eitaa logo
تا انتهای افق
10.4هزار دنبال‌کننده
593 عکس
165 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ در ایران تو ماشین اسنپ بودم، دوست راننده زنگ زد. با هم صحبت می‌کردند که راننده با تعجب و گله و شکایت گفت: ممد واقعا رفتی رأی دادی؟! نمی‌دونم شاید اون بنده خدا انکار می‌کرد که می‌گفت: فردا شناسنامه‌ات رو باید بیاری ببینم... وای به حالت اگر مهر خورده باشه... بنده خدا در جریان نبود دیگه شناسنامه مهر نمی‌کنند... بعد هم با تأسف گفت: چی بگم البته که مادر و خواهر خودم هم یواشکی رفتند رأی دادند... رفتم خونه همسایه. گفت: مامان بابام خیلی معتقدند. پدرم چاپخانه کار می‌کرده زمان شاه، با توده‌ای‌ها و... بحث‌ها می‌کرده... به ما می‌گه شما نمی‌دونید چی بود ایران... با این سن و سال به سختی با مادرم رفتن رأی دادن... اما تاکید کردن به من که داداشت نفهمه... زنگ زدم به دوستم. گفتم یادت نره رأی بدی. گفت نمی‌دونی اگر خانواده‌ام بفهمن چی کار می‌کنن باهام! باید یه نقشه‌ای بکشم به یه بهونه‌ای بزنم بیرون... رفتیم سفر؛ چندتا از بچه‌ها میخواستن نماز بخونن؛ بخاطر تمسخر دوستای دیگشون منصرف شده بودن از خوندن. برخی هم یواشکی می‌خوندن یا به بهانه‌ای از جمع فاصله می‌گرفتن. رفتم هلند، دوستم می‌گفت: داستانی دارم برای نماز خوندن. روم نمیشه تو شرکتی که کار می‌کنم نماز بخونم. هر روز نیم‌ساعت پیاده میرم یه نمازخونه اهل سنت، نماز میخونم بر می‌گردم. و اما بعد... گفت: ولی یه روز یه دختر مراکشی محجبه در شرکت استخدام شد. بخش مدیریت منابع انسانی. همون روز اول دیدم یه اتاق رو دارن آماده می‌کنند. آخر فهمیدم دختر خیلی جدی و رسمی گفته من هر روز ساعتی زمان عبادتم هست و مکان مشخصی برای نماز خواندن لازم دارم! و شرکت هم سریعا اتاقی را برای او داشت آماده می‌کرد! رفتم در پارکی در هلند. با دوستم روی یک صندلی گپ و گفت داشتیم. دختر پسرهای جوان روی چمن نشسته بودند و بگو بخند. ناگهان چند دختر خانم محجبه را دیدم که آمدند و میان آن جمعیت چیزی پهن کردند و آن‌ها هم به گپ و گفت مشغول شدند. توجه ام بهشان جلب شده بود و گاهی نگاهشان می‌کردم که ناگهان دو تا از دختر خانم‌ها بلند شدند و ایستادند به نماز. شاید یک ایرانی محجبه این اعتماد به نفس را نداشت که در آن فضا و بین آن جمعیت اینگونه عمل کند... تو را چه شده؟! چرا دین، عقاید، باورهایت را باید قایم کنی؟ چرا تو که بر حقی کار حقت را باید پنهانی انجام دهی. او که ناحق می‌گوید تا این حد جسورانه عمل کند و حتی بی‌عقیده بودن خود را تحمیل کند؟ چه کسی باید اعتماد به نفس داشته باشد و سرش را بالا بگیرد؟ دختری که به این نتیجه رسیده که عفاف و وقار و حجب و حیا شأن و شخصیت ساز است و تاج بندگی بر سر دارد یا دختری که همه چیز را به هیچ باخته است؟ به نظرم دیگر بس است. ورق را برگردانیم... چه زیبا گفت نادر ابراهیمی در کتاب مردی در تبعید ابدی از زبان ملاصدرا که: « نمازت را بلند بخوان؛ اعتقاد، جهان را آباد خواهد کرد.» تا امروز در بی‌اعتقادی به دین، وطن، سیاست حق، فرهنگ سالم و ارزش‌های الهی انسانی، هیچ دستاوردی یافت نشده است. هیچ انسانی با حذف اینها از زندگی‌اش انسان‌تر نشده است. هیچ افتخاری در این خصوص به دست نیاورده است. عجیب است این حجم اعتماد به نفس... و غریب است این حجم خودکم بینی از کسی که در مسیر حق است و حق می‌گوید و حق عمل می‌کند. سرت را بالا بگیر و با عزت نفس به آنچه بر حق است عمل نما... خواهی دید که بسیاری به تو خواهند پیوست... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
۲ من اعتماد به نفس خوبی داشتم تا وقتی ایران بودم. دین داشتم. اعتقاد به راهی که در آن هستم و افق ظهور داشتم. دغدغه فعالیت‌های فرهنگی مهارتی برای ارتقا جامعه داشتم و از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردم. اما وقتی تجربه خارج از کشور به تجاربم اضافه شد اعتماد به نفسم چندین برابر شد. وقتی حقیقت غرب را دیدم. وقتی فهمیدم بسیاری از این بندگان خدا که غرب می‌روند و به‌به چه‌چه می‌کنند، چقدر حفظ ظاهر می‌کنند. وقتی دیدم خود غربی‌ها در چه ابتلائات و فسادهای متنوعی غوطه ور هستند و اینها هم از جهل و بی‌خبری ما سوء استفاده می‌کنند و ویترین خود را حفظ کرده‌اند، احساس قوت درونی و ایمان قلبی‌ام به این که آینده از آن مومنین جهان است، بسیار بیشتر شد. وقتی با مسلمانان جهان از نزدیک آشنا شدم و با شیعیان حضرت که چه جدی و بانشاط در مسیر تبلیغ حق تلاش می‌کنند ولی دیدم بسیاری از مردم ایران یا غیر آن در دنیا که با دین و خدا و معنویت و وطن قهر کرده‌اند، چه روزگاری را جسمی و روحی در غربت تجربه می‌کنند، یقین پیدا کردم که جهان به سمت سرنوشت محتوم خود که ارث رسیدن جهان به بندگان حقیقی خدا و صالحین است در حرکت است. وقتی در سفرهای متعدد به ایران می‌آمدم و می‌دیدم مومنین و معتقدین به امام عصر، چه جدی و محکم در برابر جنگ‌های چندجانبه در حال تلاش هستند و هر روز دستاوردی از کنار دستاورد قبلی به ثمر می‌نشانند، به اطمینان قلبی رسیدم که هرچند مقابله حق و باطل هر روز شفاف‌تر و علنی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. اما پر واضح هر روز حق در حال قدرتمندتر شدن و باطل در حال تضعیف و فروپاشی از درون است. دلایل و مثال‌ها بیشمار است که در پست بعدی به برخی از آن‌ها که با چشم خود شاهد بودم، اشاره می‌کنم. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
هر رستورانی در میریم، عمدا می‌پرسیم حلال چی دارین؟ یه رستوران انقدر هربار پرسیدیم، آخرین بار دیدیم روی همه چی زده. خاطر جمعمون کرد که همه چی در این بخش حلال تهیه شده...☺️ ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
رفتیم یک پاساژ خیلی بزرگ در . اول که از تعداد زیاد محجبه ها خیلی تعجب کردم. دوم از زیادی ؛ رستوران‌های زیادی گواهی حلال بودن گوشت خود را به ورودی زده بودند. سوم هم تجربه جالب دوستمون: وقت نماز شد. گفت: بیایید از اطلاعات بپرسیم جایی برای نماز خواندن دارد؟ البته خیلی امید نداشت. اما یک دفعه با خوشحالی آمد و گفت: طرف خیلی عادی گفته بله داریم. نشانی داد و رفتیم دیدیم اتاقکی برای نماز هست و یک سجاده هم پهن. بعد گفت: چند ماه پیش همینجا آمدم و همین سوال را از اطلاعات پرسیدم و گفتند نه چنین جایی نداریم. احتمالا انقدر مردم پرسش و درخواست کردند، که به نتیجه رسیدند که تعبیه کنند. اینگونه اقدام و پیگیری و درخواست پاسخ می‌دهد. حتی در اروپا. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
ابراز وجود، برای ... اول دبیرستان بودم که درگیر مفهوم بحران فلسطین شدم. فیلم‌های جانسوز را در تلویزیون می‌دیدم و بهم می‌ریختم. از فکر به خودم و حواشی سطح پایین ناراحتی‌های خودم دور شده بودم و به رنج عظیم هم سن و سال‌های خودم در آنجا فکر می‌کردم. طاقت نیاوردم و گفتم باید کاری کنیم! بُردی در مدرسه داشتم که داستانش مفصل است. از مدیر خواسته بودم جایی باشد که من کار فرهنگی کنم. مطلب می‌نوشتم و روی آن نصب می‌کردم. امکاناتم برگه آچهار و ماژیک و عکس‌های برش داده شده از روزنامه‌ها بود... دوست همکلاسی‌ام به من پیوست. گفت باید کار بزرگتری کنیم. گفتم ما چه توانی داریم! گفت توان ما بیش از این است. پیشنهاد داد نمایشگاه عکس در مدرسه راه بیندازیم و یک صندوق درست کنیم و پول جمع کنیم. گفت که با افراد معتبر که این پول را به فلسطین برسانند آشنایی دارد. گفتم: کسی پول نمی‌دهد! بچه‌های دبیرستانی که پول ندارند! گفت: ما مامور به تکلیفیم، نه نتیجه! متاثر شدم و شروع کردیم. رفتیم کاغذ رنگی خریدیم. سبز. قرمز. سیاه... امکاناتمان همین بود. هر دو کمی خط خوبی داشتیم. شروع کردیم نصب تصاویر و نوشتن متن‌هایی از حقایق فلسطین. طناب کشی کردیم و عکس‌ها را با گیره از آن آویزان کردیم. یک سرود حماسی فلسطینی هم گذاشتیم که زنگ‌های تفریح پخش می‌کردیم. ما را مملو از هیجان و حماسه می‌کرد. همه خودجوش... روی تصاویر می نوشتیم: بیایید ما هم سهمی در نجات مظلومان و محرومان تاریخ ایفا کرده باشیم... صندوق را کلاس به کلاس می‌بردیم و پول جمع می‌کردیم. برای ایجاد رقابت با اعتماد به نفس گفتیم هرکلاسی بیشترین مبلغ را بپردازد اردو می‌بریم... (که بعد از طرف مدرسه توبیخ شدیم که چرا از خودمان وعده دادیم؛ البته بعدا مدرسه همراهی کرد و به وعده ما عمل کرد) دوستم اعتماد به نفس بیشتری داشت. صندوق را در دفتر دبیران هم برد و با یک سخنرانی حماسی و تاثر برانگیز کوتاه از معلم و مدیر هم پول جمع آوری کرد... صندوق شفاف بود و داخلش پیدا. خیلی ذوق می‌کردیم وقتی پول روی پول قرار می‌گرفت. پایان هفته پول‌های جمع‌آوری شده را محاسبه کردیم. باورم نمی‌شد از بچه‌های مدرسه ما این مبلغ با یک حرکت کوچک ما جمع شود! پول را به حساب مورد نظر واریز کردیم و این بار امانت را زمین گذاشتیم. هرگز نمی‌توانم از حال تلخ و شیرین آن روزهایم بگویم. تلخی دیدن کودکان و زنان بی‌دفاع و شیرینی اینکه ما هم به نوبه خود کاری کردیم و بی‌تفاوت و بی‌درد نبودیم. این روزها هم در تاریخ ثبت خواهد شد... شنیدم بانوانی در ایران طلاهای خود را برای کمک به مردم مظلوم و مقتدر غزه وسط گذاشته‌اند... دستمریزاد... حالا باز همین دوست قدیمی، شماره حسابی معتبر معرفی کرده است برای کسانی که می‌خواهند نقدی به یاری این مردم غریب بشتابند. این کمک‌ها اثر دارد در پیشگاه خداوند. در یاری و رحمتش برای نجات این مظلومان وقتی همه جهان متفق القول و اقدام شوند که هرکس هرجور دستش می‌رسد به یاری بشتابد... 💫بنيادخيريه ام اليتامىٰ الخديجة الكبرىٰ سلام الله عليها ——————————————- بانک پاسارگاد شماره کارت : 5022291329674046 شماره حساب : 2308100179177931 شماره شباء : IR710570023081017917793101 —————————————— بانک ملت شماره کارت: 6104338926896834 شماره حساب : 8899889953 شماره شبا: IR210120020000008899889953 ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
۳ بخش مهمی از اعتماد به نفس، با خواندن تاریخ شکل می‌گیرد و افزایش پیدا می‌کند. شناخت شخصیت‌های بزرگ تاریخ سرزمینت. شناخت حق و باطل در دل این شناخت. شناخت اینکه تجسم حق چگونه می‌تواند باشد و تجسم باطل چگونه. و تو فطرتا دوست داری شبیه کدام شخصیت تاریخ باشی... (انتخاب شخصیت خود با فکر و ساخته شدن هویت خودساخته، اعتماد به نفس تولید می‌کند) به دلیل دیگر هم، خواندن تاریخ به تو اعتماد به نفس می‌دهد. چرا؟ چون سیر و فرایند تاریخ ‌خیلی تکراری است. تاریخ در هر زمان و مکان مدام در حال تکرار است و فقط نقش‌ها و آدم‌هایش تغییر می‌کنند. تو از حفظ می‌شوی که آدم بدها چه ویژگی‌هایی دارند و چه سبک زندگی و چه فرجامی. و آدم خوب‌ها هم به همین ترتیب. تو می‌آموزی که همیشه حق مظلوم است اما مقتدر. باطل ظالم است هرچند زبون و ذلیل شده. باطل به خود و کشور خود بخاطر ثروت و قدرت و شهرت حاضر است خیانت کند. حق بخاطر عزت نفس خود و سرزمین خود، از مال و جان و آبروی خود می‌گذرد. این می‌شود که ظاهرها و ویترین‌ها، لحظه‌ها و حادثه‌ها، حرف‌های بی پشتوانه و شعارها، تو را متاثر خود نمی‌کند. سیر تاریخ و وقایع را می‌دانی و بر هر چه دو رویی و دروغ و تظاهر و ادعای بی عمل هست صبر می‌کنی. چون حرکت و رشد و ثمر و گسترش حق را به وضوح می‌بینی و با شخصیت‌های شکل گرفته از حق و حقیقت که ظاهر و باطنی مشابه دارند حق است بمانی و می‌مانی. خواندن کتابی همچون نوشته ، یکی از این دست تاریخ‌هاست. کتابی داستانی تاریخی است که سیری از تاریخ سرزمینت را، داستان وار می‌خوانی و در ذهن به تصویر می‌کشی و در این میان با مردی حماسی، مومن و مبارز آشنا می‌شوی. یک ایرانی تمام عیار، وطن‌خواه و حافظ و حراست کننده خاک وطن و دارایی هایش و مبارز سرسخت با دست و چنگال استعمار پلید. مردی به نام . اینگونه همه‌ٔ وجودت می‌شود اعتماد به نفس که ما همه، از یک تباریم و آینده از آن ماست... راهی بلند طی شده است به دست مردان مَرد و شیرزنان مردآفرین که ظاهر و باطن و عقاید و اعمال و گفتارشان مشخص است و پایانی به غایت روشن دارد. هرچند با عبور از دل دالان‌ها و دهلیزهایی از درد و رنج و سختی این دنیایی. این از این. اگر به دنبال افزایش اعتماد به نفس خود هستید. که چه کسی هستید و کجای تاریخ ایستاده‌اید و دوست دارید در این بازی و امتحان و ابتلای دنیا، چه نقشی را به عهده بگیرید، بر شما باد به خواندن این کتاب و پیشنهاد دادنش به نوجوان و جوان سرزمینت . ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
اعتماد به نفس ایرانی ۵ سالشه. بچه را گذاشتند مهد کودکی در هلند. زبان بچه‌های دیگر را نمی‌فهمیده. بهشون گفته شما باید فارسی یاد بگیرید! خود بچه وقتی ازش سوال می‌کردم می‌گفت: منو می‌زد. بهش یاد دادم نزنه. و بهش یاد دادم که این کلمه یعنی نزن. با دست بهش نشون دادم. سلام هم یاد گرفته... پدر و مادر متحیر بودند و می‌خندیدند. می‌گفتند ما نمی‌دونیم این همه اعتماد به نفس را از کجا آورده. بجای اینکه خودش رو ببازه و گوشه‌گیر بشه. به بقیه خط هم می‌ده😄. این شد پسر ایرانی. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
رفتیم فرودگاه برای پرواز . دو خانم محجبه با پوشش چادر بودیم. ورودی فرودگاه بین المللی امام خمینی، آقایی از کارکنان فرودگاه آمد و گفت: مسافر عتبات هستید؟ گفتیم نه. چیزی نگفت و رفت. دقایقی بعد یک آقای دیگر آمد و همین سوال را پرسید. گفتیم: نه. در واقع می‌خواستند لطف کنند راهنمایی کنند که اشتباه آمدید و باید به خروجی دیگر بروید. تا چهار نفر دیگر آمدند و همین سوال را پرسیدند😊. ما خنده‌مان گرفته بود. بخاطر پوشش چادرمان بود! ظاهراً بخش مسافران عتبات را جدا کردند از سفرهای خارجی و برای سفرهای خارجی دیگر، کسی چادر سر نمی‌کند که! خانم‌های محجبه قشنگ میشه تا هواپیما یا سالن ترانزیت با چادر باشید. خانم‌های محجبه با پوشش چادر بیشتر به سفرهای خارج از کشور بروید. بیارید در برنامه. حتی تا ترکیه. برای انقلاب امام حی و زمینه سازی ظهور اهداف باید جهانی باشد. دایره سفرها را فراتر از سفرهای زیارتی کنید. بچه مذهبی های قابل توجهی در کشورهای غربی یا شرقی، ساکن هستند. و چقدر نقش موثری دارند در خصوص نشر حقیقت دین و ایمان و شناساندن امام حی و انقلاب جهانی مهدی موعود. از نزدیک شاهد بودم. پر رنگ تر ظاهر شوید، وقتی وجود دارید.☺️ برای آرمان برحقت، جهانی بیندیش... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چیزی که زیاد توجهم را در غرب به خود جلب کرده، است... اعتماد به نفس از کجا می‌آید؟ دانش و تجربه. یا به دانش و آگاهی با مطالعه و تفکر، درک می‌کنی که چه شأن و شخصیتی داری روی این کره خاکی یا به تجربه با «سیروا فی‌الارض» به چشم می‌بینی آن‌ها که راهی غیر این انتخاب کردند، چه احوالاتی دارند. کافیست آگاهی خود را بالا ببریم، در یک همبستگی مثبت، اعتماد به نفس هم بالا می‌رود... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
مانده‌ام بی کس و بی یار، مرا یاری کن باز هم از من درمانده طرفداری کن معصیت در دل مرداب فرو برد مرا تا که آب از سر من رد نشده، کاری کن بنده نفس شدم، بندگی‌ام یادم رفت بنده را راحت از این بند گرفتاری کن اختیاراً زِ در خانه‌ی تو دور شدم پس گدایی مرا لطف کن اجباری کن بی‌پناهیم، پناه همه‌ی ما زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد اشک مرا جاری کن... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
«در پهنهٔ لایتناهی آسمان، کهکشان کوچکی هست به نام راه شیری و در میان میلیاردها سیاره این کهکشان، منظومهٔ کوچکی هست به نام منظومه شمسی، و در میان این منظومه، سیاره کوچکی هست به نام کره زمین، و در این سیاره خاکی، موجود متفکری هست به نام انسان، که بار امانت سنگین خلیفگی حضرت پروردگار را بر دوش دارد. و اکنون بعد از ده‌ها هزار سال که از خلقت این انسان می‌گذرد و بعد از ۱۴ قرن از بعثت آخرین رسول پروردگار در این سیاره، از میان شرک و کفر و ظلمی که سراسر این سیاره را پوشانده است، امتی مبعوث شده تا تاریخ این سیاره را به عصر تکامل خویش بکشاند و زمینه را برای استخلاف انسان کامل و ظهور موعود آخرین آماده کند و این چنین به ناچار باید در دو جبهه با دشمنان نور مبارزه کند. نخست در جبهه جهاد اکبر با دشمن نفس و دیگر در جبهه جهاد اصغر، در جبهه حدید. نه، ظاهر این ماشین جنگ نباید ما را به اشتباه بیندازد. مصنوعات انسانِ آخرالزمان، اشکال یچیده‌تری به خود گرفته است، اما ما نباید اجازه بدهیم که این ظواهر پیچیده، ما را بفریبد و از ماهیت آنچه در جریان است غافل کند. امتی مبعوث شده است تا تاریخ این سیاره را به عصر تکامل خویش برساند و زمینه را برای استخلاف انسان کامل و ظهور موعود آخرین آماده کند و این است فتح الفتوح...» برشی از کتاب حقیقت؛ شهید سیدمرتضی آوینی ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance