فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
#زهرا_جان😭
#علی_رو_تنها_نزار
#به_وقت_داستان
📚خاکهای نرم کوشک
✍نویسنده: سعید عاکف
💚داستان پنجاه و چهارم : نمره ی تک
🌹راوی : ابوالحسن برونسی
از درس ما هیچ وقت غافل نمیشد.
هر بار میآمد مرخصی ، از مدرسه همهمان خبر میگرفت .
قبل از بقیه هم ، میآمد مدرسه ی من .
خاطره ی آن روز هنوز مثل روشنایی خورشید توی ذهنم میدرخشد .
نشسته بودیم سر کلاس .
معلم دیکته گفته بود و حالا داشت ورقهها را تصحیح میکرد .
ورقهای را برداشت و نگاهی به من انداخت .
پیش خودم گفتم : حتماً مال منه!!
دلم شروع کرد به تند زدن .
میدانستم خیط کاشتم .
هرچه قیافهاش تو همتر میشد ، حال و اوضاع من بدتر میشد .
یکهو ، صدایِ درِ کلاس ، حواس همه را پرت کرد .
معلم با صدای بلندی گفت : بفرمایید در باز شد .
از چیزی که دیدم ، قلبم میخواست از جا کنده شود.
بابا ، درست دمِ در ایستاده بود .
معلم به خودش تکانی داد و زود بلند شد .
بابا آمد جلو .
با هم احوالپرسی کردند .
گفت : اتفاقاً خیلی به موقع رسیدین حاج آقای برونسی .
بابا لبخندی زد .
پرسید : چطور ؟
گفت : همین حالا ، داشتم دیکته حسن رو صحیح میکردم .
یعنی پیش پای شما کارش تموم شد .
با هم رفتن پای میز .
ورقه ی مرا نشان او داد .
یک دفعه چهرهاش گرفت .
نگاه ناراحتش ، آمد توی نگاهم .
کمی خودم را جمع و جور کردم .
دهانم خشک شده بود و تنم داغ .
سرم را ، انداختم پایین و چشم دوختم به کفشهایم .
حواسم ولی نه به کفشهایم بود و نه به هیچ جای دیگر .
فقط خجالت میکشیدم .
از لابه لای حرفهای معلم ، فهمیدم نمره دیکته ام هفت شده .
_ این چه نمرهایه که شما گرفتی ؟ صدای بابا مرا به خود آورد .
سرم را گرفتم بالا ، ولی بهش نگاه نکردم .
گفت : چرا درس نمیخونی ؟! آقای معلم میگن درسات ضعیفه .
حرفی نداشتم بگویم .
انگار حال و احوال مرا فهمید .
لحنش آرامتر شد .
گفت : حالا بیا خونه تا ببینم چی میشه.
با معلم خداحافظی کرد و رفت .
زنگ تفریح ، بچهها دورم را گرفتند .
هر کدام چیزی میگفتند .
یکیشان گفت : اگر بری خونه حتماً یک دست کتک مفصل میخوری .
بهش خندیدم .
گفتم : بابام اهل زدن نیست .
دیگه خیلی ناراحت باشه ، دعوام میکنه .
حالا کتک هم بزنه عیبی نداره ، چون من خیلی دوستش دارم .
زنگ تعطیلی مدرسه خورد .
دوست داشتم از کلاس بیرون نروم .
یاد قیافه ی ناراحت بابا ، مرا به هزار جور فکر و خیال می انداخت .
هر طور بود ، راهی خانه شدم .
بالاخره رسیدم خانه .
پیش بقیه نرفتم ،
توی اتاق دیگری نشستم و کز کردم . همش ، قیافه ی ناراحت بابا ، توی ذهنم می آمد که دارد دعوایم میکند . یکهو دیدم دم در ایستاده .
نگاهش کردم .
بهم لبخند زد .
آمد جلو ، دست کشید روی سرم و مرا بلند کرد .
گفت : حالا بیا این دفعه عیبی نداره ، انشالله از این به بعد خوب درس بخونی .
ادامه دارد ...
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
بعضی هـــــا وقت ظهــــور به امام زمان (عج الله) میپیوندند،
اما این ها خـــیلی فـــــــــرق دارند با کسانی که قبل از ظهور خودشون رو به امام رسونـــــــــدند.
این روزها بهترین زمان برای رفاقته
شک نکن
مادر وساطت میکنن
بسم الله
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفُرَج
@niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
23.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام گره گشای زندگیم...🤚♥️
هی گره، باز گره، باز گره، روی گره
روی این پنجره یک فرش دعا بافتہ اند
#چهارشنبه_تون_امام_رضایی
#نیت_کن⚘️
@niyat135
enc_17315925486032355296033.mp3
5.45M
راحت بخواب برا همیشه
دیگه هیشکی مزاحمت نمیشه
میخوام که تدفین تو دیر تموم شه
با پشت دست روی تو خاک میریزم
#اعلام_مراسم
جلسه هفتگی توسل به حضرت زهرا(س)
مراسم روضه به نیت شهید سجادعفتی
بیرق معظم یا امالبنین (س)
محفلبسیجیانورهروانشهداء
سخنران: شیخ علی سلامتبخش
بانوای: کربلایی حسن اکبری
و دیگر مادحین اهل بیت (ع)
زمان/مکان: چهارشنبه ۷ آذرماه، ساعت ۲۰
شهریار،کهنز،پائین تر از بستنی آوازه،موقعیت گردان شهید مصطفی صدرزاده
#گردان_شهید_مصطفی_صدرزاده
#بیرق_معظم_یا_ام_البنین_س
#حوره_شش_حربن_ریاحی
نیَّت
اعزام #مرحله_دوم کمک ها به شیعیان مظلوم لبنان 5041 7210 9541 6625 #هفته_اول_دی_ماه
سوال میشه مگه آتش بس نشده بود باز هم میرید ⁉️
عزیزان از ابتدا مگه قرار بود بریم جنگ یا اصلا ما رو میبردن بجنگیم؟
ما برای کمک مالی رفتیم و میریم باذن الله
مخصوصا الان که دیگه کمک ها کمرنگ خواهد شد
در صورتی که خسارات ناشی از جنگ میلیون ها دلار هست و و مردم غمدیده شهید داده خیلی هزینه دادن ولی تسلیم نشدن✅💪
امروز نیاز هست به کمک های مادی و معنوی🌷
نیَّت
سوال میشه مگه آتش بس نشده بود باز هم میرید ⁉️ عزیزان از ابتدا مگه قرار بود بریم جنگ یا اصلا ما رو م
کمکهای مردمی به لبنان
5041 7210 9541 6625#کمک_به_مردم_لبنان
#فاطمیه_دوم
اقامه موکب بمناسبت شهادت مادر سادات
۱۳/۱۴/۱۵ آذر ماه
5892 1070 4419 9274خیریه رهجویان راه انبیاء #شهریار_میدان_شهدای_گمنام #موکب_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
عمل خالص آن است
که نخواهی هیچ کس جز
خدای عزوجل تُ را بر آن بستاید...
#امامصادق
#علیه_السلام
نیَّت
#اقلام_مورد_نیاز #فاطمیه_دوم
سلام حاجی جان سفره ،دستکش لاتکس، کلاه یکبار مصرف،اسکاج،لیوان،قاشق برای موکب میارم✅
#فاطمیه
#ماجور_باذن_الله
نیَّت
#اقلام_مورد_نیاز #فاطمیه_دوم
سلام خدا قوت
اقلامی ک مربوط ب عطاری هست ان شاء الله فردا میخرم زرد چوبه و فلفل و نمک و آویشن و اسپند
میفرستم براتون .
لیمو زعفران
چند بار خرید کردیم نداشتن
اگه فردا موجود بود میخرم
بازم خرید کردم
لیست براتون میزنم شاید موجودی نداشته باشن من باب همین میگم همه ی اقلام موکب رو ی لوکیشن لطف کنید ممنون میشم
بعد از ظهر ساعت دو تا سه این حوالی براتون میفرستم ان شاء الله ب شرط حیات
#فاطمیه
#ماجور_باذن_الله
نیَّت
#اقلام_مورد_نیاز #فاطمیه_دوم
سلام عزیزم
نون لواش با من ۳۰۰۰ عدد✅
#فاطمیه
#ماجور_باذن_الله
نیَّت
سلام عزیزم نون لواش با من ۳۰۰۰ عدد✅ #فاطمیه #ماجور_باذن_الله
.
زهرا بجای نان غم ما را درست کن
حلوای ختم شیر خدا را درست کن
😭
نیَّت
#اقلام_مورد_نیاز #فاطمیه_دوم
سلام
نعناع و ۷کیلو و نیم بلغور گندم هم احسان کردند
#فاطمیه
#ماجور_باذن_الله
آخر الزمان یعنی همزمان
چند میلیون مسلمان در غزه و لبنان آواره بشند چندین هزار نفر کشته بشند بی تفاوت در آنچه اتفاق افتاده در حجاز سرزمین وحی و اسلام با دکور کعبه و بر بام آن کنسرت برگزار بشه با ترویج مستی بی بند و باری و شهوترانی
#آل_سعود_ملعون
#آخر_الزمان
نیَّت
تروریست ها با کمک ترکیه و آمریکا در حال حرکت به سمت حلب و سپس دمشق سوریه هستند.
.
حرومزاده ها از سرهاتون کوه درست میکنیم
به خدا قسم که نمیذاریم عمه سادات
دو باره اسیر بشه