eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
۱. بهش گفتم بیا بریم رای بدیم و قبول نکرد... ۲. توضیح دادم رای ندیم چی ممکنه در انتظارمون باشه ۳. پذیرفت اما گفت: سفید میدم... ۴. تصویری از لحظه‌ شیرین که داشتیم با هم می نوشتیم... کل فهرست را پر کرد و تازه نگران یک اسم بود که بی‌کد نوشتیم... گفت: نکنه حساب نکنن... ☺️😍😄 پاسخ پیامکی من بعد از اینکه از هم جدا شدیم: ممنونم اومدی... ممنونم فهرست رأی‌ها رو کامل نوشتی. حتی اگر برخی به وظیفشون درست عمل نکنند. تو درست عمل کردی. و مسئولیتی که به عهده داشتی و تکلیفت رو عمل کردی. قبول باشه ازت. نور باشه تو زندگیت... ... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
گفت: چه طور به این حکومت فاسد رأی می‌دهی؟! گفتم: حکومت و حاکمانش نزدیک ۱۰۰ درصد فاسد شده بودند. مردمانش رعیت خطاب می‌شدند و یا حق و فرصت رأی نداشتند یا امکان رأی نداشتند. این مردمان تا ۸۵ درصد زیر خط فقر و بی‌سوادی و نبود امکانات رفاهی بودند. انقلاب شد... انقلابیون تلاش کردند. حالا این درصد فساد و خط سواد و فقر در حکومت و حاکمان و مردمانش به درصدهای تک رقمی رسیده. رأی دادن ندارد؟ فقط کافیه تاریخ بخوانیم. ما در مسیر رشد و تعالی هستیم. نرسیدیم به قله، اما مسیر زیادی را از قعر به سمت قله پیش آمدیم... دیدت تغییر کند و دانشت افزایش پیدا کند، متوجه می‌شوی خط سیر انقلاب‌ها از قعر تا قله همه شبیه هم بوده است. با این تفاوت که ایران تازه چهل ساله شروع کرده، در حالی که ۲۰۰ سال عقبگرد بوده و این تفاوت که آن‌ها زودتر شروع کردند و مثل مسابقه دویی می‌ماند که آن‌ها دیروز شروع کردند و ما امروز. خیلی بیشتر و سریعتر باید بدویم که به آن‌ها برسیم و جلو بزنیم. اما بدون، نه تنها بازی و مسابقه عادلانه شروع نشده. عادلانه هم پیش نمیره. وقتی هر نوع سنگ‌اندازی داخلی و خارجی هم مانع طی مسیر عادی شده. این روزها هم خواهد گذشت و ثبت خواهد شد چه کسانی این کشتی را در امواج طوفان‌ها پیش بردند. و چه کسانی یا غر زدند یا از خشم نارضایتی که چرا آنچه می‌خواهیم هنوز نشدیم جای جای این کشتی را آسیب زدند... تا بوده تاریخ بشریت اینگونه بوده... و برای ما شیرین است این سیر تاریخی. چون می‌دانیم چه بودیم و امروز به چه سمت در حرکتیم و چقدر نمودار رشد و پیشرفت و موفقیت صعودی است و نمودار موانع و نقص‌ها و آسیب‌ها نزولی. وقتی بحران‌های پیچیده و فشرده و چندوجهی دهه ۶۰ را می‌خوانم، با خود می‌گویم در بهترین و بالاترین و سالم‌ترین زمان کشورمان به سر می‌بریم... پر واضح قله پیداست... 💫آفرین به برندگان امتحان دیروز👏 ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
یک سوال بزرگ قبول دارید مشکل افراد مخالف نظام، اقتصادی نیست؟ به نظر می‌رسد غالب افرادی که در رأی دادن مشارکت نکردند، دغدغه اقتصادی نداشتند. هرچند این موضوع را بهانه کنند. چند نمونه: بازار فرش دارد. منزلش چیزی شبیه قصر است. یک پایش خارج از کشور است و خلاصه از نظر مادی در ایران در بازه زمانی ۳۰سال به ثروت انبوه رسیده. اما نه خودش رای داد و نه گذاشت خانواده‌اش رأی بدهند. اما در مقابل خانواده‌ای را می‌شناسم با سه فرزند. شغل متوسط پدر در خانواده امکان پشتیبانی مالی خانواده را نداشت. دو پسر کار می‌کنند تا خانواده را حفظ کنند. همیشه مستاجر... اما مادر عضو بسیج محل است. در تمامی فعالیت‌های فرهنگی برای رضای خدا بدون ریالی حقوق و درآمد کار می‌کند. همیشه در همه انتخابات یکی از ناظران صندوق‌های رای بوده، سختگیرانه، که خللی در سلامت و امنیت رای‌گیری ایجاد نشود. بارها شرایط خانوادگی به حدی رسیده که به کمک مالی فوری نیاز پیدا کرده‌اند. اما تابحال حتی یک بار یک جمله ضد نظام، مملکت، دین، آیین، رهبر و حکومت از خانواده ایشان نشنیده‌ام. و این دو مقایسه بسیار مشابه دارد. دخترخانمی همین اواخر گفت در دیجی‌کالا کار می‌کند. ماهانه ۲۲ میلیون حقوق دارد. موفق به خرید ماشین و خانه به شکل قسطی شده در این سال ها و... اما با بدترین ادبیات از ایران و اقتصادش می‌گفت و اینکه اینجا جای ماندن نیست. و وقتی پرسیدم دقیقا چه انتظاری با این سن و سال از خودت داری که داشته باشی و نداری، پاسخ مشخصی نداشت. آقا پسری در یک جلسه کارآفرینی از موفقیتش در زدن چندین کافه در شهرش می‌گفت و سود و سرمایه چند میلیاردی ظرف سه سال؛ اما به طرز بدی به حکومت بد و بیراه می‌گفت و احساس نقصان و بدبختی می‌کرد... خانمی ایرانی از گرانی قیمت خانه در کانادا می‌گفت که بیداد می‌کند. از حتی روغن زیتونی که توان خریدش را دیگر ندارد. از هزینه‌های سنگین انرژی می‌گفت. از اینکه پسرش بعد از ۱۵ سال! موفق به استخدام در شغلی با ۴۰۰۰ دلار درآمد شده که ۲۰۰۰ دلار را باید به بانک بابت خرید قسطی خانه بدهد و حدود ۷۰۰ دلار پول هزینه انرژی می‌دهد و ۵۰۰ دلار هم پول خرید قسطی ماشین و به همین خاطر خانمش هم کار می‌کند که خرج زندگی در بیاید. اما با این وجود در هر حال خودش را قانع می‌کرد که احتمالا وضعیت بحرانی اقتصاد کانادا بهتر از ایران است... یا تمام کسانی که در پایتخت زندگی می‌کنند به جهت رفاه و دسترسی به شغل و امکانات و تحصیلات و سیستم پزشکی خیلی جلوتر از بسیاری شهرستان‌ها هستند، اما میزان مشارکت مردم در بسیاری از این شهرها از میزان مشارکت مردمان پایتخت و امکانات رفاهی‌اش که توسط حکومت فراهم شده، بیشتر است. واقعا چه تجزیه تحلیلی در این خصوص دارید؟ ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
استاد بزرگواری که تجربه زندگی در غرب دارند و این روزها برای روشنگری و آگاهی بخشی در کنار فعالیت میدانی در ایران، فعالیت مجازی هم دارند، دیدم مطلب زیر را در کانال‌شان نوشته‌اند. این مطلب را هم لطف کنید بخوانید، تا از جمع بندی نظراتی که شما بزرگواران هم نسبت به متن فوق بنده ابراز داشتید، یک جمع‌بندی داشته باشم ان شالله «چه کسانی در ایران بیشتر غر می‌زنند ؟؟! از میان فرزندان خانواده، برادری دارم که بیشترین درآمد و بیشترین هزینه را دارد و پدرم هم بیشترین کمک مالی را به او می‌کند، اما بیشترین غر زدن و بی احترامی به پدر و خانواده متعلق به اوست... در بین اقوام و فامیل، پولدارترین‌ها و مرفه‌ترین‌ها، بیشتر از بقیه غر می‌زنند و از زندگی ناراضی‌اند و مشکلات اجتماعی بیشتری دارند... درکلاس دانشجویانم، دانشجوی مرفه که پدرش کارخانه‌دار است، بیشتر از مابقی غر میزند و امواج منفی می‌پراکند... در شهرمان، مردم مناطق مرفه و پولدار بیشتر از مناطق فقیر و بی‌بضاعت غر می‌زنند و از زندگی و مملکت می‌نالند... در مرکز استان، با وجود بیشترین رفاه و سهم بودجه، بیشتر از شهرستان‌ها غر می‌زنند و می‌نالند ... استان‌های مرفه و برخوردار، بیشتر از استانهای محروم غر می‌زنند و خودتحقیر و ابراز فلاکت می‌کنند... در تهران با وجود رفاه و امکانات بهتر، بیشتر از دیگر شهرها غر می‌زنند و ناامیدی همراه با مشکلات روحی و روانی بیشتری دارند... لطفا بفرمایید چرا؟ آیا با سبک زندگی غربی خانواده ارتباطی دارد؟ آیا زمان آن نرسیده که محرومان جامعه جایگاه واقعی خود را بیابند؟ و این غر زنندگان مرفه، مالیات واقعی خود را بپردازند؟؟؟ ✍🏻 کانال ناگفته‌های غرب، آدرس و لینک کانال ایتا: https://eitaa.com/dr_mirzaee 💡ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
هنوز خانه تکانی نکرده این دل من و مانده‌ام که بگویم کجا بفرمایی... @ninfrance
طلبکار یا بدهکار؟ چیزی که باید در برخی از ما مردم تغییر کند. روحیه طلبکاری است. گفتیم بسیاری از کسانی که مخالف با نظام حاکم شده‌اند و مثلا در انتخابات شرکت نمی‌کنند، مبتلا به مشکل و ضعف اقتصادی، که پررنگ‌ترین اعتراض امروزی است، نیستند و اتفاقا برخی بسیار دارا هستند و انگار اصلا هرچه داراتر، طلبکارتر... انقلاب اسلامی به دست داراها شکل نگرفت و رهبری نشد. جمهوری اسلامی به دست داراها حفظ و حراست نشد و غالب پاس‌داران این مرز و بوم، از خانواده‌های دارا نبودند. آنچه برایم پررنگ شده است موضوعی عمیق‌تر از بحث‌های سیاسی روز است. جنس انقلاب ایران اصلا اقتصادی نبوده. یعنی مردم بخاطر مشکلات مالی، خون ندادند. چیزی مهم‌تر مردم آن زمان را غیرتی کرد و به حرکت واداشت و از بین رهبران متعدد شکل گرفته، رهبری یک عالم دینی را پسندید و انتخاب کرد. جنس این انقلاب، دینی بوده. استقرار احکام الهی بر مردم و جامعه و سیاست و حکومت. و جنس اعتراضات امروز که متاثر از رسانه‌های هدایت شده غربی است، باز هم اقتصادی نیست. چیزی دقیقا در رویارویی دین و ملزومات آن است. درک این مسأله شکل تفکر ما را زمین تا آسمان نسبت به مسائل روز، تغییر می‌دهد. برخی گفتند می‌شناسند افرادی که نارضایتی اقتصادی مانع رأی دادن ایشان شده. این گروه اصلا در جنگ امروز نقشی ندارند. اینها همان گروهی هستند که وقتی می‌گوییم رأی ندهی اعتبار کشور ضعیف و احتمال حمله به ما و جنگ زیاد می‌شود، می‌گوید: رأی نمی‌دهم اما اگر جنگ شد می‌جنگم... نه. جنگ آخرالزمان، بین دو گروه خواهان دین و معنویت و هویت الهی بشر و خلاف آن است. ادامه دارد... @ninfrance
طلبکار یا بدهکار؟ قسمت دوم به هزار نشانه در کشور دو گروه از مردم را داریم. برخی از ما طلبکاریم. طلبکاریم که چرا این جمهوری اسلامی مشکل دارد. چرا همه را پول‌دار و بی‌درد و مرفه نکرده است هنوز... اما گروه دیگری هستند که حس بدهکاری دارند مدام. می‌گویند جمهوری اسلامی به ما عزت داد. آبرو داد. قدرت داد. اسلام را زنده کرد. معنویت را احیا کرد. حیا و عفاف آورد. جوانان ما را از محیط‌های ناسالم به سمت اهداف متعالی کشاند. زنان ما را از جاهای نامناسب و دور از شان، به دانشگاه و تحقیق و مسئولیت‌های بزرگ کشاند. عمق فقر مادی معنوی را کاهش داد. مردم را از رعیت به سالار رساند. پس خودم و فرزندانم فدای جمهوری اسلامی. این جمهوری اسلامی کیست؟ برخی مردم جمهوری اسلامی را تعدادی مسئول سیاسی و اقتصادی می‌دانند که خطا زیاد از آنان دیده شده پس ارزش حمایت و دفاع ندارد. اما برخی مردم، جمهوری اسلامی را مردان و زنان زیادی می‌دانند که از همین در و همسایه‌شان برای اعتلای اسلام و ایران از جان و مال و آبرو می‌گذرند و همین ایران را از قعر جدول در ۴۰ سال در هر حوزه‌ای به صدر جدول در این کره خاکی رسانده اند. برخی از ما مردم گوشه نشسته‌ایم و فقط خدمات می‌طلبیم. این می‌شود که یک خطا را هم نمی‌بخشیم. مثل وقتی هتل می‌رویم... اما مردمانی در این سرزمین داریم که وطن را خانه خود می‌دانند که هرجایش هم عیب کند فقط درصدد رفع نقص برآیند. جایی برای طلبکاری نمی‌بینند. پس یک بحث هم تفاوت ریشه‌ای نگاه به ماجراست. و اینکه تو در کدام گروه پرورش یافته باشی. ادامه دارد... @ninfrance
انرژی سال نو من هستی‌... سال نو برای من همیشه وقتی نو می‌شود که سخنرانی روز اول رهبر فرزانه‌ام را گوش می‌دهم. هرچه در خاطر دارم از سال‌های نوجوانی به این ور، سخنرانی ایشان افق و چشم‌انداز و شور و انرژی و هدف و انگیزه و مأموریت برایم ساخته است. همیشه بعد از گوش دادن به سخنرانی، خودم را آدمی دیگر یافته‌ام که پر از انرژی و دغدغه‌، می‌خواهم کاری برای کشورم بکنم. امسال، بعد از سال‌ها... از سخنرانی رئیس جمهور هم لذت بردم و کامل گوش دادم. اینکه رئیس جمهور بداند بجای حرف‌های احساسی و سیاست‌زده، باید گزارش اجرایی بدهد از سالی که گذشت و آنچه از برنامه‌ها در پیش رو در نظر دارند، با پیوست تزریق امید و انرژی، عالیست حقیقتا. آدم احساس می‌کند همه چیز در جای خودش قرار گرفته است... متن‌های اخیر را ادامه خواهم داد، اما قصد داشتم به همین فرمایش ایشان برسم که کشوریم نه هیچ کس دیگر... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
۱ در ایران تو ماشین اسنپ بودم، دوست راننده زنگ زد. با هم صحبت می‌کردند که راننده با تعجب و گله و شکایت گفت: ممد واقعا رفتی رأی دادی؟! نمی‌دونم شاید اون بنده خدا انکار می‌کرد که می‌گفت: فردا شناسنامه‌ات رو باید بیاری ببینم... وای به حالت اگر مهر خورده باشه... بنده خدا در جریان نبود دیگه شناسنامه مهر نمی‌کنند... بعد هم با تأسف گفت: چی بگم البته که مادر و خواهر خودم هم یواشکی رفتند رأی دادند... رفتم خونه همسایه. گفت: مامان بابام خیلی معتقدند. پدرم چاپخانه کار می‌کرده زمان شاه، با توده‌ای‌ها و... بحث‌ها می‌کرده... به ما می‌گه شما نمی‌دونید چی بود ایران... با این سن و سال به سختی با مادرم رفتن رأی دادن... اما تاکید کردن به من که داداشت نفهمه... زنگ زدم به دوستم. گفتم یادت نره رأی بدی. گفت نمی‌دونی اگر خانواده‌ام بفهمن چی کار می‌کنن باهام! باید یه نقشه‌ای بکشم به یه بهونه‌ای بزنم بیرون... رفتیم سفر؛ چندتا از بچه‌ها میخواستن نماز بخونن؛ بخاطر تمسخر دوستای دیگشون منصرف شده بودن از خوندن. برخی هم یواشکی می‌خوندن یا به بهانه‌ای از جمع فاصله می‌گرفتن. رفتم هلند، دوستم می‌گفت: داستانی دارم برای نماز خوندن. روم نمیشه تو شرکتی که کار می‌کنم نماز بخونم. هر روز نیم‌ساعت پیاده میرم یه نمازخونه اهل سنت، نماز میخونم بر می‌گردم. و اما بعد... گفت: ولی یه روز یه دختر مراکشی محجبه در شرکت استخدام شد. بخش مدیریت منابع انسانی. همون روز اول دیدم یه اتاق رو دارن آماده می‌کنند. آخر فهمیدم دختر خیلی جدی و رسمی گفته من هر روز ساعتی زمان عبادتم هست و مکان مشخصی برای نماز خواندن لازم دارم! و شرکت هم سریعا اتاقی را برای او داشت آماده می‌کرد! رفتم در پارکی در هلند. با دوستم روی یک صندلی گپ و گفت داشتیم. دختر پسرهای جوان روی چمن نشسته بودند و بگو بخند. ناگهان چند دختر خانم محجبه را دیدم که آمدند و میان آن جمعیت چیزی پهن کردند و آن‌ها هم به گپ و گفت مشغول شدند. توجه ام بهشان جلب شده بود و گاهی نگاهشان می‌کردم که ناگهان دو تا از دختر خانم‌ها بلند شدند و ایستادند به نماز. شاید یک ایرانی محجبه این اعتماد به نفس را نداشت که در آن فضا و بین آن جمعیت اینگونه عمل کند... تو را چه شده؟! چرا دین، عقاید، باورهایت را باید قایم کنی؟ چرا تو که بر حقی کار حقت را باید پنهانی انجام دهی. او که ناحق می‌گوید تا این حد جسورانه عمل کند و حتی بی‌عقیده بودن خود را تحمیل کند؟ چه کسی باید اعتماد به نفس داشته باشد و سرش را بالا بگیرد؟ دختری که به این نتیجه رسیده که عفاف و وقار و حجب و حیا شأن و شخصیت ساز است و تاج بندگی بر سر دارد یا دختری که همه چیز را به هیچ باخته است؟ به نظرم دیگر بس است. ورق را برگردانیم... چه زیبا گفت نادر ابراهیمی در کتاب مردی در تبعید ابدی از زبان ملاصدرا که: « نمازت را بلند بخوان؛ اعتقاد، جهان را آباد خواهد کرد.» تا امروز در بی‌اعتقادی به دین، وطن، سیاست حق، فرهنگ سالم و ارزش‌های الهی انسانی، هیچ دستاوردی یافت نشده است. هیچ انسانی با حذف اینها از زندگی‌اش انسان‌تر نشده است. هیچ افتخاری در این خصوص به دست نیاورده است. عجیب است این حجم اعتماد به نفس... و غریب است این حجم خودکم بینی از کسی که در مسیر حق است و حق می‌گوید و حق عمل می‌کند. سرت را بالا بگیر و با عزت نفس به آنچه بر حق است عمل نما... خواهی دید که بسیاری به تو خواهند پیوست... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
۲ من اعتماد به نفس خوبی داشتم تا وقتی ایران بودم. دین داشتم. اعتقاد به راهی که در آن هستم و افق ظهور داشتم. دغدغه فعالیت‌های فرهنگی مهارتی برای ارتقا جامعه داشتم و از هیچ کوششی دریغ نمی‌کردم. اما وقتی تجربه خارج از کشور به تجاربم اضافه شد اعتماد به نفسم چندین برابر شد. وقتی حقیقت غرب را دیدم. وقتی فهمیدم بسیاری از این بندگان خدا که غرب می‌روند و به‌به چه‌چه می‌کنند، چقدر حفظ ظاهر می‌کنند. وقتی دیدم خود غربی‌ها در چه ابتلائات و فسادهای متنوعی غوطه ور هستند و اینها هم از جهل و بی‌خبری ما سوء استفاده می‌کنند و ویترین خود را حفظ کرده‌اند، احساس قوت درونی و ایمان قلبی‌ام به این که آینده از آن مومنین جهان است، بسیار بیشتر شد. وقتی با مسلمانان جهان از نزدیک آشنا شدم و با شیعیان حضرت که چه جدی و بانشاط در مسیر تبلیغ حق تلاش می‌کنند ولی دیدم بسیاری از مردم ایران یا غیر آن در دنیا که با دین و خدا و معنویت و وطن قهر کرده‌اند، چه روزگاری را جسمی و روحی در غربت تجربه می‌کنند، یقین پیدا کردم که جهان به سمت سرنوشت محتوم خود که ارث رسیدن جهان به بندگان حقیقی خدا و صالحین است در حرکت است. وقتی در سفرهای متعدد به ایران می‌آمدم و می‌دیدم مومنین و معتقدین به امام عصر، چه جدی و محکم در برابر جنگ‌های چندجانبه در حال تلاش هستند و هر روز دستاوردی از کنار دستاورد قبلی به ثمر می‌نشانند، به اطمینان قلبی رسیدم که هرچند مقابله حق و باطل هر روز شفاف‌تر و علنی‌تر و پیچیده‌تر می‌شود. اما پر واضح هر روز حق در حال قدرتمندتر شدن و باطل در حال تضعیف و فروپاشی از درون است. دلایل و مثال‌ها بیشمار است که در پست بعدی به برخی از آن‌ها که با چشم خود شاهد بودم، اشاره می‌کنم. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
هر رستورانی در میریم، عمدا می‌پرسیم حلال چی دارین؟ یه رستوران انقدر هربار پرسیدیم، آخرین بار دیدیم روی همه چی زده. خاطر جمعمون کرد که همه چی در این بخش حلال تهیه شده...☺️ ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
رفتیم یک پاساژ خیلی بزرگ در . اول که از تعداد زیاد محجبه ها خیلی تعجب کردم. دوم از زیادی ؛ رستوران‌های زیادی گواهی حلال بودن گوشت خود را به ورودی زده بودند. سوم هم تجربه جالب دوستمون: وقت نماز شد. گفت: بیایید از اطلاعات بپرسیم جایی برای نماز خواندن دارد؟ البته خیلی امید نداشت. اما یک دفعه با خوشحالی آمد و گفت: طرف خیلی عادی گفته بله داریم. نشانی داد و رفتیم دیدیم اتاقکی برای نماز هست و یک سجاده هم پهن. بعد گفت: چند ماه پیش همینجا آمدم و همین سوال را از اطلاعات پرسیدم و گفتند نه چنین جایی نداریم. احتمالا انقدر مردم پرسش و درخواست کردند، که به نتیجه رسیدند که تعبیه کنند. اینگونه اقدام و پیگیری و درخواست پاسخ می‌دهد. حتی در اروپا. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
ابراز وجود، برای ... اول دبیرستان بودم که درگیر مفهوم بحران فلسطین شدم. فیلم‌های جانسوز را در تلویزیون می‌دیدم و بهم می‌ریختم. از فکر به خودم و حواشی سطح پایین ناراحتی‌های خودم دور شده بودم و به رنج عظیم هم سن و سال‌های خودم در آنجا فکر می‌کردم. طاقت نیاوردم و گفتم باید کاری کنیم! بُردی در مدرسه داشتم که داستانش مفصل است. از مدیر خواسته بودم جایی باشد که من کار فرهنگی کنم. مطلب می‌نوشتم و روی آن نصب می‌کردم. امکاناتم برگه آچهار و ماژیک و عکس‌های برش داده شده از روزنامه‌ها بود... دوست همکلاسی‌ام به من پیوست. گفت باید کار بزرگتری کنیم. گفتم ما چه توانی داریم! گفت توان ما بیش از این است. پیشنهاد داد نمایشگاه عکس در مدرسه راه بیندازیم و یک صندوق درست کنیم و پول جمع کنیم. گفت که با افراد معتبر که این پول را به فلسطین برسانند آشنایی دارد. گفتم: کسی پول نمی‌دهد! بچه‌های دبیرستانی که پول ندارند! گفت: ما مامور به تکلیفیم، نه نتیجه! متاثر شدم و شروع کردیم. رفتیم کاغذ رنگی خریدیم. سبز. قرمز. سیاه... امکاناتمان همین بود. هر دو کمی خط خوبی داشتیم. شروع کردیم نصب تصاویر و نوشتن متن‌هایی از حقایق فلسطین. طناب کشی کردیم و عکس‌ها را با گیره از آن آویزان کردیم. یک سرود حماسی فلسطینی هم گذاشتیم که زنگ‌های تفریح پخش می‌کردیم. ما را مملو از هیجان و حماسه می‌کرد. همه خودجوش... روی تصاویر می نوشتیم: بیایید ما هم سهمی در نجات مظلومان و محرومان تاریخ ایفا کرده باشیم... صندوق را کلاس به کلاس می‌بردیم و پول جمع می‌کردیم. برای ایجاد رقابت با اعتماد به نفس گفتیم هرکلاسی بیشترین مبلغ را بپردازد اردو می‌بریم... (که بعد از طرف مدرسه توبیخ شدیم که چرا از خودمان وعده دادیم؛ البته بعدا مدرسه همراهی کرد و به وعده ما عمل کرد) دوستم اعتماد به نفس بیشتری داشت. صندوق را در دفتر دبیران هم برد و با یک سخنرانی حماسی و تاثر برانگیز کوتاه از معلم و مدیر هم پول جمع آوری کرد... صندوق شفاف بود و داخلش پیدا. خیلی ذوق می‌کردیم وقتی پول روی پول قرار می‌گرفت. پایان هفته پول‌های جمع‌آوری شده را محاسبه کردیم. باورم نمی‌شد از بچه‌های مدرسه ما این مبلغ با یک حرکت کوچک ما جمع شود! پول را به حساب مورد نظر واریز کردیم و این بار امانت را زمین گذاشتیم. هرگز نمی‌توانم از حال تلخ و شیرین آن روزهایم بگویم. تلخی دیدن کودکان و زنان بی‌دفاع و شیرینی اینکه ما هم به نوبه خود کاری کردیم و بی‌تفاوت و بی‌درد نبودیم. این روزها هم در تاریخ ثبت خواهد شد... شنیدم بانوانی در ایران طلاهای خود را برای کمک به مردم مظلوم و مقتدر غزه وسط گذاشته‌اند... دستمریزاد... حالا باز همین دوست قدیمی، شماره حسابی معتبر معرفی کرده است برای کسانی که می‌خواهند نقدی به یاری این مردم غریب بشتابند. این کمک‌ها اثر دارد در پیشگاه خداوند. در یاری و رحمتش برای نجات این مظلومان وقتی همه جهان متفق القول و اقدام شوند که هرکس هرجور دستش می‌رسد به یاری بشتابد... 💫بنيادخيريه ام اليتامىٰ الخديجة الكبرىٰ سلام الله عليها ——————————————- بانک پاسارگاد شماره کارت : 5022291329674046 شماره حساب : 2308100179177931 شماره شباء : IR710570023081017917793101 —————————————— بانک ملت شماره کارت: 6104338926896834 شماره حساب : 8899889953 شماره شبا: IR210120020000008899889953 ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
۳ بخش مهمی از اعتماد به نفس، با خواندن تاریخ شکل می‌گیرد و افزایش پیدا می‌کند. شناخت شخصیت‌های بزرگ تاریخ سرزمینت. شناخت حق و باطل در دل این شناخت. شناخت اینکه تجسم حق چگونه می‌تواند باشد و تجسم باطل چگونه. و تو فطرتا دوست داری شبیه کدام شخصیت تاریخ باشی... (انتخاب شخصیت خود با فکر و ساخته شدن هویت خودساخته، اعتماد به نفس تولید می‌کند) به دلیل دیگر هم، خواندن تاریخ به تو اعتماد به نفس می‌دهد. چرا؟ چون سیر و فرایند تاریخ ‌خیلی تکراری است. تاریخ در هر زمان و مکان مدام در حال تکرار است و فقط نقش‌ها و آدم‌هایش تغییر می‌کنند. تو از حفظ می‌شوی که آدم بدها چه ویژگی‌هایی دارند و چه سبک زندگی و چه فرجامی. و آدم خوب‌ها هم به همین ترتیب. تو می‌آموزی که همیشه حق مظلوم است اما مقتدر. باطل ظالم است هرچند زبون و ذلیل شده. باطل به خود و کشور خود بخاطر ثروت و قدرت و شهرت حاضر است خیانت کند. حق بخاطر عزت نفس خود و سرزمین خود، از مال و جان و آبروی خود می‌گذرد. این می‌شود که ظاهرها و ویترین‌ها، لحظه‌ها و حادثه‌ها، حرف‌های بی پشتوانه و شعارها، تو را متاثر خود نمی‌کند. سیر تاریخ و وقایع را می‌دانی و بر هر چه دو رویی و دروغ و تظاهر و ادعای بی عمل هست صبر می‌کنی. چون حرکت و رشد و ثمر و گسترش حق را به وضوح می‌بینی و با شخصیت‌های شکل گرفته از حق و حقیقت که ظاهر و باطنی مشابه دارند حق است بمانی و می‌مانی. خواندن کتابی همچون نوشته ، یکی از این دست تاریخ‌هاست. کتابی داستانی تاریخی است که سیری از تاریخ سرزمینت را، داستان وار می‌خوانی و در ذهن به تصویر می‌کشی و در این میان با مردی حماسی، مومن و مبارز آشنا می‌شوی. یک ایرانی تمام عیار، وطن‌خواه و حافظ و حراست کننده خاک وطن و دارایی هایش و مبارز سرسخت با دست و چنگال استعمار پلید. مردی به نام . اینگونه همه‌ٔ وجودت می‌شود اعتماد به نفس که ما همه، از یک تباریم و آینده از آن ماست... راهی بلند طی شده است به دست مردان مَرد و شیرزنان مردآفرین که ظاهر و باطن و عقاید و اعمال و گفتارشان مشخص است و پایانی به غایت روشن دارد. هرچند با عبور از دل دالان‌ها و دهلیزهایی از درد و رنج و سختی این دنیایی. این از این. اگر به دنبال افزایش اعتماد به نفس خود هستید. که چه کسی هستید و کجای تاریخ ایستاده‌اید و دوست دارید در این بازی و امتحان و ابتلای دنیا، چه نقشی را به عهده بگیرید، بر شما باد به خواندن این کتاب و پیشنهاد دادنش به نوجوان و جوان سرزمینت . ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
اعتماد به نفس ایرانی ۵ سالشه. بچه را گذاشتند مهد کودکی در هلند. زبان بچه‌های دیگر را نمی‌فهمیده. بهشون گفته شما باید فارسی یاد بگیرید! خود بچه وقتی ازش سوال می‌کردم می‌گفت: منو می‌زد. بهش یاد دادم نزنه. و بهش یاد دادم که این کلمه یعنی نزن. با دست بهش نشون دادم. سلام هم یاد گرفته... پدر و مادر متحیر بودند و می‌خندیدند. می‌گفتند ما نمی‌دونیم این همه اعتماد به نفس را از کجا آورده. بجای اینکه خودش رو ببازه و گوشه‌گیر بشه. به بقیه خط هم می‌ده😄. این شد پسر ایرانی. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
رفتیم فرودگاه برای پرواز . دو خانم محجبه با پوشش چادر بودیم. ورودی فرودگاه بین المللی امام خمینی، آقایی از کارکنان فرودگاه آمد و گفت: مسافر عتبات هستید؟ گفتیم نه. چیزی نگفت و رفت. دقایقی بعد یک آقای دیگر آمد و همین سوال را پرسید. گفتیم: نه. در واقع می‌خواستند لطف کنند راهنمایی کنند که اشتباه آمدید و باید به خروجی دیگر بروید. تا چهار نفر دیگر آمدند و همین سوال را پرسیدند😊. ما خنده‌مان گرفته بود. بخاطر پوشش چادرمان بود! ظاهراً بخش مسافران عتبات را جدا کردند از سفرهای خارجی و برای سفرهای خارجی دیگر، کسی چادر سر نمی‌کند که! خانم‌های محجبه قشنگ میشه تا هواپیما یا سالن ترانزیت با چادر باشید. خانم‌های محجبه با پوشش چادر بیشتر به سفرهای خارج از کشور بروید. بیارید در برنامه. حتی تا ترکیه. برای انقلاب امام حی و زمینه سازی ظهور اهداف باید جهانی باشد. دایره سفرها را فراتر از سفرهای زیارتی کنید. بچه مذهبی های قابل توجهی در کشورهای غربی یا شرقی، ساکن هستند. و چقدر نقش موثری دارند در خصوص نشر حقیقت دین و ایمان و شناساندن امام حی و انقلاب جهانی مهدی موعود. از نزدیک شاهد بودم. پر رنگ تر ظاهر شوید، وقتی وجود دارید.☺️ برای آرمان برحقت، جهانی بیندیش... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چیزی که زیاد توجهم را در غرب به خود جلب کرده، است... اعتماد به نفس از کجا می‌آید؟ دانش و تجربه. یا به دانش و آگاهی با مطالعه و تفکر، درک می‌کنی که چه شأن و شخصیتی داری روی این کره خاکی یا به تجربه با «سیروا فی‌الارض» به چشم می‌بینی آن‌ها که راهی غیر این انتخاب کردند، چه احوالاتی دارند. کافیست آگاهی خود را بالا ببریم، در یک همبستگی مثبت، اعتماد به نفس هم بالا می‌رود... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
مانده‌ام بی کس و بی یار، مرا یاری کن باز هم از من درمانده طرفداری کن معصیت در دل مرداب فرو برد مرا تا که آب از سر من رد نشده، کاری کن بنده نفس شدم، بندگی‌ام یادم رفت بنده را راحت از این بند گرفتاری کن اختیاراً زِ در خانه‌ی تو دور شدم پس گدایی مرا لطف کن اجباری کن بی‌پناهیم، پناه همه‌ی ما زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد اشک مرا جاری کن... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
«در پهنهٔ لایتناهی آسمان، کهکشان کوچکی هست به نام راه شیری و در میان میلیاردها سیاره این کهکشان، منظومهٔ کوچکی هست به نام منظومه شمسی، و در میان این منظومه، سیاره کوچکی هست به نام کره زمین، و در این سیاره خاکی، موجود متفکری هست به نام انسان، که بار امانت سنگین خلیفگی حضرت پروردگار را بر دوش دارد. و اکنون بعد از ده‌ها هزار سال که از خلقت این انسان می‌گذرد و بعد از ۱۴ قرن از بعثت آخرین رسول پروردگار در این سیاره، از میان شرک و کفر و ظلمی که سراسر این سیاره را پوشانده است، امتی مبعوث شده تا تاریخ این سیاره را به عصر تکامل خویش بکشاند و زمینه را برای استخلاف انسان کامل و ظهور موعود آخرین آماده کند و این چنین به ناچار باید در دو جبهه با دشمنان نور مبارزه کند. نخست در جبهه جهاد اکبر با دشمن نفس و دیگر در جبهه جهاد اصغر، در جبهه حدید. نه، ظاهر این ماشین جنگ نباید ما را به اشتباه بیندازد. مصنوعات انسانِ آخرالزمان، اشکال یچیده‌تری به خود گرفته است، اما ما نباید اجازه بدهیم که این ظواهر پیچیده، ما را بفریبد و از ماهیت آنچه در جریان است غافل کند. امتی مبعوث شده است تا تاریخ این سیاره را به عصر تکامل خویش برساند و زمینه را برای استخلاف انسان کامل و ظهور موعود آخرین آماده کند و این است فتح الفتوح...» برشی از کتاب حقیقت؛ شهید سیدمرتضی آوینی ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمهوری اسلامی ایران، تولدت مبارک! چه خوب شد که به دنیا آمدی، که راه کربلا را با یارانت باز کنی... بیش از ۹۰ درصد بین الحرمین، ایرانی‌ها هستند... چه راحت خانواده‌های ایرانی تردد می‌کنند... چه حسرت و آرزوی محالی شده بود زیارت اباعبدالله... جمهوری اسلامی ایران، چه دسته گل‌هایی را تقدیم کردی تا این معبر باز شود. خدا تو را، رهبرت را و مردمان جان بر کفت را حفظ کند... و سایه عنایت شهیدانت را بر سرت مستدام بدارد. عنایت آل الله را بیش از پیش کردی با نثار بهترین‌هایت. مستدام باشی تا ظهور الحجه. به حق این ساعات ملکوتی. ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
نگفته بودند تا این حد کربلا حال خوب کن می‌تواند باشد... آیا بهشت این شکلی است؟ سحر نسیم بهشتی. صبح تا شب زیارت، روضه، اشک، خنده، مائده‌های بهشتی... زیارت عباس ابن علی... بعد بلافاصله زیارت حسین ابن علی... دیدار در پی دیدار و مدام در بین الحرمین. نور می‌خوری و نور می‌آشامی... واقعا درست است درد اگر داری، دوا کربلا... وقتی کربلا می‌رسی نمی‌دانی چه بخواهی انقدر حالت خوب است... انگار همه چیز خوب است، دردی نیست... چه سرّی دارد این بارگاه ملکوتی... نشسته‌ام بنویسم که خوش به حال همه‌ی ما... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
در داستان در تمام کتب و مستندات و فیلم‌های ساخته شده، بانوی مقدس از مردم می‌خواهد برای گنهکاران بسیار دعا کنند... و دقیقا همین استدلال‌ها را می‌آورند که بلاهای دنیا بخاطر گناهان است و آن‌ها که درگیر شده‌اند، شما برایشان دعا کنید اثر سوء آن از خودشان و جامعه برگردد و نور دوباره به قلبشان بتابد... چه مادرانه، چه با محبت، چه دلسوزانه حتی دغدغه گنهکاران را دارند و فراموششان نمی‌کنند... و برایم این متن بسیار جالب بود که در دین ما هم به این نکته توجه داده شده. حاج آقا مجتبی تهرانی که غرق نور الهی باشند که شب‌های احیای ما با ایشان حقیقتا زنده می‌شد، همیشه می‌فرمودند شب قدر بیشتر برای دیگران دعا کنید. بخصوص آن‌هایی که به شما بد کردند... و این خیلی عجیب و بزرگوارانه و متعالی است... در شب بیست و سوم قدر، ما را به دعا فراموش نفرمایید... به حق باطن لیلة القدر، فاطمه زهرا سلام الله علیها، خداوند ما گنهکاران امت پدرش رسول الله را مورد عفو و رحمت و بخشش و مغفرت خود قرار دهد. کوتاهی‌ها، گستاخی‌ها، جسارت‌ها، قضاوت‌های ما را ببخشد و اثر سوء بدی ما را از خود و جامعه داخلی و جهانی بردارد به فضلش و اجازه ظهور حجتش را صادر فرماید ان شالله ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
راننده‌ی وَن بود. از فرودگاه نجف سوارمان کرد. عکس و ابومهدی را به آینه ماشین آویخته بود. مدام ابراز علاقه به حاج قاسم می‌کرد. می‌گفت اسم یکی از پسرهایم قاسم است... رسیدیم نجف، راحت و در آرامش زیارت کردیم. رفتیم کربلا. امنیت و آرامش و حال خوب کربلا عجیب بود. راننده‌ی بعدی باز از حاج قاسم گفت. وقتی به سمت فرودگاه بغداد برای برگشت می‌رفتیم، وقتی در جاده بخش‌هایی که به دست داعشی‌ها افتاده بود را نشان می‌داد، چند بار تاکید کرد که من خودم حاج قاسم را دیدم. خودم از نزدیک دیدم. اگر حاج قاسم نبود داعش کربلا را هم گرفته بود... امنیت کربلا و زوار ایرانی و عراقی و خارجی مدیون اوست... خانواده‌هایی که در آرامش کنار هم به افطار مشغول بودند. بچه‌هایی که با شادی بازی می‌کردند و از غم عالم بی‌خبر بودند... تصویر هرگز نمی‌تواند آرامش و حال خوب آنجا را شرح دهد. و لحظات آخر... به محض ورود به فرودگاه بغداد... مواجه شدن با ماشین‌های سوخته و روضه تصویری... و ناگهان لحظاتی توقف راننده و سکوت و ناگهان اشک و ناگهان از صمیم قلب این حس که اگر در این زیارتِ تک تک زوار ثوابی باشد، سهم اعظم آن، سهم حاج قاسم باید باشد... او و یارانش... به نیابت از ایشان و به نیابت از رزمندگان دفاع مقدس که این راه را گشودند و به نیابت از همه‌ی شهدای مدافع حرم که تا همین لحظه هم، در مسیر پاکسازی جهان از کفر و ظلم و ناجوانمردی، قدم به قدم، از نثار جان و مال و آبرو، دریغ نمی‌کنند... و رسیدم فرودگاه سلام... و عکسی از جذبه «او» که می‌درخشید و آن جمله خاص که بر آن ثبت بود... @ninfrance