هدایت شده از نیم وجبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قسمت سی و هفتم
🔺این قسمت: تله جنگی!
خلاصه ای از آنچه که در منطقه رخ داد...
💌 خوشحال میشم نظرتون رو در راستای ارتقاء کارهای بعدی به آیدی زیر ارسال کنین:
🌐 @admin_nimvajabee2
#وعده_صادق
#سید_حسن_نصرالله
عضو شوید: 👇
https://eitaa.com/joinchat/2557608148Ca7be37526a
👌 حتما عضو بشید که انیمیشن های جدید رو از دست ندین
نیَّت
اینجا بهشت ثامن ورودی از صحن آزادی بهشت ثامن یک بلوک ۲۲۷ نزدیک ترین مکان به قبر مطهر امام رضاست
356.2K
صدایی که دل را صفا میبخشد
میدونیاخلاصیعنیچی؟!
یعنی یه جا ازت تعریف میکنند،
کیف نکنی بخندی!
همونجا تو دلت با خدا بگو
آخدا تو که میدونی من هیچی نیستم..
اَلحَمدُلِلهِ الَّذی سَتَرَالعُیوبی :)
نزار نفست حتی لحظه ای غرور برش
داره که ما هرچی میکشیم به خاطر این
اخلاص نداشتنه که اعمالمون رو حبط میکنه
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌹
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است
سر این سفره نشستیم که نوکر باشیم
تا ابد زیر پر چادر مادر باشیم
إن شـاءالله حاجت روایی هـمـه ی محبیـن آل الله
#سفره_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#شنبه_های_ام_البنینی
#ششمین_قرار
#محله_من
#جزیرة_الشهداء_هرمز ۱۴۰۳/۷/۱۴
بـا سـپـاس فـراوان از اهالی محترم محله ی شهیدان عـزیز،جاشـونیا،پـویان،جمالی وآزموده
#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان سیزدهم:
فاطمه ناکام برونسی و راز آن شب
قسمت اول
🌹راوی: همسر شهید
من باردار بودم. یک روز خانه خانه پدرم بودم که درد زایمان به سراغم آمد. عبدالحسین سریع رفت و یک ماشین گرفت . گفت : می خواهم بچه ام در خونه ی خودمون به دنیا بیاید.
یکی از زن های روستا هم پیشمان بود؛ به همراه مادرم سه تایی به خانه ما رفتیم. عبدالحسین هم با موتور گازی اش به دنبال قابله رفت.
رسیدیم خانه. من همین طور درد می کشیدم و دعا می کردم که قابله زودتر بیاید.در نگاه مادرم نگرانی موج می زد. وقتی صدای در را شنید، انگار می خواست بال دربیاورد.
سریع رفت در را باز کرد.کمی بعد با خوشحالی برگشت.گفت : خانم قابله اومدن.
خانم سنگین و موقری بود. به قول خودمان دست سبکی هم داشت. بچه، راحت تر از آن که فکرش را می کردم به دنیا آمد، یک دختر قشنگ و چشم پر کن.
قیافه و قد و قواره اش برای خودم هم عجیب بود. چشم از صورتش نمی گرفتم. خانم قابله لبخندی زد و پرسید : اسم بچه رو چی می خواین بگذارین؟
یک آن ماندم چه بگویم. خودش گفت: اسمش را بگذارین فاطمه، اسم خیلی خوبیه.
قابله، به آن خوش برخوردی و با ادبی ندیده بودم.
مادرم ظرف میوه و سینی چای را جلو او گذاشت و تعارف کرد.
نخورد. مادرم گفت: بفرمایید، اگه نخورید که نمیشه.
گفت: خیلی ممنون، نمی خورم.
مادرم چیزهای دیگر هم آورد. هر چه اصرار کردیم لب نزد. کمی بعد خداحافظی کرد و رفت.
ساعت سه نیمه ش بود که صدای در بلند شد. عبدالحسین بود.
مادرم رفت توی حیاط. شروع کرد به سرزنش. صداش را می شنیدم : خاله جان! شما قابله رو می فرستی و خودت میری؟ آخه نمی گی خدایی نکرده یک اتفاقی بیفته؟!
بالاخره توی اتاق عبدالحسین گفت: قابله که دیگه اومد خاله جان، به من چی کار داشتین؟
زود آمد کنار رختخواب بچه. قنداقه اش را گرفت و بلندش کرد.
یک هو زد زیر گریه!
مثل باران از ابر بهاری اشک می ریخت. بچه را از بغلش جدا نمی کرد. همین طور خیره او شده بود و گریه می کرد.
حیرت زده پرسیدم : برای چی گریه می کنی؟
چیزی نگفت. کمی که آرامتر شد گفتم: خانم قابله می خواست که ما اسمش رو فاطمه بگذاریم.
گفت: منم همین کار رو می خواستم بکنم. نیت کرده بودم اگر دختر باشه اسمش رو فاطمه بگذارم.
گفتم: راستی عبدالحسین، ما چای ، میوه، هر چی که آوردیم، هیچی نخوردن.
گفت: اونا چیزی نمی خواستن.
بچه را گذاشت کنار من. حال و هوای دیگری داشت. مثل گلی بود که پژمرده شده باشد.
فاطمه نه ماهه شده بود، اما به یک بچه دو، سه ساله می مانست. هر کس می دیدش می گفت: ماشاا... این چقدر خوشگله.
یک بار که عبدالحسین بچه را بغل کرده بود و می گریست، مچش را گرفتم. پرسیدم: شما برای این بچه ناراحتی؟
سعی کرد گریه اش را نبینم. گفت : هیچی، دوستش دارم، چون اسمش فاطمه است ، خیلی دوستش دارم.
نمی دانم آن بچه چه سری داشت. مخصوصاً لحظه های آخر عمرش ، وقتی که مریض شده بود و چند روز بعد درگذشت.
بچه را خودش غسل داد، خودش کفن پوشید و خودش دفن کرد. برای قبرش مثل آدم های بزرگ یک سنگ قبر درست کرد. روی سنگ قبر هم گفته بود بنویسند: فاطمه ناکام برونسی.
در زمان جنگ یک بار رفته بودم از یکی از بسیجی ها که آمده بود مرخصی احوال عبدالحسین را بپرسم و خبر از او بگیرم. بسیجی یک عکس دسته جمعی که عبدالحسین هم داخلش بود را نشانم داد و گفت: نگاه کنید حاج خانم، این جا آقای برونسی از زایمان شما تعریف می کرد.
دست و پام را گم کردم. ناراحت شدم و گفتمم: آقای برونسی چه کارها می کنه!
از دستش خیلی عصبانی بودم.
ادامه دارد...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
وظیفه ما این روزها⁉️⁉️
۱.دعا برای مقاومت و رزمندگان اسلام
۲.کمک به مقاومت مالی قلبی و لسانی و جانی هرچه که وسعمان هست
۳.مبارزه با جنگ رسانه ای دشمن.و جهاد تبیین ساکت نباشیم
۴.اطمینان به نیروی نظامی کشور و قوت قلب به مردم
۵.چشم وگوشمان به رهبری باشد والسلام
🔴بزرگترین حربه دشمن جنگ روانی و رسانه ای است
#تکلیف
نیَّت
وظیفه ما این روزها⁉️⁉️ ۱.دعا برای مقاومت و رزمندگان اسلام ۲.کمک به مقاومت مالی قلبی و لسانی و جا
تاکید میکنم
فیلم ملک سلیمان یکبار نگاه کنید
ایمان ها رو تقویت کنیم
نیَّت
وظیفه ما این روزها⁉️⁉️ ۱.دعا برای مقاومت و رزمندگان اسلام ۲.کمک به مقاومت مالی قلبی و لسانی و جا
تاریخ را مرور کنید شایعات و جنگ روانی چقدر موثر بودند درقتل امام حسین علیه السلام ⁉️
دو سه روز کانال های خبری عربی در تلگرام آنلاین دنبال میکنم از المیادین و الجزیره بگیر تا غیره
اون چیزی که مشخص دشمن حرامزاده
ضربات و شکست سنگینی در جبهه زمینی از حزب الله لبنان خرده و امشب حملات وحشیانه هوایی در بیروت انجام داده که بی سابقه است ،
اینطور عقده اش از وعده صادق ۲ داره خالی میکنه،
امروز وظیفه همه مسلمانان هست که کنار مردم لبنان باشند وضعیت شیعیان لبنان خصوصا خوب نیست ولی حزب الله محکم داره میجنگه ارتش لبنان هم که هیچ دخالتی نمیکنه ،
این همان بردگی و ترس است در جنگ ۳۳ روزه هم فقط حزب الله بود که صهیونیست ها رو از لبنان بیرون کرد،ارتش لبنان هیچ دخالتی نمیکنه به چه معناست! همان بردگی که همان که هرچی ما بگیم همه باید بگن چشم استکبار❌❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک جوان فلسطینی یک مامور صهیونیستی رو با دست خالی به چالش میکشه
ممکن اردن فعال بشه و از مرزش استفاده بشه برای تجهیز تکفیریها و مزدورهای صهیونیستی در سوریه و همچنین دشمن برای لبنان هم نقشه این مدلی داره که درگیر مزدورهای صهیونیستی در داخل بشه
دشمن ضعیف، دست به فتنه و نسل کشی غیر نظامیان و ترور میزنه
چون قدرت مقابله تن به تن رو نداره
نیَّت
ضاحیه جنوبی #بیروت
همزمان غزه ،مثل ابتدای جنگ شدید بمباران شد و همچنین سوریه 😔
نیَّت
همزمان غزه ،مثل ابتدای جنگ شدید بمباران شد و همچنین سوریه 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراموش نمیشود 😭
زخم هایی که درمان و مرحمش فقط نابودی اسرائیل کودک کش ست
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یکسال بعد از جنگ و همزمان با سالگرد طوفان الاقصی
این شلیک رگبار موشکی از غزه به سمت عسقلان یعنی👇
1. حماس زنده و درحال مبارزه است.
2. رژیمصهیونیستی به اهداف تعيينی خود نرسيده است.
3. رژیمصهیونیستی راهی جز توقف جنگ و آتش بس ندارد