همه صلیب یا نمادی از چهره فاطیما به آن متصل بود. @ninfrance
نه تسبیح خریدم نه مجسمه، مجسمه که از نظر اسلام اشکال دارد. به جهت حکم بت سازی و... تسبیح هم همه با علامت صلیب بود... اما یک جا کلیدی خریدم که روی آن نوشته «بانوی ما فاطمه از من محافظت کن...» خیلی‌ها سریع در نت جستجو می‌کنند و می‌گویند فلانی گفته این ماجرا ربطی به حضرت فاطمه ندارد و این روستا از قبل نام فاطمه داشته. اما یکی از ابهامات این است که گفته شده منطقه مسلمان نشین بوده... هرچند همچنان اصل موضوع جای ارزش‌گذاری است. بانویی بر سه کودک یا نوجوان تجلی کرده، تسبیح داشته، پوشش کامل داشته و دعاها و نکاتی را به آنان گفته، معجزاتی را نشان داده و از آینده اخباری را منتقل کرده است... اخباری که توسط پاپ و کلیسا پنهان مانده است... @ninfrance
آنچه کودکان در بیش از شش دیدار دیده‌اند پوشش چادر مانند بانو بوده است. البته همه سفید و به نقل از بچه‌ها به شدت نورانی. بانو محزون بوده و گفته این بی‌ایمان شدن مردم به خداوند است که بلایا و جنگ را به همراه داشته. ظاهراً آن زمان مصادف بوده با گسترش الحاد و زندگی کمونیستی... مدام از بچه‌ها می‌خواسته با تسبیح ذکر بگویند و دعا کنند. خیلی دعا کنند. دعا بلا را رفع می‌کند... ایشان گفته برای گناهکاران زیاد دعا کنید که برگردند و دست از گناه بردارند. این بر سرنوشت تاریخ اثر دارد. تاکید ایشان که شما با دعا قلب من را شاد می‌کنید و این خداوند را راضی می‌کند، بسیار خاص است. شاید بیش از اینکه بحث کنیم که ایشان حضرت مریم بوده‌اند یا حضرت فاطمه، مهم است نسبت به آنچه در چند دیدار به بچه‌ها منتقل کرده‌اند صحبت کنیم. تاکید ایشان به ذکر و دعای زیاد، بخصوص برای گنهکاران که تغییر کنند بسیار خاص است. مستنداتی از متن کتابی که عکس گرفته‌ام ارائه می‌دهم. @ninfrance
این تصاویر سه چوپان نوجوان است که تجلی را تجربه کرده‌اند. در موزه این عکس را گرفتم. چندین بار از این واقعه فیلم و مستند ساخته شده. در فیلمی که قبل‌تر از آن نوشته بودم و در سال ۲۰۲۰ ساخته شده هم نشان می‌دهد که چقدر کلیسا و حکومت با این واقعه اظهار مخالفت و انکار می‌کنند و حتی در یکی از تاریخ‌هایی که وعده داده شده بوده که تجلی مجدد رخ خواهد داد، این بچه‌ها را به زندان می‌اندازند. که با دخالت مردم و تحصن آن‌ها، بچه‌ها آزاد می‌شوند. بعد که در آخرین دیدار بیش از ۷۰ هزار نفر تجمع می‌کنند که شاهد گفتگوی بچه‌ها با بانو باشند. معجزاتی از نور رخ می‌دهد که این جمعیت آن را مشاهده می‌کنند. هرچند گفته می‌شود پس از آن کلیسا این ماجرا را مصادره می‌کند و شاید نوعی کاسبی راه می‌اندازد اما موضوع قابل ارزش و توجه، گرایش و نیاز مردم در هر نقطه جهان به معنویت است که همیشه در غرب موانعی برای آن ایجاد شده است. @ninfrance
سر پر درد، دل مشتاق... تا امروز، بارها در مدارس و دانشگاه‌ها دعوت شده‌ام که در حوزه‌های مختلفی که مطالعه یا تجربه‌ داشته‌ام در سطح توانم، تدریس یا سخنرانی نمایم. یکی از بهترین موضوعاتی که همیشه با اشتیاق پذیرفته‌ام، موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی ایران بوده است. چه در خصوص تاریخ سیاسی معاصر ایران. چه در خصوص آینده انقلاب اسلامی... سر پر درد و دل مشتاقی دارم از صحبت کردن درباره عظمت این واقعه در تقدیرات جهان و آینده درخشان آن... از جمله کتبی که در خاطرم هست که وقتی خواندم پیش از همه، خودم را تکان داد که چقدر وقایع بوده است که رخ داده و من نمی‌دانستم، کتاب «تاریخ سیاسی معاصر ایران» نوشته آقای سید جلال الدین مدنی، در همان سالهای پس از انقلاب است. خوب خاطرم هست حدودا بیست و چهار ساله بودم که برای تدریس کتاب تاریخ معاصر دبیرستان، مطالعات زیادی را شروع کردم که به وظیفه‌ام تا حد امکان درست عمل کنم. مبانی را که همیشه با کتب علامه شهید مطهری محکم می‌کردیم. کتب «خدمات متقابل اسلام و ایران». «نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر» و «آینده انقلاب اسلامی»، بهترین کتب در این خصوص برایم بود. اما این کتاب، یک مرجع جامع و کامل بود که بتوانم پس از مبانی، با مخاطبینم از یک نقطه درست شروع کنیم و به نتیجه محقق شده برسیم. عموم تجاربم در مجموعه‌هایی بود که تقریبا در خصوص این مسائل اطلاعاتشان نزدیک به صفر بود. و همین هم ریشه پذیرش بسیاری از شبهات و دروغ‌پردازی‌ها و شایعه‌سازی ها برایشان بود. داد و بیداد و غر و بدوبیراه و گاهی توهین از جمله تجاربم بود که ابتدای بحث تحویلم داده می‌شد. اما پس از دعوت به صبر و شنیدن و یکبار تفکر کردن چه تجارب خوبی می‌شد هر کدام این فرصت‌ها... ما آموخته بودیم که اگر خود را به جهت فکری و عقاید قوی کنیم، هم در برابر شبهات و اکاذیب مستحکم میمانیم و متزلزل نمی‌شویم و هم شاید خداوند توفیق و مدد رساند وسیله‌ای برای رساندن حق و واقعیت به دیگران باشیم. مقدمه کتاب، انگیزه بخش بیشتری شد برای با جدیت خواندن آن. برایم بسیار جالب بود که این کتاب درواقع محتوای تدریس نویسنده در دانشکده افسری به دعوت شهید نامجو بوده است. سید موسی نامجو، اولین فرمانده دانشکده افسری جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸. در مقدمه کتاب آمده است که شهید نامجو معتقد بود: «اگر دانشجویان افسری واقعیت‌های ۲۰۰ سال گذشته ایران را می‌فهمیدند و نتایج تسلط و نفوذ بیگانه را می‌دیدند، به ریشه‌های انقلاب می‌رسیدند و اثرات احیاء مکتب اسلام را در سرزمین ایران به خوبی درک می‌کردند. نقطه وحدت امت را می‌شناختند و به مسئولیت‌های خود آشنا می‌شدند و به عمق معنی استقلال و اهمیت حیاتی آن واقف می‌گردیدند. در آن صورت نتیجه حاصل بود؛‌ پایگاه مستحکمی در مقابل هرگونه نفوذ شرق و غرب به وجود می‌آمد که گسترش آن سراسر ایران را در بر می‌گرفت.» و خود من اصلا به دلیل تاکید هزارباره رهبر فرزانه‌ام، به سمت مطالعه تاریخ ۲۰۰ ساله ایران سوق داده شده بودم که با این کتاب آشنا شدم... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
«ای مادر! هنگامی که فرودگاه تهران را ترک می‌گفتم تو حاضر شدی و هنگام خداحافظی گفتی: ای مصطفی، من تو را بزرگ کردم، با جان و شیره‌ی خود تو را پرورش دادم و اکنون که می‌روی از تو هیچ نمی‌خواهم و هیچ انتظاری از تو ندارم، فقط یک وصیت می‌کنم و آن این که خدای بزرگ را فراموش نکنی. ای مادر، بعد از بیست و دو سال به میهن عزیز خود باز می‌گردم و به تو اطمینان می‌دهم که در این مدت دراز حتی یک لحظه خدا را فراموش نکردم، عشق او آن‌قدر با تار و پود وجودم آمیخته بود که یک لحظه حیات من بدون حضور او میسر نبود. خوشحالم ای مادر، نه فقط بخاطر این که بعد از این هجرت دراز به آغوش وطن بر می‌گردم، بلکه به این جهت که بزرگ‌ترین طاغوت زمان شکسته شده و ریشه ظلم و فساد برافتاده و نسیم آزادی و استقلال می‌وزد...» این دست‌نگاشته را دکتر مصطفی چمران در نخستین روز ورود به تهران در بهمن ۱۳۵۷ نوشت... برگرفته از کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاریخ در قلب خود ثبت خواهد کرد که بخاطر حفظ ایران و اسلامیت آن، مظلوم‌ترین‌های ایران که حتی دنبال کنندگان مسابقات ورزشی به شکل معمول نبودند، مشوق و حمایت کننده تیم‌های ملی ورزشی کشور خود شدند؛ در زمانی که مدعیان تنهایشان گذاشته بودند... در این یک سال اخیر، حتی در هلند شاهد بودم که بچه‌های وطن دوست مومن ایرانی، با هزینه‌های شخصی سنگین که برخی حتی برایشان سخت بود، بلیط فوتبال و والیبال و... می‌گرفتند و برای اولین بار در عمرشان، به باشگاه‌های ورزشی می‌رفتند، که پشت ورزشکاران کشورشان، در زمانی که برخی مدعیان، به کشور خود پشت کرده بودند، خالی نماند... تاریخ ثبت خواهد کرد که عاشقان و وفاداران واقعی ایران چه کسانی بودند، وقتی در میان بی‌انصافانه‌ترین و جوزده‌ترین رفتارها، با متانت در عمل نشان دادند که: چو ایران نباشد، تن من مباد... تا امروز و این روزها و این پیروزی‌ها و این جشن‌ها... فقط خداوند، اشک‌های در خفای مومنین را، وقتی با دعاهای فراوان، بلاها را از ایران و ایرانی در هر لباس و صورتی، دفع و رفع می‌کردند، دیده‌ است... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقل پرسید که دشوارتر از مردن چیست؟ عشق فرمود: فراق از همه دشوارتر است... ۱:۲۰ @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیپلمات سابق هلند... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
از هلند تا پرتغال سه ساعت راه با هواپیماست. به فرودگاه لیزبون که رسیدیم. از طریق مترو مستقیم به مرکز شهر رفتیم. همون ابتدا این کاغذ را روی زمین دیدم که فراخوان تجمع در حمایت از مردم مظلوم فلسطین بود. روش نوشته: «صلح؛ به تهاجم پایان دهید. پایان قتل عام. فلسطین مستقل.» در سطح شهر هم دیوار نوشته‌ها و پوسترها و برچسب‌های متنوعی در حمایت از مردم فلسطین موجود بود... فلسطین و غزه نقطه عطف تاریخ شده است. وقتی آزادگان همه‌ی جهان، بر یک مسأله متمرکز شده‌اند... بر پارچه مشکی سمت راست نوشته: «باشه بیا همه‌ی گروگان‌ها را آزاد کنیم! ۲۴۰ اسرائیلی، در برابر دو میلیون و سیصد هزار از مردم غزه... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
پیش از آنکه به ادامه داستان در کشور بپردازم، از این نمایشگاه بگویم. نمایشگاه تسبیح! قبل از رسیدن به محل تجلی، نمایشگاه بزرگی برپا بود با محوریت موضوع ذکر و دعا و ثنا و تقرب به خدا... در این بخش، انواع طرح‌های تسبیح را بر رشته نخ‌ها آویزن کرده بودند و پایین آن هم خاک... خلاقیت قشنگی بود. متن‌هایی هم کف زمین و کناره دیوارها از ارزش و اهمیت دعا و تکرار ذکر در مسیر اتصال به خداوند نوشته شده بود. تصاویر دیگر نمایشگاه، در ادامه ارسال می‌شود. @ninfrance
نمایشگاه تسبیح در در کشور ترجمه بخشی از دیوار نوشته‌ها: هر روز تسبیح گویید و دعا کنید تا به آرامش برسید. طبق شهادت آن سه نوجوان، بانو درخواست کرده که هر روز با تسبیح دعا کنید. و دستانی که دعا می‌کنند... اسرار تسبیح، اسرار خدا و بشریت. تسبیح یکی از مسیرهای سنتی دعاست... بین زمین و آسمان. تسبیح به عنوان ابزار شمارش است که پیشرفت دعا را نشان می‌دهد.... کاش ما هم چنین نمایشگاهی برپا کنیم و آیات و روایات منحصر به فرد خود را درباره ذکر و دعا و بخصوص اعداد و آثار ویژه تسبیح حضرت فاطمه سلام الله علیها را، بیان کنیم. و به نمایش بگذاریم. 📿📿📿 @ninfrance